حضرت فاطمه (سلام الله علیها)در کلام امام خمینی ره

تسبیحات فاطمه زهرا بهترین تعقیبات نماز


امام خمینی  ره:و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره(س) است که رسول خدا(ص)، آن را به فاطمه(س) عطا فرمود. از حضرت صادق(ع) مرویست که این تسبیحات در هر روز، در تعقیبات هر نمازى پیش من محبوب‏تر است از هزار رکعت نماز در هر روز.


آداب‏ الصلاة از امام خمینی ره، پاورقى، ص‏357.

 

 

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/13 | 1:58 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

نقل از سایت تبیان

روایاتی از حضرت فاطمه (س)

حضرت فاطمه

• حضرت فاطمه (س) می فرمایند:یک شب وقتى که بستر خواب را گسترده بودم ، رسول خدا(ص) بر من وارد شد ، فرمـود:

"اى فـاطمه نخـواب مگـر آن که چهار کار را انجـام دهـى: قـرآن را ختـم کنـى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنیـن را از خود راضى کنى، و حج وعمره اى را به جا آورى."

 ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد، گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمى کرد و فرمود:

"چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است که قرآن را ختم کرده اى و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود، و چون براى مؤمنیـن استغفار کنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر ، حج و عمره اى را انجام داده اى."

حضرت فاطمه

• حضرت فاطمه(س) از پیامبراکرم (ص) نقل می کنند که فرمـودند: " از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا که بخل آفتى است که در شخص بزرگـوار نیست. از بخل بپـرهیز، زیـرا که آن درختـى است در آتـش دوزخ که شاخه هایـش در دنیاست و هـر که به شاخه اى از شـاخه هـایـش درآویزد داخل جهنمـش گرداند. " و نیز فرمودند : " بـرتـو باد سخاوت ورزیدن، زیرا کـه سخاوت درختـى از درختـان بهشت است که شاخه هایـش به زمیـن آویخته است ، هر که شاخه اى از آن را بگیـرد او را به سـوى بهشت مـى کشـانـد. "


گروه کودک و نوجوان تبیان

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/13 | 1:56 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
از فاطمه (س) چه می دانیم ؟   

       نقل از سایت زینب کبری س

 

آیا می دانید مهریه بهترین زنان دو عالم چیست ؟

آیا می دانید مصحف فاطمه سلام الله علیها چگونه نوشته شد ؟

آیا می دانید اولین پرونده ای که روز قیامت بررسی می شود مربوط به کیست ؟

 

مهریه حضرت زهرا(س)

معمولا برای همه دختران به موقع ازدواج مهریه ای را تعیین می کنند؛ اما ایا می دانید حضرت زهرا سلام الله علیها ]

چه مهریه ای را درخواست نمود ؟


 ای پیامبر همانا دختران مردم، در ازدواج خود ،درهم و دینار را مهریه خویش قرار می دهند، پس فرق من با آنها چیست؟

از تو می خواهم درهم و دینار را رد کنی بلکه از خدا بخواهی تا مهریه من شفاعت کردن از گنه کارن امت تو باشد.


منبع : فارس
عوالم ج11 ، ص 462
اخبار الدول ( احمد بن یوسف دمشقی قرمانی ) ص 88 چاپ بغداد
تجهیز الجیش ص 102 (نسخه خطی)
السبعیات ص 78
وسیلة النجاة ص 217


مصحف فاطمه(س)

در روایتى از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، نقل شده‌است که فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها به ایشان مى‌گوید: «ملائکه مى‌آیند

و مطالبى را به من مى‌گویند.» امیرالمؤمنین به ایشان مى‌گوید: «وقتى صداى ملک را شنیدى، به من بگو تا آنچه را مى‌شنوى

بنویسم.» و امیرالمؤمنین، آنچه را که ملائکه به فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها املا مى‌کردند نوشت و این، کتابى شد که در نزد

ائمّه ما علیهم‌السّلام بود و هست و «مُصْحَفُ فاطمة» یا «صَحیفَةُ فاطمة» نامیده مى‌شود.

المحتضر ( حسن بن سلیمان حلی ) ص 233


اولین پرونده قیامت
امام صادق علیه¬السّلام در توضیح آیه¬ ی شریفه¬ ی «و إذَا المَوؤُدَةُ سُئِلَت بِأیِّ ذَنبٍ قُتِلَت»(تکویر/8و9)، به مُفَضَّل چنین

نقل شده است که فرمود:
یَا مُفَضَّلُ وَ «الْمَوؤُدَةُ» وَاللهِ مُحْسِنٌ ، لِأنَّهُ مِنَّا لا غَیْرَ ، فَمَنْ قَالَ غَیْرَ هَذا فَکَذَّبُوهُ.
«ای مفضّل! به خدا سوگند مقصود از «موؤدة» محسن است. زیرا او از دودمان ماست؛ هر کس چیزی جز این گفت او را تکذیب

کنید»(: الهدایة الکبری، ص417-418؛ بحارالانوار، ج53، ص23-24).
و نیز امام صادق علیه¬السّلام در ضمن روایتی فرموده اند:
خدای عزّوجلّ در شب معراج – پس از آنکه به مصیبت های فاطمه علیهاالسّلام و کتک خوردن در حال بارداری و سقط جنین

و علّت شهادت آن بانو اشاره می¬کند – به پیامبرش می¬فرماید:
«اولین جنایتی که در دادگاه عدل قیامت بررسی می گردد، کشته شدن محسن فرزند علی است؛ پس از آنکه قاتلش محکوم

می-گردد، نوبت به قنفذ فرا می رسد و آنگاه هر دو را حاضر نموده و آن سان با تازیانه آتش بر آنان بنوازد که ضربه ای از آن،

دریاهای شرق و غرب را به جوش آورد و کوههای دنیا را ذوب می سازد و خاکسترشان گرداند»
أَوَّلُ مَنْ یُحْکَمُ فِیهِ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی قَاتِلِهِ ثُمَّ فِی قُنْفُذٍ فَیُؤْتَیَانِ هُوَ وَ صَاحِبُهُ فَیُضْرَبَانِ بِسِیَاطٍ مِنْ نَارٍ لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنْهَا

عَلَى الْبِحَارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا وَ لَوْ وُضِعَتْ عَلَى جِبَالِ الدُّنْیَا لَذَابَتْ حَتَّى تَصِیرَ رَمَاداً فَیُضْرَبَانِ بِهَا ثُمَّ یَجْثُو

أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ لِلْخُصُومَةِ مَعَ الرَّابِعِ وَ تُدْخَلُ الثَّلَاثَةُ فِی جُبٍّ فَیُطْبَقُ عَلَیْهِمْ لَا یَرَاهُمْ أَحَدٌ

وَ لَا یَرَوْنَ أَحَداً فَیَقُولُ الَّذِینَ کَانُوا فِی وَلَایَتِهِمْ رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ

الْأَسْفَلِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُنَادُونَ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ

وَ یَأْتِیَانِ الْحَوْضَ یَسْأَلَانِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مَعَهُمْ حَفَظَةٌ فَیَقُولَانِ اعْفُ عَنَّا وَ اسْقِنَا وَ خَلِّصْنَا فَیُقَالُ لَهُمْ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً

سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ ارْجِعُوا ظِمَاءً مُظْمَئِینَ إِلَى النَّارِ فَمَا شَرَابُکُمْ إِلَّا

الْحَمِیمُ وَ الْغِسْلِینُ وَ مَا تَنْفَعُکُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ.

(کامل الزیارات: 334)بحارالأنوار ج : 28 ص :52




تاریخ : چهارشنبه 93/1/13 | 1:40 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




  آیا می دانید تسبیحات حضرت فاطمه(س) چه آثاری دارد؟


 

   تسبیح حضرت زهرا (س) شامل بیان 34 مرتبه "الله‌اکبر"، 33 مرتبه "الحمدلله" و 33 مرتبه "سبحان‌الله" می‌شود که ذکر آن از سوی بزرگان دینی بویژه مراجع تقلید پس از اقامه نماز بسیار تاکید شده است.

 

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مرکز ملی پاسخگویی به پرسش‌های دینی در این رابطه متنی را به شرح زیر در اختیار این سریس خبری قرار داده است:

 

پرسش:

 

تسبیحات حضرت فاطمه بعد از نماز چه آثاری دارد؟

 

پاسخ:

 

ثواب تسبیح حضرت زهراء (ع) را در قالب چند روایت تقدیم تان می‌کنیم:

 

أبو هارون مکفوف گوید:

 

امام صادق (ع) به من فرمود:

 

"أبا هارون به راستی که‏ ما کودکان خود را به تسبیح حضرت زهرا (ع) امر می‌کنیم؛ همان طوری که به نماز امر می‌کنیم. پس تو به این ذکر مداومت کن؛ زیرا بنده‏‌ای بدان مداومت نکرده است که بدبختی بیند (یعنی چنانچه این ذکر را ترک نکند، هیچ وقت بدبخت نشود).(1)

 

محمد بن مسلم گوید:

 

امام باقر (ع) فرمود:

 

"هر کس خدا را تنزیه کند به تسبیح حضرت زهرا (س) و سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد و آن، به زبان یک صد است؛ ولی در میزان عمل، یک هزار و شیطان را دور می‌کند و خداوند رحمان را خشنود می‌سازد.(2)

 

أبو خالد قماط گوید:

 

"از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود:

 

"تسبیح حضرت زهرا (س) هر روز در تعقیب هر فریضه، نزد من محبوب‌تر است از به جا آوردن هزار رکعت نماز در هر روز. (3)

 

امام صادق (ع) می‌فرماید:

 

"هر کس بعد از نمازهای پنج‌گانه خود پیش از آن که از جا بر خیزد، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگوید، خداوند او را بیامرزد.(4)

 

حضرت امام محمد باقر (ع) می‌فرماید:

 

خداوند متعال به چیزی برتر از تسبیح حضرت زهرا (ع) عبادت نشده است. همانا اگر چیزی با فضیلت‏‌تر و برتر از آن وجود داشت، رسول خدا آن را به دخترش تعلیم می‏‌نمود. (5)

 

از امام صادق (ع) در باره تفسیر آیه ذیل سوال شد:

 

«یا أَیهَا الذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثیرا؛» (6)

 

"ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید، خدا را فراوان یاد کنید»،

 

ایشان فرمود:

 

من سبح تسبیح فاطمة علیها السلام فقد ذکر الله ذکرا کثیرا (7)

 

"هر کس خداوند را با تسبیح فاطمه زهرا (ع) ذکر بگوید، ذکر کثیر گفته است."

 

امام محمد باقر (ع) می‌فرماید:

 

من سبح تسبیح الزهراء ثم استغفر غفر له، و هی مائة باللسان و ألف فی المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضی الرحمن؛(8)

 

"هر کس تسبیح حضرت زهرا را به جای آورد و سپس از گناهش استغفار کند، خداوند آن گناه را بر او می‏‌بخشد؛ زیرا تسبیح زهرا (ع) گر چه صد ذکر در زبان است، ولی هزار بار ترازوی اعمال انسان را سنگین‏‌تر می‏‌کند و شیطان را می‏‌راند و خداوند بخشایشگر را خشنود می‏‌سازد."

 

در کتاب فلاح السائل روایت دیگری را از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود:

 

"من سبح تسبیح فاطمة فی دبر المکتوبة من قبل أن یبسط رجلیه، أوجب الله له الجنة؛ (9)"

 

"هر که پس از اتمام نماز واجب و قبل از (روی برگرداندن از جانب قبله‏)، آن که زانوهای خود را از حالت (تشهد) نماز تغییر دهد، خداوند را به تسبیح حضرت فاطمه (ع) تقدیس کند، خداوند بهشت را بر او واجب می‏‌کند؛" یعنی او را در بهشت جای می‏‌دهد.

 

معرفی کتاب:

 

اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا (ع)، علیرضا رجالی تهرانی.

 

تسبیحات حضرت فاطمه (ع) ، محمد روحانی علی‏‌آبادی‏.

 

پی نوشت‌ها:

 

1. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، علی اکبر غفاری‏، کتاب فروشی صدوق‏، تهران‏، ص 363.

 

2. همان.

 

3. همان، ص 364.

 

4. همان.

 

5. محمد روحانی علی آبادی‏، زندگانی حضرت زهرا (ع)، انتشارات مهام‏، تهران، ‏1379 ش، ص 960.

 

6. احزاب (33)، آیه 41.

 

7. زندگانی حضرت زهرا (ع)، ص 987.

 

8. همان.

 

9. همان.

{نماینگی ولی فقیه}

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/13 | 1:27 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

فاطمه(س) در اندیشه امام خمینى ره


این نوشتار سزاوار مى‏بیند، نظرى به دیدگاه امام خمینى; در باره شخصیت فاطمه زهرا(س) داشته باشد، گذشته از آنکه حضرت امام; از فرزندان حضرت زهرا(س) است و در مکتب او پرورش یافته و عمر شریف خویش را در راه اهداف والاى اسلام و اهل بیت(ع) سپرى فرموده است، همزمانى میلاد امام خمینى; (بیستم جمادى‏الثانى سال 1320 ه .ق) و میلاد فاطمه زهرا(س) بر این مناسبت، دو چندان، افزوده است. حضرت امام; در برخى از پیامها و سخنرانیهاى خود به ترسیم و توصیف شخصیت جاودانه فاطمه زهرا(س) پرداخته‏ اند، اما به این نکته نیز باید توجه داشت که آنچه بیان کرده‏ اند تنها اشاره به بخشى از فضایل بى ‏پایان و وصف‏ ناشدنى زهراى مرضیه(س) است، نه تبیین همه آن، که اصولا از قدرت بشر خارج است، و به کلام امام; نیز در این باره خواهیم پرداخت.

اینک سخنان حضرت امام; را تحت عناوینى چند به شما خواننده گرامى تقدیم مى‏داریم:

 

1 - فاطمه(س) مایه افتخار

در دنیایى که در آن زندگى مى‏کنیم، از گذشته تا حال، انسانها بر حسب دیدگاه خود از جهان و انسان و زندگى، به اشیاء یا اشخاصى افتخار مى‏کرده‏ اند و آنها را مایه فخر و مباهات خود دانسته‏ اند، اما حضرت امام; فاطمه زهرا(س) را مایه افتخار مى‏دانند، ببینیم چه کسانى به زهراى مرضیه(س) افتخار مى‏کنند.

الف) افتخار جهان هستى

امام: روز پر افتخار ولادت زنى [است] که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است (1) .

زنى که عالم به او افتخار دارد. (2)

 

ب) افتخار خاندان وحى

امام: زنى که افتخار خاندان وحى، و چون خورشیدى بر تارک اسلام مى‏درخشد. (3)

تاریخ اسلام گواه احترامات بى‏حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف است. (4)

 

ج) افتخار پیروان او

امام: براى زن‏ها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده ‏اند، افتخار است و مسؤولیت. (5)

 

2 - فاطمه(س) تجلى کمال انسان

امام: تمام هویت انسانى در او جلوه‏ گر است. (6)

تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده و بوده است. (7)

یک انسان به تمام معنى انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان،... تمام حیثیت زن، تمام شخصیت زن فردا [روز میلاد] موجود شد. (8)

تمام هویت‏هاى کمالى که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام، در این زن است. (9)

نکته: حضرت امام; در بیان اینکه چرا در آیه (انا انزلناه) به شکل جمع ذکر شده است فرموده‏ اند: بدانکه نکته آن تفخیم مقام حق تعالى به مبدئیت تنزیل این کتاب شریف است... بعبارت دیگر این صحیفه نورانیه [قرآن کریم] صورت اسم اعظم است چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکى است و در عالم تفرقه از هم بحسب صورت متفرق [هستند]. (10)

نتیجه: با توجه به اینکه حضرت امام;، حضرت زهرا را انسان کامل معرفى نموده‏ اند و از سویى انسان کامل را صورت اسم اعظم مى‏دانند، نتیجه مى‏گیریم که:

«حضرت زهرا(س) صورت اسم اعظم الهى است‏».

 

3 - مقامات معنوى حضرت زهرا(س)

الف) نور او قبل از خلقت‏بشر آفریده شده است. (11)

امام: اصولا رسول اکرم(ص) و ائمه(علیهم‏السلام) طبق روایاتى که داریم قبل از این عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش... و مقاماتى دارند الى ماشاءالله... چنانکه بحسب روایات این مقامات معنوى براى حضرت زهرا(س) هم هست. (12)

ب) موجودى ملکوتى و جبروتى

امام:او [فاطمه زهرا] موجود ملکوتى است که در عالم انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهى جبروتى در صورت یک زن ظاهر شده است. (13)

معنویات، جلوه‏هاى ملکوتى، جلوه‏هاى الهى، جلوه‏هاى جبروتى، جلوه‏هاى ملکى و ناسوتى همه در این موجود است. (14)

 

ج) مجمع اوصاف انبیاء(ع)

امام: فردا [روز ولادت فاطمه زهرا] همچو زنى متولد مى‏شود که تمام خاصه‏هاى انبیاء در اوست. (15)

 

د) حقیقت لیلة القدر

امام: دلالت‏ بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیلة‏القدر مى‏کند حدیث‏ شریف طولانى که در تفسیر برهان از کافى شریف نقل فرموده و در آن حدیث است که نصرانى گفت ‏به حضرت موسى بن‏ جعفر که تفسیر باطن (حم، والکتاب المبین، انا انزلناه فى لیلة مبارکة، انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم) چیست؟ فرمود:

اما «حم‏» محمد(صلى الله علیه و آله) و اما «کتاب مبین‏» امیرالمؤمنین‏(ع) است و اما اللیلة، فاطمه(س) است. (16)

و در روایتى لیالى عشر به ائمه طاهرین از حسن تا حسن تفسیر شده است و این یکى از مراتب لیلة القدر است که حضرت موسى بن‏جعفر(ع) ذکر فرموده و شهادت داده بر آنکه لیلة‏القدر تمام دوره محمدیه است روایتى که در تفسیر برهان از حضرت باقر(ع) نقل مى‏کند و این روایت چون روایت‏شریفى است و به معارف چندى اشاره فرموده و از اسرار مهمه کشف فرموده ما تیمنا عین آن حدیث را نقل مى‏کنیم:

قال (رحمه الله) و عن الشیخ ابى جعفر الطوسى عن رجاله عن عبدالله بن‏عجلان السکونى قال سمعت اباجعفر(ع) یقول:

بیت على و فاطمة حجرة رسول الله(ص) و سقف بیتهم عرش رب العالمین و فى قعر بیوتهم فرجة مکشوطة الى العرش معراج الوحى والملائکة تنزل علیهم بالوحى صباحا و مسائا و کل ساعة و طرفة عین، و الملائکة لا تنقطع فوجهم، فوج ینزل و فوج یصعد و ان الله تبارک و تعالى کشف لابراهیم(ع) عن السموات حتى ابصر العرش و زاد فى قوة ناظره، و ان الله زاد فى قوة ناظر محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسین(ع) و کانوا یبصرون العرش و لایجدون لبیوتهم سقفا غیر العرش، فبیوتهم مسقفة بعرش الرحمن و معارج الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام، قال قلت: من کل امر سلام؟

قال: بکل امر
فقلت: هذا التنزیل؟
قال: نعم

و تدبر در این حدیث‏شریف، ابوابى از معرفت‏به روى اهلش باز کند و شمه‏اى از حقیقت ولایت و باطن لیلة القدر به آن مکشوف شود. (17)

 

ه) تسبیحات فاطمه زهرا بهترین تعقیبات نماز

امام:و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره(س) است که رسول خدا(ص)، آن را به فاطمه(س) عطا فرمود. از حضرت صادق(ع) مرویست که این تسبیحات در هر روز، در تعقیبات هر نمازى پیش من محبوب‏تر است از هزار رکعت نماز در هر روز. (18)

 

و) مراوده با جبرئیل، بالاترین فضیلت زهرا(س)

امام:من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر مى‏دانم ذکرى بکنم، فقط اکتفا مى‏کنم به یک روایت که در کافى شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق(ع) مى‏فرماید:

فاطمه(س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین مى‏آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض مى‏کرد و مسائلى از آینده نقل مى‏کرد.

ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده‏اى بوده است‏یعنى رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام در باره کسى اینطور وارد شده باشد. ... مساله آمدن جبرئیل براى کسى یک مساله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل براى هر کسى مى‏آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است‏بین روح آن کسى که جبرئیل مى‏خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولى است‏یا پیغمبر است، او تنزیل مى‏دهد او را و وارد مى‏کند تا مرتبه پایین، یا بگوییم که خیر، حق تعالى او را مامور مى‏کند که برو و این مسایل را بگو... تا تناسب ما بین روح این کسى که جبرئیل مى‏آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا، و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسى و عیسى و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است... در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلى که براى حضرت زهرا ذکر کرده‏اند، با این که آنها هم فضایل بزرگى است، این فضیلت را من بالاتر از همه مى‏دانم،... و این از فضایلى است که مختصات حضرت صدیقه(س) است. (19)

 

ز) صحیفه فاطمیة

نتیجه رفت و آمدهاى بسیار جبرئیل و گفتگوى با فاطمه زهرا، جمع مطالبى در مجموعه‏اى شد که صحیفه فاطمیه خوانده مى‏شد. حضرت امام;:

ما مفتخریم که ادعیه حیات‏بخش که او را قرآن صاعد مى‏خوانند از ائمه معصومین ما است، مناجات شعبانیه امامان و دعاى عرفات حسین بن‏على(علیهما السلام)، و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضیه است، از ما است. (20)

در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه‏اى که واقع مى‏شده است، مسائل را ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، کاتب وحى بوده است‏حضرت امیر، همان طورى که کاتب وحى رسول خدا بوده است - و البته وحى به معناى آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم - کاتب وحى حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. (21)

و شاید یکى از مسائلى که گفته است راجع به مسائلى است که در عهد ذریه بلند پایه او حضرت صاحب(عج) است، براى او ذکر کرده است، که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمى‏دانیم، ممکن است. (22)

 

4 - پرورش یافتگان مکتب زهرا(س)

امام:مکتبى که مى‏رفت‏با کجرویهاى تفاله جاهلیت و برنامه‏هاى حساب شده احیاى ملى‏گرایى و عروبت‏با شعار «لا خبر جاء و لا وحى نزل‏» محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامى یک رژیم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا کشاند که ناگهان شخصیت عظیمى که از عصاره وحى الهى تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفى و سید اولیاء على مرتضى تربیت در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکارى بى‏نظیر و نهضت الهى خود واقعه بزرگى را بوجود آورد که کاخ ستمکاران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید. (23)

این خانه کوچک فاطمه(س) و این افرادى که در آن خانه تربیت‏شدند که به حسب عدد، چهارپنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حق تعالى را تجلى دادند، خدمتهایى کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب درآورده است. (24)

زنى که در حجره‏اى کوچک و خانه‏اى محقر، انسانهایى تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى مى‏درخشید، صلوات و سلام خداوند تعالى بر این حجره محقرى که جلوه‏گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است. (25)

در ناحیه معنویات آنقدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتى‏ها هم به آن نمى‏رسید و در جنبه‏هاى تربیتى آنقدر بوده است که هر چه انسان مى‏بینند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. (26)

زنى که دخترش در مقابل حکومتهاى جبار ایستاد و آن خطبه را خواند. (27)

 

5 - لزوم تشکیل حکومت اسلامى

حضرت امام:ما براى اینکه وحدت امت اسلام را تامین کنیم، براى این که وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دست‏نشانده آنها خارج و آزاد کنیم راهى نداریم جز اینکه تشکیل حکومت‏بدهیم ... چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه خود مى‏فرماید که امامت‏براى حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است. (28)

 

6 - زهرا(س) الگوى زندگى

امام :الگو حضرت زهرا است، الگو پیغمبر اسلام است. (29)

ما باید تبعیت کنیم و زندگى خود را براى آنها قرار دهیم. (30)

ما باید سرمشق از این خاندان بگیریم، بانوان ما از بانوانشان و مردان ما، از مردانشان، بلکه همه، از همه آنها، آنها زندگى خودشان را وقف کردند از براى طرفدارى مظلومین و احیاى سنت الهى. (31)

این خاندان ... براى ملت‏ها و مستضعفین قیام کردند در مقابل کسانى که مى‏خواستند مستضعفین را از بین ببرند. (32)

خطبه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در مقابل حکومت و قیام امیرالمؤمنین و صبر امیرالمؤمنین و ... و فداکارى دو فرزند عزیزش ... اسلام را زنده کردند و براى ما و شما برادرهاى عزیز الگو شدند ... ما هم الگوى آنها را، تبعیت از آنها را مى‏پذیریم. (33)

همه باید به او (حضرت زهرا سلام الله علیها) اقتدا کنیم و همه باید دستورمان از اسلام را بوسیله او و فرزندان او بگیریم و همان طورى که او بوده است‏ باشید. (34)

 {نقل از سایت شهیدآوینی}

ماهنامه کوثر شماره 8
محمد اسحاق مسعودى

 

 

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/13 | 11:28 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

 فاطمه(س) در اندیشه امام خمینى ره


7 - میلاد حضرت زهرا(س)

تا توجه به آنچه تا بحال بیان شد به این نتیجه مى‏رسیم که الگویى براى زنان مسلمان مناسب‏تر و ارزشمندتر از فاطمه زهرا(س) نمى‏توان پیدا کرد و بنابر این روز ولادت آن حضرت، بهترین انتخاب به عنوان روز زن خواهد بود.

 

حضرت امام: اگر روزى باید روز زن باشد، چه روزى والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. (35)

 

روز ولادت سرتاسر سعادت صدیقه طاهره که والاترین روز براى انتخاب روز زن است، به ملت‏شریف ایران، خصوصا زنان محترم تبریک و تهنیت عرض مى‏کنم. (36)

 

مبارک باد بر ملت عظیم‏الشان ایران بویژه زنان بزرگوار، روز مبارک زن، روز شرافتمند عنصر تابناکى که زیربناى فضیلتهاى انسانى و ارزشهاى والاى خلیفة الله در جهان است. (37)

 

براى زنها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده‏اند، افتخار است و مسؤولیت. (38)

 

 

8 - حکم اهانت‏به فاطمه(س)

روز شنبه 8 بهمن‏1367، از صدا و سیماى جمهورى اسلامى، مصاحبه‏اى با برخى خانمها پیرامون زن و الگوى زنان پخش شد از آن جمله، یکى از خانمهادر باره فاطمه زهرا(س) مطلبى قریب به این مضمون گفت که «فاطمه زهرا تعلق به چهارده قرن قبل داشته‏اند و ما زنان امروز باید طبق زمان خود زندگى کنیم‏» روز بعد حضرت امام; در باره پخش اینگونه مصاحبه‏ها در نامه‏اى به مدیر عامل وقت صدا و سیما، چنین مرقوم داشتند:

 

با کمال تاسف و تاثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن) از صداى جمهورى اسلامى مطلبى در مورد الگوى زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید، فردى که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج مى‏گردد و دست‏اندکاران آن تعزیر خواهند شد، در صورتى که ثابت‏شود قصد توهین در کار بوده است‏بلاشک فرد توهین‏کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این‏گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدى مسؤولین بالاى صدا و سیما خواهد شد، البته در تمامى زمینه‏ها قوه قضاییه اقدام مى‏نماید.» (39)

 

 

9- ناتوانى از درک و ترسیم شخصیت فاطمه زهرا(س)

امام: فاطمه زهرا زنى که افتخار خاندان وحى و چون خورشیدى بر تارک اسلام عزیز مى‏درخشد، زنى که فضایل او همطراز فضایل بى‏نهایت پیغمبر اکرم و خاندان عصمت و طهارت بود، زنى که هر کس با هر بینش در باره او گفتارى دارد و از عهده ستایش او برنیامده، که احادیثى که از خاندان وحى رسیده به اندازه فهم مستمعان بوده و دریا را در کوزه‏اى نتوان گنجاند و دیگران هر چه گفته‏اند به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او، پس اولى آنکه از این وادى شگفت درگذریم! (40)

 

«والسلام‏»

 

 

 

پی نوشت ها:

 

1 - صحیفه نور، ج‏16، ص 125، چاپ وزارت ارشاد اسلامى.

 

2- همان، ج‏6، ص‏187.

 

3- همان، ج 12، ص 72.

 

4- همان، ج 14، ص 201.

 

5- همان، ج‏19، ص 278.

 

6- همان، ج‏6، ص 194.

 

7- همان، ج‏6، ص 185.

 

8و9 - همان.

 

10 - آداب الصلوة، ص‏347 چاپ آستان مقدس رضوى. براى اطلاع از مطالبى در باره اسم اعظم به تفسیر دعاى سحر امام خمینى، ص‏123 تا 158، انتشارات نهضت زنان مراجعه شود.

 

11- به گفتار علامه امینى در باره فاطمه زهرا، ص‏39 و107 مراجعه شود.

 

12- ولایت فقیه، ص 58، انتشارات آزادى قم.

 

13و14 - صحیفه نور، ج‏6، ص 185.

 

15- همان.

 

16- آداب الصلوة، ص‏356.

 

× حضرت باقر(ع) مى‏فرمود: خانه على و فاطمه حجره رسول الله است و سقف خانه‏شان عرش رب‏العالمین است و در عمق خانه‏هاشان شکافى است، رو باز تا عرش که معراج وحى است و فرشتگان هر صبح و شام و هر ساعت و هر چشم بهم زدن بر آنان با وحى فرود مى‏آیند و دسته‏هاى فرشتگان از هم گسیخته نمى‏شود، دسته‏اى فرود مى‏آیند و دسته‏اى بالا مى‏روند. و همانا خداى تبارک و تعالى براى ابراهیم(ع) از آسمانها پرده برداشت تا آنکه عرش را دید و خداوند نور دیده او را نیرو بخشید و همانا خداوند به نور دیده محمد و على و فاطمه و حسن و حسین نیرو بخشید، آنان عرش را مى‏دیدند و سقفى براى خانه خودشان بجز عرش نمى‏یافتند، پس سقف خانه‏هاى آنان عرش رحمان است و معراج‏هاى ملائکه و روح در این خانه‏ها است و با اذن پروردگارشان از هر امرى سلامت است، راوى گوید: گفتم: از هر امرى سلامت است؟ فرمود: به هر امرى. گفتم: این چنین نازل شده؟ فرمود: آرى.

 

17- همان، آداب‏الصلاة، پاورقى، ص‏357.

 

18- همان، ص 408.

 

19- صحیفه نور، ج‏19، ص 278.

 

20- همان، ج 21، ص 171 از وصیت نامه سیاسى - الهى امام(ره)

 

21و22 - همان، ج‏19، ص 278.

 

23- همان، ج 12، 181.

 

24- همان، ج‏16، ص‏167.

 

25- همان، ص 125.

 

26- همان، ج‏17، ص‏216.

 

27- همان، ج‏6، ص‏187.

 

28- ولایت فقیه، ص‏36.

 

29- صحیفه نور، ج‏7، ص‏17.

 

30و31 و32 - همان، ج 5، ص‏283.

 

33- همان، ج‏16، ص‏67.

 

34- همان، ج‏19، ص 120.

 

35- همان، ج 12، ص 72.

 

36- همان، ج 14، ص 201.

 

37- همان، ج‏16، ص 125.

 

38- همان، ج‏19، ص 278.

 

39- همان، ج 21، ص‏76.

 

40- همان، ج 12، ص 72.

 

و پیامها و سخنرانیها، ج 1، ص 68.


 {نقل از سایت شهیدآوینی}


 

ماهنامه کوثر شماره 8
محمد اسحاق مسعودى

 

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/13 | 11:27 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 


(نقل از سایت رجانیوز)

 


.

روضه مکتوب

 

برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی

 

بدان که در روز وفات آن حضرت، اختلاف بسیار است واظهر نزد احقر آن است که وفات آن حـضـرت در سـوم جـُمـادى الاخـره واقع شده چنان‌که مختار جمعى از بزرگان علما است واز بـراى مـن شـواهـدى است بر این مطلب که جاى ذکرش نیست.(1) پس بقاى آن حـضـرت بـعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شـده اسـت کـه مـدت مـکـث آن مخدّره بعد از پدر خود در دنیا هفتاد وپنج روز بوده لکن توان وجـهـى بـراى آن ذکـر کـرد بـه بـیـانـى کـه مـقـام ذکـرش در ایـنـجا نیست ولکن خوب است عـمـل شـود بـه هـر دو طـریـق در اقـامـه مـصـیـبـت و عـزاى آن حـضـرت چـنـانـ‌کـه فعلاً معمول است.

 

بـه هـرحـال؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنیا چندان مکث نکرد و پیوسته نـالان و گـریـان بـود، در آن مـدت قلیل، آن قدر اذیّت و درد کشید که خداى داند و اگر کسى تـأمـل کند در آن کلمات که امیرالمؤمنین علیه السّلام بعد از دفن فاطمه علیهاالسلام با قـبـر پیغمبر صلى اللّه علیه وآله وسلّم خطاب کرد، مى‏داند که چه مقدار بوده صدمات آن مظلومه. واز آن کلمات است:

 

«سـَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظافُرِ اُمَّتِکَ عَلى هَضْمِها فَاحْفِهَا السُّؤ الَ وَاسْتَخْبِرْهَا .................................................

 

حـاصـل عـبـارت آنـکـه امـیـرالمـؤمـنـیـن عـلیـه السـّلام بـا رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله و سـلّم مـى‏گـوید: «و به زودى خبر خواهد داد تو را دختر تـو بـه مـعـاونت و یارى کردن امت تو یکدیگر را بر غصب حق من و ظلم کردن در حق او، پس از او بـپـرس احـوال را چه بسیار غم‏ها ودردهاى سوزنده که در سینه فاطمه علیهاالسّلام بر روى هـم نـشـسـتـه بـود کـه بـه کـسى اظهار نمى‏توانست بکند و به زودى همه را به شما عرض خواهد کرد و خدا از براى اوحکم خواهد کرد واو بهترین حکم کنندگان است.»


شـیـخ طـوسـى بـه سـنـد مـعتبر از ابن عباس روایت کرده است که "چون هنگام وفات حضرت رسـول صلى اللّه علیه وآله وسلّم شد، آن قدر گریست که آب دیده‏اش بر محاسن مبارکش جـارى شـد. گـفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: گریه مى‏کنم براى فـرزنـدان خـود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد. بَدانِ امّت من بعد از من، گویا مى‏بینم فـاطـمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند، بعد از من و او ندا کند که یا اَبَتاه، و اَحدى از امـت مـن اورا اعـانـت نـکـنـد؛ چـون فـاطـمـه عـلیـهاالسّلام این سخن را شنید، گریست. حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود که گریه مکن اى دختر من، فاطمه علیهاالسّلام گفت: گریه نمى‏کنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، ولیکن مى‏گریم از مفارقت تـو یـا رسـول اللّه صـلى اللّه علیه وآله وسلّم. حضرت فرمود که بشارت باد تو را اى دخـتـر مـن کـه زود بـه مـن مـلحـق خـواهـى شـد و تـو اول کـسـى خـواهـى بـود کـه از اهل بیت من به من ملحق مى‏شود." (3)

 

در کـتـاب (روضـه الواعـظـیـن) وغـیره روایت کرده‏اند که حضرت فاطمه علیهاالسّلام را مرض شدیدى عارض شد و تا چهل روز ممتد شد. چون دانست موت خود را اُمّ اَیْمَن واَسماء بنت عُمَیسْ را طلبید و فرستاد ایشان را که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را حاضر سازند، چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام حاضر شد، گفت: "اى پسر عم! از آسمان خبر فوت من به من رسید و من در جناح سفر آخرتم، تو را وصیت مى‏کنم به چیزى چند که در خاطر دارم."

 

حـضـرت فـرمـود: "آن‏چـه خـواهـى وصـیـّت کـن اى دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسلّم" پس بر بالین آن حضرت نشست وهرکه را در آن خـانـه بـود، بـیرون کردند. پس فرمود که اى پسر عم! هرگز مرا دروغ‌گو و خائن نیافتى و از روزى کـه بـا مـن معاشرت نموده‏اى، مخالفت تو نکرده ام. حضرت فرمود که معاذ اللّه تـوداناترى به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و کریم‏تر و از خدا ترسان‏ترى از آنکه تو را سـرزنـش کنم به مخالفت خود و بر من بسیار گران است مفارقت تو و لیکن مرگ امرى اسـت کـه چـاره از آن نـیـسـت، بـه خـدا سـوگـنـد کـه تـازه کـردى بـر مـن مـصـیـبـت رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلّم را و عظیم شد وفات تو بر من، پس مى‏گویم: اِنّا ا للّه وَ اِنـّا اِلَیـْهِ راجِعُون براى مصیبتى که بسیار دردآورنده است مرا و چه بسیار مرا و چه بـسیار سوزنده و به حزن آورنده است مرا، به خدا سوگند که این مصیبتى است که تسلى دهـنـده نـدارد و رَزیـّه اى اسـت کـه هـیـچ چـیـز عـوض آن نـمـى‏تـوانـد شـد؛ پـس سـاعتى هر دوگـریـسـتـنـد، پس امیرالمؤمنین علیه السّلام سر حضرت فاطمه علیه السّلام را ساعتى بـه دامـن گـرفت و آن حضرت را به سینه خود چسبانید فرمود که هرچه مى‏خواهى وصیّت بـکن که آنچه فرمایى به عمل مى‏آورم و امر تو را بر امر خود اختیار مى‏کنم؛ پس فاطمه عـلیـهـاالسـّلام گـفـت کـه خـدا تـو را جـزاى خـیـر دهـد اى پـسـر عـم رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسـلّم، وصـیـّت مـى‏کـنـم تو را اول که بعد از من اُمامه را به عقد خود درآورى؛ زیرا که مردان را چاره از زن گرفتن نیست. او براى فرزندان من مِثْل من است. پس گفت که براى من نعشى(تابوتی) قرار ده زیرا که ملائکه را دیـدم که صورت نعش براى من ساختند. حضرت فرمود که وصف آن را براى من بیان کن؛ پـس وصـف آن را بـیـان کـرد و حـضـرت از بـراى او درسـت کـرد و اول نـعشى که در زمین ساختند، آن بود. پس گفت که باز وصیّت مى‏کنم تو را که نگذارى بـر جـنـازه مـن حـاضـر شـوند یکى از آنهایى که بر من ستم کردند و حق مرا گرفتند؛ چه ایـشـان دشـمـن مـن و دشـمـن رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلم هستند و نگذارى که احدى از ایـشـان و اتـبـاع ایشان بر من نماز کنند و مرا در شب دفن کنى، در وقتى که دیده‏ها در خواب باشد.(4)

 

---------------------------------
1ـ عـلامـه مـجـلسـى؛ در (جـلاء العـیـون) ایـن قول را اصح واَشْهَر میان علماى امامیه دانسته است. ر.ک: (جلاء العیون) ص 279.

 

2ـ (الکـافـى) 1/459، بـاب (مـولد الزهرا علیهاالسّلام)، حدیث سوم؛ (روضه الواعظین) 1/152.

 

3ـ (الخصال) شیخ صدوق 1/272، باب الخمسه، حدیث 15.

 

4ـ (روضه الواعظین) فتال نیشابورى 1/151.

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/13 | 10:58 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
حسینیه رجا به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

(نقل از سایت رجانیوز)


والاترین فضیلت حضرت از زبان حضرت امام(ره)/ تحلیل آیت الله بهجت از وصیت دفن شبانه/ صوت؛ روضه مرحوم مجتهدی و سخنرانی پناهیان و عالی/ مداحی؛ ارضی، کریمی، طاهری، حدادیان و خلج

در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها شاید همین عبارت مورخان برای ورود به حسینه رجا کافی باشد که در وصف حال دختر پیامبر سلام الله علیهما آورده‏اند. "ما زالت بعد ابیها مُعصبة الرأس، ناحِلة الجسم، منهدّة الرکن، باکیة العین" (بحار الانوار جلد 43)

شهید مطهری در توصیف این عبارت می‏گوید: "زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه‏ای ( پارچه‏ای که  به خاطر سر درد به سر می‏بندند) را که به سر بسته بود از سر باز کند، روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوان‌تر می‏شد. بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند. «منهدة الرکن» این جمله معنی عجیبی دارد. «رکن» یعنی پایه، مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است. از نظر جسمانی، پا و ستون فقرات رکن انسان است، یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد. گاهی از نظر جسمی، این رکن خراب می شود، مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد. ولی گاهی انسان از نظر روحی آن‌چنان درهم کوبیده می شود که گویی آن پایه های روحی که روی آن ایستاده است خراب شده است. زهرا را بعد از پدر این‌چنین توصیف کرده‏اند" (مجموعه آثار جلد 16)
و حالا با توکل بر خدا و مدد از اهل بیت علیهم السلام هم‏چون محرم و هم‌نوا با اولیای الهی حسینیه‏ای برای ذکر فضائل و مصائب حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در فضای مجازی به‌پا می کنیم. باشد که به سهم خود در این عرصه، مزد رسالت را که فرمود‏: "لَّا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی" (شوری 23) ادا کرده و مصداق لعن خداوند قرار نگیریم که فرمود: "إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمْ اللهُ فِی‌ الدُّنْیَاوَالاْ´خِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً" (احزاب‌ 57) - آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت آزار و اذیت می کنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و از رحمت خود دور فرموده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) هم فرمودند: "فاطمة‌ُ بَضعَةٌ‌ مِنِّی‌ مَن‌ آذاها فَقَد آذاِنی‌" حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است."
 
.
 
 
 
سخنرانی مکتوب
 
والاترین فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان حضرت امام خمینی(ره)
 
راجع به حضرت صدیقه علیهاالسلام، خودم را از هر ذکرى قاصر مى‏دانم. فقط به این روایت شریف که با سند معتبر نقل شده است، اکتفا مى‏کنم. حضرت صادق علیه السلام مى‏فرماید: فاطمه علیهاالسلام بعد از پدرش، 75 روز در این دنیا نبودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت. جبرئیل امین مى‏آمد و به ایشان تعزیت عرض مى‏کرد و مسایلى از آینده نقل مى‏فرمود. ظاهر روایت، این است که در این 75 روز مراوده‏اى بوده است؛ یعنى رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است. 
 
**گمان ندارم که غیر از طبقه‏ ى اول از انبیاى عظام درباره‏ ى کسى این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل امین چنین رفت و آمدى داشته باشد. جبرائیل، مسایل واقع در آتیه و آنچه را که به ذریه ى فاطمه علیهاالسلام مى رسیده است، ذکر مى کرده و حضرت امیر هم آنها را مى نوشته است. حضرت امیر، همان طورى که کاتب وحى رسول خدا بوده است- و البته آن وحى به معناى آوردن احکام، با رفتن رسول خدا، تمام شد- کاتب وحى حضرت صدیقه در این 75 روز نیز بوده است**>
 
مسأله‏ ى فرود آمدن جبرئیل، یک مسأله‏ ى ساده نیست؛ خیال نشود که جبرئیل براى هر کسى امکان دارد بیاید و یک تناسب کامل بین روح آن کسى که جبرئیل بر او وارد مى شود و مقام جبرئیل، که روح اعظم است، لازم است. چه ما همچون اهل نظر قایل شویم که قضیه ى تنزل جبرئیل، به واسطه ى روح خود ولى یا پیغمبر است که روح ولى، جبرئیل را تنزیل مى دهد و تا مرتبه ى پایین وارد مى کند یا همچون بعض اهل ظاهر، بگوییم حق تعالى او را مأمور مى کند که برو و این مسایل را بگو، تا تناسبى بین روح این کسى که جبرئیل به نزد او مى آید و بین جبرئیل که روح اعظم است، نباشد این معنا امکان ندارد. این تناسب، تنها بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاى درجه ى اول بوده است؛ مثل رسول خدا، موسى، عیسى، ابراهیم و امثال اینها. این تناسب براى همه کس نبوده است و بعد از این هم، براى کس دیگرى واقع نشده است، حتى درباره ى ائمه هم من ندیده ام که چنین امرى وارد شده باشد.
 
طبق آن چیزى که من دیده ام فقط براى حضرت زهرا علیهاالسلام وارد شده است که جبرئیل به طور مکرر در طول 75 روز وارد مى شده و مسایل آتیه را که بر ذریه ى او مى گذشته است، مى گفته و حضرت امیر هم ثبت مى کرده است، شاید یکى از مسایلى که گفته است، راجع به مسایلى بوده است که در عهد ذریه ى بلندپایه ى او حضرت صاحب علیه السلام واقع مى شود که مسایل ایران هم جزو آن مسایل باشد؛ ما نمى دانیم، ممکن است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه ى فضایل عظیمى که براى حضرت زهرا ذکر کرده اند، بالاتر مى دانم؛ فضیلتى که براى غیر انبیا علیهم السلام، آن هم نه همه ى انبیا، بلکه براى طبقه ى بالاى انبیا علیهم السلام و بعضى از اولیایى که در رتبه ى آنها مى باشند، براى کس دیگرى حاصل نشده است. و با این کیفیت که جبرئیل در طول هفتاد و چند روز مراوده داشته باشد، براى هیچ کس تاکنون واقع نشده است. این فضیلت، از مختصات حضرت صدیقه علیهاالسلام است. 
 
امام خمینى در دیدار با گروهى از خواهران به مناسبت روز زن، تازیخ 11/ 12/ 62. صحیفه ى نور: ج 19، ص 278. با اندکى ویرایش.
 
 
صوت//
 
 
 
.
 

 

تحلیل جالب آیت الله بهجت از وصیت حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ  به این که شبانه دفن شود 

 

این که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ بعد از آن همه مظلومیت، در حال احتضار وصیت نمود که شبانه دفن گردد،(1) کار عجیبى بود که نظیر کار پیغمبران ـ علیهم السّلام ـ است؛ زیرا کار کسى که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببیند، و با این حال راهى را پیدا کند که خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد، به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى که فکر بشر از فهم آن عاجز بود و آن این که وصیت نمود بدون تشییع شبانه دفن گردد. 

اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان مى رسید که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ چنین کارى را مى خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگیرى مى کردند. 

بعد از دفن نیز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ از آن جلوگیرى نمود و نتوانستند کارى بکنند. 

 پی نوشت: 

1.بحار الانوار، ج 49، ص 192؛ اقبال الاعمال، ص 623؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص187؛ نهج الحق، ص270؛ رسالة حول حدیث « سخن معاشر الانبیاء لانورّث »، ص 28.

 

 

 

 
 

 


 




تاریخ : سه شنبه 93/1/12 | 10:32 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

نقل از سایت شفقنا
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)

تأکید ائمه (ع) بر تغایر این مصحف با قرآن

از برخی روایات به دست می آید که مصحف فاطمه نزد اهل سنت امری شناخته شده بود و آنان می پنداشتند که شیعه بر اساس آموزه های اهل بیت (ع) معتقدند که بخشی از آیات تحریف و حذف شده در قرآن در این مصحف آمده است، از این رو ائمه به شدت، وجود هر گونه آیات قرآن در این مصحف را انکار کرده اند.[134] علامه عسگری می نویسد: «برخی نویسندگان اهل سنت تهمت دیگری به مدافعان مکتب اهل بیت می زنند و می گویند که آنان قرآن دیگری دارند به نام مصحف فاطمه؛ زیرا نام کتاب فاطمه مصحف است و برخی از مسلمانان در صدر اسلام قرآن را مصحف می نامیدند».[135] در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم : «به خدا قسم مصحف فاطمه نزد ما است و در آن یک آیه قرآن هم وجود ندارد».[136]

نشانه امامت

در حدیثی طولانی امام رضا (ع) نشانه های امام را می شمارد و می فرماید: یکی از علامت های امام این است که مصحف فاطمه نزد او است.[137] امام صادق (ع) نیز می فرماید: پیش از این که امام باقر (ع) شهید شوند مصحف فاطمه را به من سپردند.[138]

این مصحف از زمان تدوین آن در دست ائمه بوده و در میان آنان دست به دست گشته است و اکنون در دست امام زمان (عج) است.

علم پیامبر(ص) نسبت به مصحف


از آن جایی که مصحف فاطمه بنابر مفاد بیشتر روایات پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و در زمان ائمه تدوین شده است. ما معتقدیم که پیامبر اکرم (ص) با اذن خدا از آینده با خبر بود. ایشان اکنون نیز طبق آیات قرآن، ناظر هستند و شاهد تمام اعمال و حوادث می باشند. این کتاب اختصاص به ائمه دارد و از نشانه های امامت است.

نکته آخر این که مصحف فاطمه (ع) جزء آیات قرآن نیست تا پیامبر (ص) موظف به ابلاغ و بیان آن باشد. و از طرفی پیامبر اسلام (ص) بسیاری از مسائل را بیان نفرموده و بیان آن را به عترت واگذر کرده است[139].



[1]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 21، ص 389-388، روایت 27374، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 هـ ق.

[2]. همان، ج 21، ص 389-388، روایت 27374?

[3]. همان، ج 21، ص 390، روایت 27379?

[4]. همان، ج 21، ص 391، روایت 27381?

[5]. ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 454?

[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 10، باب 2، روایت 1، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[7]. همان، ج 43، ص 12، روایت 4?

[8]. همان، ج 43، ص 13، روایت 9?

[9]. صحیح بخاری، ج 4 ، ص 219، دار الفکر،  بیروت، 1401 هـ ق.

[10]. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 43، ص 17?

[11] بحارالأنوار، ج 97، ص 200?

[12]. فراهیدى، خلیل بن احمد ،العین ج 8، ص 124، انتشارات هجرت‏، قم‏، چاپ دوم ، 1410 ق‏. ‏

[13]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏43، ص 15?

[14]. علل‏الشرائع، ج 1، ص 181، ح 144?

[15]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 43، ص 19، ح 20?

[16]. آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج ‏2، ص 32، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415 ق‏؛ اندلسى، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج ‏3، ص 146، دار الفکر، بیروت، 1420 ق‏؛  فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 218، دار احیاء التراث العربى‏، بیروت، 1420 ق‏؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 14، ص 193؛ طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ‏3، ص 295، دفتر انتشارات اسلامى جامع? مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم‏، 1374 ش‏.  و … .

[17]. صدوق، علل‏الشرائع، ج 1، ص 181، ح 144، ناشر داورى‏.

[18]. مریم، 33-30، من بنده خدایم او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! و مرا- هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زنده‏ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است‏ … .

[19]. مصباح یزدی، محمد تقی، جامی از زلال کوثر، ص 21?

[20]. همان، ص 17?

[21]. شیخ طوسی، امالی، ج 1، ص 24?

[22]. بحارالانوار، ج 43، ص 24، روایت 20?

[23]. امالی، ج 1، ص 457 ، دلائل الامامة، ص 8 ؛ غایة المرام، ص 177، بحارالانوار، ج 43، ص 2?

[24]. همان.

[25]. الکافی ج 1، ص 538″ بَابُ الْفَیْ‏ءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ”.

[26]. احقاق الحق، ج 4، ص 481?

[27]. بحارالانوار، ج 42، ص 117?

[28]. همان، ج 43، ص 12، روایت 6?

[29]. از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم‌ که‌ ادعیة‌ حیاتبخش‌ که‌ او را «قرآن‌ صاعد» می‌خوانند از ائمة‌ معصومین‌ ما است‌… «صحیفة‌ فاطمیه‌»  که‌ کتاب‌ الهام‌ شده‌ از جانب‌ خداوند تعالی‌ به‌ زهرای‌ مرضیه‌ است‌ از ما است‌.

[30]. وسائل الشیعة، ج 14، ص 43 و 172، بحارالانوار، ج 43، ص 54?

[31]. جامی از زلال کوثر، ص 145?

[32]. کشف الغمة، ج 1، ص 491 ، الاحتجاج، ص 102 ، دلائل الامامة، ص 37?

[33]. جامی از زلال کوثر، ص 149?

[34]. «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا » مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 65?

[35]. «العبودیة جوهر کنهها الربوبیة فما فقد من العبودیة وجد فی الربوبیة و ما خفی عن الربوبیة أصیب فی العبودیة»، مصباح الشریعه، ص7، مؤسسه الاغلمی للمطبوعات.

[36]. «مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر…»، مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 65?

[37]. تنها در کتاب «القدیسه فی الاحادیث القدسیه» تألیف اسماعیل الانصاری ، تعداد 252 حدیث قدسی در شأن و منزلت حضرت فاطمه گردآوری شده است. انتشارات دلیل ما.

[38]. الأسرار الفاطمیة شیخ محمد فاضل مسعودی: «یا أحمد لولاک لما خلقت الأفلاک ، و لولا علی لما خلقتک، و لولا فاطمة لما خلقتکما»، الجنة العاصمة، ص 148؛ مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 334 عن مجمع النورین، ص 14 ، عن العوالم، ص 44? هذا الحدیث من الأحادیث المأثورة التی رواها جابر بن عبد الله الأنصاری عن رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) عن الله تبارک و تعالى. الشیخ محمد فاضل المسعودی، ص 231 .

[39]. گرامی، محمد علی، «لولا فاطمه» ص141-143 نقل به مضمون، ناشر: دفتر آیت الله محمد علی گرامی، 1385?

[40]. همان، ص34?

[41]. کلینی، الکافی، ج1، ص 89?

[42]. مریم، 31-29?

[43]. آل عمران، 46?

[44]. تحریم، 12- 11?

[45]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 461، ح 10، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.

[46]. صحیح بخاری، ج 4، ص 210، دار الفکر، بیروت، 1401 هـ ق.

[47]. همان، ص 209?

[48]. ابن شهر آشوب مازندرانی، المناقب، ج 3، ص 334?

[49]. طوسی، محمد بن الحسن، مصباح ‏المتهجد ص 793، انتشارات مؤسسه فقه شیعه، بیروت ، 1411هـ ق.

[50]. هاشمی بصری، محمد بن سعد بن منیع، طبقات الکبری،محمد عبد القادر عطا ، ج 8، ص 16 و 26، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990?

[51]. همان، ج 1، ص 106

[52]. احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسى المعروف بالیعقوبى (م بعد 292)، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20  ، بیروت ، دار صادر، بى تا.؛ المسعودی أبو الحسن على بن الحسین بن على (م 346)، مروج الذهب و معادن الجوهر ، ج 2، ص 291 ، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409?

[53]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 115 .

[54]. مستدرک، ج 3، ص 176، ح 4769؛ ابن عبد البر أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد (م 463)،الاستیعاب فى معرفة الأصحاب – در حاشی? الاصابه – ج 4، ص 374، بحارالانوار، ج 43، ص 8 به نقل از حدائق الریاض شیخ مفید، مصباح المتهجد، طوسی، ص 554، چ هند، المصباح، کفعمی، ص 512، چ دارالکتب العلمیه، قم; نهایة الارب، ج 18، ص 213 .

[55]. مستدرک، ج 3، ص 178، ح 4765 .

[56]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ج، 43، ص 9، دارالوفاء، بیروت، 1404هـ ق.

[57]. حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویة، ص 219، انتشارات  کتابخانه آیت ا… مرعشی نجفی ، قم ، 1408هـ ق؛ مصباح‏المتهجد ص، 793

[58]؛ کلینی، کافی، ج 1، ص 458، ح 10، عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِیعاً عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ “وُلِدَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص بَعْدَ مَبْعَثِ رَسُولِ اللَّهِ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ تُوُفِّیَتْ وَ لَهَا ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةٌ وَ سَبْعُونَ یَوْما”.

[59]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 95، ص 196، دارالوفاء، بیروت ، 1404هـ ق،” رُوِیَ أَنَّ فَاطِمَةَ وُلِدَتْ بِمَکَّةَ بَعْدَ الْمَبْعَثِ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ بَعْدَ الْإِسْرَاءِ بِثَلَاثِ سِنِینَ فِی الْعَشْرِ مِنْ جُمَادَى الْآخِرَةِ”؛ حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویة، ص 220، کتابخانه آیت ا… مرعشی نجفی، قم، 1408هـ ق.

[60]. حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویة، ص 219 ، کتابخانه آیت ا… مرعشی نجفی ، قم ، 1408هـ ق، أن فاطمة (ع) ولدت بعد ما أظهر الله نبوة أبیها ص بخمس سنین.

[61]. صحیح مسلم، ص 3، کتاب الجهاد و السیر، ح 107?

[62]. مانند روایت نسائی; ابوبکر وی را خواستگاری کرد، اما رسول الله فرمود: وی خردسال است، سنن نسایی، ج 6، ص 62، دارالکتب العربیة. از راه های دیگر نیز این گزارش رسیده، افزوده شد: «منتظر حکم خدایم» ، و «او کوچک است » وجود ندارد . طبقات الکبری، ج 8، ص 19 . نیز آمده: رسول الله این امر را بر آن دو نپذیرفت، اسد الغابه، ج 7، ص 221 .

[63]. الشعرانی، الشیخ أبو الحسن ترجمه و شرح تبصره المتعلمین فی أحکام الدین، ج ‏2، ص 543، منشورات إسلامیة، تهران، چاپ پنجم، 1419 هـ ق‏؛ الخواجوئی المازندرانی الخاتون‏آبادی،( محمد) إسماعیل بن محمد حسین، جامع الشتات،‏ ج ‏4، ص 486، مؤسسة نشر اسلامی وابسته به جامعة مدرسین‏ ؛ النراقی، أحمد بن محمد مهدی، رسائل و مسائل، ج ‏2، ص 120؛ شبیری زنجانی، سید موسی، توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏ 2، ص 130، ذیل مسئله 1897 (نصاب‏ نقره).

[64]. مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد ج  ص 354، باب ذکر أولاد أمیر المؤمنین (ع) و عددهم و أسمائهم و مختصر من أخبارهم :”… الحسن و الحسین و زینب الکبرى و زینب الصغرى المکناة أم کلثوم أمهم فاطمة البتول سیدة نساء العالمین بنت سید المرسلین محمد خاتم النبیین (ص)… .”

[65]. ابن سعد، طبقات، مهدوی، محمود ، ج 3، ص 13?

[66] .انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 136?

[67]. برگرفته از سؤال 2702 (سایت اسلام کوئست: 3198)، نمایه: فرزندان حضرت علی (ع).

[68]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 20، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[69]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 63، ح 264، انتشارات جهان، تهران، 1378 هـ ق.

[70]. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 325، انتشارات علامه، قم، 1379 هـ ق؛ مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع، ج 4، ص 196، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1420 هـ ق. و …

[71]. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 50، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1414 هـ ق.

[72]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 232، ح 1?

[73]. إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 2، ص 310، مکتبة بنی هاشمی، تبریز، 1381 هـ ق.

[74]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 106، ح 3، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1361 هـ ش. (روایت قبلی این کتاب نیز در ارتباط با همین موضوع است)

[75]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 18، ص 252، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 هـ ق.

[76]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 281، مؤسسة امام مهدی عج، قم، 1409 هـ ق.

[77]. صحیح بخاری، ج 4، ص 42، دار الفکر، بیروت، 1401 هـ ق.

[78]. همان، ج 4، ص 210?

[79]. به عنوان نمونه می توانید به اینجا مراجعه کنید.

[80]. ابو الفداء،المختصر فی اخبار البشر(تایخ ابوالفداء)،ج 1،ص 107، باب اخبار ابی بکر الصدیق و خلافته؛ ابن عبد ربه،عقد الفرید،ج 2،ص 73 (بر اساس نسخه نرم افزار المکتبه الشاملة.)

[81]. بحارالانوار، ج ‏29، ص 127، ح 27 (نسخه معجم موضوعی بحار الانوار).

[82]. الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ الْبَحْرَانِیِّ یَرْفَعُهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ (ص) وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع) فَأَمَّا آدَمُ فَبَکَى عَلَى الْجَنَّةِ حَتَّى صَارَ فِی خَدَّیْهِ أَمْثَالُ الْأَوْدِیَةِ وَ أَمَّا یَعْقُوبُ فَبَکَى عَلَى یُوسُفَ حَتَّى ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّى قِیلَ لَهُ تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ وَ أَمَّا یُوسُفُ فَبَکَى عَلَى یَعْقُوبَ حَتَّى تَأَذَّى بِهِ أَهْلُ السِّجْنِ فَقَالُوا إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ اللَّیْلَ وَ تَسْکُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ النَّهَارَ وَ تَسْکُتَ بِاللَّیْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَى وَاحِدٍ مِنْهُمَا وَ أَمَّا فَاطِمَةُ (س) فَبَکَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَتَّى تَأَذَّى بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِنَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ وَ کَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّى تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع) فَبَکَى عَلَى الْحُسَیْنِ (ع) عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَن، حر عاملی، وسائل‏الشیعة، ج 3، ص 281?

[83]. اجْتَمَعَ شُیُوخُ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ أَقْبَلُوا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالُوا لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ فَاطِمَةَ (ع) تَبْکِی اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا یَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِی اللَّیْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَایِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُکَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ لَیْلًا أَوْ نَهَاراً. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 177، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[84]. با استفاده از سؤال 6188 (سایت اسلام کوئست: 6367).

[85]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 29، ص 234، دارالوفاء بیروت، 1404،” لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی”.

[86]. بحارالأنوار، ج 6، ص 128، “ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَاقِدِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الزُّهْرِیِّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ الْهَادِ عَنْ هِنْدٍ بِنْتِ الْحَارِثِ الْفِرَاسِیَّةِ عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ قَالَتْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلَى رَجُلٍ یَعُودُهُ وَ هُوَ شَاکٍ فَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً إِلَى إِحْسَانِکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ لِتَسْتَعْتِبَ فَلَا تَمَنَّوُا الْمَوْتَ”.

[87]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 193، ص 303، دارالهجرة، قم.

[88]. نهج البلاغه، صبحی صالح، نام? 69، دارالهجرة، قم.

[89] کلینی، الکافی، ج 2، ص 348؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 71، ص 61، با اندکی اختلاف.

[90] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 7، (تفسیر سوره‏های صف، جمعه، منافقون و تغابن )، ص 64-81?

[91] اقتباس از سوال 2188 (سایت اسلام کوئست: 2313).

[92] بحارالأنوار ج 43 ص 203روایت 31- ع، [علل الشرائع‏] حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ وَ زِیَادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَا أَتَى رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ یَرْحَمُکَ اللَّه‏…. فَلَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ ع مَرَضَهَا الَّذِی مَاتَتْ فِیهِ أَتَیَاهَا عَائِدَیْنِ وَ اسْتَأْذَنَا عَلَیْهَا فَأَبَتْ أَنْ تَأْذَنَ لَهُمَا فَلَمَّا رَأَى ذَلِکَ أَبُو بَکْرٍ أَعْطَى اللَّهَ عَهْداً لَا یُظِلُّهُ سَقْفُ بَیْتٍ حَتَّى یَدْخُلَ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ یَتَرَاضَاهَا فَبَاتَ لَیْلَةً فِی الصَّقِیعِ مَا أَظَلَّهُ شَیْ‏ءٌ ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ أَتَى عَلِیّاً ع فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ شَیْخٌ رَقِیقُ الْقَلْبِ وَ قَدْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْغَارِ فَلَهُ صُحْبَةٌ وَ قَدْ أَتَیْنَاهَا غَیْرَ هَذِهِ الْمَرَّةِ مِرَاراً نُرِیدُ الْإِذْنَ عَلَیْهَا وَ هِیَ تَأْبَى أَنْ تَأْذَنَ لَنَا حَتَّى نَدْخُلَ عَلَیْهَا فَنَتَرَاضَى فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تَسْتَأْذِنَ لَنَا عَلَیْهَا فَافْعَلْ قَالَ نَعَمْ فَدَخَلَ عَلِیٌّ عَلَى فَاطِمَةَ ع فَقَالَ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ کَانَ مِنْ هَذَیْنِ الرَّجُلَیْنِ مَا قَدْ رَأَیْتِ وَ قَدْ تَرَدَّدَا مِرَاراً کَثِیرَةً وَ رَدَدْتِهِمَا وَ لَمْ تَأْذَنِی لَهُمَا وَ قَدْ سَأَلَانِی أَنْ أَسْتَأْذِنَ لَهُمَا عَلَیْکِ فَقَالَتْ وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَهُمَا وَ لَا أُکَلِّمُهُمَا کَلِمَةً مِنْ رَأْسِی حَتَّى أَلْقَى أَبِی فَأَشْکُوَهُمَا إِلَیْهِ بِمَا صَنَعَاهُ وَ ارْتَکَبَاهُ مِنِّی قَالَ عَلِیٌّ ع فَإِنِّی ضَمِنْتُ لَهُمَا ذَلِکِ قَالَتْ إِنْ کُنْتَ قَدْ ضَمِنْتَ لَهُمَا شَیْئاً فَالْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ النِّسَاءُ تَتْبَعُ الرِّجَالَ لَا أُخَالِفُ عَلَیْکَ بِشَیْ‏ءٍ فَأْذَنْ لِمَنْ أَحْبَبْتَ فَخَرَجَ عَلِیٌّ ع فَأَذِنَ لَهُمَا فَلَمَّا وَقَعَ بَصَرُهُمَا عَلَى فَاطِمَةَ ع سَلَّمَا عَلَیْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِمَا وَ حَوَّلَتْ وَجْهَهَا عَنْهُمَا فَتَحَوَّلَا وَ اسْتَقْبَلَا وَجْهَهَا حَتَّى فَعَلَتْ مِرَاراً وَ قَالَتْ یَا عَلِیُّ جَافِ الثَّوْبَ وَ قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا حَوِّلْنَ وَجْهِی فَلَمَّا حَوَّلْنَ وَجْهَهَا حَوَّلَا إِلَیْهَا فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا أَتَیْنَاکِ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِکِ وَ اجْتِنَابَ سَخَطِکِ نَسْأَلُکِ أَنْ تَغْفِرِی لَنَا وَ تَصْفَحِی عَمَّا کَانَ مِنَّا إِلَیْکِ قَالَتْ لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً وَاحِدَةً حَتَّى أَلْقَى أَبِی وَ أَشْکُوَکُمَا إِلَیْهِ وَ أَشْکُوَ صُنْعَکُمَا وَ فِعَالَکُمَا وَ مَا ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی‏.

[93] خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر ص 65، انتشارات بیدار، قم، 1401هـ.ق.

[94] . بحار الانوار، ج 43، ص 214?

[95]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ج 43 ص 189 ح 19، کشف الغمة] وَ نَقَلْتُ مِنْ کِتَابِ الذُّرِّیَّةِ الطَّاهِرَةِ لِلدُّولَابِیِّ فِی وَفَاتِهَا (ع) مَا نَقَلَهُ مِنْ رِجَالِهِ قَالَ لَبِثَتْ فَاطِمَةُ بَعْدَ النَّبِیِّ (ص) ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ قَالَ‏ ابْنُ شِهَابٍ سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ قَالَ الزُّهْرِیُّ سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ مِثْلُهُ عَنْ عَائِشَةَ وَ مِثْلُهُ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَیْرِ وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (ع) خَمْساً وَ تِسْعِینَ لَیْلَةً فِی سَنَةِ إِحْدَى عَشْرَةَ وَ قَالَ ابْنُ قُتَیْبَةَ فِی مَعَارِفِهِ مِائَةَ یَوْمٍ وَ قِیلَ مَاتَتْ فِی سَنَةِ إِحْدَى عَشْرَةَ لَیْلَةَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثِ لَیَالٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ هِیَ بِنْتُ تِسْعٍ وَ عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ نَحْوِهَا.

[96]. ابو الفرج على بن الحسین الأصفهانى (م 356)،مقاتل‏الطالبیین، ص 59 و 60،، تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا.

[97]. طبرسی ،فضل بن حسن ،امین الاسلام، إعلام‏الورى، ص 152، الفصل الثالث فی ذکر وقت وفاتها و موضع قبرها (سلام الله علیها)، دارالکتب الاسلامیه، تهران؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایةالأثر، ص 63، انتشارات بیدار، قم،1401هـ ق.

[98]. کلینی، کافی، ج 1، ص 458 باب مولدِ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ (ع)، ح 1، مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ (ع) مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً.

[99] مصنف ابن ابى شیبه: 8/572، کتاب المغازى.

« انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم. فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.

قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد جاءَنى، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.»

[100] انساب الأشراف: 1/586 طبع دار معارف، قاهره. «انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب. فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابى؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک…»

[101] الامامة و السیاسة: 12، چاپ مکتبة تجاریة کبرى، مصر.

« انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار على، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!! »

[102] الامامة و السیاسیة، ص 13?

« ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقک…!»

[103] معجم المطبوعات العربیة: 1/212?

[104] تاریخ طبرى: 2/443، چاپ بیروت. « أتى عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحة و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال و اللّه لاحرقن علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزّبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فأخذوه.»

[105] عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة هلال.« فأمّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمة حتى بعثت إلیهم أبوبکر، عمر بن الخطاب لیُخرجهم من بیت فاطمة و قال له: إن أبوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار أن یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقال: یا ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأُمّة!»

[106] الأموال: پاورقى 4، چاپ نشر کلیات ازهریة، الأموال، 144، بیروت و نیز ابن عبد ربه در عقد الفرید: 4/93 نقل کرده است چنان که خواهد آمد. « وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و ان اغلق على الحرب»

[107] میزان الاعتدال:ج2، ص 195

[108] معجم کبیر طبرانى: 1/62، شماره حدیث 34، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفى.« أمّا الثلاث اللائی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته. »

[109] عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة الهلال.« وودت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه على الحرب.»

[110] الوافی بالوفیات: 6/17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانى: 1/57، چاپ دار المعرفة، بیروت. و در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل»: 3/248-255 مراجعه شود. « انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها.»

[111] شرح نهج البلاغه: 2/46 و 47، چاپ مصر. « وددت انّی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته ولو أغلق على الحرب.»

[112] مروج الذهب: 2/301، چاپ دار اندلس، بیروت.« فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً! »

[113] میزان الاعتدال: 3/459? «   انّ عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن.»

[114] عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابى طالب: 4/276-277?« و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها على من فیها…! قالت له طائفة خافت اللّه، و رعت الرسول فی عقبه: یا أبا حفص، إنّ فیها فاطمة…! فصاح لایبالى: و إن..! و اقترب و قرع الباب، ثمّ ضربه و اقتحمه… و بداله علىّ… و رنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار… فان هى الا طنین استغاثة…»

[115] کتاب الامامة و الخلافة، ص 160 و 161، تألیف مقاتل بن عطیّة که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ. « ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارهاب و السیف و القوّة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار علىّ و فاطمه(علیه السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمه و احرق باب الدار!..»

[116] این پاسخ با اقتباس و تلخیص، از مقاله حضرت آیت الله مکارم شیرازی تهیه شده است. همچنین می توانید به آدرس زیر رجوع کنید.

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=67823

[117] صحیح بخاری، ج 20، ص 447 و ج 13، ص 135?

[118]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 191 و 178 و 214، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 هـ ق؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج 3، ص 362؛ طبری، دلائل الامامه ص 42?

[119]. برای آگاهی بیشتر، نک:

قبر حضرت فاطمه سلام الله علیها کجاست؟

مدفن حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) کجاست؟

قبر دختر پیغمبر

.[120]نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 281 ؛ الشیخ عبدالله الناصر، محنة فاطمة بعد وفاة رسول الله (ص) ( نصوص تاریخیة من مصادر السنة المعتمدة)، ص197- 206?

[121]. طبق روایات یکی از مکان های بین منبر و محراب مسجد یا منزل خود حضرت و یا قبرستان بقیع، به عنوان محل دفن معرفی شده است.

[122]. ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 186?

[123]. ابن بابویه قمی، الامامة و التبصرة، ص 12?

[124]. کلینی، کافی، ج 1، ص 241?

[125]. کافی، ج 1، ص 238?

[126]. سیدجعفر مرتضی، خلفیات کتاب مأساة الزهراء، ج 6، ص 57- 58?

[127]. آل عمران،42?

[128]. الاحتجاج، ج 2، ص 134?

[129]. همان، ج 1، ص 241?

[130]. همان، ج 2، ص 134?

[131]. کافی، ج 1، ص 241?

[132]. همان.

[133]. همان.

[134]. مغنیه، محمد جواد، الشیعة فی المیزان، ص 61?

[135]. عسکری، معالم المدرستین، ج 2، ص 32?

[136]. کافی، ج1، ص 238?

[137]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 419?

[138]. مجلسی، بحار الانوار، ج 26، ص 47?

[139]. چنان که در حدیث متواتر ثقلین آمده است.« إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ». حرعاملی، وسائل‏الشیعة، ج 27، ص 33?

منبع: اسلام پدیا




تاریخ : سه شنبه 93/1/12 | 6:14 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

نقل از سایت شفقنا


طلب مرگ کردن حضرت زهرا (س)


برخی چنین نقل کرده اند که حضرت زهرا (س) دست فرزندانش را گرفته و بر سر قبر پیامبر رفته و طلب مرگ نمود، امّا در منابع معتبر، چیزی که بیان کنند? چنین مطلبی باشد وجود ندارد. البته در برخی از کتاب ها، دعای طلب مرگ به حضرت نسبت داده شده است. حضرت زهرا در خطب? مفصل که به خاطر اعتراض بر غصب فدک، بیان کرده است، آرزوی مرگ می کند و می فرماید: “ای کاش در این لحظه مرده بودم”.[85] البته باید شرایط سخت آن زمان را در نظر گرفت. چنین آرزویی می تواند، نوعی اعلام انزجار از وضعیت موجود باشد. در هر صورت، اگر بپذیریم که حضرت زهرا (س) با قصد جدی، چنین مطلبی فرموده اند، در این صورت به مطالب زیر باید توجه کرد.

عمر طولانی، یکی از نعمت های ارزشمند الاهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص)[86] و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از داشتن چنین آرزوهایی منع کرده اند. طلب مرگ نمودن از خداوند دلیل‏هاى گوناگون مى‏تواند داشته باشد که اگر به دلیل برخورد با مشکلات زندگى و ضعف نفس باشد کارى قبیح و ناپسند است.

اما اگر منشأ آن، ایمان قوى و عشق و محبت وصف ناشدنى نسبت به خداوند باشد، به طورى که عاشق تحمل دورى معشوق خویش را ندارد و وصال وى تمام آرزوى او است، این طلب مرگ، ممدوح است. امیر مؤمنان (ع) در نهج البلاغه در خطبه معروف به خطبه متقین در اوصاف و ویژگی هاى اهل تقوا و ایمان مى فرماید: اگر خداوند عمر معینى را براى اهل ایمان و تقوا معین نکرده بود، یک چشم به هم زدن نیز روح آنان در بدنشان نمى ماند، به دلیل اشتیاق به پاداش الاهى و بیم از کیفر او؛ یعنى مؤمن مشتاق دیدار و لقاى پروردگار خوش است.[87]

حضرت علی (ع) در کلام دیگری می فرماید: “بسیار به یاد مرگ و منزل هاى پس از آن باش، امّا هرگز آرزوى مرگ مکن، مگر آن گاه که صددرصد به رضایت الاهى مطمئن باشى.[88]

بنابراین، در دو مورد است که مرگ برای اولیاء الله یک آرزو می‏شود و دیگر از خدا طول عمر نمی‏خواهد:

1? کسی که در دنیا طوری زندگی کرده است که آن چه‏ که پیش فرستاده خیر و برکت است، دیگر برای او دنیا یک زندان است، چون وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسئولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است، در این جا آرزوی مرگ از خداوند آرزوی تسریع در رسیدن به لقاء الله است. همان‏طور که دانشجویی که برای تحصیل‏ به خارج رفته و در آن جا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است، آرزوی بازگشت به وطن دارد؛ چون‏ مسئولیت خود را به حد اعلا انجام داده است. به عبارت دیگر؛ مرگ برای اولیاء الله یک‏ آرزو است، اما آیا آنها در صدد تحقق‏بخشیدن به این آرزو هستند یا در عین این که‏ مرگ برای آنها یک امر آرزویی است، با آن مبارزه هم می‏کنند؟ نکته این‏ است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه می‏کنند (مگر در دو صورت‏ که خواهیم گفت)؛ چرا؟ برای این که مثل آنان همان، مثل دانشجو است، دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظه‏ای که هنوز فرصت کار کردن و پیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل مبارزه می‏کند با این که‏ آرزوی آن را دارد، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در این جا کاری‏ برایش نمانده است؛ یعنی آنچه باید انجام می‏داده، انجام داده است.2

2? دوم مسئله شهادت است. از آن جا که شهادت در راه خدا بالاترین درج? کمال انسانی است، آرزوی شهادت و مرگ در راه خدا آرزوی بالاترین درج? کمالاتی است که انسان پس از سال ها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد، اما شهادت یک کمال تضمین شده است. پیغمبر (ص) فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عملش، برّ و نیکی‏ هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این برّ و نیک، برّی نیست،[89] بنابراین، آرزوی شهادت (مرگ در راه خدا) یک آرزوی مطلوب است، اما در هیچ یک از دو مورد هم انسان مؤمن اجازه ندارد خود را در معرض مرگ و کشته شدن قرار دهد و اگر در چنین حالی مریض شد، باید خود را مداوا نماید تا سلامتی خود را باز یابد. یا اگر در میدان جهاد در راه خدا حاضر شده، باید تمام مسائل حفاظتی را برای حفظ جان خود رعایت کند[90].،[91]

نمایه های مربوط:

1? مرگ و تأخیر در آن، سؤال 97 (سایت اسلام کوئست: 2235).

2? درخواست طول عمر و آرزوی مرگ، سؤال 2188 (سایت اسلام کوئست: 2313).

3? عدم آگاهی از زمان مرگ، سؤال 2210 (سایت اسلام کوئست: 2325).

4? شهادت حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت، 5256 (سایت اسلام کوئست: 5512).


نارضایتی حضرت زهرا (س) از عمر و ابوبکر


عدم رضایت حیضرت زهراء (س) دختر گرامی رسول خدا (ص) از خلیفه اول و دوم مطلب مسلمی است که در روایات نقل شده است. توجه شما را به روایتی در این زمینه جلب می کنیم:

امام صادق (ع) در روایتی از دیدار عمر و ابوبکر با حضرت زهرا (س) به منظور عذر خواهی گزارش فرموده است. این دیدار با وساطت حضرت علی (ع) انجام شد. در این روایت آمده است: هنگامی که چشم آنان به حضرت زهرا(ع) افتاد به او سلام کردند اما زهرا جواب سلام آنان را نداد و صورت خود را از آنان بر گرداند!. پس آن دو نفر جای خود را عوض کرده و  در مقابل حضرت زهرا(ع) نشستند چند بار این کار تکرار شد!. تا این که حضرت زهرا (ع) گفت : علی جان پرده را بینداز ! و به زنانی که در پیرامونش بودند فرمود :صورت مرا بر گردانید وقتی صورتش را بر گرداندند مجدداً عمر و ابوبکر به سوی او آمدند ! ابوبکر گفت ای دختر رسول خدا ما آمده ایم تا رضایت شما را جلب کنیم و از نا رضایتی شما بر حذر باشیم از شما در خواست بخشش و گذشت داریم !. حضرت زهرا فرمود:”یک کلمه با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم را ملاقات کنم و شکایت کارها و ظلم هایی را که در حق من کرده اید را به آن حضرت بیان کنم .‏”[92]

مطابق این روایت اگر چه عمر و ابو بکر برای دریافت رضایت از کارها و اعمال خود به حضور حضرت زهراء (س) رسیدند اما حضرت فاطمه (س) هرگز آنان را نبخشیدند و از آنان ابراز رضایت نکردند.

همچنین در روایتی از جابر بن عبدالله انصاری آمده است: “بعد از رحلت رسول الله (ص‏) حضرت زهرا (س) مریض شد، دو نفر از صحابه به عیادت او آمدند و احوال او را پرسیدند! حضرت فرمود آیا شما نشنیدید که پیامبر (ص) می فرمود: ” فاطمه پاره تن من است، کسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده است ؟” آن دو نفر گفتند: بلی ما از او شنیدیم! در این موقع حضرت زهرا (س) دستان خود را به سوی آسمان بلند کرده و فرمود: “پروردگارا من ترا شاهد می گیرم که این دو مرا اذیت کرده و حق مرا غصب کردند سپس از آنان روی بر گرداند و بعد از آن با آنان سخن نگفت.”[93]

همچنین در بعضی از روایات آمده است که حضرت زهرا (س) از امام علی(ع) خواستند که مراسم تجهیز و دفن ایشان مخفیانه انجام شود. چنانچه  در وصیت نامه ایشان آمده است: “این وصیت فاطمه دخت رسول خدا(ص) است و گواهى مى‏دهد معبودى جز خداى یکتا نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست، بهشت و جهنّم حق است و روز قیامت بى تردید فرا خواهد رسید و خداوند در آن روز مردگان را از قبرها برمى‏انگیزاند و زنده مى‏کند. على جان! من فاطمه دختر محمدم، خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت از افتخار همسرى‏ات برخوردار باشم، تو از دیگران به من سزاوارترى، مرا شبانه حنوط نما و غسل بده و کفن کن و بر جنازه‏ام نماز بگزار و در تاریکى شب به خاکم بسپار، و هیچ کس را خبر نکن، تو را به خدا مى‏سپارم و تا دیدار روز قیامت به فرزندانم درود و سلام مى‏فرستم.[94] به نظر می رسد دختر پیامبر اکرم (ص) با این وصیت استثنایی خواسته اند همه را از اعتراض خود نسبت به کسانی که حق ایشان را غصب کرده اند، آگاه کنند.

اما چرا حضرت زهراء (س) با آن مقام عصمت و با آن لطف و مهربانی و گذشت و بخششی که در سیره ایشان ثبت شده است ، این دو نفر را نبخشیدند؟ باید بگوئیم لطف و مهربانی و گذشت و بخشش آن حضرت مربوط ظلم هایی است که افراد نا آگاه نسبت به حقوق فردی و شخصی ایشان مرتکب می شدند. در چنین مواردی ایشان نه تنها از کسی کینه ای به دل نمی گرفتند که برای هدایت او از صمیم دل و از روی عطوفت و مهربانی دعا می کردند. اما عدم گذشت ایشان در مورد خلیفه اول و دوم به این جهت بوده است که اینان دستورات پیامبر را زیر پا گذاشتند و علی رغم اینکه خود در مواقع و زمان های مختلف شاهد تصریح پیامبر اکرم (ص) به جانشینی امام علی(ع) بودند، اما عالمانه و از روی عمد این فرمان را زیر پا گذاشتند و امامت حضرت علی را نادیده گرفتند و با این کار خود در حق پیامبر و همه مسلمانان و همه بشریت ظلم کردند! و با این کار خود دیگر قابل عفو نبودند. بنابر این اینجا مسئله بسیار فراتر از یک اذیت و آزار شخصی بوده است تا آن حضرت آنان را مورد عفو قرار دهد. از طرف دیگر اگر حضرت زهرا از این انحراف بزرگ چشم پوشی کرده و آنان را مورد عفو قرار می دادند ممکن بود بعضی از نسل های آینده از این کار ایشان استفاده کنند که حضرت زهرا هیچ گونه اعتراضی به این اعمال نداشته اند. علاوه بر این که این افراد گرچه به زبان عذر خواهی کردند ولی واقعاً از اعمال خود پشیمان نبودند؛ زیرا در صدد جبران اشتباهات خود و باز گرداندن منصب امامت به امام علی(ع) و باز گرداندن دیگر حقوق غصب شده نظیر فدک، اقدامی انجام ندادند! در حالی که شرط توبه واقعی این است که اعمال ناشایست گذشته را جبران نماید .بنابراین حضرت زهرا(س) برای آگاهی دادن به همه نسل های جویای حقیقت که تا قیامت می آیند و تاریخ را مطالعه می کنند این موضع را اختیار کردند.


تاریخ دقیق شهادت حضرت زهرا (س)

در مورد تعداد روزهایی که حضرت صدیقه طاهره (س) پس از رحلت پدر بزرگوارشان در قید حیات بوده اند در میان کتاب های حدیثی و تاریخی چند دیدگاه وجود دارد. بعضی این زمان را چهل روز و تعدادی نیز این مدّت را شش ماه و گروهی دیگر هشت ماه ذکر کرده اند.[95]

مرحوم ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبین می گوید: مدت زمان حیات فاطمه زهرا (س) بعد از وفات پیامبر (ص) مورد اختلاف قرار گرفته است، به طوری که کمترین زمان ذکر شده در این رابطه 40 روز و بیشترین زمان هشت ماه مى باشد، اما آنچه نزد ما مسلم و مورد قبول است روایات رسیده از ائمه (ع) است. امام باقر (ع) مى فرماید: زمان رحلت صدیقه کبری (س) سه ماه بعد از رحلت پیامبر مکرم اسلام (ص) بود.[96]

همچنین طبری (ره) در کتاب دلایل الامامه به سلسله اسناد خود روایاتی از حضرت امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت می فرماید: حضرت صدیقه طاهره (ع) در ماه جمادی الاخر روز سه شنبه، سه روز از ماه گذشته در سال یازده هجری از دنیا رفتند.[97]

این دو روایت مبنای نظر اکثر علمای شیعه از جمله سید طاووس (ره) در کتاب شریف اقبال مى باشد.

اما دسته دیگری از روایات صحیحه هم این مدت را 75 روز ذکر کرده اند از جمله این روایات، روایت مرحوم کلینی از امام صادق (ع) است که حضرت می فرماید: « توقف فاطمه (ع) در این دنیا پس از پدر گرامیش 75 روز بود».[98]

این دسته از روایات هم مبنای نظر برخی از علمای شیعه از جمله مرحوم کلینی گردیده. البته ممکن است دلیل اختلاف در این دو دسته از روایات صحیحه رایج نبودن نقطه گذاری بر کلمات در زمان صدور روایات باشد. توجه به شباهت «خمسه و سبعون» با «خمسه تسعون» مؤید این معنا است.

اکثر بزرگان سوم جمادی ثانی( 95 روز بعد از رحلت پیامبر (ص))را معتبرتر می دانند.

برای اطلاع بیشتر به نمایه: شهادت حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت، سؤال 5256 (سایت اسلام کوئست: 5512)، مراجعه فرمائید.


شهادت حضرت فاطمه(س) در منابع اهل سنت

در مورد هتک حرمت خان? فاطم? زهرا(س) و شهادت آن حضرت ، نصوصى از کتب اهل سنت نقل شده است که نشان می دهد این مسئله یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با این که در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود؛ ولى به حکم این که ،”حقیقت شىء نگهبان آن است”، این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتاب هاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرن هاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

1? ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»

ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:

هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو، ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامى پیامبر (علیها السلام) به على (علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد![99]

2? بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»:

احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.

ابوبکر به دنبال على (علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على (علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتش زا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!![100]

3? ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»:

مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و… . وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین مى نویسد:

ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على (علیه السلام) آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست او است بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!![101]

ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:

عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على (علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم… [102]

مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ، این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.

«زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، هم چنان که الیاس سرکیس[103] این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

4? طبرى و تاریخ او:

محمّد بن جریر طبرى (متوفاى 310) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:

عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم، مگر این که براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.[104]

این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.

5? ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»:

شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (463 هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:

على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آن چه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید![105]

تا اینجا بخشى که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکى از جامه عمل پوشاندن این نیّت است، مى پردازیم!

آیا یورش انجام گرفت؟

در این جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند به پایان رسید، گروهى که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالى که برخى، به اصل فاجعه یعنى یورش به خانه و… اشاره نموده و تا حدّى نقاب از چهره حقیقت برافکندند، اینک در اینجا به مدارک یورش و هتک حرمت اشاره مى نماییم: (در این بخش نیز در نقل مصادر غالباً ترتیب زمانى را در نظر مى گیریم).

6? ابو عبید و کتاب «الاموال»:

ابو عبید قاسم بن سلام (متوفاى 224) در کتاب خود به نام «الأموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل مى کند:

عبدالرّحمن بن عوف مى گوید: که من در بیمارى ابوبکر براى عیادت او وارد خانه او شدم پس از گفتگوى زیاد به من گفت:

آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمى دادم، همچنان که آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام مى دادم. همچنین آرزو مى کنم سه چیز را از پیامبر سؤال مى کردم.

امّا آن سه چیزى که انجام داده ام و آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم عبارتند از:

اى کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمى گشودم و آن را به حال خود وامى گذاشتم هرچند براى جنگ بسته شده بود.[106]

ابو عبید هنگامى که به اینجا مى رسد به جاى جمله: «لم أکشف بیت فاطمة و ترکته…» مى گوید: کذا و کذا. و اضافه    مى کند که من مایل به ذکر آن نیستم!.

ولى هرگاه «ابو عبید» روى تعصّب مذهبى یا علّت دیگر از نقل حقیقت سربرتافته است؛ محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقى مى گویند: جمله هاى حذف شده در کتاب «میزان الاعتدال» (به نحوى که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، «طبرانى» در «معجم» خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله هاى حذف شده را آورده اند.(دقت کنید!)

7? طبرانى و معجم کبیر:

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى (260-360) که ذهبى در «میزان الاعتدال» در حقّ او مى گوید: فرد معتبرى است.[107] در کتاب «المعجم الکبیر» که کراراً چاپ شده است، آنجا که دربار? ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن مى گوید، یادآور مى شود: ابوبکر به هنگام مرگ، امورى را تمنا کرد. اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم. اى کاش سه چیز را انجام مى دادم. اى کاش سه چیز را از رسول خدا سؤال مى کردم. درباره آن سه چیزى که انجام داده و آرزو کرد که اى کاش انجام نمى داد، چنین مى گوید: آن سه چیزى که آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم، آرزو مى کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمى کردم و آن را به حال خود واگذار مى کردم!.[108] ،این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد که تهدیدهاى عمر تحقّق یافت.

8? ابن عبد ربه و «عقد الفرید»:

ابن عبد ربه اندلسى مؤلّف کتاب «العقد الفرید» (متوفاى 463 هـ ) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل مى کند:

من در بیمارى ابى بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو مى کنم که اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم و یکى از آن سه چیز این است: اى کاش خانه فاطمه را نمى گشودم هرچند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند.[109]

و نیز اسامى و عبارات و شخصیت هایى که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند خواهد آمد.

9? سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»:

ابراهیم بن سیار نظام معتزلى (160-231) که به خاطر زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتاب هاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه (علیها السلام) را نقل مى کند. او مى گوید: عمر در روز اخذ بیعت براى ابى بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!(دقت کنید).[110]

10? مبرّد در کتاب «کامل»:

محمّد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادى (210-285) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهاى خلیفه را مى نویسد، و چنین یادآور مى شود: آرزو مى کردم اى کاش بیت فاطمه را نمى گشودم و آن را رها مى نمودم هرچند براى جنگ بسته باشد.[111]

11? مسعودى و «مروج الذهب»:

مسعودى(متوفاى 325) در مروج الذهب مى نویسد:

آنگاه که ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنا مى کردم که اى کاش انجام نمى دادم یکى از آن سه چیز: آرزو مى کردم که اى کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمى کردم و در این مورد سخن زیادى گفت![112]

مسعودى با این که نسبت به اهل بیت گرایش هاى نسبتاً خوبى دارد، ولى باز اینجا از بازگویى سخن خلیفه خوددارى کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا مى داند و بندگان خدا هم اجمالاً مى دانند!

12? ابن أبى دارم در کتاب «میزان الاعتدال»:

«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابى دارم»، محدث کوفى (متوفاى سال 357)، کسى که محمّد بن أحمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید: «کان مستقیم الأمر، عامة دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود.

با توجه به این موقعیت، نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد: عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد![113] (دقت کنید)

13? عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی»:

وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکى بسنده مى کنیم:

قسم به کسى که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش مى زنم. عده اى که از خدا مى ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر (صلى الله علیه و آله) را پس از او مى کردند، گفتند: “اباحفص، فاطمه در این خانه است”.

بى پروا فریاد زد: “باشد!! “. نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. على(علیه السلام) پیدا شد… طنین صداى زهرا در نزدیکى مدخل خانه بلند شد… این ناله استغاثه او بود…!»[114].

این بحث را با حدیث دیگرى از «مقاتل ابن عطیّة» در کتاب الامامة و السیاسة پایان مى دهیم (هرچند هنوز ناگفته ها بسیار است!)

او در این کتاب چنین مى نویسد:

«هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (علیها السلام) فرستاد، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد…[115]

و در ذیل این روایت تعبیرات دیگرى است که قلم از بیان آن عاجز است.

نتیجه: آیا با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع اهل سنت نقل شده است باز هم مى گویند «افسانه شهادت…!» انصاف کجاست؟! به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن را بخواند مى فهمد بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) چه غوغائى برپا شد، و براى نیل به حکومت و خلافت چه ها کردند، و این اتمام حجّت الهیّه براى همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزى ننوشتیم، هرچه نوشتیم از منابع مورد قبول خود آنها است[116].


محل قبر فاطمه (س)

از آن جهت که بعد از پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) ستم شده بود[117] آن حضرت به همسرش علی (ع) سفارش فرمود که هنگام شب او را غسل دهد و کفن کند و به خاک بسپارد تا کسانی که به او ستم کردند در مراسم ایشان شرکت نکنند و هم چنین تصمیم گرفتند که قبرشان مخفی بماند و در همین راستا بود که علی بن ابی طالب (علیه السلام) فاطمه (س) را در تاریکی شب به خاک سپرد و قبرش را مخفی نمود. و برای این که دشمنان نتوانند موضع حقیقی قبر را تشخیص دهند صورت چهل قبر تازه در مدینه احداث کرد تا کاملًا در اشتباه واقع شوند. گرچه خود حضرت علی (ع) و فرزندان حضرت زهرا (علیها السلام)،جایگاه دفن حضرت زهرا (س) را می دانستند، ولی سفارش های فاطمه (س) در مورد اخفاء قبر به طوری جدی و مؤکد بود که هیچ یک از آنان حاضر نشدند آن را معرفی کنند، حتی کاری نکردند که از آثار و قرائن موضع قبر شناخته شود. ائمه اطهار (ع) هم یقیناً از موضع قبر مطلع بودند، ولی اجازه نداشتند که این سرّ را آشکار سازند.[118]

البته بر اساس قرائن موجود، در مورد محل دفن آن حضرت سه احتمال و سه قول وجود دارد:

1? در خان? خودش دفن شده است.

2? در محل روضه (بین منبر و خان? پیامبر) که پیامبر فرمود باغی است از باغ های بهشت دفن شده است.

3? در قبرستان بقیع دفن شده است.[119]


مخفی بودن مرقد حضرت زهرا (س)

علت مخفی بودن قبر حضرت زهرا (س) که به وصیت و دستور خود آن حضرت صورت گرفت، در واقع اعتراض به جریان به وجود آمده در مسیر خلافت پس از پیامبر (ص) و زیر پا گذاشته شدن حق و حقیقت در جریان خلافت و انزجار از آن جریان بوده است،[120] پس تا زمانی که جامع? مسلمین به طور کلی به این حقیقت اعتقاد پیدا نکنند و مسیر خلافت را در همان شکل نادرست نآب آنبستیمبآن باور داشته باشند، که نتیج? آن دور ماندن از بسیاری از حقایق اسلام است، قهراً علت مخفی بودن قبر آن حضرت نیز وجود خواهد داشت.

نکت? دیگر آن که مخفی بودن قبر آن حضرت سدی است که از تحریف تاریخ صدر اسلام جلوگیری می کند و مانع می شود تا گروهی به طور کلی برخورد حضرت زهرا (س) را نسبت به حوادث به وجود آمده انکار کنند. این مسئله خود علامتی است که شیفتگان حقیقت را در دریای متلاطم فتنه ها به سوی ساحل نجات راهنمایی کرده و غبار را از چهر? حقیقت می زداید و حجت الاهی را بر همگان تمام می گرداند.

علاوه چون محدود? تقریبی قبر آن حضرت[121] بیان شده است، مردم می­ توانند در این اماکن که نزدیک به هم است از برکات و فیوضات معنوی قبر منور ایشان استفاده کنند.

به هر حال آن چه بیان شد نکاتی است که قرائن و شواهدی آنها را تائید می کنند و به معنای آن نیست که تمام اسرار همان است که بیان شد؛ یعنی ممکن است اسرار دیگری در این مسئله نهفته باشد که بر آیندگان مکشوف گردد.


مصحف فاطمه (س)


هر نوشته­ ای را که بین دو جلد جمع آوری شده باشد، مصحف می­نامند، از این رو به هر کتابی می­توان مصحف گفت. در صدر اسلام به قرآن نیز مصحف گفته می­شد.[122]

در منابع اسلامی از کتبی یاد شده است که اختصاص به معصومان (ع) داشته است و آنان از محتوای آن کتب باخبر بوده­اند؛ مانند کتاب علی (ع)، مصحف علی (ع)و مصحف فاطمه (س).

در این منابع از کتاب اخیر به نام های مصحف فاطمه، صحیفه فاطمه و کتاب فاطمه یاد شده است.[123] روایات مرتبط با این مصحف کم نیست. برخی از این روایات از حیث سند ضعیف اند، ولی دسته دیگری از این روایات از جهت سند صحیح هستند و می توان به اصل وجود چنین کتابی یقین پیدا کرد، هر چند که در جزئیات، این روایات با هم اختلاف دارند.

چگونگی تألیف مصحف فاطمه

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) دختر بزرگوارشان فاطمه زهرا (س) به دلیل از دست دادن پدرشان بسیار ناراحت بودند و تحمل فراق و دوری پدر برای ایشان بسیار سخت بود.

در روایات معتبر آمده است که در فاصله وفات پیامبر(ص) تا زمان شهادت حضرت زهرا (س) فرشته­ای از سوی خداوند بر دختر نبی اکرم (ص) فرود می آمد و او را تسلی می داد تا حضرت آرام بگیرد. از این فرشته در برخی روایات به جبرئیل یاد شده است،[124] او حضرت زهرا (س) را از احوال پدر بزرگوارشان در عالم برزخ و هم چنین از حوادث آینده، مطلع می­ساخت. در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم: «هنگامی که رسول خدا (ص) رحلت کردند، فاطمه به علت وفات پدر به قدری محزون شد که تنها خداوند از شدت غم و اندوه او باخبر بود، از این رو خداوند فرشته­ای را فرستاد تا او را تسلی دهد و اندوهش را برطرف سازد. فاطمه (س)، علی (ع) را از این موضوع با خبر ساخت و علی همه آن سخنان را نوشت و مصحف فاطمه این گونه تدوین شد».[125]

از این روایت و روایات دیگر استفاده می­شود که این مصحف پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و به دست امیر المؤمنین (ع) تدوین شد و سخنانی است که فرشته الاهی به حضرت زهرا گفته است، البته در برخی از روایات که نسبت به روایات قبلی کمتر هستند، این گونه به دست می­آید که این مصحف در زمان خود رسول الله (ص) نوشته شده است.

سید جعفر مرتضی عاملی (از دانشمندان معاصر شیعه در علم تاریخ) برای از بین بردن این اختلاف و جمع بین روایات می­نویسد: شروع تدوین مصحف در زمان رسول اکرم بوده است و قسمتی از این صحیفه در زمان حیات پیامبر خدا (ص) نوشته شده و ادامه آن هم پس از رسول خدا نگارش یافته است.[126]

این که فرشته الاهی با حضرت زهرا سخن گفته باشد، چیز بعیدی نیست؛ زیرا همان گونه که در قرآن آمده است که: «و چون فرشتگان گفتند: ای مریم خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و برتری بخشید بر زنان جهانیان».[127]  فرشتگان با حضرت مریم سخن گفته اند. این در حالی است که حضرت مریم تنها سرور زنان زمان خویش بود، ولی فاطمه سرور زنان هستی از آغاز تا انجام است.

محتوای مصحف

با مطالعه روایات در می­یابیم که در این کتاب شریف به موضوعات زیر پرداخته شده است:

1? خبر حوادث آینده.[128]

2? وصیت حضرت فاطمه.[129]

3? نام تمام فرمانروایانی که تا قیام قیامت به حکومت خواهند رسید.[130]

4? خبر دادن از فرزندان حضرت زهرا.[131]

5? گزارش احوال پیامبر و جایگاه او پس از وفاتش، به زهرا (س).[132]

در این جا برای نمونه، یک روایت ذکر می شود:

امام صادق (ع) می فرماید: «همانا فاطمه 75 روز بعد از رسول خدا (ص) زندگی کرد در این مدت به دلیل از دست دادن پدر بسیار اندوهگین بود. در این ایام حضرت جبرئیل (ع) نزد او می آمد و عزای پدرش را بر فاطمه زهرا (س) تسلیت می گفت و وی را آرام می کرد و از پدرش و جایگاه او به حضرت خبر می آورد و او را از آینده فرزندانش مطلع می ساخت و علی (ع ) آن را می نوشت تا این که مصحف فاطمه تدوین شد».[133]


 




تاریخ : سه شنبه 93/1/12 | 6:9 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی