مقام حضرت زهرا (س) در سن جوانی
بر اساس تصریح قرآن کریم، عیسای پیامبر (ع) هنگامی که در گهواره بود مقام والایی نزد پروردگار داشت: “فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا. قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا. وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا”؛[42] مریم به فرزندش اشاره کرد تا ماجرا را از او بپرسند. آنان با تعجب گفتند که چگونه با نوزادی که در گهواره است سخن گوییم؟! عیسای تازه متولد شده گفت: من بند? خدایم که او کتاب آسمانی به من هدیه کرده و مرا به عنوان پیامبر برگزیده است! و نیز هر کجا که باشم برکت را در وجودم قرار داده و مرا تا زمانی که زنده هستم به نماز و زکات سفارش فرموده است.
و نیز در جای دیگری از قرآن این آیه را مشاهده می کنیم: “وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحین”؛[43] و عیسی در گهواره و در میانسالی با مردم سخن گفته و همواره از نیکوکاران بود.
بر این اساس، اگر بپذیریم که فردی در نوزادی بتواند پیامبر باشد، پذیرش این موضوع که بانویی آسمانی در سنین نوجوانی و جوانی بتواند جایگاهی مانند پیامبران داشته باشد، با آموزه های اسلامی و قرآنی هیچ منافاتی ندارد.
اما این که چرا برخی افراد می توانند به این جایگاه ها دست یابند، موضوع دیگری است که در جای خودش مورد بحث و گفت و گو قرار گرفته است.
نمایه های مرتبط:
مقام امامان شیعه نسبت به پیامبران، 5227 (سایت اسلام کوئست: 6067).
معنای حدیث لولا فاطمه، 8251 (سایت اسلام کوئست: 8723).
ابعاد شخصیت حضرت زهرا (س)، 1256 (سایت اسلام کوئست: 1334).
برتری بر بسیاری از مردان
هر چند که پیامبران و امامان، به دلایلی که در جایش بدان ها پرداخته شده، از میان مردان انتخاب شده اند، اما معنای چنین انتخابی آن نیست که بانوان، امکان پیشرفت معنوی و رسیدن به درجات عالی قرب خداوند را ندارند. در همین راستا، خداوند در قرآن کریم، بانوانی؛ چون مریم و آسیه را از میان نسل های گذشته، به عنوان اسوه ای برای بشریت معرفی نموده است.[44] بدیهی است که مقام و منزلت آنان از بسیاری مردان و حتی مردان مؤمن، برتر و والاتر است. مسلمانان، به ویژه، شیعیان معتقدند که بانوان دیگری نیز وجود دارند که مقام معنوی آنان به مراتب بیشتر از عموم مردان و زنان با ایمان است.
ام المؤمنین خدیجه، همسر پیامبر (ص) و دخترشان فاطمه (س)، برترین بانوی جهان آفرینش، بهترین نمونه از بانوانی هستند که تمام افراد با ایمان اعم از زن و مرد باید از آنها سرمشق گرفته و رفتارشان را الگوی خویش قرار دهند.
شیعیان، فاطمه (س) را شخصیتی می دانند که در ردیف پیامبران و اولیای الاهی جای دارد. در این زمینه، امام صادق (ع) بیان می فرمایند که اگر خداوند، امیرالمؤمنین علی (ع) را خلق نمی کرد، هیچ مردی هم طراز فاطمه (س) نبود.[45] و این نشانگر برتری ایشان بر تمام صحابه پیامبر (ص) از دیدگاه شیعه می باشد.
البته، کتاب های معتبر اهل سنت نیز آکنده از بیان فضائل آن بانوی بزرگوار است؛ نظیر این که ایشان پار? تن پیامبر (ص) بوده و آزارشان چون آزار پیامبر است،[46] و ایشان، سرور بانوان بهشت هستند.[47]
بر این اساس، عجیب نیست که مسلمانان معتقد باشند که فاطمه (س)، برتر از مردان بسیاری باشد.
پیامبر(ص) و بوسیدن فاطمه(س)
حضرت فاطمه (س) در میان دختران و اهل بیت پیامبر (ص) از جایگاه ویژه ای برخوردار و یک دختر استثنایی است. وی از نظر خلقت و آغاز نشو و نمایش فوق العاده و برجسته است.
به حدیثی که با چند سند، ابن شهر آشوب آورده است توجه می کنیم:
«ابوعبیده خداء و غیر او از امام صادق (ع) چنین نقل کرده است که رسول خدا (ص) فاطمه را زیاد می بوسید، بعضی از همسران حضرت این کار را ناپسند شمرده و اعتراض کردند. پیامبر (ص) فرمود: وقتی که مرا به سوی آسمان عروج دادند، جبرئیل دستم را گرفت و به بهشت وارد کرد خرمایی در اختیار من قرار داد که آن را خوردم – در روایتی آمده است: – سیبی را به من داد و خوردم. این میوه تبدیل به نطفه ای در صلب من گشت، همین که به زمین فرود آمدم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. بنابراین فاطمه حوری بهشتی است که در جمع آدمیان قرار گرفته، هرگاه به بوی بهشت مشتاق شوم دخترم را می بویم.[48]
آری رابط? پیامبر (ص) با دخترش زهراء (س) بسیار عمیق و پرمعنا است و علاق? شدید او نسبت به این دختر آشکار و نمایان است.
تاریخ تولّد حضرت زهرا (س)
معمولاً و به طور عادی و طبیعی در تایخ وقایع و حوادث تاریخی همچنین تولد و وفات و شهادت شخصیت های بزرگ اختلاف نظر وجود دارد. از آن جمله در تاریخ ولادت و شهادت زهراء (س). علت اصلی چنین اختلاف نظرهایی عدم اهتمام به ضبط دقیق، عدم اهتمام به نگهداری منابع و … است که منجر به از بین رفتن بسیاری از کتب و منابع اولیه شده است.
در کتب تاریخ و احادیث سه تاریخ برای ولادت آن حضرت ذکر شده است:
بیستم جمادی الاخر سال پنجم قبل از مبعث
دهم جمادی الآخر سال پنجم بعد از مبعث پیامبر اکرم (ص)
بیستم جمادی الآخر سال دوم بعد از مبعث
ما در این جا به بررسی هریک از این اقوال در دو بخش قبل از بعثت و بعد از آن می پردازیم:
1? ولادت قبل از بعثت: بیستم جمادی الاخر سال پنجم قبل از مبعث: این تاریخ در منابع زیر آمده است:
الف. در مصباح المتهجد آمده است: عامه (اهل سنت) روایت کرده اند که تولد آن حضرت در سال پنجم قبل از بعثت بوده است.[49]
این نظر (ولادت پنج سال پیش از بعثت، وفات در 29 سالگی) در نزد مورخان طرف داران زیادی دارد . اما به دلیل این که سخنان کسانی که این تاریخ را پذیرفته اند، یکسان نبوده و گاه متفاوت است، نمی توان این تاریخ را پذیرفت.! مثلا «ابن سعد» گزارش «واقدی » را در شرح حال نویسی فاطم? زهرا (س)[50] می پذیرد و می گوید: فرزندان پیامبر (ص) از خدیجه (س) به ترتیب ذیل اند: ..،..،…، سپس فاطمه، بعد ام کلثوم و در زمان مسلمانی، عبدالله و میان هر فرزند، یک سال فاصله بود.[51]
اگر عبدالله در سال بعثت به دنیا آمده باشد، فاطمه (س) دو سال پیش از بعثت زاده شده است، نه پنج سال!
چنان که باید گفت: پیامبر 38 سال داشته، نه 35 سال، هم چنین دختر پیامبر در 5/25 یا 26 سالگی درگذشته است، نه در 29 سالگی .
2 . ولادت پس از بعثت: که یعقوبی و مسعودی بدان قطع و جزم دارند[52] بی آن که سال خاصی را برشمارند. کسانی که می گویند دخت گرامی پیامبر (ص)، پس از بعثت به دنیا آمده است، سه تاریخ را در زادروز ایشان ذکر می کنند:
نخست: در سالی که پیامبر (ص) به رسالت برانگیخته شد، که چهل سالگی ایشان بود. یعقوبی این تاریخ را برمی شمرد: «سن فاطمه به هنگام وفات، 23 بود».[53]
پیامبر (ص) پس از بعثت، 23 سال زنده بود و فاطمه (س) 75 روز یا شش ماه بعد از وفات پیامبر (ص) درگذشت. در این باره میان تاریخ نگاران اختلاف نظر است.
دوم: در سال دوم بعثت و در هنگامی که نبی 41 سال داشت، فاطمه به دنیا آمد. این تاریخ در منابع متعددی آمده است:
الف. عبدالله بن محمد بن سلیمان بن جعفر هاشمی به نقل از پدرانش – علیهم السلام – همین تاریخ را برمی گزیند، نیز حاکم، ابن عبدالبر، شیخ مفید، طوسی و نویری.[54] بسیاری دیگر (گر چه تاریخ های دیگری نقل می کنند) همین تاریخ را می پذیرند. در این صورت، حضرت به هنگام وفات، 21- 22 سال داشته است .
حاکم با استناد به امام جعفر صادق (ع) همین تاریخ در زاد روز و درگذشت پذیرفته است: «فاطمه در 21 سالگی درگذشت و هنگامی که پیامبر (ص) 41 سال داشت به دنیا آمد».[55]
ب. در مصباح المتهجد آمده است که تولد حضرت فاطمه در روز بیستم جمادی الاخر(روز جمعه) سال دوم بعد از مبعث بوده است.[56]
ج. تاریخ المفید: و فی الیوم العشرین من جمادى الآخرة سنة اثنتین من المبعث کان مولد السیدة الزهراء فاطمة (ع) کذا فی کتاب المصباح.[57]
سوم. دهم جمادی الآخر سال پنجم بعد از مبعث پیامبر اکرم (ص): این تاریخ در منابع زیر آمده است:
الف. در کافی از امام صادق (ع) روایت شده است: “فاطمه دختر پیامبر (ص) در سال پنجم بعد از مبعث متولد و بعد از هیجده سال و هفتاد و پنج روز از دنیا رفت.”[58]
ب. در مَنَاقِبِ روایت شده است که فاطمه (س) در سال پنجم بعد از مبعث و سال سوم بعد از اسراء (معراج) در دهم جمادی الاخر متولد شد”.[59]
ج. فاطمه (س) در پنج سال بعد از آنکه خداوند نبوت پدرش (ص) را ظاهر ساخت متولد شد.[60]
بنابر این نظریه، حضرت زهراء (ع) به هنگام وفات، هیجده سال داشته اند. این تاریخ فقط نزد محدثان شیعی و تاریخ نگاران متأخر، پس از طوسی (م 460 هـ) پذیرفته شده است. شواهد و قرائنی وجود دارد که باعث می شود ما این نظر را بر دیگر انظار ترجیح دهیم . مهم ترین قرینه و شاهد بر صحت این قول، این روایت است که مسلم روایت می کند: ابوجهل بر سر رسول الله (ص) در حال سجده شکم دان گوسفند ریخت. یک نفر فاطمه را خبر کرد. فاطمه که در آن هنگام دخترک کم سن و سالی بیش نبود، آمد و صورت پدر را پاک نمود و مشرکان را نفرین کرد.[61]
این واقعه پس از درگذشت ابوطالب؛ یعنی در سال های یازده و سیزده پس از بعثت بود. در روایت، حضرت دخترکی کم سن و سال توصیف شده که بیانگر خردسالی وی است و گواه ولادت ایشان پس از بعثت می باشد. اگر حضرت، پنج سال پیش از بعثت زاده شده بود، می بایست در آن هنگام، شانزده تا هیجده سال داشته باشد، که در این صورت وصف «دخترکی کم سن و سال » گفته نمی شد.
این خبر، گواه ولادت حضرت، در دومین یا پنجمین سال پس از بعثت است و دیگر تاریخ ها را رد می کند. گو این که قراینی دیگر – هر چند ضعیف یا مورد اختلاف – هست که تأیید کنند? گفت? ماست. [62]
میزان مهر حضرت فاطمه (س)
مهر حضرت فاطمه زهرا (س) در حقیقت بهای زره حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود که آن را به پانصد درهم و بنابر نقلی چهارصد درهم فروختند، البته قول اوّل (پانصد درهم) مشهورتر است.
در این که پانصد درهم معادل چه مقدار نقره است، گرچه در بین فقها نظریات متفاوتی وجود دارد، ولی اکثر آنان فرموده اند: پانصد درهم معادل 262 مثقال صیرفی نقره خالص می باشد.[63]
تعیین و تطبیق مهر السنه با قیمت های رایج امروز، متغیّر و سیّال است و روزانه متفاوت می شود. جهت تعیین قیمت پانصد درهم یا 262 مثقال نقره باید به صرّافی ها و جواهر فروشی ها مراجعه کرده و قیمت روز یک درهم یا قیمت نقره خالص را پرسید و به این طریق مهرالسنه حضرت فاطمه (س) به نرخ روز معین می شود.
فرزندان حضرت زهرا (س)
شیخ مفید در ارشاد آورده است :” فرزندان حضرت علی (ع) از حضرت زهراء (س) عبارتند از: حسن، حسین، محسن، زینب کبری و زینب صغری، ام کلثوم.[64]
ابن سعد در طبقات[65] و بلاذری در انساب الاشراف[66] آورده است:
1? فرزندانی که مادرشان حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) است شامل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و محسن و زینب کبری و ام کلثوم کبری است. محسن در جریان حمله به خان? حضرت زهرا (س) سقط شد.[67]
بنا بر این حضرت زهراء (س) دارای سه فرزند پسر به نام های حسن، حسین، محسن بود که محسن در جریان حمله به خان? حضرت زهرا (س) سقط شد و دو فرزند دختر به نام های زینب و ام کلثوم بوده اند. البته نام دیگر حضرت “ام کلثوم “، زینب صغری بوده است.
فاطمه (س) و عدم ورود فرزندان ایشان به جهنم
روایتی در بحار الأنوار به این مضمون وجود دارد:
“بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ النَّبِیُّ (ص) إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّار”؛[68] پیامبر(ص) فرمود: پروردگار به پاسداشت پاک دامنی فاطمه (س)، آتش جهنم را بر فرزندان او حرام کرد.
این روایت در کتاب عیون أخبار الرضا (ع) که مأخذ بحار الأنوار در این زمینه می باشد نیز به همین ترتیب ذکر شده است.[69]
منابع و راویان فراوانی از شیعه و اهل سنت که این حدیث را نقل کرده و در ارتباط با آن نظریات و پرسش هایی مطرح نموده اند[70] که این خود به نوعی نشانگر مسلم الصدور بودن اصل این روایت است.
یکی از مؤلفان اهل سنت در قرن دهم بعد از بیان این روایت اعلام می دارد که نتیجه گیری صحیح آن است که سند این حدیث نسبتاً خوب است و همان گونه که در کتاب دیگری به صورت مفصل بیان داشتم، نظری? ساختگی بودن آن اشتباه است.[71]
اما آن چه در ارتباط با این روایت مورد بحث و گفت و گوهایی قرار گرفته است، آن است که دامن? شمول این روایت تا کجا است؟ آیا باید آن را محدود به افراد خاصی دانست، یا تمام نوادگان حضرتش مصداق آن هستند؟
آنچه از روایات شیعه برداشت می شود آن است که گویا برخی از سادات، این حدیث را به منزل? چراغ سبزی از جانب پروردگار ارزیابی می کردند که تمام اشتباهات آنان در این دیدگاه مورد بخشش بوده و هیچ مجازاتی دامنگیرشان نمی شد.
امامان معصوم(ع) با چنین دیدگاهی به مبارزه پرداخته و اعلام داشتند که چنین روایتی نباید منجر به سوء استفاد? برخی از منتسبان به اهل بیت شود که در ذیل به برخی از این روایات اشاره می شود:
1? حسن بن موسی روایت می کند که در خراسان در حضور امام هشتم بودم و برادر ایشان زید بن موسی که در مجلس حضور داشت گروهی را گرد خود جمع آوری کرده و به آنان فخر می فروخت که ما چه هستیم و چه هستیم!
این سخنان به گوش امام رضا (ع) که مشغول سخن گفتن با گروهی دیگر بود رسید و به دنبال آن رو به سمت برادرش کرده و فرمود: آیا این روایت که آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه(س) به پاسداشت پاک دامنی ایشان حرام است، تو را به خود مغرور کرده؟! سوگند به خدا که حیط? این روایت تنها امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دیگر فرزندان بلا واسط? ایشان را در بر می گیرد. آیا عادلانه است که (پدرمان) موسی بن جعفر(ع) فرمانبردار پروردگار بوده، روزها را به روزه و شب ها را به عبادت بگذراند و تو مرتکب گناه و نافرمانی شوی، آن گاه هر دوی شما در روز قیامت یکسان باشید؟! در این صورت تو نزد خدا از او گرامی تری! (زیرا تو با وجود گناه به همان درجه ای رسیده ای که او با اطاعت بدان دست یافته است).
(جدمان) امام سجاد(ع) در این زمینه می فرمود که نیکوکاران از سادات دو برابر دیگران پاداش دریافت کرده و بدکاران آنان نیز دو برابر مجازات خواهند شد![72]
مشابه این روایت با تعابیر دیگری در سایر منابع نیز مشاهده می شود.[73]
2? حماد بن عثمان روایت می کند که از امام ششم(ع) تفسیر روایت نبوی ناظر به نجات فرزندان فاطمه(س) از آتش را جویا شدم. ایشان فرمودند که مراد از این روایت، فرزندان بلا واسط? ایشان یعنی حسنین(ع) و زینب و ام کلثوم می باشد.[74]
3? شخصی به امام صادق(ع) عرضه داشت که آیا این حدیث، امان نامه ای برای تمام سادات بنی فاطمه نیست؟ ایشان فرمودند آیا نادانی؟ همانا مراد از این روایت تنها حسن و حسین می باشند که پاره ای از اهل بیت عصمت اند، اما در مورد غیر آنها باید دانست که اگر رفتار و کردار زشت شخصی، مقام و منزلت او پایین آورد، منتسب بودن به پرهیزکاران او را بالا نخواهد برد.[75]
البته روایات دیگری وجود دارد که می توان خلاف آنچه گفته شد را از آن برداشت کرد،[76] اما با توجه به اصول و موازین اسلامی و قرآنی، گرچه می توان گروه خاصی را دارای امتیازات بیشتری دانست، اما آزادی عمل مطلق آنان در انجام رفتار زشت و مصونیت کامل از هرگونه مجازات، با آموزه های دینی منطبق نیست و نجات فرزندان بلاواسط? زهرا نیز ناشی از بصیرتی است که به پاداش پاک دامنی مادرشان به آنها عطا شده و به دنبال آن، این بزرگواران با اختیار خود به گرد گناه و معصیت نرفته اند.
مصائب و مشکلات حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پیامبر (ص)
در ارتباط با مصائب و مشکلاتی که برای فاطمه دختر پیامبر (ص) بعد از وفات ایشان به وجود آمد، سخن و روایت فراوان است که ممکن است تمام جزئیات مندرج در آنها مورد پذیرش برادران اهل سنت نباشد، اما کلیت آن نمی تواند مورد انکار باشد.
در این زمینه، به روایتی از صحیح بخاری که معتبرترین کتاب اهل سنت است، اشاره می کنیم:
“ان فاطمه ابنة رسول الله سألت ابا بکر الصدیق بعد وفاة رسول الله (ص) أن یقسم لها میراثها ما ترک رسول الله (ص) مما أفاء الله علیه فقال لها أبوبکر أن رسول الله (ص) قال لا نورث ما ترکنا صدقة فغضبت فاطمة بنت رسول الله فهجرت أبا بکر فلم تزل مهاجرته حتی توفیت”؛[77] فاطمه دختر پیامبر، بعد از وفات پدرش از خلیف? اول درخواست نمود تا میراثش را به او بازگرداند. ابوبکر گفت که پیامبر فرموده: ما ارث برجای نمی گذاریم و ما ترک ما صدقه است! فاطمه با شنیدن این سخن، غضبناک شده و با ابوبکر قهر کرد و این قهر او تا زمان رحلتش ادامه داشت.
در همان صحیح بخاری روایتی از پیامبر (ص) وجود دارد مبنی بر این که هر که فاطمه را به غضب آورد، گویا مرا به غضب آورده است.[78]
همین دو روایتی که مورد پذیرش تمام فرقه های اسلامی است، برای اثبات عقید? شیعه در مظلومیت فاطمه (س) کفایت می کند.
برای بررسی بیشتر در ارتباط با منابعی از شیعه و اهل سنت که به تاریخ حضرت زهرا (س) می پردازد، علاوه بر مطالع? پرسش 5256 (سایت اسلام کوئست: 5512)، می توانید به دیگر پایگاه های اطلاع رسانی تخصصی در این زمینه مراجعه فرمایید.[79]
زمان غصب فدک و آتش زدن خان? حضرت زهرا (س)
اقدام عمر به آتش زدن خانه حضرت زهرا و غصب فدک توسط ابابکر از نخستین کارهایی بود که در فاصله بسیار کمی بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) انجام شد، اما این که کدام یک از این دو حادثه زودتر به وقوع پیوست باید بگوئیم در باره اقدام عمر به آتش زدن خانه حضرت زهرا در کتاب های تاریخ اهل سنت آمده است: “… ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إِلى علی و من معه لیخرجهم من بیت فاطمة (رضی الله عنها)، و قال: إِن أبوا علیک فقاتلهم. فأقبل عمر بشیء من نار على أن یضرم الدار، فلقیته فاطمة (رضی الله عنها) و قالت: إِلى أین یا ابن الخطاب؟ أ جئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم، أو تدخلوا فیما دخل فیه الأمة….”[80]؛ یعنی: ” ابابکر عمر را به سوی علی و کسانی که با او بودند فرستاد تا آنها را از خانه فاطمه (رضی الله عنها) بیرون بیاورد. و به او گفت : اگر آنان با تو مخالفت کردند با آنان نبرد کن! عمر در حالی که آتش با خود حمل می کرد به سوی خانه حضرت زهرا رفت تا خانه را به آتش بکشد! پس با فاطمه رو برو شد. فاطمه از او پرسید ای پسر خطاب کجا می روی؟ آیا آمده ای خانه ما را به آتش بکشی؟! عمر گفت: بله، یا این که آن چه را مردم پذیرفتند (خلافت ابابکر) قبول کنید… .”
همچنین در باره زمان غصب فدک آمده است : ” عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ: لَمَّا بُویِعَ أَبُو بَکْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِیعِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ، بَعَثَ إِلَى فَدَکَ مَنْ أَخْرَجَ وَکِیلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّه مِنْهَا.”[81]یعنی : “زمانی که مردم با ابو بکر بیعت کردند و او بر همه مهاجرین و انصار تسلط پیدا کرد کسی را به سوی فدک فرستاد تا وکیل حضرت زهرا (ع)را از آن خارج سازد”.
از این عبارت استفاده می شود که غصب فدک بعد از آتش زدن خانه، با فاصله زمانی چند روز صورت گرفته است. برای آگاهی از جریان غصب فدک به سؤال 3425 (سایت اسلام کوئست: 4214)، نمایه: برگرداندن فدک به فرزندان حضرت علی (ع) در زمان خلافت او مراجعه شود.
شنیده شدن صدای گریه حضرت زهرا (س)
یکی از سند های احکام اسلام قول و فعل معصومان است؛ یعنی اگر پیامبر گرامی اسلام (ص)، حضرت زهرا (س) و دیگر امامان معصوم(ع) عملی را انجام دهند یا کلامی را بیان کنند که شرایط حجیت را داشته باشد، کلام یا عمل آنان، حجت است و با استناد به آن می توان حکم شرعی استنباط کرد، پس اگر ثابت شود که حضرت زهرا (س) گریه کردند و صدای ایشان را نیز مردان شنیدند و ایشان با توجه به آن، گریه شان را ادامه دادند، بهترین دلیل برای جواز این عمل خواهد بود.
گری? حضرت زهرا (س)
در روایات از حضرت زهرا (س) به عنوان یکی از پنج تنی که بسیار گریه کرده اند(بکائین)، نام برده شده است.[82]
در تاریخ ذکر شده بعد از وفات پیامبر اسلام و حوادثی که برای امام علی (ع) اتفاق افتاد، حضرت زهرا (س) بسیار متأثر گردید به طوری که گری? ایشان که نوعی اعتراض به سیاست حاکم و نوعی برانگیختن احساسات بود شنیده می شد. البته هیچ جا بیان نشده است که حضرت با صدای بلند گریه می کرده است بلکه گریه ای که بلند نباشد نیز قابل شنیدن است. اما اعتراض مردان مدینه به حضرت علی که گفتند: “به فاطمه (س) بگو یا شب گریه کند یا روز”[83]، می تواند ناظر به این باشد که با گریه حضرت و متأثر شدن زنان و دختران مدینه که با ایشان بسیار مراوده داشتند و حضرت نقش معلم و مربی آنان را داشت و با انتقال این حزن و اندوه به خانه، مردان مدینه را برانگیخت که جهت ادامه زندگی روزمره خود به این عمل حضرت اعتراض کنند، البته از طرفی دیگر وجود یک توطئه برای خنثی کردن حرب? تحریک احساسات توسط حضرت زهرا (س)، را نباید از نظر پنهان داشت؛ گریه های حضرت بیشتر مزاحم حاکمان و غاصبان خلافت بود تا مردم مدینه؛ زیرا مردم مدینه می دیدند که تنها دختر پیامبرشان که در زمان پیامبر، آن قدر از او تجلیل می شد، امروز به نحو بسیار غمگینی پیوسته در حال گریه است. این ابراز احساسات می توانست مردم را نسبت به مسائل بعد از وفات پیامبر (ص) و جانشینی ایشان حساس کرده و آنان را وادار به واکنش کند.
این دو دلیل می تواند علت اعتراض مردم مدینه به گریه های حضرت باشد.
برای آگاهی بیشتر از فلسف? گریه های حضرت زهرا(س) می توانید به نمایه های زیر مراجعه کنید.
نمای? زمان غصب فدک، سؤال 7591 (سایت اسلام کوئست: 7764).
نمای? شیعه و خلافت و جانشینی پیامبر، سؤال 1289 (سایت اسلام کوئست: 1273).
نمای? چگونگی به خلافت رسیدن سه خلیفه، سؤال 2297 (سایت اسلام کوئست: 2906).
در هر حال نظر مراجع تقلید در بار? شنیدن صدای زن به شرح زیر است:
گوش کردن به صدای زن اگر مفسده ای نداشته باشد جایز است.[84] این نظر دربار? مداحی و احیاناً آواز خواندن زنان یا صدای معمولی آنان است، ولی شنیدن صدای گریه زن مفسده ای ندارد. بنابراین شنیدن صدای گریه زن برای مردان اشکالی ندارد.
معنا و مفهوم فاطمه (س)، اسامی و القاب فاطمه (س)،امّ أبیها و بتول بودن فاطمه(س)، ابعاد شخصیت حضرت فاطمه (س)...
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) -معنا و مفهوم فاطمه (س)
در ابتدا طرح دو سؤال ضروری به نظر می رسد:
1? آیا هر نامی که بر اشخاص مختلف؛ حتی فرزندان پیامبران و پیشوایان؛ نهاده میشود، لزوماً باید دلیل خاصی داشته و نشانگر ابعاد وجودی صاحب آن نام باشد؟
2? آیا انتخاب نام فاطمه برای دختر پیامبر اکرم(ص)، دلیل خاصی داشته است و این نام، بیانگر چه موضوعی میباشد؟
در ارتباط با بخش اول، باید گفت که از پیشوایان ما منقول است که انتخاب نام خوب و مناسب برای فرزند، اولین نیکی به او میباشد[1] و طبیعی است که والدین؛ با سلیقههای متفاوت خود؛ نام های مختلفی را برای فرزندان انتخاب نمایند و دین اسلام، اگرچه توصیههای گوناگونی در این ارتباط بیان نموده، امّا این سفارشات، جنب? الزامی نداشته و اشخاص مجازند؛ به شرط نداشتن مفهوم شرکآلود و ضد ارزش؛ هر نام مورد علاق? خود را بر فرزندان خود بگذارند.[2] در همین راستا، پیامبر اکرم(ص)، بعد از ثبات دین اسلام و گسترش آن، این سیاست را دنبال ننمود تا اسامی تمام یاران خود را تغییر داده و لزوماً نام جدیدی برای آنان برگزیند که نشانگر ایمان و اسلام آنان باشد. وجود نام هایی؛ مانند عمار و مصعب و مقداد و … در میان یاران پیامبر؛ که مفهوم دینی در آنها وجود نداشت؛ این موضوع را تأیید مینماید، البته روایات بسیاری وجود دارند که ایشان، تنها آن دست? از اسامی را تغییر میدادند که یا دلالت بر شرک و بتپرستی مینمودند و یا معانی ناپسندی داشتند[3]. البته، با وجود آزاد بودن اشخاص در انتخاب نام، سزاوار است که انتخاب بهتری داشته و نام مناسبتری را برگزینند و به سفارشات پیشوایان در این زمینه عمل نمایند که به یکی از آنها اشاره مینماییم:
امام باقر(ع) میفرمایند: راستترین اسامی آن است که بر بندگی دلالت نماید و بهترین آنها اسامی انبیاء است.[4]
آن چه بیان شد، تحلیلی مختصر در مورد کلیّت نامگذاری بود، اما برخی از نام ها، همانند نام مقدس “فاطمه”؛ که خداوند آن را انتخاب نموده و به پیامبر(ص) الهام فرمود، باید با نام های دیگر متفاوت بوده و به نحوی، گوشهای از ابعاد شخصیتی صاحب آن نام را در خود جای داده باشد، البته نیازی نیست که چنین نامی، منحصر در شخص مورد نظر بوده و سابق? قبلی نداشته و یا این که انتخاب آن برای دیگران ممنوع باشد.
نام فاطمه (س) از ریش? “فطم” به معنای کندهشدن و جدا شدن میآید.[5]
حال چرا دختر پیامبر(ص) بدین اسم، نامیدهشد؟ روایات مختلفی در بار? این موضوع وارد شدهاست و با وجود این که هر کدام از آنها به یک جنب? از دلایل میپردازد، ولی با مروری در هم? آنها، تعارضی در مفاد آنها نمییابیم، بلکه هر کدام از این روایات، به نوعی مکمّل روایات دیگر میباشند. بر همین اساس، تعدادی از این روایات را جهت اطلاع نقل مینماییم:
الف. یونس بن ظبیان روایت مینماید که امام صادق(ع) از من پرسید: آیا میدانی که تفسیر فاطمه چیست؟ گفتم: مولای من! خودتان تفسیرش را بفرمایید. ایشان فرمودند: فاطمه (س) از هرگونه بدی و زشتی جدا شدهبود (فطمت من الشر) و اگر مولی علی(ع) با او ازدواج نمینمود، از ابتدای خلقت، هیچ شخص همتراز و صلاحیتداری برای ازدواج با او پیدا نمیشد[6]!
ب. امام رضا(ع) به نقل از پدرانشان از پیامبر اکرم(ص) روایت مینمایند که ایشان فرمودند: به این دلیل اسم دخترم را “فاطمه” انتخاب نمودم، چون خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم جدا نمودهاست.[7]
ج. امام باقر(ع) میفرمایند:زمانی که فاطمه (س) پا به دنیا گذاشت، خداوند به فرشتهای وحی نمود تا نام فاطمه را در زبان پیامبر(ص) جاری نماید، سپس خداوند، خطاب به فاطمه (س) فرمود که من تو را با علم و دانش پرورش داده و از هرگونه پلیدی جدا نمودم[8]. و … .
در پایان، باید بدانیم که دختر گرامی پیامبر(ص) که طبق نقل تمام مسلمانان؛ چه شیعه و چه اهل سنت؛ پارهای از تن ایشان بوده و آزار و اذیت ایشان، همانند آزار پیامبر(ص) میباشد[9]، سزاوار انتخاب نام مناسبی بوده، تا گوشهای از شخصیت و ابعاد معنوی این بانوی بزرگوار، با کمک این نام، به جهانیان معرفی شود. بر همین اساس، معتقدیم که خداوند، این نام مبارک را برای ایشان برگزیده است.
اسامی و القاب حضرت فاطمه (س)
برخی از اسامی و القاب آن حضرت چنین است:
الْبَتُولُ، الْحَصَانُ، الْحُرَّةُ، السَّیِّدَةُ، الْعَذْرَاءُ، الزَّهْرَاءُ، الْحَوْرَاءُ، الْمُبَارَکَةُ، الطَّاهِرَةُ، الزَّکِیَّةُ، الرَّاضِیَةُ، الْمَرْضِیَّةُ، الْمُحَدَّثَةُ، مَرْیَمُ الْکُبْرَى، الصِّدِّیقَةُ الْکُبْرَى.[10]
در زیارت آن حضرت چنین می خوانیم:
السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ خَلْقِهِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصَّادِقَةُ الرَّشِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَعْصُومَةُ الْمَظْلُومَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الطَّاهِرَةُ الْمُطَهَّرَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْغَرَّاءُ الزَّهْرَاءُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّد.[11]
امّ أبیها و بتول بودن فاطمه(س)
یکی از کنیه های فاطمه (س) “أم أبیها” و از لقب های آن حضرت “بتول” است.
” أم أبیها “به معنای “مادر پدرش” لقبی است که رسول اکرم (ص) به دختر خود دادند. چه این که پیامبر (ص) در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را به سختی گذراند و تا قبل از ازدواج با حضرت خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود. در این موارد دختر عزیزش فاطمه، با این که کودکی بیش نبود چون پروانه به گرد شمع وجود پدر می گشت و هیچ گاه از او جدا نمی شد و در رفع اندوه او آن چه می توانست می کوشید و از پدر دلجویی می کرد. چون رسول خدا(ص) دلسوزی وی را می دید اشک می ریخت و می فرمود: او مادر پدرش است.
این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده و در معنای آن وجوهی بیان نموده اند. در میان معانی آن علاوه بر آن چه بیان شد، شاید بهترین وجه این باشد که: «امّ» در لغت به معنای مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را امّ ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود.
بتول از ریشه “بتل” به معناى قطع است و دارای معانی متعددی است :
1? بتول به زنی گفته می شود که نسبت به مردان هیچ گونه میل و شهوتی نداشته باشد.[12]
2? بتول به زنی گفته می شود که با زنان دیگر تفاوت های اساسی داشته باشند. در بعض از منابع آمده است:” مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفتهاند که از جهت فضل و دین و حسب، غیر از زنان زمان خود بودند.
3? بتول به کسی گفته می شود که از علائق مادی و دنیوی بر کنار باشد. حضرت مریم و فاطمه را بتول گفتهاند به دلیل این که ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیدهاند.[13]
4? بتول به زنی گفته می شود که خون حیض نبیند. و علت این که به حضرت زهرا (ع) لقب” بتول” داده شد این است که آن حضرت هیچ گاه حائض نمی شدند.
شیخ صدوق از حضرت على (ع) روایت کرده که از رسول خدا (ص) سؤال شد: اى رسول خدا بتول یعنى چه؟ از شما شنیدهایم که گفتهاید مریم و فاطمه هر دو بتول هستند. پیامبر فرمود: بتول آن زنى را می گویند که حیض نمىشود؛ زیرا حیض براى دختران انبیا ناپسند است.[14]
هم چنین در روایتی از امام باقر (ع) از پدرانش نقل شده که فرمودند: فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) طاهره نامیده شد؛ زیرا آن حضرت از هر نوع پلیدی پاک است و هیچ وقت خون حیض و نفاس ندیده است.[15]
اما چنین حالتی مخصوص فاطمه (س) نیست، بلکه براساس آی? شریفه (آل عمران، 42) و روایاتی از شیعه و سنی و تفاسیری که درشأن نزول آیه وارد شده، حضرت مریم نیز هرگز خون حیض ندیده است[16] و خداوند متعال آن را به عنوان فضیلت برای مریم (س) بیان می کند.
هم چنین بر اساس روایاتی که وارد شده تمام دختران پیامبران نیز این گونه بودند؛ پیامبر (ص) می فرماید: حیض براى دختران انبیا ناپسند است.[17]
اما این که یک ویژگی خلاف متعارف، نمی تواند ارزش باشد.! باید گفت همیشه این طور نیست و در بسیاری از موارد داشتن ویژگی های غیر متعارف و خارق العاده یک ارزش بزرگ به حساب می آید. حضرت عیسی در روزهای نخستین تولد که در گهواره زبان گشود و گفت:” إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا وَ بَرَّا بِوَالِدَتىِ وَ لَمْ یجَْعَلْنىِ جَبَّارًا شَقِیًّا وَ السَّلَامُ عَلىََّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا”[18] یعنی:” من بنده خدایم او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! و مرا- هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است! و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که مىمیرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!”
با این که چنین سخن گفتنی بر خلاف روال طبیعی و عادی است، اما از معجزات بزرگ آن حضرت و فضیلت بزرگی برای آن حضرت است و با این کار دامن مادر خود را از اتهام بدخواهان پاک نمود.
بنابر این گرچه ندیدن حیض برای زنانی که در موقعیت حیض دیدن هستند ممکن است یک بیماری بسیار خطرناک باشد و موجب ضررهایی به آنها شود، اما با توجه به قدرت و حکمت خداوند متعال در جلوگیری از ضررهای آنان برای زنانی که خداوند به صورت خاص اراده کرده است تا آنان چنین خونی را نبینند یک امتیاز بزرگ است؛ زیرا زنان در ایامّی مشخص به خاطر عذری (مانند حیض) نمی توانند نماز بخوانند، روزه بگیرند ، وارد مسجد الحرام و مسجد النبی شوند، در مساجد توقف کنند، الفاظ و کلمات قرآن را لمس کنند و… اما حضرت زهرا (س) به علت عنایت و توجه خاصّ خداوند چنین محدودیت هایی ندارند.
ابعاد شخصیت حضرت فاطمه (س)
پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمه زهرا (س) بسی کتاب ها نگاشته شده و سخن های فراوانی بیان شده است، اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشه بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بی کران? فضیلت های حضرتش.[19] ما در این مقال با اعتراف به عجز خود در این مجال، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم؛ چرا که گفته اند:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
در آسمان معرفت حضرت زهرا (س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها، سرگردان اند. برای دست یابی به ساحل دریای معرفت او باید به سراغ احادیث معصومین (ع) رفت. بنابر روایات متعدد و معتبری که از ائمه طاهرین (ع) رسیده، حقیقت لیلة القدر به وجود مقدس فاطمه زهرا (س) تفسیر شده است؛ چرا که لیلةالقدر ظرف نزول قرآن صامت است و فاطمه (س)، ظرف نزول یازده قرآن ناطق و انسان های به تکامل و فعلیت رسیده یعنی ائمه اطهار (ع) است.[20]
مقام حضرت صدیقه کبری (س) آنچنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است. چنان که در حدیثی پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “فاطمه (س)، پاره تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است. نیز فاطمه (س)، عزیزترین مردم در نزد من است.[21] همچنین پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: “مریم سرور زنان زمانه خویش بود، اما دخترم فاطمه (س)، سرور همه زنان جهان، از آغاز تا فرجام آن است.[22] در حدیثی دیگر فرمودند: «فرشته ای بر من نازل شد و به من بشارت داد که فاطمه (س) سرور هم? زنان اهل بهشت و نیز سرآمد هم? بانوان است.[23] بدین ترتیب فضیلت و سروری فاطمه (س)، بر مریم و زنان صالحه ای همچون آسیه ثابت می گردد. آری، مقام و منزلت زهرای مرضیه (س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری (س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا (س) است.[24]
از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام (ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون “فدک” را به ایشان بخشیدند[25] که در آمد خوبی داشت. همچنین شوهرشان حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، اما هم? در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقت اکتفا می نمودند.
بُعد دیگر شخصیت آن حضرت، بعد انفاق و ایثار است. داستان بخشیدن لباس عروسی خود، آن هم در شب عروسی بسیار معروف است و جریان ایثار غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در قرآن مجید سور? دهر (انسان) آمده است.
یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است، عبادت فاطمه از لحاظ کمیت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود.[26] او هر شب بعد از خوابانیدن بچه ها و فراغت از دیگر وظایف خانه داری، بر سجاده عبادت به نماز می ایستاد، تا جایی که پاهای مبارکش متورم می شد.[27] عبادات آن حضرت چنان بی مانند است که درخشندگی نور آن باعث حیرت و لذت ملائکه مقرب الاهی می گردد، تا جایی که هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب الاهی همگی بر او سلام و تحیت می فرستند.[28]
یکی از افتخارات شیعه صحیفه فاطمیه است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است.[29]
حیا، عفت و حجاب حضرت زهرا (س): جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا (س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم (ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا (س) به واسطه سلمان – که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا (س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: “برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند”.[30]
در آخر به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصه دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دور? کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا (ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید.[31] فاطمه (س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، اما می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: “اما می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و باز داشتن زبان شکایت از طاقت بیرون”.[32]
فاطمه (س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همه مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود.[33]
برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1? جامی از زلال کوثر، مصباح یزدی، محمد تقی.
2? فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، قزوینی، سید محمد کاظم.
3? حماسه کوثر یه شرح مبارزات یگانه دخت پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س)، زجاجی کاشانی، مجید.
معنای حدیث لولا فاطمه
روایات در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه بسیار است و مضامین برخی از این روایات حاکی از مقاماتی منحصر به فرد و حیرت آور در مورد ایشان است. بر اساس روایات، یکی از معانی فاطمه به معنای کسی است که مردم توان رسیدن به معرفت او را ندارند و دستشان از شناخت او کوتاه است.[34] گو این که سرّ مخفی خداوند نیز در فاطمه نهان است و شناخت خدا و عرفان حق رابطه تنگاتنگی با شناخت حضرت فاطمه دارد هم چنان که فاطمیت هم صفت امتناع از شناخت و در حجاب بودن و مقیم حرم الاهی بودن را تداعی می کند.
می دانیم که حضرت فاطمه (س) نه پیامبر بود و نه امام پس باید این گوهره ای که باعث شد از چنین جایگاهی در عالم برخوردار باشد غیر از نبوت و امامت باشد. این گوهر? قدسی را هر چه بنامیم مسلم است که به کنه معرفت آن باز هم نخواهیم رسید، اما در عالمِ عبارت، می توان از آن به گوهر? عبودت تعبیر کرد. عبد بودن به معنای واقعی کلمه؛ یعنی از خود هیچ نداشتن و همگی خدا شدن، پس عبد خدا آینه خدا است. از همین روی است که امام صادق (ع) در مورد حقیقت عبودیت می فرماید: عبودیت گوهره ای است که کنه آن ربوبیت است.[35] این گوهره همان گوهر گمشده انسان و همان سر الاسرار عرفان است.
در روایتی دیگر آمده است که شناخت فاطمه همان شناخت شب قدر است[36] و غایت همه عارفان درک حقیقت شب قدر است و عارف واصل کسی است که شاهد بر واقعه نزول قرآن در شب قدر باشد.
از طرفی امام در مقام باطنی خود صاحب مقام قرآن ناطق است؛ یعنی سر امامت مربوط به دریافت حقیقت غیبی قرآن است و این گونه است که ذات امامت نیز رابطه خاصی با حقیقت حضرت فاطمه (س) دارد.
آن چه برای عموم مردم آشکار می شود مقام نبوت است و امامت به عنوان کمال دین به واسط? نبوت ابلاغ می شود و گروهی خاص آن را در می یابند و آن چه از مقام امامت نیز که مصون از شناخت اغیار باقی می ماند (مگر برای محرمان سرّ خدا) همان سر ّ وجود فاطمه است که در نقاب عصمت و غیرت الاهی مخفی مانده است.
پس امامت سر نهان نبوت است و جوهره عبودت هم سر نهان امامت است، اما نکته در این جا است که این سه مرتبه و مقام در وجود پیامبر اسلام در وحدت کامل و در حد کمال حضور دارند. این است که مقام خود پیامبر (ص) از معصومان دیگر (ع) بالاتر است با این حال مقام امامت محمدی در علی (ع) و مقام عبودیت هم در حضرت فاطمه (س) تجلی یافته و به عنوان مشخص? اصلی آشکار شده است. به این ترتیب در مورد سیر ظهور حقیقت وجودی حضرت محمد(ص) باید گفت که مقام عبودیت از مقام نبوت و امامت برتر است و از همین روی آن چه در وجود حضرت فاطمه محقق شده است نهایی ترین مقام برای یک انسان است که غایت نبوت و امامت محسوب می شود.
حدیث «لولا فاطمه»
مجموعه روایاتی که در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه (س) از جانب پیامبر و سایر معصومان نقل شده هم چنین احادیث قدسی بسیار زیادی که در مورد آن حضرت در ضمن سخنان قدسی خداوند آمده است[37] خود به خود به مضمون مطالب پیشین دلالت دارد، اما آن چه به صراحت به مقام خاصی در مورد حضرت فاطمه اشاره دارد و برخی از علما آن را در کتب خود آورده اند این حدیث قدسی در مقام خطاب به پیامبر اسلام است که:
« لولاک لما خلقت الافلاک . و لولا علی لما خلقتک . و لو فاطمه لما خلقتکما»[38]
در مورد سند این روایت باید گفت که اگر چه این روایت طبق موازین علم رجال جزو احادیث ضعیف محسوب می شود با این حال بسیاری از علمای بزرگ شیعه آن را در کتب خود آورده اند. قسمت اخیر روایت (لولا فاطمه لما خلقتکما) را جنة العاصمة/148 از «کشف اللئالی» تألیف صالح بن عبد الوهاب عرندس نقل می کند. مستدرک سفینة البحار هم در ج 3، ص 334 از «مجمع النورین» مرحوم فاضل مرندی نقل می کند و از نویسند? ضیاء العالمین جد مادری صاحب جواهر نیز نقل شده است .
میرزا ابو الفضل تهرانی در «شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور» ص 84 و … نقل می کند که، صالح بن عبد الوهاب و برخی روات سابق او مجهول هستند ولی این نکته دلیلی بر کذب روایت نیست.
به علاوه این که باید توجه داشت که در این گونه روایات که مربوط به مقاماتی خاص در مورد معصومان هستند مجهول بودن راوی امری متوقع است چراکه در عصر ائمه به خلاف راویان احکام فقهی که مشکلی در رفت و آمد و معاشرت نداشتند راویان اعتقادات (به دلیل شرایط تقیه) افرادی منزوی از معاشرت معمول بوده و چندان اهل تماس در مجامع مطرح در مباحث روز نبوده اند و عدالت و وثاقت آنها هم مورد کلام و بحث واقع نمی شد. بنابراین مجهول بودن آنها ضرری به اعتبار حدیث نمی زند؛ خصوصاً وقتی مطابق با قواعد باشد و همین امر که این افراد مورد خطاب امام در این گونه مسائل بوده اند معلوم می شود که از «اصحاب سرّ» بوده اند کما این که برخی دیگر از سخنان مشابه در مورد مقامات ائمه هم از طرف همین گونه افراد نقل شده است.[39]
در مقام بیان مضمون این روایت باید گفت که این روایت از چند بخش تشکیل شده است:
1? غایت بودن انسان کامل برای خلقت عالم
2? برتری مقام امامت نسبت به نبوت
3? برتری مقام عبودیت نسبت به هر مقامی دیگر
به این سه مقام ِ بحث، در این روایت با این عبارات اشاره شده است که: 1? «اگر تو نبودی افلاک و کائنات را نمی آفریدم»؛ این بخش از روایت با روایات دیگری هم تأیید می شود که در جای خود ذکر شده است و منظور از آن این است که «انسان کامل» هدف اصلی از خلقت عالم و کانون اصلی توجه خدا و مجرای اراده او در عالم خلقت است. در مقام توضیح این مطلب توسط حکما و عرفا مطالب بسیاری عنوان شده که در این جا به یکی از تقریرات آنها اشاره می شود:
اگر جهت وحدت عالم نبود کثرت تحقق نمی یافت. سنخیت علت و معلول اقتضا می کند میان علت نخستین جهان که واحد من جمیع جهات است و هیچ جهت تکثر در او نیست و میان معلولات عالم که متکثرات و مختلفات می باشند یک جهت وحدتی تحقق داشته باشد که از جهتی ارتباط با وحدت کل و از جهتی تناسب با عالم کثرت داشته باشد و این امر فقط در عالم نفس متحقق است. و این کار هر موجودی نیست، بلکه فقط نفوس پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) هستند که می توانند این مهم را به عهده بگیرند پس اگر نفس پیامبر نبود جهت وحدت عالم تحقق نمی یافت و آن گاه کثرات هم تحقق نمی یافتند.[40]
و اما فقره بعدی روایت که می فرماید:«لولا علی لما خلقتک»؛ این بخش از روایت مربوط به برتری مقام امامت نسبت به نبوت است. می دانیم که نبوت به معنای پیام آوری است امّا امامت مقامی بالاتر است و آن مقام رسیدن به توحید کامل و رسیدن به خدا بعد از فنای از خویشتن است. بر اساس آیات قرآن حضرت ابراهیم بعد از طی مراحل و ابتلائاتی خاص در عین حالی که پیامبر بود در نهایت به مقام امامت نائل شد. البته پیامبر اسلام نیز دارای مقام امامت بود ولی چون مشخص? اصلی حضرت علی (ع) مقام امامت است و مشخصه ظاهری پیامبر هم نبوت، از این روی در مورد مقام امامت نسبت به علی (ع) تأکید شده است.
بنابراین در این جا به هیچ وجه بحث بر سر برتر بودن علی (ع) نسبت پیامبر نیست، بلکه سخن بر سر برتری امامت نسبت به نبوت است چرا که با دلایلی بدون تردید، می دانیم که مقام پیامبر از حضرت علی (ع) بالاتر است و مهم ترین دلیل این مطلب سخن خود علی (ع) است که :«انا عبد من عبید محمد»[41]؛ من بنده ای از بندگان محمدم.
و اما در مقام سوم از بحث یا فقره سوم از روایت که می فرماید: «اگر فاطمه نبود شما دو تن را نمی آفریدم» – به همان سیاق فقره قبلی – اشاره به مقامی دارد که هرچند این مقام در خود پیامبر (ص) به نحو کمال وجود داشت، اما در فاطمه (س) به عنوان مشخص? اصلی آشکار شد و آن مقام عبودیت است.
بنابراین توضیح، عبارت «لولا فاطمه لما خلقتکما» این خواهد بود که اگر به خاطر مقام عبودیت نبود امامت و نبوت هم ناقص بود و به غایت خود نرسیده بود چرا که نبوت و امامت مقدمه ای برای رسیدن به مقام عبد مطلق است. البته این مقام در خود پیامبر(ص) و علی(ع) نیز بود، ولی در فاطمه(س) منحصراً همین مقام تجلی کرد. بنابراین در این روایت تکیه اصلی بر آن حضرت (سلام الله علیها) شده است. حال آن که هیچ دوئیت و کثرتی در ذات این انوار مقدس متصور نیست.
به این ترتیب مسلم است که مقام عبودیت در کمال خود اگر در کسی محقق شود حتی از نبوت و امامت هم بالاتر است و خود نبی و امام هم به دلیل عبودیت به آن مقام رسیده اند و مسئولیت نبوت و امامت را متحمل شده اند و از طرفی بالاترین مقامی که در نزد خدا دارند در نهایت مقام عبودیت آنان است.
به بیان دیگر نبوت و امامت مشتمل بر نسبت آنان با خلق است، اما عبودیت بیان کنند? جهت الاهی آنان است که بالاتر از نبوت و امامت است.
أم أبیها یعنی "مادر پدرخود"، و بتول به زنی گفته می شود که نسبت به مردان هیچ گونه میل و شهوتی نداشته باشد. پیامبر فرمود: بتول آن زنى را می گویند که حیض نمىشود؛ زیرا حیض براى دختران انبیا ناپسند است. گرچه به طور معمول و طبیعی همه زنان در سنین معینی لازم است خون حیض از بدنشان خارج شود اما خداوند اراده کرده است تا بعضی از زنان مورد عنایت خاص او از این قاعده مستثنی باشند. ندیدن حیض برای آنان یک فضیلت است. علاوه بر حضرت فاطمه (س) حضرت مریم و دختران پیامبران نیز هرگز خون حیض ندیده اند. بنابراین خلاف عادت بودن یک امر منافاتی با ارزش و فضیلت آن ندارد همچنانکه
سخن گفتن حضرت عیسی(ع) در گهواره امری خلاف عادت بود اما به عنوان یک معجزه بزرگ، سند نبوت آن حضرت و دلیلی بر پاکدامنی مادر بزرگوارش حضرت مریم(ع) بود.
یکی از لقب ها و کنیه های فاطمه (س) "أم أبیها" و دیگری "بتول" است.
" أم أبیها "به معنای "مادر پدرش" لقبی است که رسول اکرم (ص) به دختر خود دادند. چه اینکه پیامبر (ص) در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را بسختی گذراند و تا قبل از ازدواج با حضرت خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود. در این موارد دختر عزیزش فاطمه، با اینکه کودکی بیش نبود چون پروانه به گرد شمع وجود پدر می گشت وهیچگاه از او جدا نمی شد و در رفع اندوه او آنچه می توانست می کوشید و از پدر دلجویی می کرد. چون رسول خدا(ص) دلسوزی وی را می دید اشک می ریخت و می فرمود: او مادر پدرش است.
این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده و در معنای آن وجوهی بیان نموده اند. در میان معانی آن علاوه بر آنچه بیان شد، شاید بهترین وجه این باشد که: «ام» در لغت به معنای مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را ام ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود.
بتول از ریشه "بتل" به معناى قطع است و دارای معانی متعددی است :
1. بتول به زنی گفته می شود که نسبت به مردان هیچ گونه میل و شهوتی نداشته باشد[1]؛
2. بتول به زنی گفته می شود که با زنان دیگر تفاوت های اساسی داشته باشند. در بعض از منابع آمده است:" مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفتهاند که از جهت فضل و دین و حسب، غیر از زنان زمان خود بودند.
3. بتول به کسی گفته می شود که از علائق مادی و دنیوی بر کنار باشد. حضرت مریم و فاطمه را بتول گفتهاند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیدهاند.[2]
4. بتول به زنی گفته می شود که خون حیض نبیند. و علت این که به حضرت زهرا (ع) لقب" بتول" داده شد این است که آن حضرت هیچ گاه حائض نمی شدند.
شیخ صدوق از حضرت على (ع) روایت کرده که از رسول خدا (ص) سؤال شد: اى رسول خدا بتول یعنى چه؟ از شما شنیدهایم که گفتهاید مریم و فاطمه هر دو بتول هستند. پیامبر فرمود: بتول آن زنى را می گویند که حیض نمىشود؛ زیرا حیض براى دختران انبیا ناپسند است.[3]
همچنین در روایتی از امام باقر (ع) از پدرانش نقل شده که فرمودند: فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) طاهره نامیده شد؛ زیرا آن حضرت از هر نوع پلیدی پاک است و هیچ وقت خون حیض و نفاس ندیده است.[4]
اما چنین حالتی مخصوص فاطمه (س) نیست، بلکه براساس آیه شریفه (آل عمران، 42) و روایاتی از شیعه و سنی و تفاسیری که درشأن نزول آیه وارد شده، حضرت مریم نیز هرگز خون حیض ندیده است[5] و خداوند متعال آن را به عنوان فضیلت برای مریم (س) بیان می کند.
هم چنین بر اساس روایاتی که وارد شده تمام دختران پیامبران نیز این گونه بودند؛ پیامبر (ص) می فرماید: حیض براى دختران انبیا ناپسند است.[6]
اما این که یک ویژگی خلاف متعارف، نمی تواند ارزش باشد.! باید گفت همیشه اینطور نیست و در بسیاری از موارد داشتن ویژگی های غیر متعارف و خارق العاده یک ارزش بزرگ به حساب می آید. حضرت عیسی در روزهای نخستین تولد که در گهواره زبان گشود و گفت:" إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا وَ بَرَّا بِوَالِدَتىِ وَ لَمْ یجَْعَلْنىِ جَبَّارًا شَقِیًّا وَ السَّلَامُ عَلىََّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا"[7] یعنی:" من بنده خدایم او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! و مرا- هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است! و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که مىمیرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!"
با این که چنین سخن گفتنی بر خلاف روال طبیعی و عادی است، اما از معجزات بزرگ آن حضرت و فضیلت بزرگی برای آن حضرت است و با این کار دامن مادر خود را از اتهام بدخواهان پاک نمود.
بنابر این گر چه ندیدن حیض برای زنانی که در موقعیت حیض دیدن هستند ممکن است یک بیماری بسیار خطرناک باشد و موجب ضرر هایی به آنها شود، اما با توجه به قدرت و حکمت خداوند متعال در جلوگیری از ضررهای آنان برای زنانی که خداوند به صورت خاص اراده کرده است تا آنان چنین خونی را نبینند یک امتیاز بزرگ است؛ زیرا زنان در ایامّی مشخص به خاطر عذری (مانند حیض) نمی توانند نماز بخوانند، روزه بگیرند ، وارد مسجد الحرام و مسجد النبی شوند، در مساجد توقف کنند، الفاظ و کلمات قرآن را لمس کنند و... اما حضرت زهرا (س) به علت عنایت و توجه خاصّ خداوند چنین محدودیت هایی ندارند.
[1] فراهیدى خلیل بن احمد ،العین ج8،ص124، ناشر: انتشارات هجرت، قم، 1410 ق، چاپ: دوم
[2] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ، ج43، ص: 15 .
[3] عللالشرائع ج : 1 ص : 181، ح 144.
[4] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ج : 43 ص : 19، ح 20
[5] آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص: 32، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415 ق؛ اندلسى، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 3، ص 146، دار الفکر، بیروت، 1420 ق؛ فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 8، ص 218، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 14، ص 193؛ طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج 3، ص 295، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ: پنجم، 1374 ش. و ... .
[6] صدوق، عللالشرائع، عللالشرائع، ج 1، ص 181، ح 144، ناشر: داورى.
[7] مریم، 33-30، من بنده خدایم او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! و مرا- هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است ... .
اسامی و القاب حضرت زهرا (س)
{ نقل از پایگاه اینترنتی خورشید آل یاسین}
فلسفه نام گذاری
اسم به معنی نشانه و اسم گذاری نوعی نشانه گذاری است. از نظر علمی نوع اسم در شخصیت حال و آینده فرد بسیار مؤثر است و از نظر روان موجب نوع احساس نیک یا بد، حرکت یا رکود، رشد یا انحطاط است و به همین خاطر در اسلام راجع به آن توصیه های بسیاری شده است.
مثلاً اسلام خواسته است برای فرزندان نامی را برگزینند که سازنده و رشد دهنده باشد، وابستگی او را به مکتبی و اندیشه ای نشان دهد، موجب احساس غرور و سرافرازی او در حال و آینده باشد، او را به موضعگیری ویژه و مثبتی وا دارد، حتی در مواردی خط فکری و سیاسی آدمی را در حفاظت و احیای یک اندیشه نشان دهد.
رسول خدا به تناسب ابعاد متعدد شخصیتی فاطمه – سلام الله علیها – او را به اسامی و القاب متعددی می نامید که همه آنها زیبایند و غرور آفرین، رنگ مکتب و اندیشه اسلامی دارند و هر کدام به مناسبتی و در جائی به کار می رفته اند و یا نوعی از حالات و صفات فاطمه (سلام الله علیها ) را نشان می دادند.
اسامی حضرت فاطمه الزهرا
امام صادق – علیه السلام – فرمود: ان لفاطمه تسعه اسماء عند الله عزو جل. برای فاطمه – سلام الله علیها – در نزد خدا نه اسم است: فاطمه، والصدیقه، و المبارکه، و الزکیه، و الراضیه، والمرضیه، و المحدثه، و الزهراء و الطاهره.[1]
در شرح و توضیح این اسماء گفته اند او:
- فاطمه است زیرا که از شر و از دوزخ بریده است.
- طاهره است یعنی پاک و پاکیزه از نقایص و صفات ناپسند.
- زکیه است یعنی رشد یافته و رشد یابنده در جنبه کمالات و خیرات.
- مبارکه است یعنی صاحب خیر و برکت در علم و فضل و کمالات و نسل.
- صدیقه است یعنی بسیار راستگو و درست.
- راضیه است یعنی خشنود به رضای حق و تسلیم در راه او.
- مرضیه است یعنی مورد پسند خدا و اولیای او.
- محدثه است یعنی زنی که فرشته الهی با او سخن می گوید.
- مطهره است یعنی از هر آلودگی و پلیدی دور است.
نامهای دیگری هم بر اساس روایات، برای او ذکر کرده اند که اهم آنها عبارتنداز:
- زهراء یعنی کسی که از او نور و درخشندگی متجلی می شود، فروغ تابان معرفت، نمونه روشن خداپرستی است و نُوُرها اشتقّ مِن نور عظمه اله.
- معصومه یعنی محصوره از گناه.
- بتول یعنی کسی که حیض نشود. التی لم ترحمره قط. [2]
- ابن اثیر در النهایه گوید بدان علت بتولش خواندند که از زنان عصر خود بحسب فضیلت و تقوا و نسب منقطع و ممتاز بود و هم به دلیل انقطاعتش از دنیا و اتصالش بمنبع سرمدی.
- منصوره یعنی کسی که یاری می شود (به قصاص قاتل فرزندش).
- حصان یعنی کسی که عفیف است و پاکدامن.
- حره یعنی کسی که آزاد از وابستگی به خاک و رمل و شوائب آن است.
- عذرا یعنی بکر و باکره.
- حانیه یعنی مهربان در حق شوهر.
- شفیعه یعنی دارنده مقام شفاعت.
و اینها خود درس آموزند و جهت دهنده و می ارزد که در خانواده های شیعی برای فرزندان از اینگونه نامها برگزیده شود. ما را در اسامی دیگری که برای فرزندان بر می گزینیم اگر اعتراضی نباشد انتقادی وارد است.
درباره نام فاطمه (سلام الله علیها)
در میان اسامی متعددی که برای اوست نام فاطمه – سلام الله علیها – از همه معروفتر و به گوش ها آشناتر و در کتب اسلامی ذکر این نام بیشترین است. در مورد معنی و وجه تسمیه اش گفته اند: او فاطمه – سلام الله علیها – است:[3]
- لانها فطمت عن الطمت، بدان خاطر که از آزار حیض بازداشته شده.
- لانها فطمت عن الشر، زیرا که او از شر بریده و جداست.
- لانها فطمت عن الخلق، زیرا که او از مردم بریده شده.
- لانها فطمت محبیها عن النار، زیرا که دوستدارانش از آتش دوزخ دور و برکنارند.
- لانها فطمت و شیعتها عن النار، زیرا که او و شیعیانش از آتش دور و برکنارند.
- لان الخلق فطموا عن کنه معرفتها، زیرا که مردم از کنه معرفتش بازداشته شده اند.
- لانها فطمت عن ماسوی الله، زیرا که او از غیر خدا بریده است.
- و امام صادق – علیه السلام – فرمود : لقد فطمها بالعلم و عن الطمث فی المیثاق – فسماها فاطمه – ثم قال انی فطمتک بالعلم و فطمتک بالطمث[4]
خداوند اورا با علم و دانش درآمیخت و از شکول در پیمان بازداشت او را فاطمه – سلام الله علیها – نامید و فرمود تو را از کسب دانش اکتسابی بازداشتم و از پلیدی ها دور نمودم.
کنیه ها و تعابیر
برای فاطمه – سلام الله علیها – کنیه هائی است و کنیه ها در دنیای گذشته تقریباً نقش نام خانوادگی امروز را برای افراد ایفا می کرده اند این کنیه ها متعددند و هر کدام به مناسبتی و در بیان شأنی از فاطمه – سلام الله علیها – بکار می رفته اند.
- برخی از آنها در رابطه با انتساب او به فرزندان اوست مثل ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه، ام السبطین، ام الازهار.
- برخی دیگر دارای رنگ جامعه و اجتماعند مثل ام المومنین، ام الایتام، ام النساء، ام الامه.
- بعضی در رابطه بافضائل اوست مثل ام العلوم، ام الخیره، ام الفضائل.
- و بعضی هم در انتساب او به پدرش مثل ام ابیها (مادر پدرش)[5].
تعابیری هم که از او در دست است همگی زیبا و در خور شأن اوست از جمله:
- فاطمه – سلام الله علیها – لطیفه ای از عالم لاهوت است، فاطمه – سلام الله علیها – مظهر زنی کامل و نمونه انسانیت و فضیلت است، فاطمه – سلام الله علیها – واجد بوی بهشت است.
- فاطمه – سلام الله علیها – ریحانه یا گلی خوشبوست و رسول خدا – صلی الله علیه و آله – می فرمود من از فاطمه – سلام الله علیها – بوی بهشت را می شنوم.
________________________________________
[1] . خصال صدوق، ج 2، ص 414.
[2] . بحارالانوار ج 23، ص 15.
[3] . بحارالانوار ج 43 ص 10.
[4] . الزهراء(س)، ص 191.
[5] . مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 357 و نخبه البیان فی تفصیل سیده النسوان، ص 86.
اللهم عجل لولیک الفرج
(نقل از وب سایت یافاطمة الزهراء س)
** از بــیـت آل طـاهـا(ص) آتـــش کــشــد زبـانــه **
** گــوئـی شــده قـــیـامـت بـر پـا درون خــانــه **
** برپاست شور محـشر از عـتـرت پـیـمبـر(ص) **
** خـلــقـنـد مـات و مـبـهـوت از گـردش زمانـه **
** اهریمنان نمودند خون قلب مـصـطفی(ص) را **
** در مـنـظـر خـلایـق بـی جــرم و بــی بـهــانـه **
** در پــشــت در فــتــاده ام الائـــمـــه(س) از پـا **
** دارد فـغــان ز دشـمـن آن گـــوهــر یـگــانـه **
** زیـنـب(س) بـه نـاله گـویـد کـشـتـند مــادرم را **
** ایـن یک ز ضـرب سـیـلی آن یک ز تـازیانه **
** در خون فتاده زهرا(س) چون مرغ نیم بسمل **
** مـحـسـن(ع) فـتاده چـون گـل پر پر در آستانه **
** در پشت زانـوی غم پژمان نشسته حـیـدر(ع) **
** مانده حـسـیـن مظـلوم(ع) حیران در آن میانه **
** از نقش خون و دیوار پرسد ز حال زهرا(س) **
** وز زخــم سـیـنـه گـیـرد از مــیــخ در نشـانه **
** دارد حــســن(ع) شـکـایـت از کـیـنـه مغیره(ل) **
** ریـــزد ز دیـــدگـــانـــش یــاقـــوت دانـه دانـه **
** بـا پـهـلـوی شـکـسـته چون مـرغ بـال بسته **
** زهـرا(س) بـه خـون نـشسـته در کـنج آشیانه **
منبع شعر: کتاب زمزمه های مرحوم حاج احمد دلجو، ص 20.
حضرت امام خمینی (ره)
تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطم? زهرا (س) جلوه کرده و بوده است.
یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخ? انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان.(صحیفه امام، ج 7، صص 337- 338)
معنویات، جلوههای ملکوتی، جلوههای الهی، جلوههای جبروتی، جلوههای مُلکی و ناسوتی- همه- در این موجود مجتمع است.(صحیفه امام، ج 7، صص 337- 338)
تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد- تمام- در این زن است. (صحیفه امام، ج 7، صص 337- 338)
فاطمه زهرا (س) زنی که افتخار خاندان وحی [است] و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز میدرخشد.(صحیفه امام، ج 12، ص 274)
زنی که در حجرهای کوچک و محقر، انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی میدرخشد. (صحیفه امام، ج 16، ص 192)
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)
ما باید احساس محبت به فاطمه زهرا (س) را در زندگی خود پیاده کنیم؛ زیرا بدون پیوند عملی به اصل آن، محبت مورد سؤال قرار خواهد گرفت.
در پی محبت باید اطاعت و متابعت باشد. (مهر ولایت، سخنرانی در دیدار با مداحان اهل بیت(ع)، 17/1/1369)
خداوند با توجه به معرفت، خلوص، صبر و فداکاری حضرت فاطمه زهرا (س)، آن حضرت را مرکز فیوضات خود قرار داده است.
ما که خود را محب آن بانوی بزرگ اسلام میدانیم، باید در اطاعت، عبادت و جهاد، رهرو آن حضرت باشیم.(یاس عصمت، صص 104 و 113)
مادران ما میدانند اگر بخواهند پیروان صادق فاطمه (س) باشند، باید در دامان خویش، یاران حسین (ع) و زینب (س) را بپرورانند. (یاس عصمت، ص 104 و 113)
عمدهترین رمز بقای اسلام، از طریق اولاد زهرا (س) باقی ماند. (یاس عصمت، صص 104 و 113)
خودسازی و تأثیر سازنده در محیط زندگی انسانها، راهی است که فاطمه زهرا (س) پیمود و ما نیز به عنوان پیروان آن حضرت باید در همین راه حرکت کنیم.(یاس عصمت، صص 104 و 113)
این شخصیت جامع الاطراف فاطمه زهرا (س) است، این الگوست، الگوی زن مسلمان این است.(یاس عصمت، صص 104 و 113)
آن بزرگوار، از یک طرف، مظهر تعبد و تسلیم در مقابل تکلیف الهی و مظهر مجاهدت و شهادت مظلومانه است و از طرف دیگر، مظهر عظمت و شکوه و تنویر افکار عامه ملت اسلام در طول قرنهاست.(مهر ولایت، سخنرانی در دیدار با خانوادههای شهدا و جانبازان رودبار و منجیل، 13/10/1368)
اسلام، فاطمه، آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی را به عنوان نمونه و اسوه زن معرفی میکند. (مهر ولایت، سخنرانی در دیدار با جمیع کثیری از زنان، 26/10/1368)
فاطمه زهرا (س) به صورت، یک بشر و یک زن، آن هم زنی جوان است، اما در معنی یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بنده صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است. (مهر ولایت، سخنرانی در دیدار با جمیع کثیری از زنان، 26/10/1368)
آیت الله جوادی آملی
بهترین روش شناخت حضرت فاطمه (س) تحلیل ثقلین، یعنی قرآن کریم و سنت معصومین (ع) میباشد.(سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 71 )
چهره زهرا (س) مظهر عطوفت رحمانی و رأفت یزدانی است.(سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 103- 104)
زهرا(س) نه تنها اسوه زنان و رهبر نسوان است، بلکه امام مردان و زعیم قاطبه نیکان است.(سرچشمه اندیشه، ج 2، صص 106- 107)
چون فاطمه(س) مظهر رضای الهی و غضب ربوبی است، بنابراین تمام اوصاف انسانی با معیار رضا و غضب فاطمه (س) بررسی میشود.(سرچشمه اندیشه، ج 2، صص 106- 107)
چهره تابناک زهرا(س) در تحمل مشکلات و پذیرش مصائب، به حدی پرصلابت است که گویا وجودش را با بنیانی سربی پیریزی نموده و هیچ مصیبتی نمیتواند آن را متزلزل و دگرگون سازد.(سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 106)
معنی «فاطمه» که از اسم های شریف حضرت زهراء(سلام الله علیها) است، چیست؟
نقل از سایت گفتگوی دینی
با سلام
«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمدن است.
این صیغه که بر وزن فاعل معنى مفعولى مىدهد، به معنى بریده و جدا شده است.
فاطمه از چه چیز جدا شده است؟» (1)
در روایات بسیارى به وجه تسمیهى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است.
فاطمه از جهل و پلیدى جدا شده است:
عن الباقر علیه السلام قال:... ثم قال:
«إنّی فطمتک بالعلم، و فطمتک عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر علیهاالسلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارک و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالمیثاق.
امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند فاطمهى زهراء علیهاالسلام را از جهل و پلیدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است.
ایشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پیمان و عهد (یعنى عالم ذر) فاطمه علیهاالسلام را از جهل و پلیدى جدا کرده است.» (2)
فاطمه از شرّ به دور است:
قال الصادق علیه السلام:
«أتدرون أىّ شىء تفسیر «فاطمة»؟ قلت: أخبرنی یا سیدی! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أمیرالمؤمنین علیهاالسلام تزوجها لما کان لها کفو إلى یوم القیامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق علیه السلام فرمودند: مىدانید تفسیر فاطمه چیست؟ و فاطمه چه معنایى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنایى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گردیده است.
سپس فرمودند: اگر امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا علیها السلام ازدواج نمىکرد، هیچکس همتاى زهرا علیهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت کفو و همتایى براى زهرا علیهاالسلام یافت نمىشد.» (3)
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شدهاند:
ولى شیرینترین تفسیر از علت نامگذارى فاطمهى زهرا علیهاالسلام روایاتى است که مىگوید «فاطمهى زهراء علیهاالسلام» «فاطمه» نامیده شد، زیرا شیعیان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شدهاند.
عن الرضا عن آبائه علیهمالسلام قال رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم:
«یا فاطمة! أتدرین لم سمیتِ «فاطمة»؟ قال على علیهاالسلام: لِمَ سمّیتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شیعتها من النار؛
امام رضا علیه السلام از اجدادشان نقل مىفرمایند: پیامبراکرم صلى اللَّه علیه و آله وسلم فرمودند: اى فاطمه! آیا مىدانى که چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه مىدارند: شما بفرمایید چرا فاطمه، «فاطمه» نامیده شده است.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله وسلم فرمودند:
زیرا «فاطمه علیهاالسلام» و شیعیان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شدهاند و به آتش نخواهند رفت.» (4)
پیمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمهى زهرا علیهاالسلام:
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیه السلام یقول:
«لفاطمة علیهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا کان یوم القیامة، کتب بین عینی کل رجل مؤمن أو کافر. فیؤمر بمحبّ قد کثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بین عینیه محبّا. فتقول: إلهی و سیدی سمیتنی فاطمة و فطمت بی من تولانی و تولى ذریتی من النار و وعدک الحق و أنت لاتخلف المیعاد. فیقول اللَّه عز و جل: صدقت یا فاطمة انى سمیتک «فاطمة» و فطمت بک من أحبک و تولاک و أحب ذریتک و تولاهم من النار و وعدى الحق و أنا لا اُخلف المیعاد و إنّما امرت بعبدی هذا إلى النار لتشفعی فیه فاشفعک لیتبین لملائکتی و أنبیائی و رسلی و أهل الموقف موقفک منی و مکانتک عندی فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فجذبت بیده و أدخلته الجنة.
امام باقر علیه السلام فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند.
روى پیشانى هرکس نوشته شده است که مؤمن است یا کافر. در این هنگام به یکى از دوستان خطاکار حضرت فاطمه علیهاالسلام، فرمان مىدهند به طرف جهنم برو. فاطمهى زهراء علیهاالسلام روى پیشانى او را مىخواند: (بر روى پیشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمهى زهراء علیهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مىدارد: خدایا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهایى مىبخشم.» وعدهى تو همیشه حق بوده و هیچگاه خلاف وعدهى خود عمل نکردهاى.
«خداوند متعال مىفرماید: فاطمه جان! چنین است که مىگویى. من تو را فاطمه نام نهادم و هرکس که تو را دوست بدارد، یا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهایى مىبخشم،
وعدهى من راست است و من خلاف وعدهى خود عمل نمىکنم. من این بندهام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت کنى و فرشتگان و پیامبران من و هرکس در محشر است مقام تو را پیش من ببینند. هرکس را که مؤمن (و عاشق) یافتى دستش را بگیر و داخل بهشت نما.» (5)
خلایق از معرفت فاطمه عاجزند:
قال الصادق علیه السلام:
«إنا أنزلناه فى لیلة القدر، اللیلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک لیلة القدر و إنّما سمیت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق علیه السلام درباره آیهى کریمه «إنّا أنزلناه فى لیلة القدر» فرمودند: مراد از «لیلة» فاطمه است.
مراد از «قدر» خداوند است، پس هرکس مادرم فاطمهى زهرا علیهاالسلام را آن گونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. مادرم «فاطمه» نامیده شد، زیرا خلایق از معرفت او عاجزند.» (6)
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبى صلى اللَّه علیه و آله وسلم لفاطمة علیهاالسلام.
«شق اللَّه لک یا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله وسلم به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند:
اى فاطمهى من! خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» (8)
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
هذه«فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل قضائی و فاطم أولیائی عمّا یعتریهم و یشینهم فشققت لها إسماء من إسمی، من فاطر زمین و آسمان هستم (یعنى خالق آسمان و زمین هستم.) و در روز قیامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مىگردانم و اولیاى خود را، از هر چه آنها را مىآزارد و ناپسند دارند، جدا نمودهام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. (9)
پی نوشتها:
1-سید جعفر شهیدى، زندگانى فاطمهى زهرا علیهاالسلام، ص 34.
2-بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از عللالشرایع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسین خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از عللالشرایع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغیر 2- کبیر 3- اکبر، اشتقاق صغیر آن است که مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتیب حروف نیز در آن رعایت شده باشد، مانند یضرب و ضارب و مضروب که از «ضرب» مشتق مىشود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لکن ترتیب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق کبیر» گویند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد که صلاحیت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اکبر» گویند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نیع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اینها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر یک مستلزم دیگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اکبر است. شاید اشاره باشد به اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام مظهر صفت فاطریت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخیص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326.
فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.
در لغت وقتى طفل از شیر گرفته مىشود، مىگویند: فَطَمَ الولدَ.
«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمدن است. این صیغه که بر وزن فاعل معنى مفعولى مىدهد، به معنى بریده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟» (1)
در روایات بسیارى به وجه تسمیهى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است. فاطمه از جهل و پلیدى جدا شده است:
عن الباقر علیهالسلام قال:... ثم قال:
«إنّی فطمتک بالعلم، و فطمتک عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر علیهالسلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارک و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالمیثاق.
امام باقر علیهالسلام فرمودند: خداوند فاطمهى زهراء را از جهل و پلیدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ایشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پیمان و عهد (یعنى عالم ذر) فاطمه علیهاالسلام را از جهل و پلیدى جدا کرده است.» (2)
فاطمه از شرّ به دور است.
قال الصادق علیهالسلام:
«أتدرون أىّ شىء تفسیر «فاطمة»؟ قلت: أخبرنی یا سیدی! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أمیرالمؤمنین علیهالسلام تزوجها لما کان لها کفو إلى یوم القیامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق علیهالسلام فرمودند: مىدانید تفسیر فاطمه چیست؟ و فاطمه چه معنایى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنایى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گردیده است. سپس فرمودند: اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا علیهاالسلام ازدواج نمىکرد، هیچکس همتاى زهرا علیهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت کفو و همتایى براى زهرا علیهاالسلام یافت نمىشد.» (3)
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شدهاند.
ولى شیرینترین تفسیر از علت نامگذارى فاطمهى زهرا علیهاالسلام روایاتى است که مىگوید «فاطمهى زهراء علیهاالسلام» «فاطمه» نامیده شد، زیرا شیعیان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شدهاند.
عن الرضا عن آبائه علیهمالسلام قال رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله:
«یا فاطمة! أتدرین لم سمیتِ «فاطمة»؟ قال على علیهالسلام: لِمَ سمّیتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شیعتها من النار؛
امام رضا علیهالسلام از اجدادش نقل مىفرماید: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: اى فاطمه! آیا مىدانى که چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام عرضه مىدارند: شما بفرمایید چرا فاطمه، «فاطمه» نامیده شده است. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: زیرا «فاطمه علیهاالسلام» و شیعیان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شدهاند و به آتش نخواهند رفت.» (4)
پیمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمهى زهرا علیهاالسلام.
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیهالسلام یقول:
«لفاطمة علیهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا کان یوم القیامة، کتب بین عینی کل رجل مؤمن أو کافر. فیؤمر بمحبّ قد کثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بین عینیه محبّا. فتقول: إلهی و سیدی سمیتنی فاطمة و فطمت بی من تولانی و تولى ذریتی من النار و وعدک الحق و أنت لاتخلف المیعاد. فیقول اللَّه عز و جل: صدقت یا فاطمة انى سمیتک «فاطمة» و فطمت بک من أحبک و تولاک و أحب ذریتک و تولاهم من النار و وعدى الحق و أنا لا اُخلف المیعاد و إنّما امرت بعبدی هذا إلى النار لتشفعی فیه فاشفعک لیتبین لملائکتی و أنبیائی و رسلی و أهل الموقف موقفک منی و مکانتک عندی فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فجذبت بیده و أدخلته الجنة.
امام باقر علیهالسلام فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند. روى پیشانى هرکس نوشته شده است که مؤمن است یا کافر. در این هنگام به یکى از دوستان خطاکار حضرت فاطمه علیهاالسلام، فرمان مىدهند به طرف جهنم برو. فاطمهى زهراء علیهاالسلام روى پیشانى او را مىخواند: (بر روى پیشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمهى زهراء علیهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مىدارد: خدایا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهایى مىبخشم.» وعدهى تو همیشه حق بوده و هیچگاه خلاف وعدهى خود عمل نکردهاى.
«خداوند متعال مىفرماید: فاطمه جان! چنین است که مىگویى. من تو را فاطمه نام نهادم و هرکس که تو را دوست بدارد، یا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهایى مىبخشم، وعدهى من راست است و من خلاف وعدهى خود عمل نمىکنم. من این بندهام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت کنى و فرشتگان و پیامبران من و هرکس در محشر است مقام تو را پیش من ببینند. هرکس را که مؤمن (و عاشق) یافتى دستش را بگیر و داخل بهشت نما.» (5) خلایق از معرفت فاطمه عاجزند.
قال الصادق علیهالسلام:
«إنا أنزلناه فى لیلة القدر، اللیلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک لیلة القدر و إنّما سمیت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق علیهالسلام درباره آیهى کریمه «إنّا أنزلناه فى لیلة القدر» فرمود:مراد از «لیلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هرکس مادرم فاطمهى زهرا علیهاالسلام را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. مادرم «فاطمه» نامیده شد، زیرا خلایق از معرفت او عاجزند.» (6)
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبى صلى اللَّه علیه و آله لفاطمة علیهاالسلام.
«شق اللَّه لک یا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: اى فاطمهى من!
خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» (8)
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل قضائی و فاطم أولیائی عمّا یعتریهم و یشینهم فشققت لها إسماء من إسمی، من فاطر زمین و آسمان هستم (یعنى خالق آسمان و زمین هستم.) و در روز قیامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مىگردانم و اولیاى خود را، از هر چه آنها را مىآزارد و ناپسند دارند، جدا نمودهام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. (9)
منبع مطالب:
مرکز اطلاع رسانی آل بیت (ع)
1- سید جعفر شهیدى، زندگانى فاطمهى زهرا علیهاالسلام، ص 34.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از عللالشرایع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسین خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از عللالشرایع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغیر 2- کبیر 3- اکبر، اشتقاق صغیر آن است که مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتیب حروف نیز در آن رعایت شده باشد، مانند یضرب و ضارب و مضروب که از «ضرب» مشتق مىشود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لکن ترتیب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق کبیر» گویند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد که صلاحیت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اکبر» گویند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نیع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اینها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر یک مستلزم دیگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اکبر است. شاید اشاره باشد به اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام مظهر صفت فاطریت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخیص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسیر الإمام العسکرى.@.
معنای نام "فاطمه" چیست؟
نقل ازسایت تبیان

روایات گوناگونی در مورد نامگذاری آن حضرت به این نام مبارک نقل شده است که ما پیش از ترسیم این روایات خاطر نشان میسازیم که؛ نام مقدّس فاطمه از واژه «فطم» که به معنای بریدن و جدا کردن است، برگرفته شده است. بر این اساس هنگامی که گفته میشود:
«فطمتِ الامُ طفلها» و یا «فطمت الحبل» به این معناست که مادر، کودک خویش را از شیر برگرفت و یا ریسمان بریده شد.
علاّمه مجلسی در این مورد میگوید:
چه بسیار که اسم فاعل به مفهوم اسم مفعول میآید. برای نمونه: «سرٌّ کاتم» و «مکانٌ عامر» که به مفهوم مکتوم و معمور، یعنی پوشیده داشته شده و آباد شده، آمده است. همانگونه که در قرآن شریف نیز: فی عیشة راضیة» به معنای «فی عیشة مرضیة» آمده است.
و اینک برخی از روایات پیرامون این نام مقدّس:
پیروان او از آتش در امان داشته شدهاند
ششمین امام نور از پدران گرانمایهاش و آنان از پیامبر گرامی آوردهاند که فرمود:
ان جبرئیل قال له: ... سُمّیت فاطمة، فی الارض، [لانها] فطمت شیعتها من النار. (1)
فرشته وحی برای او پیام آورد که: این دخت گرانمایه در زمین، «فاطمه» نامگذاری شد، چرا که پیروان راستین او از آتش دوزخ در امان داشته شدهاند.
خدا، او و پیروانش را از آتش در امان داشته است
هشتمین امام نور از پدران گرانقدرش و آنان از پیامبر آوردهاند که فرمود:
یا فاطمة أتدرین لمَ سُمّیتِ فاطمة؟ فاطمه جان! میدانی چرا به این نام، نامگذاری شدهای؟
قال علی علیهالسلام: لمَ سُمّیتِ؟ امیرمومنان پرسید: چرا؟
قال: لانها فطمت هی و شیعتها من النار.(2) فرمود: بدان دلیل که او و پیروان راستیناش از آتش دوزخ در امان داشته شدهاند.
و نیز فرمود:
سمّیت فاطمة لان الله فطمها و ذریّتها من النار، من لقی الله منهم بالتوحید و الایمان بما جئت به(3)؛ او فاطمه نامیده شده چرا که خدای جهانآفرین او و هر کدام از نسل پاکش که خدای را با توحیدگرایی و ایمان به آنچه من آوردهام، دیدار کند، همه را، از آتش در امان داشته است.
و نیز از پیامبر آوردهاند که فرمود:
انّما سمّیت ابنتی فاطمة، لان الله فطمها و ذرّیتها و محبّیها عن النار(4) ؛ دخترم فاطمه تنها بدین جهت به این نام مقدّس نامیده شد که خدا او و نسل پاک و دوستداران واقعیاش را از آتش دوزخ در امان داشت.
و نیز از پنجمین امام نور آوردهاند که فرمود:
در روز رستاخیز فاطمه علیهاالسلام بر نزدیک در دوزخ میایستد و نیایشگرانه رو به آسمان میگوید:
الهی و سیدی، سمّیتنی فاطمة، ... (5)

خدای من! سالار من! شما نام مرا فاطمه برگزیدی و به مهر خویش مرا و دوستداران نسل مرا از آتش در امان داشتی. بار خدایا! وعده تو حقّ است و تویی که در وعدههایت تخلّف نمیورزی.
از جانب خدا ندا میرسد که:
هان ای فاطمه! درست گفتی، من تو را بدین نام نامگذاری کردم و تو و دوستداران تو و نسل تو را که ولایت تو و نسل تو را داشته باشند، همه را از آتش دوزخ در امان داشتهام. درست میگویی، وعدهام حقّ است و من در وعدههای خویش تخلّف نمیورزم ... .
او را از هر ناپسندی در امان داشت
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:
آیا میدانید مفهوم واژه «فاطمه» چیست؟
یکی از شاگردان آن حضرت میگوید، گفتم: سرورم شما بفرمایید چیست؟
فرمود: یعنی او از بدیها و ناپسندیها جدا شده است.
آنگاه فرمود: اگر امیرمومنان با او پیمان زندگی مشترک امضاء نمیکرد، از آدم گرفته تا روز رستاخیز، در کران تا کران زمین، همتا و همشأنی برای او پیدا نمیشد.
گفتنی است که این روایت را گروهی از دانشمندان و محدّثان اهل تسنّن از جمله: «ابن شیرویه دیلمی» از «امّ سلمه»، آن بانوی با شخصیّت آورده است که میگوید: «پیامبر فرمود: اگر خدا علی را نیافریده بود، برای «فاطمه» همشأنی نبود.»
این مطلب را خوارزمی در کتاب «مقتل الحسین» ، ترمذی در کتاب «مناقب»، مناوی در «کنوز الحقایق»
و قندوزی در «ینابیع المودّة» از «امّ سلمه» و از «عبّاس» عموی پیامبر روایت کردهاند.
برکت شناخت او
از ششمین امام نور آوردهاند که:
دخت فرزانه پیامبر فاطمه علیهاالسلام، بدان دلیل به این نام مبارک نامیده شد که آفرینش از شناخت و معرفت او برگرفته شده است. (ازدرک وشناخت او ناتوان هستند)(6)
و انّما سُمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها. (7)
امتیاز او بر دیگران
از پنجمین امام نور حضرت باقر علیهالسلام آوردهاند که فرمود:
آنگاه که فاطمه علیهاالسلام ولادت یافت، خداوند به فرشتهای وحی فرمود که نام «فاطمه» را بر زبان پیامبر جاری سازد. از این رو پیامبر گرامی به خواست خدا نام گرانمایه او را «فاطمه» نهاد. سپس خدا به آن بانوی با فضیلت فرمود: من به وسیله دانش و بینش، تو را از دیگر بندگان جدا ساخته و بر همه آنان برتری بخشیدم و تو را پاک و پاکیزه ساختم.
آنگاه امام باقر علیهالسلام فرمود:
به خدای سوگند که خدا این بانوی گرانمایه را به وسیله دانش و بینش از دیگران ممتاز ساخت و از همان عالم «ذر» او را پاک و پاکیزه قرار داد.
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، ج 43، ص 18.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 14/ ذخائر العقبی، ص 26، چاپ قاهره / ینابیع المودة، ص 194 .
3- بحارالانوار، ج 43، ص 14.
4- ینابیع المودة، ص 397، چاپ استامبول/ نور الابصار، ص 41، چاپ مصر .
5- بحارالانوار، ج 43، ص 15 .
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 .
7- بحارالانوار، ج 43، ص 65 .
منبع:
کتاب فاطمة الزهرا؛ از ولادت تا شهادت، آیة الله فقید سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی.
حضرت فاطمه، ام الائمه: ( مادر امامان)(1)
به موجب روایات نقل شده از سوی شیعه و سنی، نسل پاک پیامبر به وسیله دخترش به وجود آمده و گسترش یافته است. رسول اکرم (ص) فرموده است: پروردگار عزیز و بلند مرتبه ، نسل هر پیامبر را در صلب خود آن پیامبر قرار داد ، حال آن که نسل مرا در صلب علی قرار داد. (2)
آن حضرت چندین بار به دختر عزیزش فرمود: ای فاطمه، تو را بشارت می دهم که از نسل تو ، یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهند شد و آخرین آنها مهدی علیه السلام است.
1- امالی صدوق، ص 474، ح 18.
2- مناقب خوارزمی ، ص229
.: Weblog Themes By Pichak :.