***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
*** روایات در باره نوروز و بهار :
1- قال الصادق(عَلَیهِ السَّلامُ) : وَ مَا مِنْ یوْمِ نَیرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیامِنَا وَ أَیامِ شِیعَتِنَا حَفِظَتْهُ الْعَجَمُ وَ ضَیعْتُمُوهُ أَنْتُمْ و روز نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن در پی فرج هستیم برای اینکه آن روز از ایام ما و ایام شیعه ماست که عجم آن را حفظ کرده در حالی که شما آن را ضایع کردید.
منبع : بِحارُالانوار جلد 59 -«مُستَدرَکُ الوَسائِل ج :6 ص:353 ، بَابُ اسْتِحْبَابِ صَلَاةِ یوْمِ النَّیرُوزِ وَ الْغُسْلِ فِیهِ وَ الصَّوْمِ وَ لُبْسِ أَنْظَفِ الثِّیابِ وَ الطِّیبِ وَ تَعْظِیمِهِ وَ صَبِّ الْمَاءِ فِیهِ»
2- نوروز به روایت کتب اربعه شیعه:
همه می دانند که کتب اربعه شیعه از نظر اعتبار و ارزش همچون صحاح سته نزد اهل سنت است و لذا روایات مندرج در کتب چهار گانه شیعه یعنی : کافی شیخ کلینی، من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، تهذیب الاحکام و الاستبصار شیخ طوسی، از حیث وارد شدن در این منابع اهمیت ویژه دارند و پس از جرح و تعدیل آنها می تواند مصدر فتوا و احکام و باورها باشد . روایاتی که ( در باره نوروز) در سه کتاب از کتب چهار گانه حدیث شیعه آمده چنین است:
الف : لفظ «نوروز» یکبار در روایات آمده است:
- یوم ... النَّورُوز أَهدَوا اِلَیهِ الشَّیءُ این روایت در تهذیب الاحکام طوسی جلد 6 ( ص 378، سطر 11 ) ثبت و ضبط شده است.
ب : لفظ «النَّیروز» چهار بار در روایات نقل شده است:
یا امیرالمومنین الیوم النَّیروز ( من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 3، ص 300، سطر4 )
فاذا کان یوم المهرجان او النَّیروز... ( الکافی شیخ کلینی ، ج 5، ص141، سطر 6 )
یوم المهرجان و النَّیروز اهدواالیه الشیء( من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 13 )
اتی علی بهدیه النَّیروز فقال ما هذا؟( من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 3 )
ت : لفظ « نَیروزاََ » یک بار در روایت منقول است:
اصنعوا لناکل یوم نیروزاََ (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 4 )
ج : لفظ «نَیروزنا» یک بار در روایت منقول است: نَیروزنا کل یوم (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 5 )
نکته قابل توجه در این است که بیشتر این روایات در کتاب من لایحضره الفقیه شیخ صدوق آمده که روایات این کتاب نسبت به سایر کتب اربعه از اعتبار و ارزش بیشتری برخوردار است به ویژه که شیخ صدوق در آن کتاب بیشتر به روایات فقهی و علمی عنایت داشته است و علاوه بر آن روایات این با منابع حدیث اهل سنت از نظر مضمون و محتوا و حتی الفاظ اشتراک چشمگیری نسبت به سایر کتابهای حدیث شیعه دارد. [ https://www.fardanews.com/fa/news/106591/%D8%B1%D9%88 ]
3- عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع یوْمَ النَّیرُوزِ فَقَالَ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْیوْمَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک هَذَا یوْمٌ تُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ وَ تَتَهَادَی فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع وَ الْبَیتِ الْعَتِیقِ الَّذِی بِمَکةَ مَا هَذَا إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِیمٍ أُفَسِّرُهُ لَک حَتَّی تَفْهَمَهُ قُلْتُ یا سَیدِی إِنْ عُلِمَ هَذَا مِنْ عِنْدِک أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یعِیشَ أَمْوَاتِی وَ تَمُوتَ أَعْدَائِی فَقَالَ یا مُعَلَّی إِنَّ یوْمَ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ فِیهِ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ أَنْ یعْبُدُوهُ وَ لَا یشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ أَنْ یؤْمِنُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَنْ یؤْمِنُوا بِالْأَئِمَّةِ ع وَ هُوَ أَوَّلُ یوْمٍ طَلَعَتْ فِیهِ الشَّمْسُ وَ هَبَّتْ فِیهِ الرِّیاحُ وَ خُلِقَتْ فِیهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی اسْتَوَتْ فِیهِ سَفِینَةُ نُوحٍ عَلَی الْجُودِی وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی حَمَلَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص عَلَی مَنْکبِهِ حَتَّی رَمَی أَصْنَامَ قُرَیشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَیتِ الْحَرَامِ فَهَشَمَهَا وَ کذَلِک إِبْرَاهِیمُ ع وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَمَرَ النَّبِی ص أَصْحَابَهُ أَنْ یُبَایِعُوا عَلِیاً ع بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی وَجَّهَ النَّبِی ص عَلِیاً ع إِلَی وَادِی الْجِنِّ یأْخُذُ عَلَیهِمُ الْبَیعَةَ لَهُ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی بُویعَ فِیهِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِیهِ الْبَیعَةَ الثَّانِیةَ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی ظَفِرَ فِیهِ بِأَهْلِ نَهْرَوَانَ وَ قَتَلَ ذَا الثَّدیَةِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی یَظْفَرُ فِیهِ قَائِمُنَا ع بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَی کُنَاسَةِ الْکوفَةِ وَ مَا مِنْ یوْمِ نَیرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیامِنَا وَ أَیامِ شِیعَتِنَا حَفِظَتْهُ الْعَجَمُ وَ ضَیعْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ قَالَ إِنَّ نَبِیّاً مِنَ الْأَنْبِیاءِ سَأَلَ رَبَّهُ کیفَ یُحْیی هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیهِ أَنْ یَصُبَّ الْمَاءَ عَلَیهِمْ فِی مَضَاجِعِهِمْ فِی هَذَا الْیوْمِ وَ هُوَ أَوَّلُ یوْمٍ مِنْ سَنَةِ الْفُرْسِ فَعَاشُوا وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً فَصَارَ صَبُّ الْمَاءِ فِی النَّیرُوزِ سُنَّةً . «الْخَبَرَ» .
منبع : «مُستَدرَکُ الوَسائِل ج :6 ص:353 ، بَابُ اسْتِحْبَابِ صَلَاةِ یوْمِ النَّیرُوزِ وَ الْغُسْلِ فِیهِ وَ الصَّوْمِ وَ لُبْسِ أَنْظَفِ الثِّیابِ وَ الطِّیبِ وَ تَعْظِیمِهِ وَ صَبِّ الْمَاءِ فِیهِ»
از مُعَلَّی بن خُنَیس روایت است که گفت:به محضر امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) در روز نوروز وارد شدم که فرمود:
می دانی امروز چه روزی است؟ گفتم:فدایتان شوم، این روز روزی است که عجم آن را بزرگ می دارند و در آن هدیه می دهند. امام صادق علیه السلام فرمود:
قسم به بیت عتیقی که در مکه است (کعبه)، این نیست مگر برای امری قدیمی، که آن را برایت می گویم تا آن را بفهمی.
گفتم :ای سید من! اگر این از جانب شما آموخته شود برای من دوست داشتنی تر است از اینکه اموات من زندگی کنند و دشمنان من بمیرند.
پس حضرت فرمود:
ای معلی ! روز نوروز روزی است که:
1. الله از بندگان پیمان گرفت که او را عبادت کنند و بر او شریکی قرار ندهند
2. به رسل و حججش ایمان آورند و به ائمه علیهم السلام ایمان آورند
3. اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده و بادها در آن وزیدن گرفته اند و زینت زمین در این روز آفریده شده
4. روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی استقرار یافت
5. روزی است که در آن رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) امیرالمؤمنین را بر شانه هایش گذاشت تا بتهای قریش را از بالای بیت الحرام سنگ زند و بشکند و همینطور است درباره ابراهیم علیه السلام
6. روزی است که پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) به اصحابش امر کرد که با علی علیه السلام به اسم امیرالمؤمنین بیعت کنند و در آن روز بیعت دوم واقع شد
7. آن روزی بود که علی علیه السلام به اهل نهروان ظفر یافت و ذُوثَدیَه ( صاحب دو پستان ) را کشت [ ذُوالثَّدیَه یا صاحب دوپستان شخصی به نام حُرقُوص بن زُهَیر بَجَلی تَمیمی سَعدی مُخدَجُ الیَد (ناقص دست) بود که بر بالای یکی از بازوهایش گوشت زائدی به شکل پستان قرار داشت و از این جهت، به او «ذُوالثَّدیَه» گفته می شد و در جنگ نَهروان به دست مولا علی (عَلَیهِ السَّلامُ) کشته شد ]
8. روزی است که قائم ما و وُلاةُ الأَمر ظهور می کنند و آن روزی است که قائم ما (عَلَیهِ السَّلامُ) بر دجّال ظفر می یابد و او را در زباله دانی کوفه به دار می کشد و روز نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن در پی فرج هستیم برای اینکه آن روز از ایام ما و ایام شیعه ماست که عجم آن را حفظ کرده در حالی که شما آن را ضایع کردید.
و فرمود: نبی ای از انبیاء از پروردگارش سؤال کرد که چگونه این قومی را که فوت و خارج شده اند زنده می کند، که خداوند به او وحی کرد که بر قبور آنان آب بپاشد. در این روز که اولین روز از سال ایرانیان است پس زنده شدند و زندگی کردند در حالی که تعدادشان سی هزار نفر بود و بدین سان پاشیدن(کمی از ) آب (بر درب خانه و یا روی قبر و یا آب پاشی به هنگام ورود عروس به خانه بخت... ) در نوروز سنت شد.
منبع : «مُستَدرَکُ الوَسائِل ج :6 ص:353 ، بَابُ اسْتِحْبَابِ صَلَاةِ یوْمِ النَّیرُوزِ وَ الْغُسْلِ فِیهِ وَ الصَّوْمِ وَ لُبْسِ أَنْظَفِ الثِّیابِ وَ الطِّیبِ وَ تَعْظِیمِهِ وَ صَبِّ الْمَاءِ فِیهِ»
4- از پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) نقل شده است (وَ رَوَوْا عَنِ النَّبِیِّ ص) که می فرماید : اِغْتَنِمُوا بَرْدَ الرَّبِیعِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ وَ اجْتَنِبُوا بَرْدَ الْخَرِیفِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ
سرمای بهار را غنیمت بشمارید که با بدن های شما همان کاری را می کند که با درختان می کند و از سرمای پاییز دوری کنید که با بدن های شما همان کاری را می کند که با درختان می کند . بحارالأنوار ج : 59 ص : 27 .
................ ..................... ادامه دارد .........................
** روایات در باره نوروز و بهار+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
**********************************************
***نسیم معرفت***
به نام خداوند قادرِ متعال ، عزیز و قهار
** تذکرویادآوری برای متکبرین ومغرور ها+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
ای مغرور و ای متکبر به چه جهت و برای چه زندگی و امورات و آرزوهای دنیوی ترا فریفته و مغرور کرده است ؟ و به چه جهت مغرور و مفتون و فریفته این دار غرور (مظاهر فریبنده دنیا) شدی؟! و برای چه تکبّر و تفاخر به مال و جمال و علم و مقام و سایر امورات خود می کنی؟! بدان و آگاه باش که آغاز پیدایش و وجود تو بعد از خاگ و گل ، نطفه و مَنیِّ جهنده می باشد چنانکه خداوندِ تَبارَکَ وَ تَعالَی در سوره قیامه آیه 37 می فرماید : أَلَمْ یَکُ نُطْفَةًمِنْ مَنِیٍّ یُمْنی : آیا او نطفه اى از مَنِىّ که در رَحِم ریخته مى شود نبود ؟ و نیز در سوره نحل آیه 4 می فرماید : خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ .خداوند انسان را از نطفه ای ( ناچیز ) بیافرید ، اما به ناگاه او ستیزه جویی آشکار است ( که بر ضد خالق خود مجادله و ستیزه جویی می کند) و نیز در سوره اَلأِنسان(دهر) آیه1 و 2 می فرماید : هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً . آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیز قابل ذکری نبود؟ * ما انسان را از نطفه مختلط و ممزوجی آفریدیم و او را مى آزمائیم (لذا) او را شنوا و بینا قرار دادیم . و این کلمه یعنی کلمه نطفه بیش از دَه بار یعنی در حدود دوازده بار در قرآن کریم ذکر شده است و در این امر و مطلب یعنی ذکر لفظ نطفه در موارد متعدد از آیات خداوند حکیم ، آگاهی و هشدار و تذکر و یادآوری است برای انسانِ متکبر و مغرور و غافل و فریفته و مغرور و فریب خورده به مال و جمال و علم و مقام و عنوان و شهرت و ماشین و خانه و سایر امور خود . و معنای کلمه نطفه یا عبارت است از آب صاف و زُلالی که ممکن است کم باشد یا زیاد ، چنانکه در کتاب های لغت از قبیل مفردات راغب اصفهانی که مختص به لغات و کلمات قرآنی است و نیز کتاب صِحاح اللُّغه جوهری و کتاب اَقربُ المَوارِد شَرتونی همین معنی ذکر شده است و از امام باقر ع نقل شده که در پاسخ به سؤال سائل یعنی محمد بن مسلم ، در باره کلمه نطفه چنین فرمود : اَلنُّطفَةُ تَکونُ بَیضاءَ مِثلَ النُّخامَةِ الغَلیظَةِ فَتَمکُثُ فِی الرَّحِمِ إذا صارَت فیهِ أربَعینَ یَوماً ، ثُمَّ تَصیرُ إلى عَلَقَةٍ یعنی نطفه همانند خَلطِ غلیظِ سینه ، سفید می باشد، پس مدّتی در رَحِم (زن) مى مانَد تا اینکه مدّت زمانش به چهل روز برسد آنگاه به عَلَقه تبدیل مىشود . یا اینکه نطفه به اصطلاحِ علمی عبارت است از چیزی که به آن أِسپِرماتُوزُیید (در مَردان) و أُووُل (در زنان) می گویند . و در بین مردم از باب تسامُح عرفی ، به نطفه ، مَنِیّ گفته می شود و نام کُل که مَنِیّ است بر جزء آن که نطفه است اطلاق می گردد و در قرآن کریم به نطفه ، ماء مَهین(أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ . سوره مرسلات آیه 20 ) و ماء دافِق(خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ . سوره طارق آیه 6 ) و غیره نیز گفته می شود .
و چه زیبا به فارسی سروده شده است این شعر :
آنکه شده ساخته ز آب منی
نیست سزاوار مقام منی
لاف منیت زکسی درخور است
کو صمد است و همه جایش پر است
و بدان که پایان و نهایت تو منتهی به جیفه و مردارِ گندیده و بد بو و متعفِّن می شود و چه زیبا فرمود حضرت مولا امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلامُ) : مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ- وَلَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ. فرزند آدم (بنی آدم ) را با فخر و تکبر چکار که اولش نُطفه است و آخرش مردار است نه می تواند خودش را روزی دهد ونه می تواند مرگ را از خود دفع کند. (روزی دهنده و ستاننده روح و جان خداوند متعال است و بطور موقّت چند روزی در این دنیا به انسان ها مهلت داده شده است که شاکر خواهند بود و یا ناسپاس و ... ) ای مغرور و ای متکبر ، بگو که در جُمجُمه و در سَر و کَلَّه و در مُخ و مغز تو چه چیزی هست؟! آیا این مطالب و کلمات و آیات مذکوره برای تو مُبهم و نامفهوم است؟! هرگز چنین نیست که این مطالب مُبهم باشد بلکه تو خود را به جهل و نادانی زدی . آیا گمان می کنی که تو کسی هستی ؟! آیا گمان می کنی که قهرمان و پهلوان و استوار و قوی و درست اندام و دارای مال و مُکنت و جمال و مقام و منصب و شهرت و عنوان و... هستی ؟! گیرم که همه آنچه را که گمان می کنی ، مال تو باشد و ادعای تو نیز درست باشد ولی آیا ارزش دارد که به این امور فانی و زوال پذیر فریفته و مغرور شوی و فخر و مباهات بنمایی؟! بدان که همه این امور فتنه و آزمایش و امتحان برای تو می باشد . خداوند حکیم در سوره کهف آیه 7 فرمود : إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً . ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم ، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند . و در سوره حدید آیه 20 فرمود : اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است ، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می برد ، سپس خشک می شود بگونه ای که آن را زردرنگ می بینی سپس تبدیل به کاه می شود! و در آخرت ، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی و ( به هر حال ) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست . و در سوره آل عمران آیه 14 فرمود : زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ @ قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ. محبّت امور مادی ، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت ، در نظر مردم جلوه داده شده است ( تا در پرتو آن ، آزمایش و تربیت شوند ولی ) اینها ( در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند ، ) سرمایه زندگی پست ( مادی ) است و سرانجام نیک ( و زندگیِ والا و جاویدان ) ، نزد خداست.
و بدان که هر انسان عاقلِ مکلف ، پیوسته در معرض امتحان و ابتلاء و تکلیف می باشد و بیهوده و عَبَث ، رها نشده است . خداوندِ تَبارَکَ وَ تَعالَی در سوره قیامه آیه 36 فرمود : أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً . آیا انسان مى پندارد که به حال خود رها مى شود و پس از مرگ زنده نمى گردد و کیفر و پاداشى در کار نیست ؟
ای غافل و ای چسبیده به این عالمِ مُلکی و ناسوتی و حیوانی ، خداوند متعال ترا خلق نکرده که اهلِ لهو و لَعِب و لَغویّات و بی هدف و غافل و مغرور و متکبر و حیله گر و مکّار و مُقیم و ماندگار در مرتبه حیوانیت و بَهیمیّت و چهار پایان باشی !! و سعی کن که مصداق این آیات نباشی : ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ . بگذار آنها بخورند ، و بهره گیرند ، و آرزوها آنان را غافل سازد ولی بزودی خواهند فهمید . (سورهُ الحجر الآیة 3) ، فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ . آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فرو روند و بازی کنند تا زمانی که روز موعود خود را ملاقات نمایند . (سورة المعارج الآیة 42)
و چه نیکو سروده شده به فارسی این شعر در توصیف برخی از افرادی که مُنغَمِر و فرو غلتیده در خوردن و آشامیدن و لذت های نفسانی و حیوانی هستند :
چو کرمی کو میان به نهان است
زمین وآسمان او همان است
و بدان و آگاه و مُتنبِّه باش ای مغرور و ای متکبر به اینکه تو در دوره ای از دوران ها و روزی از روزگاران در کَتم و پوششی از عدم بودی و چیز قابل ذکری نبودی . خداوند حکیم در سوره انسان (دهر) آیه 1 چنین فرمود : هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً . آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیز قابل ذکری نبود؟ و روزی از روزگاران تو در شکم مادرت در نهایت ضعف و ناتوانی بودی و قدرت بر چیزی نداشتی و ضعف و ناتوانی تو در آن هنگام بسیار زیاد بود و تو در آنجا ( در شکم و رَحِم مادر) در ظلمت ها و تاریکی های گوناگون (مَشیمَه ، رَحِم و شکم) اقامت داشتی چنانکه خداوند حکیم در سوره زُمَر آیه 6 چنین فرمود : ... یَخْلُقُکُمْ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ .. او شما را درشکم های مادرانتان با آفرینشی پس از آفرینشی در میان تاریکی های سه گانه ( مَشیمَه ، رَحِم و شکم ) می آفریند . تغذیه و غذا و قُوت و قُوَّت تو در رَحِمِ مادر و در آن ایام ، خون آلوده و نجس و پَلِشت بود و به تحقیق در هر روز و شب و در تمام ایام بارداری در مَحفظه غِشاءِ آبی و مَشیمَه و در رَحِم در حال دگرگونی و جابجایی و حرکت و انتقال و حرکت و جریان بودی تا اینکه در شکم مادرت به نُه ماه و اندی رسیدی و بعد از دگرگونی ها و تحوُّلات دوران جَنینی ، چنانکه در سوره مؤمنون آیه 13 و 14 به آن ها اشاره شده است : ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ @ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ . آنگاه او را نطفه گردانیده و در جای استوار (صُلب و رَحِم) قرار دادیم .سپس نطفه را بصورت عَلَقَه [ خون بسته ] ، و عَلَقَه را بصورت مُضغَه [ چیزی شبیه گوشت جویده شده ] ، و مُضغَه را بصورت استخوانهایی درآوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه ای دادیم پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است ، منتقل شدی از عالَم جَنینی (که عالَم شگفت انگیز نامیده شده است ) و از شکم مادرت ( بعد از اینکه سستی ها و ناتوانی ها و ضعف های پی در پی را متحمِّل شد ) چنانکه در سوره لقمان آیه 14 به آن اشاره شده است : حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ .مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد ( به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه ای را متحمّل می شد ) ، به سوی دار و سرای غرور و فریب و محل موقَّت و گذرا . و علی (علیه السلام) در این باره فرمود : ... أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ . ای مردم دنیا مکان عبور و آخرت منزلگاه حقیقی است، پس از این مکان عبور و گذرا ، برای خانه جاودانه ، زاد و توشه ای جمع نمایید و نیز فرمود : اَلدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ . دنیا مى فریبد و زیان مى زند و می گذرد .
وبعد از اینکه از ناحیه سر از شکم مادر به عالَم دنیا افتادی و منتقل شدی و در حال تولُّد و آمدن به دنیا مملُوّ و محفوف و آغشته و همراه با آلوده گی های تَهوُّع آور و مُشمئز کننده بودی و بعد از ورود در این عالَم که « دنیا» نامیده می شود و محفوف و همراه هست با تلخی ها و سختی ها و خوشی ها و حُزن و سُرور و فرود و فراز و وحشت و اُلفت و جنگ و صلح و جدایی و اتصال و گریه و خنده و دوستی و دشمنی و بلندی و پستی و باطل و حق که ان شاءَ الله حق باطل را از اساس و ریشه نابود خواهد نمود و غیر این موارد ، و بعد از انتقال به این دنیا با اوصافی که دارد ، سیر دیگری را شروع کردی که با تحوُلات مهمی که دارد از سیرِ جَنینی و بَطنی(شَکمی) متمایز و ممتازخواهد بود . سیر دیگری را شروع کردی(کودکی و نوجوانی و جوانی ) تا اینکه به حدِّ رُشد و قدرت و توانایی و بلوغِ جسمی و بدنی و معنوی رسیدی و در سوره حج آیه 5 چنین آمده است : یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً . ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید ، ( به این نکته توجّه کنید که: ) ما شما را از خاک آفریدیم ، سپس از نطفه ، و بعد از خون بسته شده ، سپس از «مضغه» [ چیزی شبیه گوشت جویده شده ] ، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل تا برای شما روشن سازیم ( که بر هر چیز قادریم ) ! و جنین هایی را که بخواهیم تا مدّت معیّنی در رحم ( مادران ) قرار می دهیم ( و آنچه را بخواهیم ساقط می کنیم ) بعد شما را بصورت طفل بیرون می آوریم سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما می میرند و بعضی آن قدر عمر می کنند که به بدترین مرحله زندگی ( و پیری ) می رسند آن چنان که بعد از علم و آگاهی ، چیزی نمی دانند.
ای مغرور و ای متکبر اگر تو عالم و یا جاهل و یا غنیّ و یا فقیر و یا قوی و یا ضعیف هستی و یا دارای جمال و منصب و مقام و عنوان و موقعیت و جایگاه اجتماعی می باشی پس بدان که با وجود این اوصاف هیج راه فراری از چنگال های مرگ نخواهی داشت و مرگ و موت گریبانگیر تو خواهد شد و همانا مرگ و قبر در پیاپیش تو قرار دارد و به آن خواهی رسید و خداوندِ تَبارَک و تَعالَی در سوره نساء آیه 78 چه زیبا فرمود : أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ . هر جا باشید ، مرگ شما را درمی یابد هر چند در برجهای محکم باشید و اگر به آنها [ منافقان ] حسنه ( و پیروزی ) برسد. و در سوره آل عمران آیه 185 فرمود : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. هر کسی مرگ را می چشد و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت آنها که از آتش ( دوزخ ) دور شده ، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شده اند و زندگی دنیا ، چیزی جز سرمایه فریب نیست .ودر سوره اَلرَّحمن آیه 26 و 27 فرمود : کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ .همه کسانی که روی آن [ زمین ] هستند فانی می شوند * و تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند.
و چه زیبا سرود به فارسی شیخ اَجلّ سعدی شیرازی :
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
مکن تکیه برملک دنیا و پشت
که بسیار چون توپرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه بروی خاک
و نیز گفت : هرچه نپاید دلبستگی نشاید .
.... .... .... ادامه دارد ....
(آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
*************************************************
ãäÈÚ äæÔÊå: http://parsinet.blogfa.com/tag/%C2%AB%D8%B1%D9%8E%D8%AD%D9%8E%D9%85%D9%8E-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D9%8F-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%A1%D9%8B-%D8%B9%D9%8E%D8%B1%D9%8E%D9%81%D9%8E-%D9%85%D9%90%D9%86-%D8%A3%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D9%81%DB%8C-%D8%A3%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%A5%D9%84%DB%8C
˜?í ˜ÑÏä ÈÏæä Ð˜Ñ ãäÈÚ ÈÇÚË ˜ÇåÔ ÑÊÈå æÈ ÔãÇ ÏÑ ?æ?á ãíÔæÏ
** تَذکِرَةُُ لِلمُتَکبِّرین وَ المَغرُورِین+تذکر و یادآوری برای متکبرین و مغرور ها+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید
** تَذکِرَةُُ لِلمُتَکبِّرین وَالمَغرُورِین+تذکربرای متکبران و مغروران+نسیم معرفت+کلیک
***نسیم معرفت***
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
** درمکتب شیطان...جزدرس گمراهی وبدبختی وجودندارد...
انسان به سبب نافرمانی و عصیان نسبت به خداوند و پیروی از هوای نفس و به واسطه تسویلات و تزیینات شیطانی ، به پستی های شقاوت و بدبختی و مراتب پست و انحطاط حیوانی سقوط می کند و به سبب آن در چاه گمراهی و سرگردانی داخل می گردد و در قعر حیوانیت و حضیض بَهیمیّت سقوط می نماید . در سوره اعراف آیه 179 خداوند چنین می فرماید : وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ . به یقین ، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دلها [ عقلها ] یی دارند که با آن ( اندیشه نمی کنند ، و ) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهترند اینان همان غافلانند ( چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت ، باز هم گمراهند ) !
آتش نفسانی ، آتشی است که به سببی از اسباب مانند کبر و حسد و کینه و بخل و حرص و طمع و ... در درون انسان شعله ور است و بواسطه آن آدمی از کمالات انسانی و تقرب و قرب الهی و از جوار رحمت الهی دور می گردد و هر اندازه آتش نفسانی شدت بگیرد و شعله ور تر گردد گناهان و معاصی انسان افزایش پیدا می کند و بیشتر در عصیان و معصیت و خطا و گمراهی و ... فرو می رود و عاقبت و سرانجام و برگشت چنین انسانی به سوی خسران و زیان بزرگ است .
خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ . ( به این ترتیب ) هم دنیا را از دست داده اند ، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است!( سوره حج آیه 11 )
و چه بسا آدمی بواسطه آتشفشان نفس و هوی و هوس های نفسانی و شیطانی از هر خیر و کمالی محروم گردد و مرتکب هر کار زشت و بد و شر شود و در نهایت دایما و پیوسته قرین و همدم شیطان رانده شده باشد که او بد همدمی خواهد بود . خداوند در آیه 36 از سوره زُخرُف چنین می فرماید : وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ .و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست! و نیست در مکتب شیطان و هوی و هوس نفسانی مگر درس گمراهی و شقاوت و بدبختی و دشمنی و بغض و جدایی و اختلاف و نفاق و دورویی و فتنه و فتنه انگیزی و خصومت و کینه و کبر و تکبر و حسادت و سوءظن و خسارت و زیان و این صفات و آثار شوم موجب سقوط انسان و هلاکتش می گردد .
بدان که فلاح و رستگاری انسان که از طرف خداوند به تاج کرامت مکرَّم است ، در غلبه نورانیت او بر نارِیّت نفسانیتش می باشد و پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود : شجاع ترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه نماید و بدان که سعادت ابدی انسان در اطاعت و پیروی نسبت به خداوند عزیز و کریم می باشد و معراجیت و عروج روحانی و نورانی آدمی در جَنب و کنار عبودیت خداوند متعال است و در مصباح الشریعه از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) روایت شده که فرمود : الْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ . و روی این جهت نماز معراج انسان قرار داده شده است و در بین مردم مسلمان این کلام و سخن از رسولخدا ص مشهور است که آن حضرت فرمود : نماز معراج مؤمن می باشد و نیز نماز چشم روشنی و نور دیدگان پیامبر ص قرار گرفته است . و بدان که ابلیس خبیث قسم خورده به خدا که بنی آدم و مردم را به اغواء و گمراهی و انحراف بکشاند و آن ملعون که لعنت خدا براو باد در حال عصیان با جسارت به خداوند چنین گفت : قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ . ( سورة ص الآیة 82-83) . گفت: «به عزّتت سوگند ، همه آنان( بنی آدم و انسان ها ) را گمراه خواهم کرد ، مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند.
و در روایتی چنین آمده است : اَلنّاسُ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العالِمُونَ وَ العالِمُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا العامِلُونَ وَ العامِلُونَ کُلُّهُم هالِکُونَ اِلَّا المُخلِصُونَ وَ المُخلِصُونَ فِی ( عَلَی) خَطَرِِ عَظیمِِ . : یعنی مردم همه در هلاکتند مگر عالمان و اهل علم ، و علماء نیز در هلاکتند مگر آنها که عامِل و اهل عمل هستند و عاملان نیز درهلاکتند مگر آنها که مُخلِص هستند ، و مُخلِصان نیز تازه در خطر عظیم وبزرگ می باشند . ( این سخن به اشکال مختلفه نقل شده است چنانکه در مجموعه ورّام از پیامبر (ص) و در مصباح الشریعه از امام صادق (ع ) نقل شده است و همچنین این کلام در جامع السعادات محقق نراقی نیز آمده است )
ای فرزند آدم از کسانی مباش که سُم های شیاطین او را پامال و خُرد کرده باشد و نیز از کسانی مباش که پیروی هوی و هوس خویش کرده و نگون بخت و نگونسار و بدبخت شده است. خداوند متعال در سوره جاثیه آیه 23 چنین فرمود : أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( سورة الجاثیة الآیة 23) . پس آیا دیدى آن کسى را که معبود خویش را هواى خود قرار داده و با این که حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پرده افکنده است ؟ با این وصف، پس از خدا چه کسى او را به راه خواهد آورد ؟ آیا درباره این گونه افراد نمى اندیشید تا پند گیرید ؟ و وای به حال کسی که اِله او هوی و هوسش باشد .
و بدان که سر منشأ خصومت ها و نزاع ها و تنازعات و مشاجرات و اختلافات و انحرافات در فراموش کردنِ ذکر و یاد خداوند متعال است و منشأ و ریشه این نسیان نیز تسلط شیطان و غلبه هوی و هوس بر انسان و اشتغال و اتّکال آدمی به غیر خدا است و بارها استاد ما مرحوم آیة الله العظمی شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی در خلال درس خارج اصول و فقه این شعر را می خواند : بِکَثرَةِ اشتِغالِنا بِکارِنا لَیسَ لَنا کارُُ بِکَردِگارِنا یعنی
یعنی آنقدر با کارهای گوناگون مشغولیم که دیگر کاری به کردگار وآفریدگار مان نداریم!!!
و در پایان لازم است که انسان در طول ایام هفته جهت بیداری و تنبه و پندپذیری این آیات را مرور نماید :
پس آیا دیدى آن کسى را که معبود خویش را هواى خود قرار داده و با این که حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده و بر چشمش پرده افکنده است ؟ با این وصف، پس از خدا چه کسى او را به راه خواهد آورد ؟ آیا درباره این گونه افراد نمى اندیشید تا پند گیرید ؟
** أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً ( سورة الفرقان الآیة 43)
** وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( سورة الأعراف الآیة 176)
** فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ . ( سورة القصص الآیة 50)
** اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ .( سورة المجادله الآیة 19)
** أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ .( سورة یس الآیة 60)
** وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبیناً . ( سورة الأسراء الآیة 53)
** الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ .( سورة البقره الآیة 268)
وچه زیبا گفت عارف و شاعر شهیر و نامدار حافظ شیرازی :
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
(آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
*************************************************
***نسیم معرفت***
** اهمیت مساله تبیین و روشنگری+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
.... یکی از رسالت های علما اعلام و روحانیت متعهد، توجه به مسئله تبیین و روشنگری در عرصه های مختلف است. تبیین انقلاب اسلامی، تبیین خطوط اصلی انقلاب و نهضت امام خمینی (رحمة الله علیه)، تبیین اصول و اهداف بنیانگذار جمهوری اسلامی و تبیین ارزش های شهدا، تبیین مکتب اهل بیت علیهم السلام و اسلام راستین و تبیین اهداف و نقشه های شوم دشمنان اسلام. اگر انحرافاتی در جامعه و در حکومت اسلامی و نهادهای آن به وجود آید، وظیفه علما و روحانیت است که با منطق و استدلال و دلسوزی روشنگری نمایند. اگر انحرافاتی در بین مردم به وجود آید، مردم را از لغزش های فکری و عقیدتی دور نمایند و معارف و عقائد حقه را به جامعه تزریق کنند. دشمنان اسلام از طریق اشاعه انحرافات و مانند آن ملت ها را دچار عقب ماندگی کردند. اگر ملت ها بیدار شوند و علما و بزرگان آنها در صحنه باشند هیچگاه دشمنان موفق نخواهند شد. حیات و رشد جامعه و مردم به تعالیم و معارف قران و اهل بیت علیهم السلام است و روحانیت و حوزه های علمیه می توانند از این طریق جامعه را به حیات و رشد کامل و عزت و سعادت برسانند و حفظ نظام اسلامی به حفظ مردم و ملت است و حفظ ملت هم به حفظ فرهنگ و تعالیم قرآن و اهل بیت و ارزش های انقلابی و دینی است. حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در بخشی از وصیت نامه سیاسی و الهی خود می فرماید: «ما مفتخریم و ملت عزیز سر تا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که میخواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین، بلکه بشریت دم میزند، از مقبره ها و گورستان ها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان میکشاند نجات دهد» (صحیفه امام ج21، ص 396) و نیز می فرماید: «ما مفتخریم که کتاب نهجالبلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهاییبخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است»(صحیفه امام ج21، ص 396)... ....
(آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
**************
**وظایف روحانیت نسبت به آینده انقلاب اسلامی+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی(کلیک کنید)
***نسیم معرفت***
** شناخت حق و حق شناسی...+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
.... برای کلمه حق در لغت ،معانی گوناگونی ذکر شده که عبارتند از : ثابت و استوار - موجود ثابت و پابرجا- کمال - کمال مطلق - کار حتمی و قطعی و واقع شدنی-عَدل و عدالت- سلطنت - قطع و یقین - تدبیر - نصیب وبهره و منفعت- مال و دارایی . در کتاب لِسانُ العَرَب درباره معنای کلمه حق چنین آمده است : اَلحَقُّ نَقیضُ الباطِل . یعنی حق نقیض و ضد و مقابل باطل است. البته به نظر می رسد که منظور از نقیض در اینجا به معنای عام و اعم است نه معنای اصطلاحی منطقی(نَقیضُ کُلِّ شَئِِ رَفعُهُ ) که در منطق آمده است . مراد صاحبِ کتاب لِسانُ العَرَب از این عبارت : اَلحَقُّ نَقیضُ الباطِل ، نظر مصداقی و واقعیت خارجی و ظهور و بروز عینی حق است به این معنا که حق پایدار است و باطل ناپایدار لذا حق وباطل نقیض و یا ضد هم هستند. کلمه حق در علوم و اصطلاحات مختلف ( اصطلاح فقهی و حقوقی و کلامی و فلسفی و عرفانی و منطقی و لغوی و...) بکار گرفته می شود و معناهای مختلفی دارند ولی نقطه مشترک همه آن ها همان معنای ثُبوت است لکن این ثبوت به اَشکال مختلف ظهور پیدا می کند .مثلا حق در اصطلاح فقه وحقوق به معنای ثبوتِ اختصاص و سلطه و سلطنت و تسلُّط نسبت به یک چیزی است. مثلا آقای زید نسبت به فلان شئ حق دارد یعنی این شئ مال اوست و اختصاص به او دارد و او مالکیت و تسلط و سلطنت بر آن دارد و.... در منطق که بحث از قضایا می شود به قضیه صادقه ، حق گفته می شود . یعنی این قضیه مطابِق با واقع و خارج بالمعنی الاعم ( ذهن و خارج از ذهن و نفس الأمر ) است به عبارت دیگر این قضیه ، ثبوت و واقعیت خارجی و نفس الأمری دارد و در مقابل به قضیه که مطابق با واقع نباشد قضیه کاذبه و غیر حَقَّه گویند . در مباحث کلامی به عقیده درست و استوار که مُستظهَر به براهین مُتقنِ عقلی است حق گفته می شود و مقابل آن را باطل گویند و در عرفان که از اوج بالای معرفتی و شهودی برخوردار است به وجودِ صِرف و بَحت و محض ، حق گویند و به موجودی که که عینیت او وجود و ثبوتِ محض باشد و هیچ نقصی وباطلی در آن راه نداشته باشد حق می گویند .پس کلمه حق در اصطلاحات و علوم مختلف معانی مختلفی دارد که نقطه مشترک همه آن ها ثُبوت است . با توجه به توضیحی که درباره حق داده شد آنگاه وقتی که ما براساس آموزه های دینی و قرآنی و نیز براساس دعای عدیله می گوییم قرآن حق است ، نبوت و امامت حق است ، قیامت و حساب و کتاب حق است ، سؤال نَکیر و مُنکر حق است ، قبر و قیامت حق است .... تا حدی معنی و مفهوم حق برای ما روشن می گردد . برخی مفاهیم را ما می توانیم از راه تقابُل درک کنیم که می گویند : تُعرَفُ الأَشیاءُ بِأضدادِها. شب در مقابل روز و صدق در برابر دروغ و روشنی در برابر تاریکی و وجود در برابر عدم و حق در برابر باطل قرار دارد و می توان از راه تقابل به معنا و مفهوم و حقیقت هر یک رسید . در امور دینی و قرآنی با مسأله حق و باطل بسیار برخورد می کنیم . فلان عقیده باطل است. فلان عقیده حق است . با توجه به توضیحات داده شده درباره مفهوم و معنای حق ، این مسأله نیز تاحدی برای ما روشن می گردد که مراد از عقیده حق و راه حق و ... چیست ؟ البته در رابطه با تعریف حق و اقسام حق و ماهیت و حقیقت حق بحث ها و مطالب گسترده ای می باشد که در این مجال نمی گنجد .در بخشی از دعای افتتاح به خداوند عرضه می داریم :...اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ .. خدایا آنچه از حق به ما شناساندی پس تحملش را به ما عنایت فرما و آنچه را که قصور داریم نسبت به حق ، ما را به آن ( مرتبه حق) برسان .
منظور از شناساندن حق در این فقره از دعای افتتاح صِرفا به معنای شناساندن مفهومی نیست بلکه مراد از آن رسیدن و ادارک و معرفت واقعی و وجدانی و معرفت شهودی به عینیت و واقعیت حق و تسلیم در برابر آن است. شناخت و معرفت حق یک نعمت و تحفه الهی است که باید بابت این نعمت سپاسگزار و شکرگزار حضرت حق باشیم و از خدا بخواهیم که ظرفیت درک حق و مراتب حق و تحمل آن را در ما زیاد فرماید. در روایتی از علی علیه السلام وارد شده است که حق ، در ظاهر ثقیل است ولی در واقع گوارا و باطل در ظاهر خفیف و سبک است و در واقع و در باطن وباآور و ویرانگر و نابود کننده ( ارزش های انسانی و دینی) می باشد . [قَالَ علی علیه السلام : إِنَّ الْحَقَّ ثَقِیلٌ مَرِی ءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِیفٌ وَبِئُُ . حقّ (در ظاهر) گران است و سنگین و (در باطن) گوارا، و باطل (در ظاهر) سبک است و آسان و (در باطن) و باء آورنده و نابود کننده می باشد ] .
هراندازه شناخت و معرفت علمی و شهودی به حق در ما بیشتر باشد ، ظرفیت و آمادگی بیشتری برای پذیرش حق خواهیم داشت و وگرنه قبول حق برای ما سنگین و ناگوار خواهد بود . انبیاء و چهارده معصوم علیهم السلام و نیز پیروان حقیقی آنها و مجاهدان راه حق و حقیقت ، هیچگاه از پذیرش حق اکراه نداشتند و همیشه تسلیم حق و منادیان حق و حقیقت در جامعه بودند و در برابر متجاوزین و طغیانگران و پایمال کنندگان حقوق الهی و بشری مقاومت و ایستادگی می نمودند و در راه تحقق جامعه حقمدار و حق محور ، متحمل سختی ها و شکنجه ها تا پای شهادت بودند .
اکثر مردم از نظر مفهومی ممکن است معنای حق وباطل را درک کنند ولی معرفت و تشخیص واقعیت حقیقی و واقعی و عینی حق و باطل کار سخت و گاه بسیار صعب و دشوار می باشد . حق و باطل معمولا با آثارشان شناخته می شوند . آثار حق عبارتند از کمال و رشد و معرفت و سعادت و فلاح و رستگاری و اصلاح و طاعت و بندگی و عزت و پاکی و طهارت و برابری و راستی و صدق و صداقت و نورانیت و .... و آثار باطل عبارتند از : ظلمت و تاریکی و فریب و نیرنگ و خُدعَه و دروغ و دروغپردازی و جهل و شرک و گمراهی و ظلم و ستم و بی عدالتی و حق کُشی و چپاولگری و خونریزی و طغیان و طغیانگری و ...
بالاترین مرتبه حق ، شناخت و معرفت وجودی و مصداقی و شهودی به پروردگار عالم و وظیفه شناسی نسبت به او و اطاعت از فرامین او و فرامین رسولان او بخصوص فرامین رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیتش(علیهم السلام) است . خداوند تبارک و تعالی حق مطلق و کمال مطلق است و هر حقی به حق مطلق بر می گردد . یکی از اوصاف و یا نام های خداوند ، کلمه حق است ، فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَریمِ.(سوره مؤمنون آیه 116) . در کتاب کَشفُ الغُمَّه و اَمالی شیخ طوسی ، با سَنَدهای معتبر روایت شده که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله ) فرمود: هر کس هر روز صد مرتبه بگوید: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ ، از فقر و وحشت قبر نجات می یابد و توانگری به او روی آورد. امام باقر (علیه السلام ) از پدرش ، از پدرانش روایت کرده که فرمودند: کسی که هر روز سی بار بگوید: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ (هیچ خدایی نیست جز خدای یکتای فرمانروا که وجودش ثابت و روشن و آشکار است )، به بی نیازی رو آورده و به فقر پشت کرده و درِ بهشت را کوبیده است . ثواب الاعمال ، ص 21.
یکی از معانی حق ، کمال است و چون خداوند کمال مطلق است پس او حق مطلق است . در دعای عدیله به بخشی از مصادیق حق اشاره شده است که اعتقاد والتزام به آن ها واجب و لازم است : ... وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ مُسَاءَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْکِتَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ....
باید بدانیم که خداوند و پیامبران بویژه پیامبراسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و ایمه (عَلَیهِمُ السَّلامُ ) و قرآن و بزرگان دینی و علماء و مجاهدان راه دین و قرآن و شهداء و پدر و مادر و استاد و محیط و جامعه و همسایه و .... بر ما حق دارند و حقشناسی و ادای حق آنها بر ما لازم است . معرفت به حق پیامبر ص و اهل بیت ع در ردیف معرفت به حق خداوند است و کسی که حق پیامبر و اهل بیت او را نشناسد حق خدا را نیز نشناخته است . همه مردم وظیفه دارند و مکلفند که حق را از باطل تشخیص دهند و در برابر حق تسلیم باشند و نسبت به صاحبان حق ، حقشناسی عملی و رفتاری و قولی داشته باشند . پیامبر اسلام ص و ایمه معصومین ع و قرآن کریم و ترس از خداوند و توجه به حساب و کتاب قیامت و تهذیب نفس و صفای باطن بخشی از معیار های شناخت حق از باطل است. در روایت است که پیامبر ص فرمود : عَلِی مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، یدورُ مَعَهُ حَیثُما دارَ . علی ع با حقّ است و حق با علی ع . هر کجا علی ع باشد، حق هم آن جاست و حق به دور علی ع میگردد و او محور حق است.
در روایتی در اصول کافی کتاب التوحید امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمودند : بِنا عُبِدَالله. وَ بِنا عُرِفَ اللهُ. وَ بِنا وُحِدَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی. وَ مُحَّمَدٌ (ص) حِجابٌ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی به وسیله ما خدا بندگی می شود و به وسیله ما خدا شناخته می شود و به وسیله ما توحید خداوند متعال تحقق می یابد. و حضرت محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) حجاب و واسطه خدای متعال است (که بوسیله او هر موحدی به حد استعداد و ظرفیتش به مقام توحید می رسد و بدون فیض محمدی ص باب توحید و معرفت به خداوند حتی نسبت به انبیاء پیشین مسدود است و حضرت علی ع که امام الموحدین است از فیض پیامبر اکرم ص بطور کامل بهره مند شده است)
و باز در اصول کافی( در کتاب الحجه) روایت دیگری حضرت صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) می فرماید : الاَوصیاءُ هُم اَبوابُ اللهِ عَزَّوَجَّلَ الَّتی یُؤتی مِنها. وَلَولاهُم ما عُرِفَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ. وَ بِهِم احتَجَّ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی خَلقِهِ
اوصیای پیامبر ص (یعنی اهل بیت ع) درها و باب های معرفت خداوند می باشند. و اگر آنها نبودند، خدای عزوجل شناخته نمی شد، و خدای متعال به وسیله ایشان حجت را بر خلق خود تمام کرده است. علی(علیه السلام) در آخرهای خطبه 232 از نهج البلاغه فیض الاسلام ص765 معرفت حق اهل بیت(علیهم السلام) را در زمره معرفت حق خدا و رسولش (ص) می شمرد و باور داشتن و معرفت به حق خدا و رسول و اهل بیتش (علیهم السلام) را در ردیف شهادت در راه خدا معرفی می فرماید : فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلَاتِهِ لِسَیفِهِ
کسی از شما که در بستر خویش بمیرد، ولى بهطور شایسته معرفت خدا و پیامبر و اهل بیتش را داشته باشد، «شهید» از دنیا رفته، و اجر و پاداشش بر خدا است و ثواب اعمال شایستهاى(مثل جنگ و جهاد در راه خدا و ...) را که قصد انجام آن ها را داشته است، مىبرد، و نیتش، جانشین ضربات شمشیرش قرار مىگیرد....
عموم انسان ها نسبت به درک شهودی حق و حقشناسی نسبت به مصادیق حق ، کوتاهی و قصور و یا تقصیر دارند و اگر لطف و عنایت الهی نباشد رسیدن و معرفت به حق و درک آن و حقشناسی ، مشکل و گاهی هم محال است.. از خداوند می خواهیم که درک واقعی و شهودی حق و تحمل پذیرش آن و حق شناسی و ادای وظیفه نسبت به مراتب و مصادیق حق (مخصوصا حق خدا و پیامبران و حق چهارده معصوم ع و ...) را به همه ما عنایت فرماید
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
(آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
********************************************
*** شناخت حق یک نعمت الهی است+نسیم معرفت+آیت الله سعادت میرقدیم+کلیک
***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
** با تنبلی و تن پروری کسی به جایی نمی رسد...
آدمی باید در امورات زندگی خود سعی و تلاش کند و جهت رشد و موفقیت در امور مادی و معنوی با همت عالی گام بردارد و کَلّاش و وِلگرد نباشد . هیج کس با خوابیدن و تنبلی و سُستی و کَلّاشی و وِلگردی به جایی نمی رسد .
شاعر گوید :
تنبلی آرَد به چشمان تو خواب
می شود آینده ات یکسر خراب
خداوند در سوره نَجم آیه 39 چنین فرمود :
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست .
آدمی برای موفقیت و رشد در امورات زندگی خود نیازمند نشاط و امید و آرزو است و انسان نامید و افسرده و بی حال به جایی نمی رسد . کسی که می خواهد قُلّه بلندی را فتح کند حتما باید با نشاط و روحیه عالی و با آرزوی رسیدن به بلندای قله ، کوشش و تلاش نماید . در زندگی ما قُله های زیادی است که جز با صبر و حوصله و سعی و تلاش و نشاط و امید ، فتح نخواهد شد . رمز موفقیت مردان و زنان نامدار و بزرگ در این است که با همت عالی از داشته های خود به بهترین وجه استفاده کردند تا به ناداشته ها رسیدند .
شاعر گوید :
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** قدرداشته هایمان را بدانیم و حسرت ناداشته هارانخوریم+نسیم معرفت
***نسیم معرفت***
به نام خدا
دو بیت ناقابل تقدیم شما
** ازبرنجکاربپرس که برنج چیست؟+ نسیم ادب
نادیده رنج چه داند که رنج چیست؟
از برنجکار بپرس که برنج چیست؟
به زحمت و رنج گنج میسّر شود
نابرده رنج چه داند که گنج چیست؟
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
حافظ شیرازی
اساس آفرینش ، عشق حضرت حق به جمال و جلوه خویش است زیرا دوستی و حُبّ ذاتِ خود ، یکی از اسباب عشق است . خداوند نیز به عنوان برترین موجود به دلیل عشق به ذات و جلوه جمالش ، جهان را پدید آورد در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود : کُنتُ کَنزاََ مَخفِیّاََ فَأَحبَبتُ اَن اُعرَفَ فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرَفَ یعنی من گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم پس آفریدگان را ( از جمله صادر اول یعنی نور محمد و آل محمد علیهِمُ السلام )آفریدم تا شناخته شوم. خداوند عالم هستی را بر اساس عشق آفرید . اول و آخر هر چه هست ، عشق است و بس .
عشق ، دارای مفهومی بسیار روشن است ولی عمق و حقیقت عشق را نمی توان توصیف کرد و در غایت خفاء قرار دارد و فقط اهلش به مراتب استعداد وظرفیتش آن را ادراک و احساس می نماید . بحث از عشق فراتر از وسعت دامنه هستی و آفرینش است و زمانی که زمین و آسمان و کرات سماوی نبود عشق برقرار بود . عشق ریشه در ذات اَزَلی دارد و او در حِجله غیب ، جاودانه با خویش عشقبازی می کرد و پیش از وجود هر موجودی با خویش معاشقه داشت و هم عاشق بود و هم معشوق . شاعر پرآوازه عبدالرحمن جامی دراین باره چه زیبا سرود :
وقتی که شعله ای و پرتوی از عشق الهی تجلی کرد آتش به همه عوالِم زد و در این میان آدمی شایسته پذیرشِ عشق الهی گردید و عشق و عاشقی جریان پیدا کرد. عالم بر اساس عشق پایه گذاری شده است و حیات و شکوفابی آدمی به عشق است و کسی که عشق نداشته باشد مرده ای بیش نخواهد بود . همه عشق های پاک ریشه در عشق الهی دارد .
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
غزل 196 از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
عشق ، یک حقیقت نورانی و مقدس است که هرگاه در دل زُجاجی و آیینه ای کسی تجلی نماید ، همه وجودش را نورانی می کند و تا آدمی به عشق نرسد بهره ای از لذت واقعی نخواهد بُرد . ترانه عشق ، زیباترین ترانه ای است که در عالَم طنین انداز شد و استمرار دارد و اگر کسی گوش دلش باز و شنوا باشد به نیکی طنین دل انگیز عشق را می شنود و در عشق ، پرستش و بندگی و مُویه و لابه و ناله و زاری و سوز وگداز و سوختن و عطش و تشنگی و انتظار و خواستن و ادب و هوشیاری و آرامش است . و عاشق در پرتو یاد معشوق به آرامش می رسد : أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ«سوره رعد آیه 28»
حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) ما را دعوت به سوی عشق می کند و می فرماید :
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مِسِ وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زَر شوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش(عشق) دور کرد
آن گه رسی به خویش (عشق) که بی خواب و خور شوی
گر نور عشقِ حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مَبَر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
از پای تا سَرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شَوَدت مَنظر نظر
زین پس شکی نمانَد که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زَبَر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زَبَر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
غزل 485 از دیوان حافظ با تصحیح مرحوم عبد الرحیم خلخالی
و باز حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) می فرماید :
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
غزل 255از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
و باز حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) می فرماید :
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
غزل 81 از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***************************************************************
**نصیحتِ حافظ (ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی) « نسیم معرفت»
** بسوی کمال ( شرح بر شعر « ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی)
** ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی - راسخون
***نسیم معرفت***
به نام خدا
سوال : با توجه به چند روایتی که وارد شده مبنی بر اینکه دروغ گفتن به همسر و خانم از سوی مرد جایز است!! ، آیا مرد و شوهر می تواند به همسرش دروغ بگوید؟!!!
جواب : دروغ حرام است مگر اینکه راست گفتن موجب مفسده مُهمّه باشد که گفته اند دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز. پس هرگاه راست گفتن موجب فساد و فتنه باشد اولویت با توریه است و اگر توریه ممکن نباشد دروغ گفتن جایز است. از جمله موارد جواز دروغ گفتن اصلاح بین مردم با شرایطش می باشد و نیز در جایی که خوف قتل و خطر جانی بر شخصی در بین باشد... و اما روایاتی که در باب دروغ گفتن به همسر وارد شده از نظر سند و دلالت اشکالاتی دارند و مورد قبول نمی باشند و بر فرض قبول باید گفت که منظور این است که در برابر خواسته های همسر و خانم رُک و صریح جواب داده نشود بلکه با زبان ملاطفت و محبت باشد اگرچه ممکن است که خواسته همسر هم برآورده نشود . پس اصل آن است که دروغ گفتن مطلقا حرام است و حتی نسبت به همسر نیز نمی توان دروغ گفت مگر مواردی که ذکر شد که مصلحت دروغ بیشتر از راست گفتن باشد.
سؤال : اگر دروغ گفتن "مطلقا" حرام است، چگونه تبصره خورده و در مواقعی جایز شمرده شده است؟!!
پاسخ اجمالی :
مبحث عام و خاص و مطلق و مقید یکی از مباحث مهم و مبسوط اصولی و از مسایل عُقَلائیّه و رایج بین عقلاء و عرفِ عقلاء است . .... موارد زیادی در شرع و در قوانین بشری وجود دارد که حکمی به صورت عام ذکر می گردد و بعد با مخصصی شمول آن حکمِ عام را از مواردِ استثناء خارج می کنند تا جایی که معروف شده( ما مِن عامِِّ اِلّا وَ قَد خُصَّ) و این تخصیص ها( و تبصره ها) آسیبی به حکم عام نمی زند و تنافی و تناقضی هم بین عام قبل از تخصیص و بعد از تخصیص وجود ندارد . بحث های دقیقی در این رابطه وجود دارد که جای پرداختن به آن ها در اینجا وجود ندارد . ....
چند مثال :
در قرآن کریم خداوند می فرماید : أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ (سوره بقره آیه275) خداوند بیع و معامله و تجارت و خرید و فروش را حلال فرمود یعنی همه معاملات و خرید و فروش ها مطلقا حلال است . این یک حکم عام است که همه معاملات مطلقا حلال است و بعد از آن مواردی از این شمول عام خارج می کردد .مثل بیع ربوی و مانند آن .
دروغ گفتن مطلقا حرام است مگر مواردی که شرعا و عقلا از این حکم خارج شده باشد.
گوشت مطلقا حلال است مگر مواردی که در شرع حرام دانسته شده
اگر به مباحث دقیق عام و خاص و مطلق و مقید رجوعِ عالمانه شود در این موارد تناقضی مشاهده نمی شود.
......
اگر مفسده واقعیه عُقَلائیّه راست گفتن (نه مفسده خیالیه و تصوریه و ذهنیه) بیشتر از دروغ گفتن باشد انسان (اعم از زن و مرد) می تواند جهت جلوگیری از مفاسد مهم و ضرر ها و زیان ها و خسارت های بزرگ و جبران ناپذیر دروغ بگوید و گاهی در برخی موارد دروغ گفتن واجب می شود . از قبیل اینکه حفظ نفس محترمه ای که مورد تهدید است منوط به دروغ گفتن باشد در اینجا باید دروغ گفت تا آن فرد کشته نشود نه اینکه راست بگوییم و او را دچار قتل و سایر مفاسد نماییم و هکذا سایر موارد .
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
********************************************
** آیادروغ گفتن شوهر به خانم و همسرش جایزاست؟+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
**آیادروغ گفتن شوهر به خانم و همسرش جایزاست؟+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
** در چه مواردی دروغ گفتن جایز است ؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئیست
***نسیم معرفت***
به نام خدا
هفته بسیج مبارک
** 30جمله در باره بسیج و بسیجی :
1-بسیج تَبَلوُر قدرت و خدمت همراه با اخلاص و صفا و یکرنگی است .
2- بسیج ، جوشیده انقلاب و چشم تیز بین و بینای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران است.
3- بسیج، قدرت بازدارنده در برابر تهاجم فرهنگی و نظامی است.
4- بسیج، محبوب ترین نهاد مردمی است .
5- بسیج، مظهر قدرت و اقتدار ملی و حافظ آرمان های انقلاب اسلامی است.
6- بسیج، فراگیرترین نهاد مردمی است که همه اقشار از ملت را دربرمی گیرد.
7- بسیج، فرهنگش ، فرهنگ شهادت و شهامت و ایثار و عشق و خلوص و ولایتمداری است.
8- بسیج، عصاره ملت است.
9- بسیج ،حامی محرومان و مستضعفان است
10- بسیج ،حافظ و نگهبان ارزش های دینی و انقلابی است .
11- بسیجی ،رنگی جز رنگ الهی ندارد.
12- بسیجی را می توان در صفا و عشق و خلوص شناخت.
13- بسیجی ،در بند بندگی خداست.
14- بسیجی ،سرباز مخلص حضرت ولعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
15- بسیجی ، سمبل صفا و یکرنگی است.
16- بسیجی ، نان به نرخ روز نمی خورد.
17- بسیجی ، جان برکف و اهل ایثار و گذشت و جود و کرم و بزرگواری است.
18- بسیجی اهل خدمت بی منت است.
19- بسیجی دردمند و درد آشنا و گره گشا است.
20- بسیجی بی تکلف است.
21- بسیجی متعهد و مسولیت پذیر است.
22- بسیجی رضای الهی را بر رضایت هرچیزی مقدم می دارد
23- بسیجی اهل کار است نه اهل شعار و گفتار صرف.
24- بسیجی اهل سازش و مجامله با اجانب نیست .
25- بسیجی هیچگاه تن به ذلت نمی دهد.
26- بسیجی همیشه آماده به خدمت است.
27- بسیجی امین و مورد اعتماد مردم است.
28- بسیجی مرعوب قدرت های استکباری قرار نمی گیرد.
29- بسیجی دینمدار و ولایتمدار است.
30- بسیجی براساس عقل و درایت و حکمت و عزت و مصلحت اسلام و مسلمین عمل می کند.
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
پنجم آذر1395 ه.ش
25 صفرالمظفر1438 ه.ق
روزجمعه.
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
****************************
** 30جمله درباره بسیج وبسیجی+آیت الله سعادت میرقدیم لاهیجی
.: Weblog Themes By Pichak :.