سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کله‌ پزی که علامه‌ جعفری بر کتابش مقدمه نوشت + تصاویر

خبرگزاری شبستان: قدرت صولتی نویسنده کتاب «معارفی از تشیع در مثنوی معنوی» است که علامه جعفری(ره) بر آن مقدمه نگاشته است.

 

 

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، سایت زرین خبر نوشت: می خواستم به مناسبت روز قلم مصاحبه ای با یک نویسنده ترتیب دهم؛ افراد مختلفی به ذهنم رسید اما یکی از دوستان فردی را معرفی کرد که متفاوت از بقیه بود،نویسنده بود ودست به قلم خوبی داشت، اما48سال است که شغلش کله پزی است،به سراغش رفتم وبا وی به گفتگو نشستم؛ از دانش ادبی اش علی رغم تحصیلاتی که داشت تعجب کردم؛ قدرت صولتی را میگویم؛ نویسنده کتاب معارفی از تشیع در مثنوی معنوی که علامه جعفری(ره)بر آن مقدمه نگاشته است.


در معرفی خود می گوید که از 54سال سن دارد واز 6سالگی در کله پزی کار می کند و 48سال است که شغلش است؛ 25سال است که به نویسندگی روی آورده است وبه خاطر مشکلات شخصی,دانشکده افسری را رها کرده است ودر بیان میزان تحصیلاتش نیز می گوید دانشجوی انصرافی.

 

 

در ابتدا در پاسخ به اینکه چطور شد کتاب نوشت ونویسنده شد؛ به ابیاتی از مولوی اشاره می کند و می گوید: سخن انسان جزیی از خود انسان است و اگر علایق دینی وگرایش مذهبی در درون انسان واقعیت داشته باشد؛در کردار وگفتارش نمایان خواهد شد وبه همین دلیل است که گفتار و کردار هر انسان گواه کیفیت روحی،شخصی و درونی اوست.


سخن واعمال هر انسان از انفعالات درونی و باطنی او سرچشمه می گیرد و بنابراین سخن و هر فرد مولود فکر و اراده اوست وهمانگونه که از ظاهر قضیه وکتاب معارفی از تشیع در مثنوی مولوی نشان می دهد؛تحمل این همه مشقت وزحمت به عشق وعلاقه به اهل بیت(ع) برمی گردد.


همه می توانند بنویسند ولی هرکس نمی تواند نویسنده باشد


وی ادامه می دهد شرحی بر دیوان حافظ نیز نوشته ام و می گوید:همه می توانند بنویسند ولی هرکس نمی تواند نویسنده باشد،زوربازو در همه افراد وجود دارد ولی شخصیتی مثل رضازاده،وزنه260کیلویی را بالامی برد وهمه نمی توانند این کار را انجام دهند.

صولتی با انتقاد از عدم حمایت مناسب مسئولین می گوید:مسئولین باید حمایت کنند ولی متاسفانه حمایت مناسبی صورت نمی گیرد.


متاسفانه برای کارهای علمی وپژوهشی اهمیت چندانی قائل نیستیم


وی با نشان دادن یک مجله مربوط به 10سال پیش ؛ادامه می دهد:متاسفانه برای کارهای علمی وپژوهشی اهمیت چندانی قائل نیستیم ووقتی کسی در یک رشته ورزشی مقامی می آورد ویا رویدادی روی می دهد,همه مطبوعات منعکس می کنند ولی در مورد کارهای پژوهشی ونخبگان چطور؟


این نویسنده بیان می دارد:شرحی بر دیوان حافظ نوشته ام که بالغ بر200صفحه است ولی معلق مانده است ومسئولین امر توجهی نمی کنند وخودم هم توان مالی ندارم وبا کله پزی تنها می توانم امرارمعاش کنم.


حمایت به معنای واقعی وجود ندارد


قدرت صولتی به لوح های تقدیری که از سوی مسئولین به وی اعطا شده است نیز اشاره ای دارد و اضافه می کند:سه لوح تقدیر به بنده داده شده که یکی در تهران از بنده به عنوان نویسنده کارگردر سال88؛تجلیل شده است ,در آنجا نیز صحبتهایم را مطرح کرده ام ولی باید بگویم که حمایت به معنای واقعی وجود ندارد و فقط به اعطای هدیه ولوح اکتفا می کنیم.

این نویسنده میاندوآبی در مورد کتاب معارفی از تشیع در مثنوی مولوی وداستان مقدمه نویسی علامه جعفری(ره)برآن نیز می گوید:حدود پنج سال برای این کتاب زحمت کشیده ام وحتی کتاب شرحی بر دیوان حافظ را به توصیه علامه جعفری(ره)نوشته ام.

حداقل 30 دیدار با علامه جعفری داشته ام


وی ادامه می دهد:بنده به علامه(ره)ارادت خاصی دارم وبه همراه دوستان هرچند وقت به دیدار ایشان می رفتیم و حداقل30بار با ایشان دیدار داشته ام و ایشان نیز مقدمه ای را بر کتاب بنده نوشتند و که در زمان خود وی در تهران یک سری چاپ شده است و تفسیر عرفانی اشعار حافظ نیز که به صورت تایپ شده است و در تلاشم که برای چاپ آن اقدام شود و اگر از بنده حمایت شود می توانم کتابهای دیگری نیز بنویسم.


علاقه،کسب وکار نمی شناسد


صولتی در مورد شغلش وارتباط آن با نویسندگی نیز می گوید:علاقه،کسب وکار نمی شناسد واگر علاقه به کاری باشد؛به آن وابستگی و محبت پیدا می شود؛همچنانکه در کنار نویسندگی وشغلم ؛ورزش باستانی نیز کار می کنم.


وی ادامه می دهد:بنده 48سال است که با شغلم انس گرفته ام و یادم هست که هروقت به دیدار علامه جعفری می رفتم,به حالت شوخی وطنز می گفتد"فلانی کله پزی چیست؟مولوی کیست؟" وچه ارتباطی بین این دو وجود دارد.


ازشما می پرسم،آیا اگر شغل خود را رها کنم؛می توانم از طریق نویسندگی امرار معاش کنم؟کله پزی شغلم است ولی عزت و حرمت هرشغل به جای خود است ونویسندگی به جای خود.


صولتی در پایان در مورد اسامی وعبارتهای زیر نیز می گوید:


علامه جعفری: شخصیتی که علاقه وافری به ایشان دارم وایشان نیز همیشه بنده را با محبت به حضور پذیرفته و چند کتاب نیز مانند تکاپوی اندیشه ها به بنده اعطا کرده است.


کله پزی: شغلم است که با آن امرارمعاش می کنم و همه من را با آن می شناسند.


نویسندگی: علاقه خاصی دارم واگر حمایت واقعی باشد می توانم هر سال یک کتاب ویژه بنویسم.


مثنوی معنوی: رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون؛به علوم عرفانی و قرآنی آن علاقه دارم.


حافظ: به توصیه علامه جعفری کتابی را در این زمینه نوشته ام و در حال نگارش آن هستم.


سخن پایانی: شخصیت های معنوی وعلمی وفرهنگی؛پدران فرهنگ مملکت هستند که باید آنها را به نسل جوان شناساند.
 




تاریخ : دوشنبه 93/4/16 | 2:27 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
سفیه چه کسی است؟


به نام خدا


سفاهت عبارت است از خفت و سبکی در عقل و اندیشه.کسی که از نعمت عقل که به عنوان پیامبر درونی است استفاده نکند و تمییز بین خیر و شر و نفع و ضرر ندهد چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی به سوی سفاهت گام برداشته و سفیه میباشد.

هرگاه کسی خود را از خیر دنیا و آخرت محروم سازد او در نهایت سفاهت و نادانی قرار دارد وچنین کسی به فرموده قرآن در سوره حج آیه 11در زیان آشکاری می باشد:خسرالدنیا والآخرة ذلک هو الخسران المبین.عزیزم ممکن است کسی به ظاهر عاقل به نظر آید اگر چنین کسی عقلش را در مسیر درست و حق و خدمت به مردم به کار گیرد واقعا عاقل است و در غیر این صورت سفیهی و نادانی است عاقل نما که نباید فریبش را خورد و دوری از او لازم است زیرا که او دوست دارد که دیگران را همانند خویش کند.

در سوره بقره آیه 13 خداوند منافقین را از سفهاء و نابخردان می شمارد در حالی که منافقین خود را در ردیف مصلحین و عاقلان می دانند.

عقل در یک تقسیم بر دو قسم است عقل رحمانی و عقل شیطانی .

عزیزم از شیطان انسی و جنی بگریز تا عقلت رحمانی بماند.

 

متن از سعادت.  نقل از پایگاه اندیشوران حوزوی






تاریخ : دوشنبه 93/4/16 | 11:24 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
چند توصیه به تیم مذاکره کننده کشورمان؛
«اعلان رسمی و علنی خطوط قرمز» برای به‌هم ریختن نقشه آمریکا/ سوتفاهمی که توافق ژنو برای غرب ایجاد کرد
 
قضاوت درباره اینکه تا روز 30 تیر در مذاکرات هسته‌ای چه رخ خواهد داد، همچنان بسیار دشوار است. علت این امر هم این نیست که اطلاعات کافی درباره محتوای مذاکرات وجود ندارد، بلکه علت این است که حتی خود مذاکره‌کنندگان هم که در بطن مذاکرات قرار دارند، نمی‌دانند تا دقیقه 90 چه رخ خواهد داد.
«اعلان رسمی و علنی خطوط قرمز» برای به‌هم ریختن نقشه آمریکا/ سوتفاهمی که توافق ژنو برای غرب ایجاد کرد

گروه سیاسی جهان نیوز - مهدی محمدی: نخستین نکته این است که ظاهرا آمریکایی‌ها منتظرند ـ و مطمئن ـ که ایران در لحظات آخر کوتاه بیاید. اکنون مهم‌ترین اختلاف میان دو طرف، ابعاد و حجم ظرفیت غنی‌سازی است که ایران می‌تواند در طول گام‌ نهایی حفظ کند. آمریکایی‌ها می‌گویند حداکثر 6000 ماشین سانتریفیوژ را خواهند پذیرفت تا زمان گریز هسته‌ای ایران به بیش از 6 ماه افزایش پیدا کند اما طرف ایرانی می‌گوید نیازهای عملی‌‌اش اقتضا می‌کند کل تعداد ماشین‌های فعلی را نگه‌دارد و درباره نحوه افزایش آن تا 50 هزار عدد در سال‌های آینده مذاکره کند.

وندی شرمن، رئیس تیم مذاکره‌کننده آمریکا قبل از آغاز مذاکرات به خبرنگاران در وین گفته است می‌داند ایران موضع واقعی خود در این باره را تا لحظات آخر رو نخواهد کرد و اگر بنا باشد کوتاه بیاید، این امر را تا حداکثر مقدار ممکن به تعویق خواهد انداخت.

رفع‌این سوء‌تفاهم در ذهن طرف غربی ـ که البته متاسفانه باید گفت مستقیما محصول متن توافق‌ژنو است‌ـ مستلزم آن است که ایران به‌طور رسمی و علنی به این مساله تصریح کند که اگر آمریکایی‌ها توافق نهایی را به «برچیدن ظرفیت غنی‌سازی صنعتی در ایران» مشروط کنند، مذاکرات قطعا شکست خواهد خورد. «اعلان رسمی و علنی خطوط قرمز» در شرایطی که طرف مقابل بشدت نیازمند توافق است، نقض آن از سوی آمریکا را بسیار دشوار خواهد کرد اما تا وقتی که طرف ایرانی خطوط‌قرمز خود را رسمی و علنی نکند و به بیان تلویحی آن در مذاکرات درگوشی پشت درهای بسته بسنده کند، نمی‌توان جلوی این سوء‌تفاهم از جانب آمریکایی‌ها را که آنچه ایران می‌گوید «ابزاری برای چانه‌زنی تا دقیقه 90» است، گرفت.

ایجاد ابهام به گونه‌ای که طرف غربی نتواند میان «ابزارهای چانه‌زنی» و «خطوط‌قرمز واقعی» تفکیک کند، شاید تا جایی به مذاکرات کمک کرده باشد ولی اکنون دیگر خاصیت خود را از دست داده و باید با یک استراتژی قاطعانه و صریح جایگزین شود. آمریکا به دلایلی که بزودی از آن سخن خواهیم گفت بشدت نیازمند توافق است. مذاکره‌کنندگان ایران باید بتوانند از این نیاز به نحو حداکثری برای افزایش قدرت چانه‌زنی خود در مذاکرات بهره ببرند. به لحاظ راهبردی یکی از دقیق‌ترین جملاتی که می‌توان درباره مذاکرات فعلی گفت، این است که تنها خط‌قرمز واقعی آمریکا شکست مذاکرات است و جز این، هیچ خط‌قرمز کاملا واقعی وجود ندارد. تحت این شرایط، تیم ایرانی باید بداند تنها روش آنچه آقای ظریف «توهم‌زدایی از آمریکا» خوانده این است که دورنمای شکست مذاکرات به شفاف‌ترین وجه ممکن آشکار شود.

بگذارید صریح‌تر بگوییم؛ اگر می‌خواهید مذاکرات شکست نخورد، تهدید شکست مذاکرات در صورت عدم‌تعدیل دیدگاه‌های آمریکا را با استفاده از ترسیم خطوط‌قرمز علنی و رسمی، تبدیل به یک تهدید معتبر کنید.

دومین نکته این است که حقیقتا هیچ علامتی از اینکه آمریکایی‌ها حتی به سمت برچیدن زیرساخت تحریم‌ها حرکت کرده باشند، وجود ندارد و همین امر نشان می‌دهد توافق‌نهایی یا حاصل نخواهد شد یا اگر هم حاصل شود یک توافق خوب نخواهد بود.

در روزهای گذشته 2 اتفاق مهم در این حوزه رخ داده است؛ نخست آمریکایی‌ها یک بانک فرانسوی به نام پاریبا را به دلیل آنچه «معاملات غیرقانونی با ایران» خوانده شده، به پرداخت مبلغی نجومی -6 میلیارد دلار- محکوم کرده‌اند. این مبلغ چنان هنگفت بوده که صدای فرانسوی‌ها –کسانی که خود حامیان سرسخت اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه ایران بوده‌اند- را هم درآورده است.

نکته جالب این است که جک لو، وزیر خزانه‌داری آمریکا به صراحت گفته است، دولت آمریکا قصد دارد پس از این بانک فرانسوی به سراغ دیگر بانک‌هایی برود که تحریم‌ها علیه ایران را جدی نگرفته‌اند و در همین راستا امروز اعلام شد یک بانک ترکیه زیر فشار قرار گرفته است. وقتی آمریکایی‌ها با اعمال جریمه‌های هنگفت علیه بانک‌هایی که هیچ قانون بین‌المللی را نقض نکرده‌اند، اراده خود برای پیام‌رسانی به دیگران درباره ممنوعیت هر اقدامی در زمینه بهبود اقتصاد ایران را آشکار می‌کنند، آیا می‌توان باور کرد که این روند از روز 30 تیر به آن طرف به یکباره معکوس شود و آمریکا به سمت جمع کردن بساط تحریم حرکت کند؟

منطقا اگر آمریکایی‌ها حتی احتمال بدهند توافق‌نهایی حاصل خواهد شد و بر تعهد خود مبنی بر لغو همه تحریم‌ها پس از توافق‌نهایی پایبند باشند، حداقل کاری که اکنون باید بکنند این است که رژیم تحریم‌ها را از این که هست صلب‌تر و سخت‌تر نکنند و وقتی چنین می‌کنند، منطقی این است که تصور کنیم آمریکا قصد ندارد رژیم تحریم‌ها را – حتی پس از حصول توافق‌نهایی- به‌طور جدی دستکاری کند چرا که اگر چنین بود، معنا نداشت برای نازک‌کاری بنایی هزینه کند که بزودی قصد خراب‌کردن آن را دارد!

اتفاق دوم در سطحی راهبردی‌تر رخ داده است. به تازگی برخی استراتژیست‌های نزدیک به دولت آمریکا، دیدگاه‌های خود در زمینه توافق نهایی را در اندیشکده بلفر منتشر کرده‌اند. یکی از این افراد چاک فریلیش، تحلیلگر ارشد این موسسه است. نکته مهمی که فریلیش به آن اشاره می‌کند این است که دولت آمریکا عقیده دارد حتی اگر توافق نهایی حاصل شود بازهم رقابت راهبردی با ایران در همه حوزه‌ها – از جمله حوزه هسته‌ای- ادامه خواهد داشت و آمریکا نیازمند آن است که برنامه‌ای برای مدیریت ایران به مدت چندین دهه داشته باشد.

از‌ این‌رو دولت آمریکا به هیچ وجه نمی‌خواهد ابزارهای خود برای مدیریت ایران را در یک توافق هسته‌ای از دست بدهد بلکه اتفاقا درصدد آن است از این توافق مدلی برای مدیریت سایر تهدیدات راهبردی که از سوی ایران متوجه آمریکاست نیز بیرون بکشد. این کد را باید کنار مقاله بسیار کلیدی دیوید سانگر برای نیویورک تایمز در روز 12 تیر گذاشت.

سانگر که به دولت آمریکا بسیار نزدیک است در مقاله خود برای نخستین بار حرف دل آمریکایی‌ها را زده است. او در این باره بحث می‌کند که دولت آمریکا فعلا حاضر نیست بپذیرد ایران تعداد زیادی سانتریفیوژ در اختیار داشته باشد ولی این موضع همیشگی نیست. سانگر می‌گوید از دید آمریکا مساله اصلی اساسا این نیست که ایران چقدر ماشین می‌تواند در اختیار داشته باشد، بلکه مساله این است که آیا ایران حاضر است دشمنی با آمریکا را کنار بگذارد یا نه؟

در واقع او به تلویح می‌گوید اگر آمریکا نشانه‌هایی در اختیار داشته باشد که دولت ایران قصد دارد ارزیابی راهبرد خود از آمریکا به مثابه یک دشمن را تغییر بدهد، آن وقت هر تعداد ماشین سانتریفیوژ را هم می‌توان برای ایران پذیرفت و اساسا این مساله اهمیت خود را از دست خواهد داد.

نتیجه این است که آمریکایی‌ها تردیدی در این باره باقی نگذاشته‌اند که مساله اصلی برای آنها این است که ایران از ماهیت انقلابی خود تهی شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد، صورت‌مساله در مذاکرات هسته‌ای تغییر خواهد کرد و اگر چنین نشود آمریکا آماده است حتی در صورت حصول یک توافق هسته‌ای، فشار‌ها بر ایران را تا حداکثر مقدار ممکن حفظ کند. تیم مذاکره‌کننده ایران باید عمیقا در این امر تامل کند که نه صرفا محافظ برنامه هسته‌ای ایران بلکه نگهبان ماهیت انقلابی ایران است.

منبع: وطن امروز




تاریخ : دوشنبه 93/4/16 | 11:14 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

شرح دعای روز نهم ماه رمضان


هر ظالمی که به جزای خودش می‌رسد، عبرتی است برای آدم که با دیدن آن می‌تواند خداشناس شود.


دعا روز نهم ماه رمضان

«اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ

وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ

وَخُذْ بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ

بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ»

«خدایا قرار ده برایم در این روز بهره‌ای از رحمت وسیعت و راهنمایی‌ام کن در این ماه به سوی دلیل‌های درخشانت و مرا به سوی موجبات خوشنودی همه‌جانبه‌ات سوق ده به حق محبتت ای آرزوی مشتاقان.»

با وسیع بودن حکومت و فرمانروایی ذات اقدس الهی، رحمت او نیز بسیار وسیع و گسترده است، رحمتی که شامل کسانی می‌شود که از فرمان خداوند و رسولش سرپیچی ننمایند به طوری که خداوند در قرآن می‌فرماید: ”‌فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ”‌‌(انعام ، 147)

 شرح فرازهای دعا

«اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ»

خدایا، من را از رحمت واسعه خودت نصیب گردان.

برای استجابت این دعا باید چه کنیم؟ باید به زیردستمان کمک کنیم. اگر وضع مالی کسی خوب است، برای دختران دم بخت مستحق جهاز تهیه کند. در این صورت دعا درباره او مستجاب می‌شود و اگر زلزله شود، زیر آوار نمی‌ماند؛ چون رحمت خدا شامل حال او شده است.

برای استجابت این دعا باید چه کنیم؟ باید به زیردستمان کمک کنیم. اگر وضع مالی کسی خوب است، برای دختران دم بخت مستحق جهاز تهیه کند. در این صورت دعا درباره او مستجاب می‌شود و اگر زلزله شود، زیر آوار نمی‌ماند؛ چون رحمت خدا شامل حال او شده است

رحمت خداوند بسیار وسیع و گسترده است، وسعتی که ما نمی‌توانیم با قلم و زبان خود آن را وصف نماییم اما اگر به آیات قرآن توجه کنیم، ”الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ...”‌ (انعام ،1) یعنی ”شکر خداوندی که آسمان و زمین را خلق کرد...”‌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ”‌(سبا ،1) یعنی ”و برای خداوند است هرچه که در زمین و آسمان است”‌ و ”وسع کرسیه السموات و الارض و لایوده حفظهما و ...”‌(بقره ، 255) یعنی ”قلمرو علم خداوند از آسمان و زمین فراتر و نگهبانی آسمان و زمین بر او آسان و بی زحمت است”‌ آنگاه است که در می‌یابیم که با وسیع بودن حکومت و فرمانروایی ذات اقدس الهی، رحمت او نیز بسیار وسیع و گسترده است، رحمتی که شامل کسانی می‌شود که از فرمان خداوند و رسولش سرپیچی ننمایند به طوری که خداوند در قرآن می‌فرماید: ”فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ”‌(انعام ، 147) یعنی ”پس اگر تو را (ای پیغمبر) تکذیب کنند بگو خدای شما با آنکه دارای رحمت بی منت‌هاست (اما) عذابش را از فرقه بدکاران باز نخواهد داشت”‌ پس از خداوند می‌خواهیم که ما را در این روز شامل رحمت واسعه‌اش قرار داده و بین ما و قوم مجرم جدایی اندازد...

 

قران
«وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ»

خدایا من را هدایت کن به ادله روشن خودت.

”منظور از براهینک الساطعه چیست؟”‌

در دعای این روز می‌خوانیم واهدنی فیه ”در این روز مرا هدایت نما”‌ حال می‌خواهیم بدانیم این هدایت چیست؟ در جواب می‌توانیم بگوییم: ”والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم”‌(بقره ، 213) یعنی ”خداوند هر که را بخواهد به راه مستقیم هدایت می‌کند”‌ پس این هدایت، هدایت به صراط مستقیم است، حال می‌خواهیم بدانیم صراط مستقیم چیست؟ که در جواب باید بگوییم: ”وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ”‌(مریم ، 36)

یعنی ”به درستی که خداوند رب من و شماست پس او را بپرستید که این است صراط مستقیم”‌ حال چگونه به این صراط مستقیم دست یابیم و طریقه عبادت و بندگی نمودن پروردگار عالمیان را از که بیاموزیم؟ که در اینجاست که ”لبراهینک الساطعه”‌ ”به وسیله ادله و براهین روشن”‌ به کار می‌آید که این ادله و براهین روشن هیچ چیزی جز آیات قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نمی‌باشد. به طوری که ”ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین”‌(بقره ،2) یعنی ”این کتابی است که در آن شکی نیست و هدایتیست برای تقواپیشگان”‌ و پیامبر اکرم (ص) نیز در حدیث ثقلین چنین فرمودند: ”انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و اهل بیتی، لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهمالن تضلوا ابدا”‌ یعنی ”من در بین شما دو چیز گران‌بها به امانت می‌گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم، و آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند، مادامی که به آن دو تمسک جویید هرگز تا ابد گمراه نشوید”‌ که ما نیز از خداوند می‌خواهیم که در این روز ما را به پیروی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام یاری نموده و به صراط مستقیم هدایت فرماید...

در روایات نیز داریم که بهترین حالات بنده هنگامی است که آن بنده در مقابل ذات اقدس الهی سجده می‌نماید، پس از خداوند می‌خواهیم که پیشانی ما را فقط جایگاه سجده نمودن به ذات اقدسش گرداند نه سجده گاه شیطان (نه فرمان برداری از شیطان...)

«وَخُذْ بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ»

 من را به سمت موجبات خوشنودی و رضایت خودت ببر.

از من راضی باش هرچند که بد کردم و عمرم را به بطالت مصرف کردم. حالا آمده‌ام و من را به سمت رضایت خودت ببر. از من خشنود شو و رضایت جامع داشته باش.

باید تمام عیب‌ها را از خود دور کرد و با غیبت نکردن، حلال کردن مال و... تا این دعا در موردمان به استجابت برسد .

 

منظور از ”وخذ بناصیتی”‌ چیست؟

ما از خداوند می‌خواهیم که پیشانی ما را گرفته و به سوی رضا و خشنودی‌اش بکشاند چرا که پیشانی محل سجده انسان به ذات اقدس پروردگار است .

رضای خداوند بزرگ‌ترین سعادتمندی‌هاست که یک انسان می‌تواند آن را به دست آورد، چرا که زمانی پروردگار عالمیان از بنده خویش راضی می‌گردد که بنده از دستورات و اوامر او اطاعت نموده و حق بندگی را به جا آورد و هنگامی که بنده از اوامر الهی اطاعت نماید آنگاه است که جمیع وعده‌های خداوند که در قرآن به ایمان آورندگان بشارت داده شده است محقق می‌گردد که آن هم از رضای الهی نشأت می‌گیرد، پس رضای الهی جامع‌ترین نعمت‌های خداوند است

هنگامی که بنده به درگاه الهی سجده می‌نماید آنگاه است که خود را تسلیم امر پروردگار نموده و خود را در پیشگاه او خوار و ذلیل می‌داند و در روایات نیز داریم که بهترین حالات بنده هنگامی است که آن بنده در مقابل ذات اقدس الهی سجده می‌نماید، پس از خداوند می‌خواهیم که پیشانی ما را فقط جایگاه سجده نمودن به ذات اقدسش گرداند نه سجده گاه شیطان (نه فرمان برداری از شیطان...)

 

منظور از مرضاتک الجامعه چیست؟

همان‌طور که قبلاً هم توضیح داده شد رضای خداوند بزرگ‌ترین سعادتمندی‌هاست که یک انسان می‌تواند آن را به دست آورد، چرا که زمانی پروردگار عالمیان از بنده خویش راضی می‌گردد که بنده از دستورات و اوامر او اطاعت نموده و حق بندگی را به جا آورد و هنگامی که بنده از اوامر الهی اطاعت نماید آنگاه است که جمیع وعده‌های خداوند که در قرآن به ایمان آورندگان بشارت داده شده است محقق می‌گردد که آن هم از رضای الهی نشأت می‌گیرد، پس رضای الهی جامع‌ترین نعمت‌های خداوند است که در این روز از او به حق دوستی و محبتش به جمیع بندگان می‌خواهیم که این رضا و خشنودی را نصیب ما گرداند.

روایت است که دوستی صد درجه دارد که 99 بخش آن مخصوص خدا است و یک درجه آن بین مخلوقات تقسیم شده و خدا در همان یک بخش نیز، سهم دارد

«بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ»

این دعاها را درباره من مستجاب کن، به حق دوستی خودت ای آرزوی مشتاقان.

این‌طور می‌گوییم چون خدا نسبت به ما دوستی دارد و خدا صد برابر محبت والدین به اولاد، ما را دوست دارد.روایت است که دوستی صد درجه دارد که 99 بخش آن مخصوص خدا است و یک درجه آن بین مخلوقات تقسیم شده و خدا در همان یک بخش نیز، سهم دارد. خدایا این دعاها را به محبت خودت درباره ما مستجاب کن.

 

نماز شب دهم ماه رمضان

بیست رکعت در هر رکعت حمد و سى مرتبه توحید.

 

فرآوری : زهرا اجلال

گروه دین تبیان

 




تاریخ : دوشنبه 93/4/16 | 11:8 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

داستان جالب آیت الله اراکی

آیت الله اراکی
مرحوم آیت الله اراکى مى فرمودند: هرگاه در درس و مطالعه مشکل علمى پیدا مى کردم سر قبر مرحوم میرزاى قمى مى رفتم و فاتحه اى مى خواندم مشکل همانجا حل مى شد.

حجت الاسلام و المسلمین آقاى مصلحى فرزند مرحوم آیت الله العظمى آقاى اراکى (قدس سره ) در مصاحبه با خبرگزارى روزنامه رسالت گفتند:

با سواد شدن ایشان (آیت الله اراکى ) داستان جالبى دارد ایشان مى فرمودند: قبل از اینکه پدرم به مکه مشرف شوند من در کوچه ها بازى مى کردم و حتى تا سن 11 سالگى سواد نداشتم سال 1234 ق پدرم به حج مشرف شدند و چون سفرهاى حج 9ماه طول مى کشید شوهر همشیره ام شخصى بود به نام (عماد) که مرد فاضلى بود و خط بسیار زیبایى داشت براى جبران خدماتى که پدرم در باره ایشان کرده بود همت کرد که مرا درس ‍ و مشق یاد بدهد و مرا تربیت نماید لذا من در این مدت 9ماه خواندن و نوشتن را آموختم او مى گفت :

 باید شما گلستان سعدى را بنویسید. سطر اول را آقاى عماد نوشتند و بقیه آن را تا  آخر من نوشتم و بعد کتاب را صحافى کردند

وقتى پدرم از مکه آمدند در حالى که در سن 12 سالگى بودم گلستان را خدمت پدرم گذاشتم . پدرم فرمودند: این چیست ؟ آقاى عماد گفت : شما باز کنید.

 باز کردند دیدند گلستان به خط زیبائى نوشته شده است وقتى صفحه آخر آن را نگاه کردند نوشته شده بود ((محمد على بن احمد)) مى فرمودند: پدرم تعجب کردند پرسیدند شما این را نوشته اید، چگونه نوشته اید؟

الان هم این کتاب گلستان در کتابخانه معظم له موجود است ...

ایشان از همان اول بخاطر نبوغ و کوشش زیادى که در درس داشتند مورد توجه زیاد مرحوم حاج شیخ بودند و حاج شیخ بارها به درجات علمى ایشان اشاره مى فرمودند.

(از آیت الله ستوده نقل شد) که مرحوم حاج شیخ فرموده است :

 هر چه در سینه داشتم همه اش را آقاى شیخ محمد على در سینه اش گرفت

یک روز مرحوم حاج شیخ به منزل والد ایشان آمده فرموده بودند ایشان مرد فاضلى است ایشان را معمم نمى کنید؟ لذا در همان ساعت حاج شیخ عمامه را به دست مبارک خود بر سر ایشان مى گذراند.

بعد پدر ایشان فرمودند: مشکل دیگرى که دارند این است که ازدواج نمى کنند مى گویند: مانع تحصیل است ، مرحوم حاج شیخ فرموده بودند:

چرا ازدواج نمى کنید؟ ایشان مشکلات ازدواج را یکى یکى شمرده بودند و حاج شیخ احمد همه را پاسخ فرموده بود سپس استخاره با قرآن کردند آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم آمده بود لذا مرحوم حاج شیخ یکى از بستگان خود را براى ایشان تزویج کرده بودند (1)

مرحوم آیت الله اراکى مى فرمودند: هرگاه در درس و مطالعه مشکل علمى پیدا مى کردم سر قبر مرحوم میرزاى قمى مى رفتم و فاتحه اى مى خواندم مشکل همانجا حل مى شد (2)

 


پی نوشتها :

1- نقل از روزنامه رسالت و جمهورى اسلامى به مناسبت رحلت آیت الله اراکى به تاریخ 9/9/1373.

2- نقل از روزنامه رسالت و جمهورى اسلامى به مناسبت رحلت آیت الله اراکى به تاریخ 9/9/1373.

منبع : کتاب مردان علم در میدان عمل ، جلد 5 نوشته سید نعمت الله حسینی

تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/4/16 | 12:13 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


next page

fehrest page

back page


شرح صدرچیست؟

آیه 125 - 127
آیه و ترجمه
فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهدِیَهُ یَشرَحْ صدْرَهُ لِلاسلَمِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یجْعَلْ صدْرَهُ ضیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّمَا یَصعَّدُ فى السمَاءِ کذَلِک یجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْس عَلى الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ(125)
وَ هَذَا صرَط رَبِّک مُستَقِیماً قَدْ فَصلْنَا الاَیَتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ(126)
* لهَُمْ دَارُ السلَمِ عِندَ رَبهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کانُوا یَعْمَلُونَ(127)

  ترجمه :

125 - آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند سینهاش را براى (پذیرش ) اسلام گشاده مى سازد و آن کس را که (بخاطر اعمال خلافش ) بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ مى سازد که گویا مى خواهد به آسمان بالا برود، اینچنین خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى آورند قرار میدهد.
126 - و این راه مستقیم (و سنت جاویدان ) پروردگار تو است ، ما آیات خود را براى کسانى که پند مى گیرند بیان کردیم .
127 - براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود، و او ولى و یار و یاور آنها است بخاطر اعمال (نیکى ) که انجام مى دادند.

 تفسیر:

امدادهاى الهى :
در تعقیب آیات گذشته که در زمینه مؤ منان راستین ، و کافران لجوج ، بحث مى کرد در این آیات مواهب بزرگى را که در انتظار دسته اول ، و بى توفیقیهائى را که دامنگیر دسته دوم مى شود شرح مى دهد


تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 434
نخست مى گوید: هر کس را خدا بخواهد هدایت کند سینهاش را براى پذیرش حق گشاده مى سازد و آن کس ‍ را که بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ و محدود مى کند که گویا مى خواهد به آسمان بالا رود (فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدرة للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فى السماء).
و براى تاکید این موضوع اضافه مى کند خداوند اینچنین ، پلیدى و رجس را، بر افراد بى ایمان قرار مى دهد و سراپاى آنها را نکبت و سلب توفیق فرا خواهد گرفت (کذلک یجعل الله الرجس على الذین لا یؤ منون )
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
1 - کرارا گفته ایم که منظور از هدایت و اضلال الهى فراهم ساختن یا از میان بردن مقدمات هدایت در مورد کسانى است که آمادگى و عدم آمادگى خود را براى پذیرش حق با اعمال و کردار خویش اثبات کرده اند.
آنان که پویندگان راه حقند و جویندگان و تشنگان زلال ایمان ، خداوند چراغهاى روشنى فرا راه آنها قرار مى دهد تا براى بدست آوردن این آب حیات در ظلمات گم نشوند، اما آنها که بى اعتنائى خود را نسبت به این حقایق ثابت کرده اند از این امدادهاى الهى محروم و در مسیر خود با انبوهى از مشکلات روبرو مى گردند و توفیق هدایت از آنها سلب مى شود.
نابراین نه دسته اول در پیمودن این مسیر مجبورند و نه دسته دوم در کار خود، و هدایت و ضلالت الهى در واقع مکمل چیزى است که خودشان خواسته اند و انتخاب کرده اند.
2 - منظور از صدر (سینه ) در اینجا روح و فکر است و این کنایه در بسیارى از موارد به کار میرود، و منظور از شرح (گشاده ساختن ) همان


تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 435
وسعت روح و بلندى فکر و گسترش افق عقل آدمى است ، زیرا پذیرا شدن حق ، احتیاج به گذشتهاى فراوانى از منافع شخصى دارد که جز صاحبان ارواح وسیع و افکار بلند آمادگى براى آن نخواهند داشت .
3 - حرج (بر وزن حرم ) به معنى تنگى فوق العاده و محدودیت شدید است ، و این حال افراد لجوج و بى ایمان است که فکرشان بسیار کوتاه و روحشان فوق العاده کوچک و ناتوان است ، و کمترین گذشتى در زندگى ندارند.
4 - یک معجزه علمى قرآن :
تشبیه اینگونه افراد به کسى که مى خواهد به آسمان بالا رود از این نظر است که صعود به آسمان کار فوق العاده مشکلى است ، و پذیرش حق براى آنها نیز چنین است .
همانطور که در گفتار روزمره گاهى مى گوئیم این کار براى فلانکس آنقدر مشکل است که گویا مى خواهد به آسمان برود یا مى گوئیم : به آسمان بروى از این کار آسانتر است .
البته آنروز پرواز به آسمان براى بشر یک تصور بیش نبود ولى حتى امروز که سیر در فضا عملى شده است باز از کارهاى طاقت فرساست و همیشه فضانوردان با انبوهى از مشکلات شدید روبرو هستند.
ولى معنى لطیفترى براى آیه نیز به نظر مى رسد که بحث گذشته را تکمیل مى کند و آن اینکه : امروز ثابت شده که هواى اطراف کره زمین در نقاط مجاور این کره کاملا فشرده و براى تنفس انسان آماده است ، اما هر قدر به طرف بالا حرکت کنیم هوا رقیقتر و میزان اکسیژن آن کمتر مى شود به حدى که اگر چند کیلومتر از سطح زمین به طرف بالا (بدون ماسک اکسیژن ) حرکت کنیم تنفس کردن براى ما هر لحظه مشکل و مشکلتر مى شود و اگر به پیشروى ادامه دهیم تنگى نفس و کمبود اکسیژن سبب بیهوشى ما مى گردد، بیان


تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 436
این تشبیه در آن روز که هنوز این واقعیت علمى به ثبوت نرسیده بود در حقیقت از معجزات علمى قرآن محسوب میگردد.
5 - شرح صدر چیست ؟
در آیه فوق سعه صدر (گشادگى سینه ) یکى از مواهب بزرگ و ضیق صدر (تنگى سینه ) یکى از کیفرهاى الهى شمرده شده است همانطور که خداوند در مقام بیان یک موهبت عظیم به پیامبر خود میگوید، ا لم نشرح لک صدرک : آیا سینه تو را وسیع و گشاده نساختیم .
و این موضوعى است که با مطالعه در حالات افراد به خوبى مشاهد مى شود، بعضى روحشان آنچنان باز و گشاده است که آمادگى براى پذیرش هر واقعیتى - هر چند بزرگ باشد - دارند، اما به عکس بعضى روحشان آنچنان تنگ و محدود است که گویا راهى و جائى براى نفوذ هیچ حقیقتى در آن نیست . افق دید فکرى آنها محدود به زندگى روزمره و خواب و خور آنها است ، اگر به آنها برسد همه چیز درست است و اگر کمترین تغییرى در آن پیدا شود گویا همه چیز پایان یافته و دنیا خراب شده است !.
هنگامى که آیه فوق نازل شد از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پرسیدند شرح صدر چیست ؟ پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: نور یقذفه الله فى قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح :نورى است که خدا در قلب هر کس بخواهد مى افکند و در پرتو آن ، روح او وسیع و گشاده مى شود.
پرسیدند: آیا نشانهاى دارد که با آن شناخته شود؟
فرمود: نعم ، الانابة الى دار الخلود و التجافى عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الموت : آرى نشانهاش ‍ توجه به سراى جاویدان و دامن


تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 437
بر چیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن براى مرگ است (با ایمان و عمل صالح و تلاش و کوشش در راه حق ) پیش از آنکه مرگ فرا رسد.
در آیه بعد به عنوان تاکید بحث گذشته مى گوید:((این مطلب که مددهاى الهى شامل حال حق طلبان میگردد و سلب موفقیت به سراغ دشمنان حق میرود یک سنت مستقیم و ثابت و دگرگونیناپذیر الهى است )) (و هذا صراط ربک مستقیما).
این احتمال در تفسیر آیه نیز هست که ((هذا)) اشاره به اسلام و قرآن بوده باشد زیرا صراط مستقیم و راه راست و معتدل است .
در پایان آیه باز تاکید مى کند که : ما نشانهها و آیات خود را براى آنها که دلى پذیرا و گوشى شنوا دارند شرح دادیم (قد فصلنا الایات لقوم یذکرون ).
در آیه بعد دو قسمت از بزرگترین موهبتهائى را که به افراد بیدار و حق طلب مى دهد بیان مى کند نخست اینکه :((براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است )) (لهم دار السلام عند ربهم ).
و دیگر اینکه :((ولى و سرپرست و حافظ و ناصر آنها خدا است )) (و هو ولیهم ).
((و تمام اینها به خاطر اعمال نیکى است که انجام مى دادند)) (بما کانوا یعملون ).
چه افتخارى از این بالاتر که سرپرستى و کفالت امور انسان را خداوند بر عهده گیرد و او حافظ و یار و یاورش ‍ باشد.
و چه موهبتى از این عظیمتر که ((دار السلام )) یعنى خانه امن و امان ،


تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 438
محلى که نه در آن جنگ است نه خونریزى ، نه نزاع است و نه دعوا، نه خشونت است و نه رقابتهاى کشنده و طاقت فرسا، نه تصادم منافع است و نه دروغ و افترا و تهمت و حسد و کینه و نه غم و اندوه ، که از هر نظر قرین آرامش است ، در انتظار انسان باشد.
ولى آیه مى گوید اینها را با حرف و سخن به کسى نمى دهند بلکه در برابر عمل ، آرى در برابر عمل !


next page

fehrest page

back page







تاریخ : دوشنبه 93/4/16 | 12:8 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
مدیر حوزه فیلسوف‌الدوله در گفتگو با مشرق مطرح کرد؛

گروه فرهنگی مشرق- حجت‌الاسلام والمسلمین "ظفر قاسمی" مدیر حوزه علمیه "فیلسوف‌الدوله" منتسب به آیت‌الله حق‌شناس از شاگردان حضرات عظام آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله شاه‌آبادی است. طی چند روز گذشته متأسفانه شاهد اخبار ضرب و شتم حاج آقا طباطبایی پسرعموی علامه طباطبایی به دست عده‌ای از اراذل و اوباش تهران بودیم. سابقه اتفاقاتی از این دست در اطراف این حوزه علمیه و همچنین اهمیت رسیدگی مراجع و مقامات مربوط به بحث امنیت در همه نقاط پایتخت سبب شد تا با حجت‌الاسلام و المسلمین قاسمی در این‌باره گفتگو کنیم. متن زیر مشروح این مصاحبه است.

ضرب و شتم پسرعموی علامه طباطبایی/

 

لطفاً ابتدا درباره حاج آقا طباطبایی توضیح بدهید و بعد ماجرای ضرب و شتم ایشان را برایمان بازگو کنید.

 

ایشان از مریدان مرحوم حضرت آیت‌الله حق‌شناس هستند و سال‌های سال است که در حوزه فیلسوف‌الدوله رفت و آمد دارند. این حوزه در محله بازار مولوی، سمت میدان سید اسماعیل و بازار حضرتی واقع شده است. مؤسس حوزه حضرت آیت‌الله حق‌شناس بودند و با توجه به اراداتی که حاج آقا طباطبایی نسبت به آیت‌الله حق‌شناس، این حوزه و طلبه‌های آن دارند، ایشان در خانه‌ای نزدیک همین حوزه ساکن شده بودند.

 

ما روزی که این اتفاق افتاد به عیادت ایشان در بیمارستان شریعتی رفتیم و در بخش اورژانس حاج آقا را دیدیم. متأسفانه زیر هر دو چشم ایشان کبود شده بود، زیر گلویشان هم کبود بود. بینی‌شان هم ظاهراً شکسته بود و وضعیت واقعاً فجیعی داشتند. ایشان را مورد ضرب و شتم بسیار شدید قرار داده بودند. قبلاً هم اتفاق مشابهی افتاده بود و به خانه این بنده خدا ریخته بودند و با تهدید هرچه این پیرمرد پول در خانه داشت، دزدیده بودند.

ضرب و شتم پسرعموی علامه طباطبایی/

 

علت این اتفاقات هم ناامنی شدیدی است که در این محله وجود دارد. متأسفانه تعداد زیادی معتاد و مجرم این محله را مکان امنی برای خود دیده‌اند و این‌جا مستقر شده‌اند. حتی در بین این‌ها تعداد زیادی زن هم وجود دارد. این‌ها به راحتی در ملأ عام مواد مخدر مصرف می‌کنند و هیچ ابایی ندارند، چون کاملاً آزاد هستند و هیچ مانعی جلویشان وجود ندارد. اگر هم زورشان برسد، مردم را خفت می‌کنند.

 

آیا حضور این اراذل و اوباش در محله برای طلبه‌های حوزه شما هم مزاحمتی تا کنون به وجود آورده است؟

 

قطعاً. چند سال پیش با چاقو به یکی از طلبه‌های ما حمله کردند. به خاطر همین ناامنی‌ها ما به همه طلبه‌ها هشدار داده‌ایم که به هیچ عنوان با این افراد تعاملی نداشته باشند. من خودم یک بار به یکی از این‌ها تذکری دادم و چیزی نمانده بود به من حمله کند. با این‌که من خودم روحانی هستم و ملبس.

 

این‌ها چسبیده به دیوار مسجد می‌نشینند، به دیوار مسجد تکیه می‌دهند و مواد مصرف می‌کنند. هرکس بیاید می‌تواند به راحتی آن‌ها را ببیند.

ضرب و شتم پسرعموی علامه طباطبایی/

 

آیا تا کنون اقدام خاصی برای رفع این معضل کرده‌اید؟

 

بله، بسیار مفصل. هم از طریق شهرداری و هم از طریق نیروی انتظامی پیگیری کرده‌ایم. هر کجا که دستمان می‌رسیده مراجعه کرده‌ایم و پیگیر شده‌ایم. اما متأسفانه جوابی که به ما می‌دهند این است که هر ارگانی ما را به ارگان دیگر پاس می‌دهد. شهرداری می‌گوید بروید به نیروی انتظامی بگویید، نیروی انتظامی می‌گوید وظیفه شهرداری است. به نیروی انتظامی که مراجعه می‌کنیم، می‌گویند بهزیستی باید بیاید. به هر نهادی که مراجعه می‌کنیم به نحوی موضوع را از سر خود باز می‌کند. این‌جا هم متأسفانه چون محله پرتی هست، هیچ توجهی نمی‌کنند و اهمیتی نمی‌دهند.

 

با توجه به این اتفاق اخیر و اتفاقات مشابه قبلی و به عنوان کسی که مستقیماً با پیامدهای ناامنی مواجه هستید، توضیح بدهید که امنیت در جامعه تا چه اندازه ضرورت دارد؟ آیا برگرداندن امنیت به محله‌ای مثل آن که شما در آن هستید برای مسئولین مربوط کار دشواری است؟

 

برای پی بردن به اهمیت امنیت کافی است الآن نگاهی بیندازید به عراق و سوریه و کشورهای دیگری که اطراف ما هستند. می‌بینید که اگر یک ذره ناامنی در جامعه پیدا شود، تمام آسایش و آرامش در زندگی انسان از بین می‌رود.

 

اتفاقاً رفع این مشکل بسیار ساده است. فقط کافی است نهادهای مربوط، شهرداری، نیروی انتظامی و بهزیستی با هم همکاری کنند و به راحتی این محله به یکی از بهترین محله‌های تهران تبدیل می‌شود، همان‌طور که قدیم هم همین‌گونه بوده است. مسجد امین‌الدوله یکی از بهترین مسجدهای تهران است و معروف به مسجد شب‌زنده‌دارها بوده است. یک زمانی حاج شیخ محمدحسین زاهد، از عرفای بزرگ، این‌جا بوده است، همچنین خود آیت‌الله حق‌شناس. از ذاکرین اهل بیت، حاج شیخ علی پیرهادی این‌جا بوده‌اند. مسجد بسیار با عظمتی است. این‌جا به نوعی یک قطب فرهنگی می‌تواند باشد. اگر مسئولین همت کنند و واقعاً کاری انجام بدهند، به راحتی این مشکل قابل حل است.

ضرب و شتم پسرعموی علامه طباطبایی/

 

ماجرای عیادت‌تان از آیت‌الله طباطبایی را برایمان تعریف کنید. ظاهراً رئیس کلانتری محل هم با شما همراه بوده‌اند.

 

بله. دیشب ما وقتی مطلع شدیم که این اتفاق افتاده، با جناب سرهنگ تمیزی رئیس کلانتری 113 بازار هماهنگ کردیم. البته چند بیمارستان حاضر نشدند ایشان را قبول کنند. ابتدا ایشان را به بیمارستان سوم شعبان برده‌اند، که آن‌جا قبول نکرده‌اند. بعد بیمارستان دیگری هم برده‌اند که الآن اسمش در خاطرم نیست، آن‌جا هم ایشان را نپذیرفته‌اند. بالأخره ایشان را به بیمارستان شریعتی برده‌اند که آن‌جا بالأخره این بنده خدا را بستری کرده‌اند. همه طلبه‌های ما هم پیش ایشان بودند.

 

ما آخر شب، حدود ساعت یک شب بود که با جناب سرهنگ تمیزی به عیادت حاج آقا رفتیم. فرزندانشان هم آن‌جا بودند. ایشان وضعیت بسیار وخیمی هم داشتند. بعد از آن همه که به ایشان رسیدگی کرده بودند، تازه می‌توانستند به زور چند کلمه صحبت کنند. اما نمی‌توانستند زیاد صحبت بکنند.

 

سرهنگ تمیزی هم شاید وظیفه ایشان نبود که با ما به عیادت حاج آقا بیایند، اما لطف کردند و حداقل باعث دلگرمی برای فرزندان ایشان شدند. جناب سرهنگ هم همه مشکل را از یک منطقه‌ای در محله ما می‌دانند که با آن "باغچه" می‌گویند. این‌جا جایی است که مغازه‌دارها لباس‌های دست دوم می‌آورند و می‌فروشند و همه اراذل و اوباش هم دیگر این‌جا را می‌شناسند. همه آن‌هایی که جایی ندارند این‌جا جمع می‌شوند. جناب سرهنگ می‌گویند همه اراذل و اوباش را باید همین جا جمع کنیم، اما اگر آن‌ها را جمع کنیم، جایی نداریم که تحویلشان بدهیم.

 

ضرب و شتم پسرعموی علامه طباطبایی/


 

ایشان هم مشکل را به گردن بهزیستی می‌اندازند. می‌گویند: بهزیستی باید این‌ها را از ما تحویل بگیرد، اما ما وقتی این‌ها را جمع می‌کنیم، جایی نداریم که تحویلشان بدهیم. بهزیستی بودجه هنگفتی هم برای همین کار جمع‌آوری این افراد دریافت کرده، اما هیچ کاری انجام نداده‌اند.




تاریخ : یکشنبه 93/4/15 | 11:32 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
مختصات "مدار تفرقه"؛
رهبر انقلاب در دیدار نوری المالکی هشدار داده بودند که همه گروه‌ها و جریان‌های داخل عراق باید بدانند که آمریکایی‌ها شریک قابل اطمینانی نیستند و هر زمانی که لازم بدانند قطعاً تمام قول و قرارهای خود را زیر پا خواهند گذاشت و خیانت خواهندکرد.

گروه بین‌الملل مشرق - چهار هفته است که از بحران تازه ایجادشده در عراق می‌گذرد. عراق سال‌هاست که با بحران‌های بی‌ثبات‌کننده متعددی روبرو شده است. به دلایل گوناگونی این کشور زمین پرحاصلی برای پرورش بحران‌های متعدد سیاسی، اقتصادی و امنیتی به حساب می‌آید. بحران "تروریسم عراقی" یک بحران امنیتی است که البته ریشه‌های ایجاد آن به مدت‌ها قبل برمی‌گردد.

ثبات کل عراق بر اثر این بحران نه‌تنها در زمینه ثبات سیاسی بلکه در سایر زمینه‌های مربوط به جامعه و فرد نیز مورد خطر جدی قرار گرفته است. از طرفی تسری بحران در صورت عدم حل کوتاه‌مدت یا بلند مدت آن به عنوان یکی از ویژگی‌های ماهوی بحران‌ها، سبب شد که کشور همسایه عراق، یعنی ایران، در بالاترین سطوح مدیریتی خویش واکنش بابرنامه‌ای را به لحاظ مؤلفه‌های یک سیاستگذاری خارجی موفق نشان دهد.

رهبر معظم انقلاب، در ماه جاری دو سه بار در مورد تحولات اخیر کشور عراق، اتخاذ موضع کردند اما اضلاع مثلث معرفت‌شناختی ایشان در برابر بحران "تروریسم صدامی-تکفیری" چیست؟

منظور از "تروریسم صدامی-تکفیری" بقایای همان گروهک‌های تشکیلاتی رادیکالی هستند که در کشور عراق به اقدامات سخت (ترور، انفجار و جنگ مسلحانه) در برابر دولت عراق و مردم این کشور برای نیل به اهدافشان مبادرت ورزیده اند. 

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق

دغدغه پیشرفت عراق و توجه به تحولات آن همیشه در منظومه سیاست خارجی ایران مورد توجه وافری قرار گرفته است. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب در سه دیدار رسمی خویش طی دو سال گذشته با نخست وزیر عراق، نوری مالکی، نکات عمیقی را مطرح کرده اند که نشان از شناخت و تسلط کامل دستگاه سیاست خارجی ایران بر عراق دارد.

مورد اول، دیدار رهبر معظم انقلاب چند ماه پس از خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق بود. ایشان این اقدام را مظهری از اقتدار ملت و دولت عراق در دنیای عرب و اسلام توصیف کرده بودند و خطاب به نخست وزیر عراق تصریح کرده بودند: خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق که با استقامت دولت و نشان دادن اراده‌ی عمومی و ملی در عراق به دست آمد، موفقیت بزرگی است. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر این‌که اقتدار روزافزون عراق دشمنانی دارد، خاطرنشان کردند: اقتدار هر کشوری نیازمند پیش‌زمینه‌ها و ابزاری است که مهم‌ترین آنها پیشرفت علمی و سازندگی و خدمت‌رسانی به مردم است.

مورد دوم، دیدار رهبر معظم انقلاب با نوری مالکی در 10 شهریور 91، همزمان با برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران بود که ایشان تاکید کرده بودند جمهوری اسلامی ایران پیشرفت و اقتدار عراق را به نفع خود می‌داند و معتقد است که روابط دو کشور می‌تواند یک الگو و نمونه در منطقه باشد. ایشان هشدار داده بودند که همه‌ی گروه‌ها و جریان‌های داخل عراق باید بدانند که آمریکایی‌ها شریک قابل اطمینانی نیستند و هر زمانی که لازم بدانند، قطعاً تمام قول و قرارهای خود را زیر پا خواهند گذاشت و خیانت خواهند کرد.  

مورد سوم، آخرین دیدار رسمی رهبر معظم انقلاب با نوری مالکی بود. این دیدار چند هفته قبل از اشغال تروریستی فلوجه در استان الانبار عراق، انجام شد. رهبر انقلاب در این دیدار افق همکاریهای دوجانبه با عراق را با نگاهی جدید تبیین کردند و به صراحت اعلام کردند که میدان همکاریهای روزافزون در بخش‌های مختلف بسیار وسیع است و هیچ مانعی در پیشبرد روابط با عراق و توسعه همکاریهای منطقه‌ای وجود ندارد .

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق


با این مقدمه به توصیف اضلاع معرفتی رهبر معظم انقلاب از حوادث اخیر عراق می پردازیم:

 
ایشان در مواضع اخیر خود در قبال تحولات جاری عراق، از سه عبارت کلیدی استفاده کرده‌اند که عبارتند از: "جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم"، "جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملت‌ها" و "جنگ انسانیت با بربریت و وحشی‌گری".


ضلع اول: "جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم"


حضور گروه داعش در عراق، جنگ نیابتی آمریکا در این کشور است. آمریکا نمی‌تواند در عراق حضور نظامی داشته باشد؛ چراکه نباید در سیبل حملات قرار بگیرد. محور ناکامی‌های آمریکا در منطقه هم به جبهه‌ مقاومت برمی‌گردد. این موضوع آمریکا را به یک موضع انتقام کشانده است.

اشغالگری آمریکا در سال 2003 و تداوم حضورشان تا سال 2011 در عراق، در ایجاد فضای تروریسم، در شکل‌دهی، پشتیبانی و حمایت از اقدامات تروریستی نقش به‌سزایی داشت ‌‌. درکالبد شکافی اینکه چه مجموعه‌هایی در ایجاد تروریسم ذی‌نفع هستند اولین بازیگر آمریکایی‌ها هستند. دومین بازیگر بازماندگان رژیم گذشته عراق هستند.

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق

گروه داعش، نماینده‌ اهل سنت نیست. این‌که چرا داعش در مناطق سنی‌نشین حضور دارد، اولاً به حضور نیروهای بعث در این مناطق برمی‌گردد و ثانیاً به هم‌جواری این مناطق با مرزهای کشورهایی که امروز از تروریسم حمایت می‌کنند. ثالثا این‌که این تروریست ها از مرزهای سوریه هم -که دولت این کشور هنوز کنترل کافی را در آن‌ها ندارد- استفاده می‌کنند.

قضایای داعش در عراق، ارایه گر تصویر مناسبی از ایران است. جمهوری اسلامی ایران به خوبی نشان داده است که در سیاست خارجی خود معتدل است و چهره اسلامی غیر خشونت طلب و معقول را در سطح منطقه ای و بین المللی عرضه نموده است  . مبارزه با تروریسم روندی بین‌المللی است و طبیعی است که جمهوری اسلامی در این روند مشارکت فعال داشته باشد.


ضلع دوم: "جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملت‌ها"


حضور و جنایات داعش در عراق، این فرصت را برای شهروندان و دولت عراق به وجود آورده است که بتوانند با تدبیر به استحکام وحدت ملی و ساخت هویت ملی مشترک بپردازند.

پس از گذشت بیش از یک دهه از سقوط صدام، دولت و ملت عراق در تلاش ایجاد نظامی با ویژگی های یک حکومت خوب باید تلاش بیشتری انجام دهند. یک حکومت خوب باید تلاش کند تا با تامین شرایط قانونی، عدالت همگانی و دوری از فساد اداری-سیاسی، حقوق حقه همه آحاد مردم را متحقق کند.

اگرچه در عراق استبداد زده پس از صدام، این امر کار سختی است، ولی شایسته است تا با تدبیر، راه برای تامین این آرمان ها هموار شده و رضایت متقابل بین حکومت کنندگان و حکومت شوندگان ایجاد شود.

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق

کمک مالی و لجستیک برخی از کشورهای محور ارتجاع عربی منطقه خلیج فارس به گروه‌های تکفیری نشان دهنده آن است که متأسفانه هنوز آنان از تجارب گذشته درس نیاموخته‌اند و نتوانسته‌اند تغییر مقبولی در منش و روش سیاست خارجی خود ایجاد کنند. این دسته از کشورها از نقائص و چالش‌های عمده‌ای در درون کشورهای خود رنج می برند و همواره به دلیل ضربه‌پذیری از درون، متاسفانه با نگاه ترس و دغدغه امنیتی به جمهوری اسلامی ایران و انقلاب مردمی آن می نگرند. در این خصوص لازم است با انجام اصلاحات داخلی، سطح مشروعیت خود را بالا ببرند تا اینگونه به ایران و بازیگری آن در منطقه ننگرند.
 
جمهوری اسلامی به لحاظ گفتمانی همواره از جریان بیداری اسلامی ملت‌های منطقه حمایت کرده است. این جریان شامل دو مؤلفه مهم مردم سالاری اسلامی و استکبارستیزی همراه بوده است. در ضلع دوم، مردم‌سالاری اسلامی همان احترام به حقوق و انتخاب ملت‌ها برای تعیین سرنوشت خویش است.


ضلع سوم: "جنگ انسانیت با بربریت و وحشی‌گری"

با وجود خاستگاه های اجتماعی بسیار متفاوتی که اعضای داعش دارند، شمار بسیاری از آنها در گذشته استاد دانشگاه، پژوهشگر، مخترع، شاعر، هنرمند، روزنامه نگار و آموزگار بوده اند؛ در حالی که اکنون به سر بریدن و آدم کشتن روی آورده‌اند. این افراد با این هدف به جمع داعش پیوسته‌اند که دنیای رویایی خود را متفاوت با آنچه غرب ترویج می‌کند، ایجاد کنند. با این تفاوت که اعتقادی به راه های مسالمت‌آمیز ندارند و تنها راه رسیدن به هدف را خشونت آن هم بدترین نوع آن می‌دانند.

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق

در کنار شهرهای بزرگ در سراسر دنیا از کشورهای کوچک اروپایی مثل بلژیک و اتریش گرفته تا محله های پیرامونی نیویورک، جامعه ای در حال رشد است که می خواهد با خشونت و به هر قیمتی شده به بی عدالتی ای که احساس می کند دامنگیرش شده است، پایان دهد.

فشارهای اجتماعی، نژادپرستی و مقاومت در برابر جذب شدن در جامعه ای که در آن به سر می برند عمده ترین دلیل رشد این جامعه است. برای همین می بینیم که در میان گروه های تندروی جهادی افرادی از قومیت های مختلف عربی و اسلامی، رنگین پوست ها، آفریقایی ها، سیاه موها به وفور دیده می شوند. افرادی که به صراحت می توان گفت افراد سرخورده جوامعشان هستند. این جامعه را می توان خاستگاه گروه های افراطی جهادی نظیر داعش دانست.

با اینکه ابوبکر البغدادی، سرکرده اسمی داعش محسوب می‌شود اما کسی دقیقا نمی داند که دیگر سرکردگان داعش چه کسانی هستند. تنها چیزی که از این گروه شناخته شده این است که افراد از طبقات زیرین این شبکه ناگهان صعود می کنند و جزء فرماندهان اصلی می شوند. اعضای این گروه را عموما افراد سلاح به دست از کشورهای مختلف عربی، آفریقایی، مهاجران چچنی، اروپای غربی و اروپای شرقی تشکیل می دهند.




تاریخ : یکشنبه 93/4/15 | 11:28 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


حاج سید محمد باقر رشتی (شفتی)

منبع:رجال و مشاهیر اصفهان
معروف به حجه الاسلام یا سید رشتی یا سید بید آبادی،اصلاً اهل یکی از دهات گیلان (شفت). تولد او در سنه ی هزار و صد و هشتاد و یک [اتفاق افتاده است]. (1)
خانواده ی او معروف به اهل علم نیستند. در هزار و صد و نود و هفت جهت تحصیل به عراق می رود و در آنجا نزد سید بحر العلوم و آ سیّد محسن کاظمینی تحصیل نموده از عراق به ایران در سنه ی هزار و دویست و شانزده می آید و در قم به سبب یک واقعه مشهور می گردد.
از این قرار که در حالت عبور بازار،شخص قصّابی برای رفیقش نقل خوشگذرانی خود را می نموده که در ضمن آن اقرار به معصیتی می کند که موجب قتل بوده،اتفاقاً سیّد شنیده و او را مقتول می سازد. مردم اطراف او را می گیرند و نزد میرزای قمی می برند. میرزا علت قتل را سؤال از او می کند در جواب اظهار اجتهاد و لزوم اجرای حدود را از برای خود می نماید. مختصراً سؤال و جوابی که به طور امتحان،میرزا از او می نماید تصدیق او را می کند و مردم را خاموش می سازد. این حکایت از قراری است که یکی از منسوبان نزدیک او حکایت نموده،[است].
مجملاً سید در قم نزد میرزا آمده و چند ماهی را هم استفاده نموده تا از میرزا مجاز می گردد،و در قم به سبب های مختلفی که گفته و نوشته شده عازم توطّن اصفهان می شود،یکی این که ارادت به سیّد نجف آبادی معروف به درویش کافی که هم شیخ محمد تقی نجفی را به اصفهان جلب نموده است این را هم به اصفهان آورده.
دیگر آن که میرزای قمی به سبب خالی بودن اصفهان او را الزام به آمدن اصفهان می کند،دیگر آن که در موقع تحصیل در نجف که با حاجی محمد ابراهیم کلباسی مرافقت داشته اند،به سبب انس او به اصفهان می آید،به هر حال در سنه ی هزار و دویست و هفده وارد اصفهان شده،با کمال تنگدستی در مدرسه ی چهارباغ منزل می نماید و مجلس درس آراسته ای پیدا می کند. تا این که روزی خادم مدرسه به او اظهار می نماید که توطّن شما در این مدرسه بعضی را دل تنگ نموده به من امر کرده اند که شما را خارج کنم.
سیّد بی تأمل یک کتاب و یک بقچه که تمام دارایی او بوده است برداشته بیرون می آید. پس از آن در مدرسه ی شاهزاده ها ساکن می گردد. حکایتی که از سخاوت جبلّی او نقل می کنند: زن فقیره ای درب حجره ی او به تکدّی می آید. کتابی را که منحصراً داشته به آن زن عطا می کند،در وقت بیرون رفتن زن از مدرسه،حاجی محمد ابراهیم کلباسی که به دیدن سیّد می آمده است با او تصادف می کند و کتاب را از او خریده وارد اتاق سیّد می شود،جهت سیّد خرید خود را حکایت می کند و سیّد عطا نمودن کتاب را به او می گوید. حاجی کلباسی کتاب را هدیه می دهد به سیّد. چندی بعد سیّد را به امامت مسجد حاجی طالب واقعه در دروازه نو انتخاب می کند،و در همان محله جهت او منزلی فراهم می سازند تا شبی را در مراجعت از مسجد با جمعی که همراه عروس می رفتند و تنبک می زدند تصادف می کند،سیّد تنبک آن ها را می شکند. جماعت چون این را نا مبارک می دانسته اند سیّد را گرفته می برند به خانه در اطاقی حبس می سازند. روز بعد خبر به امام جمعه می رسد او می فرستد حاجی را مطلّع می کند. حاجی در مقام استخلاص سیّد و رفع توهین از او اقداماتی می کند. (2)
بعد از اینجا سیّد را به مسجد میرزا باقر واقع در بیدآباد به امامت منصوب می سازند. وقتی سیّد به سبب کسالت و تغییر آب و هوا چند روزی در سمت کرون و فریدن می رود،در مراجعت او حاجی کلباسی،می فرستد در بازار جار می زنند که امروز ظهر مطلب لازمی است،مردم در مسجد حکیم حاضر شوند.
در میانه ی دو نماز ظهر و عصر حاجی منبر می رود و اظهار می دارد با شرح مفصّلی از توصیف سیّد،که تصوّر کنید شخص حضرت موسی الکاظم (علیه السلام) فردا وارد اصفهان می خواهد بشود و از او استقبال کنید. فردا مردم شهر با ازدحام بسیار،سیّد را استقبال می نمایند و سیّد دارای شهرت و مورد توجه عامه می شود.
صاحب (قصص العلماء) (3) راجع به تحصیل مکنت سیّد نوشته است که شخصی از اهل گیلان اوصاف سیّد را با حالت تنگدستی او شنیده بود،مبلغی جهت سیّد ارسال می دارد که هر طور صلاح بدانید این پول را سرمایه کرده منافع آن را در معاش خود صرف کنید. سیّد هم از این وقت شروع می کند به بیع شرط نمودن املاک،از این راه قدری ثروت تحصیل می نماید.
غیر از این که صاحب (قصص العلماء) نوشته،می گویند نسبت به پاره ای از املاک هم نظر مجهول المالکی داشته و آن ها را به عنوان ولایت (عامّه) شرعیّه،یا خود تصرف کرده یا به دیگران واگذار ساخته،مثل آن که قریب بیست پارچه ملک از حسن علی میرزا پسر فتحعلی شاه بیع شرط کرده و بالاخره ضبط می کند چنان چه وقتی حسنعلی میرزا مغضوب شد و اورا نابینا کرده بودند به سید رشتی اظهار می کند که وقتی چشم داشتم مرا نان می دادی امروز برای احسان مناسب تر است،سید هم چندین پارچه از آن املاک را باز به او واگذار می کند.
علاوه بر این از بابت وجوهات و هدیه و امانت و غیره همیشه نزد سیّد پول فراوانی موجود بوده است،چنانچه گویند معماری که مباشر بنایی مسجد بوده است در ابتدای امر که سیّد نقشه ی مسجد و طرح بنّایی را به او دستور می دهد متحیّر می گردد،سیّد برای رفع تحیّر او یک محلی را که پول زیاد در آن جا موجود بوده است به او می نمایاند که شخص بنّا تعجب خود را از بسیاری آن پول مکرر حکایت می کرده [است].
در این مسافرت هم حکایات عجیبی از او معروف است. در هزار و دویست و سی و یک یا سی و دو،به مکّه و حج می رود.
در هزار و دویست و چهل و پنج شروع به بنّایی مسجد می کند و چندین سال طول کشیده است،که در پنجاه و پنج،ایوان جلو گنبد کاشی شده است و بعضی دیگر از کاشی کاری و بنایی های آن،زمان فرزند اوسط او حاجی سیّد اسدالله که جانشین پدر بوده است تمام می شود،و قدری دیگر زمان حاجی سیّد جعفر فرزند کوچک تر سیّد رشتی. آخرین تزیینات او با ساعتی که در آن جا نصب است زمان حاج سیّد محمد باقر فرزند حاجی سیّد اسدالله واقع شده است. (4)
زمین مسجد یک قسمت باغ و قسمتی قبرستان بوده است،چنانچه هنوز مقبره ی حاج سید محمد سعید در چهل ستون آنجا واقع است،که قریب (5) سال قبل از بنای مسجد وصیت می کند به اولاد خود که مرا در شاهنشین اُرُسی منزل خود دفن کنید. به او می- گویند اینجا چون قبرستان و محل مناسبی نیست اذن بدهید در محل دیگر دفن نماییم،جواب می گوید عنقریب این محل مسجد می- شود و مناسبت پیدا می کند. لذا او را دفن می نمایید و آن محل قبرستان می شود و بعداً مسجد. اهالی اطراف مسجد از قبر او تبرک جسته برای حاجات خودشمع ونذورات سرقبراومی برند که فعلاً در چهل ستون مسجد واقع است و اولاد او در اصفهان می باشند. (6)
صورت مخارج بنّایی مسجد که اواخر عمر سیّد نوشته شده و بوده است با وصف اجرت عمله هفت شاهی،و بنّا سه عباسی،بالغ بر نود و پنج هزار تومان می باشد.
سخاوت سیّد معروف است،بخشش های چندین هزار تومانی مکرر می کرده،مخصوصاً وقتی که حسّ احتیاج طرف را می نموده [است].
در نزدیک عید نوروزی که بر حسب مرسوم از برای بسیاری نقد و جنس جهت خرج عید می فرستاده است،از برای جماعتی مخارج عید ارسال داشت،واسطه ی ارسال نقل نموده هر پولی یا جنسی که از برای کسی فرستاد خواه کم یا زیاد وقت مراجعت سؤال از کیفیت رساندن نمی کرد،مگر وقتی مبلغ پانصد اشرفی از برای سیّد صدرالدّین جبل عاملی با مقداری پارچه فرستاده در مراجعت پرسید که سید صدر الدّین چه گفت؟ گفتم سید دشمنام بسیاری به شما داد،سیّد رشتی متأثر شد و گفت معلوم می شود قرض و خرج او بسیار بوده و مدتی منتظر بوده است که در این موقع از برای او به قدر احتیاج می فرستم و چون کمتر بوده متغیر گردیده،پانصد اشرفی دیگر مجدداً ارسال داشت.
شخصی طلبه حکایت کرده است که وقتی نزد حاجی کلباسی رفتم و اظهار تنگدستی نمودم حاجی سؤال کرد چه مبلغ معیناً ماهیانه از برای شما از خانواده ی شما می رسد،من شرم کردم که بویم هیچ نمی رسد،جواب گفتم چند قرانی بیشتر نمی رسد. حاجی،آمحمد ربیع مباشر خود را خواست و از او تحقیق کرد مخارج یک نفر طلبه که با نان و سرکه شیر گذاران کند با چراغ در ماه چند می شود،و پس از تحقیق معلوم شد دو سه قران بر مبلغی که من گفته ام اگر علاوه شود کفایت می کند،و حاجی به من اطمینان دادند که این تفاوت را با محمد ربیع می گویم همه ماهه به شما برساند تا زمانی که در مدرسه ی من تحصیل می کنی. (7)
این قضیه ی فوق العاده مرا متأثر ساخته نزد سیّد رشتی رفتم و حقیقت مطلب را مفصلاً با حالت انقلاب و تأثر بیان کردم،سیّد پس از شنیدن اظهارات من یک دست خانه ی کافی با چند صد اشرفی نقد جهت تدارک اثاثیه و احتیاج خانه و گرفتن عیال در همان مجلس به من داد،و پس از آن غیر از آنچه در عیدها و مواقع مختلف به من عطا می کرد،ماهیانه سی تومان هم مستمراً قرار داد کرده بود به من عطا می کرد. (8)
خلاصه بخشش های مشهور سیّد رشتی بسیار می باشد،و روی هم رفته در این کار از هر نظری باشد فوق العادده و اعجوبه بوده شد.
وقتی که محمد شاه به اصفهان آمده است جهت دستگیری اشرار (9)بلکه به سبب مخالفتی که مسلک حاجی میرزا آغاسی مرشد و وزیر اعظم او،با مسلک علمای ظاهری داشته،از مبرزین علما هم به موجب دستور او می خواستند توهین کرده باشند نسبت به سیّد رشتی،اظهار می نماید که ده روز در اصفهان قصد اقامت دارم و مهمان شما هستیم و از جهت مخارج ده هزار تومان از سیّد می گیرد. بعد از ده روز عنوان دیگری اظهار می کند که از جهت تدارک اسلحه ده هزار تومان لازم دارم،این مرتبه سیّد به حالت پرخاش و استنکاف جواب می دهد که اگر ضیافت بود بس است و اگر هم سیاست بود بس است و نمی دهد.
دیگر از خصال او حالت تهجّد و تضرّعات او بوده است که می گویند و نوشته اند مکرر نماز صبح را با وضو مغرب و عشاء به جا آورده،تضرّع او مخصوصاً در مجلس روضه خوانی طوری صدادار و بلند بوده است که صدای آن را در قبرستان آب بخشان شخصی مدعی شد شنیدم،که به خط مستقیم قریب هفتصد ذرع می شود.
دیگر مسأله ی اجرای حدود او بوده است که مهمترین عبادات خود آن را می دانسته،حتی وقتی جهت استسقا جمعیّت از شهر به منزل او رفته بودند که به اتّفاق بروند در مسجد مصلّی تخت پولاد،سیّد مردم را به بهانه ای متفرق می کند و یک نفر سارق که در آن وقت محکوم به بریده شدن دست بوده است حاضر می سازد و با قلم و مرکّب حدّ بریدن را روی دست سارق معین کرده به مباشر این قبیل امور خود حکم می کند تا می برد،اتفاقاً در آن نزدیکی هم باران می آید و موافق می شود با عقیده سیّد که اجرای حدود باعث نزول رحمت است.
حدود و تعزیرات تازیانه ی او بسیار است و عده ی اشخاصی که به حکم او به سبب قصاص لواط یا زنا یا غیره مقتول شده اند یا به دست خود او یا به دست دیگری،کمتر از هفتاد ننوشته اند،لیکن یکی از علمای معاصر خود او تا یکصد و بیست هم نوشته است.
با وصف این اعیانیّت و مکنت،وضع لباس او بی تکلّف بوده است،عمامه ی او به قدری مندرس بوده است که اثر اندراس ظاهر می- شده است،شال او عبای نجفی مندرسی بوده است،به جای عبا لباده آستین گشادی را می پوشیده است که از این وضع،عرفان مآبی او ظاهر می گردد،و تأیید ارادت او را به سیّد درویش کافی نجف آبادی می کند.
نسبت به حاجی کرباسی بسیار فروتنی می کرده،نسبت به علمای اصفهان اظهار عطوفت زیادی داشته،که اغلب آن ها را خانه مسکونی از خود داده است،در محلات مختلف شهر نسبت به امام جمعه و حکومت وقت کاملاً ضدیت می ورزید،حی نسبت می- دهند که به سبب معارضه ی حکومت و دربار طهران سید و حاجی متفقاً گرفتار حرکات نا ملایم آن ها شده بودند.
با وجود مقامات علمی که داشته مجلس درس مهمی از او شنیده نشده و ننوشته اند،بلکه برعکس بعضی نوشته اند که در اصفهان تا آمدن شیخ محمد تقی ایوانکی رونقی نداشته [است].
در سال هزار و دویست و شصت وفات کرد،و تاریخ (نور غاباً) است. جهت فرزند او حاج سید اسدالله که در سنه ی هزار و دویست و نود وفات نموده گفته اند (غاب النور).
سیّد رشتی دارای هشت پسر بوده و چند دختر.دو نفر از آن ها،آسیّد هاشم و آسیّد ابوالقاسم را در ایّام حیات سیّد وفات کردند و در قوّت نفس سیّد،بعضی این حکایت را دلیل گرفته اند که شخصاً امورات تجهیزیه آن ها را مانند تکفین با دست خود کرده است. و پس از سیّد. شش نفر مخلّف شدند،آقا میر محمد مهدی،آمیرزا زین العابدین،حاج سیّد محمد علی،حاج سیّد اسدالله،آسیّد مؤمن و حاج سیّد جعفر.
**فرزند سید نقی (به نون) از اعاظم مجتهدین،و اکابر فقهای اصولیّین،عالم زاهد و فقیه جامع. شرح حال آن بزرگوار،معروف خاصّ و عام،و در عموم کتب رجال مضبوط است به طور مختصر آن که. در 1175 در جرزه از نواحی طارم علیا متولد،و در شب یکشنبه 24 ربیع الثانی 1260 وفات یافته،در مقبره ی مخصوص در قسمت شمالی مسجد سیّد که از بناهای اوست مدفون گردید،و بعداً جمعی از اولاد و احفا و شاگردانش در آنجا و در بقعه ی مجاور مدفون گردیدند.
در جلالت قدر،و بلندی مقام،و علوّ همّت،و سعه ی صدر،و جود و سخا،و تصلّب در امر دین،و امر به معروف و نهی از منکر،احدی از علما به پایه ی او نمی رسد. با وجودی که شاه وقت و دستگاه دولتی با او مخالف بوده،اجرای حدّ قتل به دست مبارک او تا یکصد و بیست نفر نقل شده،که شخصاً اجرای حد شرعی فرموده است.
در 1192 به عراق جهت تحصیل مهاجرت کرده،در خدمت حاج سیّد مهدی بحرالعلوم،و کاشف الغطاء،و آقا سیّد علی صاحب ریاض، و وحید بهبهانی،و آقا سیّد محسن کاظمینی در نجف و کاظمین مدت هشت سال تحصیل نموده،و در قم محضر میرزا ابوالقاسم قمی را به مدت شش ماه درک کرده، و در کاشان به درس ملا مهدی نراقی حاضر شده،سپس در 1206 به اصفهان آمده،پس از آن که در اثر فقر،رنج ها دیده،سرانجام به خواست خداوند متعال ترّقی ها کرده،و عمده ی ترقی او در اثر ترویجات آقا سید محمد مجاهد کربلایی و میرزای قمی و حاجی کلباسی بوده که با مشارالیه دوستی و محبت زیاد داشته اند،و درباره ی آن،حکایات زیادی نقل می شود.
گویند:‌از آقا سید محمد مجاهد درباره ی اجتهاد او سؤال شد،او فرموده بود: اجتهاد مرا از او سؤال کنید.
از آثارش علاوه بر کتبی که بعداً ذکر می شود بنای مسجد سیّد واقع در محلّه ی بیدآباد می باشد که در بین مساجد اصفهان بلکه ایران هیچ یک به این گشادگی و با روحی نیست،و از هنگام ساختمان تا کنون از معمورترین مساجد اصفهان،و الحق مسجدی است که بنا به منظوقه ی قرآن کریم: (اسّس علی التقوی) می باشد،و به طور یقین از هیچ یک از مجتهدین،بنیانی چنین به جا نمانده،مگر مسجد اعظم قم که بنا به امر و اراده ی مرحوم آیت الله بروجردی ساخته شد.
اینک نام برخی از تألیفات ایشان:
1. آداب الصلاه اللیل؛
2. الاجازات الاستقبال،در شرح مبحث قبله (10)؛
3. اصحاب الاجماع؛
4. اصحاب العدّه؛
5. تحفه الابرار در احکام شرعیّه؛
6. تمییز مشترکات الرجال جواب سؤالات دو جلد؛
7. حاشیه بر سیوطی [= الحلیه اللامعه]؛
8. رساله در شکوک نماز؛
9. رساله در اوقاف؛
10. رساله در وجوب اقامه ی حدود؛
11. رساله در عقد بر خواهر مطلّقه؛
12. رساله در قبول قول زن در بلا مانع بودن؛
13. رساله در هبه ی ولی،مدّت متعه را؛
14. رساله در شرح زیارت عاشورا؛
15. رساله در شرح حال ابان بن عثمان؛
16 تا 25. رساله در شرح حال ابراهیم بن هاشم،و اسحق بن عمّار،و برقی،و حمّاد بن عیسی،و سهل بن زیاد،و عمر بن یزید،و عبدالحمید بن سالم،و محمد بن اسماعیل،و محمد بن سنان،و محمد بن عیسی؛
26. رساله در اتحاد معاویه بن شرح و ابن میسّر؛
27. زهره البارقه،در چند مسأله ی اصولی؛
28. سؤال و جواب،دو جلد مطبوع؛
29. شرح جوابات المسایل الصادره عن المحقّق القمی الطراز فی الحقیقه و المجاز (11)؛
30. قضا و شهادات (12)؛
31. مطالع الانوار،در شرح شرایع،در 5 مجّلد؛
32. مباحث الفاظ اصول؛
33. مناسک حج؛ (13) و غیره.
وی را چندین فرزند است که همگی اهل علم و کمال بوده،ذیلاً نام برخی از اولاد و احفادش مذکور می شود:

1.سیّد ابوالحسن بیدآبادی

ابن السید محمد علی بن سید محمد باقر. عالم فاضل محقّق،در (14) سال 1320 وفات یافته است.

2.میرزا ابوالفضل بیدآبادی

ابن زین العابدین بن سید محمد باقر. عالم فاضل،پس از فوت،در مقبره ی مسجد سیّد مدفون گردید.

3.سیّد ابوالقاسم بیدآبادی

ابن سیّد محمد باقر. عالم فاضل،در محله ی بیدآباد مرجع شرعیّات (15) بوده،و قبل از برادر خود حاج سیّد اسدالله وفات یافته است.

4.آقا سید محمد باقر بید آبادی

معروف به آقا محمد عماد الاسلام،فرزند حاج سید جعفر.
عالم فاضل،و شاعر ادیب کامل متخلّص به (فخر)،در حدود سال 1208 متولد شده،و در سال 1340 در شیراز وفات یافته،در مقبره ی حضرت شاه چراغ (علیه السلام) مدفون گردید.
کتب زیر از تألیفات اوست:
1.فصول العلیّه،در آداب نماز شب،مطبوع؛
2.هدایه السالکین،در احادیث اربعین،غیر مطبوع. نسخه ی آن در نزد نگارنده موجود است و در 1316 تألیف شده است.

5.حاج سید جعفر بیدآبادی

ابن حاج سید محمد باقر. عالم فاضل،از رؤسای علما و متنفذّین. در محلّه ی بید آباد عنوان کلّی داشته،و پس از فوت حاج سید اسدالله مرجع شرعیّات و متولّی مسجد سیّد بوده،و در زمان تولیت او اقداماتی در تکمیل ساختمان مسجد شده،در سال 1320 در مسافرت عتبات وفات یافته،جنب برادر مدفون گردید.

6.حاج میرزا محمد حسین بیدآبادی

ابن آقا میرزا هاشم بن حاج سید جعفر. عالم فاضل زاهد،از شاگردان آقا سید محمد باقر درچه ای و آخوند کاشی و آخوند گزی و جمعی دیگر بوده (16)،و امام مسجد علی قلی آقا و مسجد سیّد،متوفّی در 10 ربیع الثانی سال 1369،و مدفون در بقعه ی مسجد سید.
مرحوم نیّر (17) در تاریخ وفاتش گوید:
ارّخ النیّر للعام و شهرٍ و الیوم
تنقص العشره من (شهر ربیع الثانی)

7.آقا حسین بیدآبادی

ابن سید ابوالقاسم بن سید محمد علی. عالم زاهد،امام مسجد سیّد،متوفّی در سال 1356،مدفون و در بیرون بقعه ی تکیه بروجردی در تخت فولاد. (18)

8.میرزا زین العابدین بیدآبادی

ابن حاج سیّد محمد باقر. عالم فاضل محقق،قبرش در بقعه ی مسجد سید،پای ارسی.

9.حاج سید محمد علی بیدآبادی

ابن حاج سیّد محمد باقر. عالم فاضل محقّق،قبرش در بقعه ی مسجد سیّد. (19)

10.حاج میرزا محمد علی ملاذ الاسلام

فرزند آقا میرزا هاشم بن حاج سید جعفر.امام مسجد سید،از محترمین علمای اصفهان،که بین الخواصّ و العوام محبوبیّتی داشت،و در دوایر دولتی و نزد مردم مقبول القول بود، و پشت و پناه مردم،و کوشا در رفع حوایج آنان بود.
طبع شعری داشت (20) و (عاصی) تخلّص می نمود. دیوانی دارد که به طبع نرسیده.
در حدود سال 1300 متولد،و در 21 ربیع الاول سال 1372 وفات یافته،در بقعه ی مسجد سید مدفون گردید. مرحوم نیّر در مادّه ی تاریخ وفات او ضمن قطعه ای فرماید: (21).
قائم اللیل یناجی بخضوعٍ و خشوع
و بکاءٍ و رکوع و سجود و قیام
یذکر الله و یستغفره بالاسحار
فی صلاهٍ و دعاءٍ و اذانٍ بدوام
نیّرٌ نَقَّصَ اثنین فصار التاریخ
جعل القدس مکاناً لملاذالاسلام
از اشعار اوست:
دهید مژده که بوی بهار می آید
هزار شکر رفیقان،که یار می آید
به میکده خبری بر،صبا ز روی وفا
بگو که آن صنم گل عذار می آید

11.آقا سیّد مؤمن بیدآبادی

فرزند حاج سید محمد باقر. عالم فاضل کامل،پس از حاج سید اسدالله اعلم وافقه اولاد سیّد بوده. (22) وی بعد از فوت برادر،ریاست و عنوان کلی یافته،و در مسجد سیّد امامت داشته،و چون مادرش کنیز بوده،قدری سیاه چرده بوده است. در 6 رمضان سال 1294 وفات یافته،در مقبره ی پدر مدفون گردید.
مرحوم حاج میرزا بهاءالدین عاملی در ماده ی تاریخ وفاتش ضمن قطعه ای گوید:
ماه صیام نزد رسول آمد از جهان
آن سیّدی که مؤمن آل رسول بود

12.میر محمد مهدی بیدآبادی

فرزند ارشد حاج سید محمد باقر. عالم فاضل (23) بوده،و در بقعه مدفون می باشد.

13.سید مهدی بیدآبادی

فرزند سید محمد علی بن سید محمد باقر حجه الاسلام.
عالم فاضل محقّق،مؤلف کتابی است به نام (غرقاب) در رجال که در سال 1303 شروع به تألیف آن نموده و تا سال 1309 تألیف آن به طول انجامید. (24)
نسخه ای از آن در کتابخانه ی مرحوم اقبال آشتیانی بوده است. تولد او در 1278 روی داده است. (25)
فایده: در بین علمای اهل سنّت و جماعت محمد بن محمد غزالی مؤلف احیاء العلوم را حجه الاسلام لقب داده اند،و در بین علمای شیعه تا اوایل قرن چهاردهم،این لقب اختصاص داشت به حاج سید محمد باقر شفتی بیدآبادی.

پی نوشت ها:

1. در مجله ی یادگار،سال پنجم،شماره ی 10،و (تاریخ اصفهان) جابری انصاری،تاریخ تولد او 1180 ه.ق و در کتاب طبقات اعلام الشیعه علامه آقا بزرگ طهرانی،سال 1175 ه.ق ضبط گردیده است.
2. مهمترین عاملی که می توان تصور کرد جهت شهرت علمای اصفهان در آن زمان،وجود حاج محمد حسین خان بیگلر بیگی اصفهان بوده که نسبت به طبقه ی روحانیّین عموماً و علمای اصفهان خصوصاً،اظهار ارادت فوق العاده می کرده است. از طرفی،و از طرفی هم گردش چرخ دولت ایران و حکومت اصفهان از زمان بیگلر بیگی شدن او تا موقع وفاتش کاملاً به دست او بوده [است]. (مؤلف)
3. (قصص العلماء)،ص 141.
4. شرح مسجد در آثار عتیقه ی اصفهان است. [یکی دیگر از آثار مرحوم که در اختیار مصصح می باشد] است. (مؤلف)
5. در اصل جا افتادگی دارد.
6. عین صورت قبر او در چهل ستون جنب گنبد باقی است. (مؤلف)
7. مقصود مدرسه ی فهمیه معروف به مدرسه ی حاجی است.(مؤلف)
8. عقاید طبقه ی متوسط و پایین تر نسبت به حاج سیّد محمد باقر،به حدّ غلو بوده است،زیرا کرامات و خوارق عادات و حکایات نادره،هر کس از کسی در خاطر داشته،به او نسبت می داده است. چنانچه از ملاحظه اوصافی که صاحب (روضات الجنات) به مناسبت ارادت مردم به سیّد رشتی نسبت داده است،واضع می گردد. لیکن بزرگان آن عصر،از طراز اول طبقات مختلف بر عکس این عقاید،داستان ها نقل کرده اند. (مؤلف)
9. در اثر ملا دوستی حاج محمد حسین خان [بیگلر بیگی] و خانواده ی او و بست و مأمن شدن حریم خانه و مسجد ملاها،محفوظ ماندن اشرار و اولاد هر محل در زیر حمایت ملاهای محله،به قدری شرارت و هتک عرض و ناموس و ظلم و اعتساف به کاسب و رعیّت و توده ی مردم وارد شد که چندین مرتبه،دربارهای مختلف طهران مجبور به اردوکشی به سمت اصفهان شدند. در یکی از این مواقع که محمد شاه،اردو جهت سرکوبی اشرار اصفهان کشید،یا حقیقتاً از راه بی پولی و احتیاج [بوده]،یا بر حسب سعایت حاج میرزا آغاسی که مخالفت با مسلک ها ملاها داشت.(مؤلف)
10. این کتاب از تألیفات علامه میر محمد عباس شوشتری است که بحث قبله از کتاب تحفه الابرار سیّد شفتی را شرح نموده.
11. این کتاب همان الزهره البارقه است که در الذریعه تحت عنوان (الطراز) ذکر شده.
12. به گفته ی علامه سید حسن صدر: این کتاب تقریرات درس مرحوم علامه سیّد محسن اعرجی کاظمی است. ر.ک: الذریعه 17: 141.
13. برای اطلاع از حالات او به کتب: روضات الجنات،قصص العلماء: 135،تاریخ اصفهان،رجال اصفهان: 146،الکنی و الالقاب 2: 155،الکرام البرره: 192 و دیگر مواضع رجوع شود. (م)
14. نقباء البشر: 41.
15. الکرام البرره: 5.
16. از جمله مرحوم سید ابوالقاسم دهکردی و میر محمد تقی مدرّس.
17. معادن الافادات 3: 21.
18. اساتید ایشان مرحوم آقا سید ابوالقاسم دهکردی و آقا سید محمدباقر درچه ای و آقا شیخ محمد رضا نجفی و جمعی دیگر از بزرگان می باشند. وی ظهرها در مسجد سیّد امامت می فرموده و با همه ی سختی ها که در دوره ی رضاخانی به اهل علم و روحانیون وارد می شد تحمّل نموده و ترک مسجد و محراب نفرموده و در شبهای 19 ماه مبارک رمضان در مسجد سیّد مراسم احیا به پا می داشت. ر.ک: بیان المفاخر 2: 185 – 184.
19. وی از شاگردان علامه صاحب جواهر،و مجاز از او بوده،و آثاری چون شرح شرایع و شرح لعمه از او بر جای مانده است. ر.ک: بیان المفاخر 2: 160 – 159 و مکارم الآثار 7: 2490 – 2487.
20. شعرای معاصر ایران: 228.
21. معادن الافادات 3: 22.
22. رجال اصفهان: 147.
23. رجال اصفهان: 146.
24. الذریعه 2: 153.
25. به نوشته ی استاد روضاتی: مؤلّف (غرقاب) در نجف به مجالس درس آیات عظام شیخ محمد حسن مامقانی،آخوند ملا محمد شربیانی و شیخ عبدالله مازندرانی حاضر شده و استفاده کرده و در اصفهان نزد مرحوم میرزا محمد هاشم چهارسوقی و شیخ مرتضی ریزی درس خوانده است. مکارم الآثار 7: 2489. صاحب عنوان در 12 شوال 1326 وفات یافته و در بقعه ی تکیه ی سید ابو جعفر خادم الشریعه مدفون گردید.

http://rasekhoon.net/article/show/112441/ سایت راسخون




تاریخ : یکشنبه 93/4/15 | 2:40 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

عزت تو دهی به هر که خواهی

آیت الله شفتی
دیدم سید محمد باقر شفتی نشسته و آن قدر طلا و نقره در پیش روی او ریخته شده است که نزدیک بود از پشت پول‌ها پیدا نباشد، در این حال مشاهده کردم که فقرا و سادات که خبر داده شده بودند حضور پیدا کردند و سید شفتی با دست خود به هرکس یک مشت از آن می داد به طوری‌که در همان مجلس مجموع آن پول تمام شد .

 

خداوند تبارک و تعالی عزت را فقط نزد خود دانسته و در آیه 96 سوره مریم وعده داده است کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند نزد مردم عزیز و ارجمند گرداند؛ و تحقق این وعده الهی را می‌توان در محبوبیت و اعتبار علما و بزرگان به خوبی یافت؛ یکی از این بزرگان حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی است.

 

اشتهار و محبوبیت سید محمد باقر شفتی به اوج خود رسیده بود که محمدشاه ولیعهد فتحعلی شاه قاجار به اصفهان آمد و قرار شد ملاقاتی میان حجت الاسلام شفتی و محمد شاه در نقطه ای از شهر صورت گیرد.

 

حجت الاسلام شفتی برای انجام این ملاقات بر استری سوار شد و شخصی بنام سید علینقی عرب که صدای بسیار رسا و جالبی داشت مهار استر را گرفته با لحن حجاز و قرائت جالب از قرآن در پیشاپیش حرکت می‌کرد و آیاتی از قرآن مجید تلاوت می‌نمود و در مسیر حرکت در طرفین راه برای تجلیل از حجت الاسلام ازدحام عجیبی به وجود آمده بود.

 

محمد شاه در عمارت هفت دست که کاخ مخصوصی بود این جریان را تماشا می‌کرد چون سید علینقی به نزدیک محل ملاقات رسید این آیه را خواند:

 

« قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُ?ْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاء » (1)

«بگو خداوندا مالک حکومت‌ها تویی، به هرکس بخواهی حکومت می‌بخشی و از هر کس بخواهی حکومت را می‌گیری»

 

و چون به کلمه « تُعِزُّ مَنْ تَشاء » (2)  «هر کس را بخواهی عزیز می‌نمایی» رسید، محمد شاه گفت:

یقینا عزت دست خداست که این مرد را اینقدر عزیز کرده است و این اندازه به او عزت و عظمت بخشیده است».

 

و چون به محل ملاقات نزدیک‌تر شدند سید علینقی عرب این آیه را خواند: «یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُه‏ » (3)

 

«ای مورچگان به لانه های خود بروید تا لشکریان سلیمان شما را پایمال نکنند».

 

یک دفعه تمام لشکریان و اعیان دولت و انبوه خدمتکاران محمد شاه برای دست‌بوسی و زیارت حجت الاسلام شفتی بیرون دویده و به طرف او سرازیر شدند و ازدحام جمعیت به حدی بود که بسیاری برای بوسیدن دست او موفق نشدند و بیشتر آنها، استر  و حتی سمّ استر او را می‌بوسیدند و به همین اندازه دلشاد بودند.

 

محمد شاه از این جلال و عظمت حیرت کرد. و چون به درب محل ملاقات رسیدند سید علینقی عرب این آیه را خواند:

« أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولا فَعَصى‏ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبیلا» (4)

 

« به سوى فرعون رسولى فرستادیم پس فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول برخاست، و ما او را سخت مجازات کردیم‏»

‏و هنگامی که جایگاه علمی و اخلاقی سید بر همگان روشن شد و عظمت و موقعیت او در اطراف و اکناف ایران و غیر ایران اشتهار پیدا کرد، سیل وجوهات شرعیه به محضر او سرازیر شد؛

 

رورزی فتحعلی شاه که به اصفهان آمده بود و در عمارت هفت دست اقامت داشت با دوربین اطراف شهر را نظاره می‌کرد که متوجه فیلی شد که باری بر پشت دارد و به طرف اصفهان در حال حرکت است.

 

سلطان به ملازمان خود گفت: فیلی برای ما می‌آورند اما پس از چند دقیقه دید فیل را از جلوی کاخ گذرانده وبه جانب شهر می‌برند وقتی جستجو نمود به وی گفتند: این فیل را بازرگانان هندوستان برای حجت الاسلام شفتی فرستادند و بار وجوهاتی است که تجار هندوستان به محضر سید شفتی تقدیم داشته‌اند.

 

سید محمد باقر شفتی وجوهات را بر اساس مبنای فقهی خود بدون تأخیر در راه اداره حوزه‌های علمیه، تعظیم شعائر، مساعدت به زندگی حاجت‌مندان و برای تأسیس مراکز تعلیم و تربیت صرف می‌کرد؛

 

 به طوری که یکی از علمای آن عصر که نامش ملا علی اکبر خوانساری است می‌گوید: من روزی وارد کتابخانه حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی شدم دیدم او نشسته و آن قدر طلا و نقره در پیش روی او ریخته شده است که نزدیک بود از پشت  پول‌ها پیدا نباشد، ...

 

 در این حال مشاهده کردم که فقرا و سادات که قبلا برای گرفتن وجوهات خبر داده شده بودند حضور پیدا کردند و سید شفتی با دست خود به هرکس یک مشت از آن می داد به طوری‌که در همان مجلس مجموع آن پول تمام شد و من از روی تعجب گفتم:

 شما در تقسیم اموال امام(ع) جرأت زیادی دارید، آن‌جناب در جواب گفت: بلی، پسر در مال پدر بیش از این تصرف می‌نماید.

 

اما این اشتهار، و سیل عظیم وجوهات هرگز در روحیه سید تغییری ایجاد نکرد و او همیشه مراقب بود که زهد و ساده زیستی را از دست ندهد و زندگی طلبگی خود را حفظ نماید.

 


پی نوشت ها :

1-   آل عمران-26

2-   آل عمران-27

3-   نمل-18

4-   مزمل-15 و 16

منبع: کتاب اسلام مجسم، نوشته آیت الله العظمی نوری همدانی

****************************************************

محمدباقر شفتی

از ویکی‌پدیا، دانشنامه? آزاد

زندگی

سیدمحمدباقر شفتی در حدود سال 1181 (یا 1175) در چرزه از روستاهای طارم زنجان متولد شد.[3] نسب او بنا بر آن‌چه خود در مقدمه کتاب «مطالع الانوار» نوشته، با بیست و دو واسطه به موسی کاظم هفتمین امام شیعه می‌رسد.[3] پدرش سید محمدنقی مُلاّی روستای چرزه بود. از زندگی سیدمحمدنقی اطلاعی در دست نیست، جز آن‌که شاید پیش از 1192 درگذشته باشد.[3] سید محمدباقر در هفت سالگی به‌همراه پدر، مادر و باقی خانواده? خود به شفت مهاجرت کرد و به این سبب به شفتی مشهور شد. در 1192 برای تحصیل علوم دینی به کربلا و سپس نجف رفت. در کربلا در درس محمدباقر وحیدبهبهانی و سید علی طباطبایی (صاحب ریاض المسائل) و در نجف در درس سید محمدمهدی بحرالعلوم و جعفر کاشف‌الغطا حاضر شد.[4] در سال 1205 به ایران بازگشت و برای دیدار مهدی نراقی به کاشان رفت و یک سال بعد (1206) وارد اصفهان شد، در حالی که به گفته? خود:«جز یک دستمال که مقداری نان خشک در آن بود، و یک کتاب مدارک» چیزی همراه نداشت[5]. او ابتدا در مدرسه چهارباغ ساکن شد و شروع به بحث و تدریس نمود. اما متولی مدرسه از گردآمدن طلاب در اطراف او خرسند نبود و از راه‌های مختلف نارضایتی خود را به‌گوش او می‌رساند. شفتی سرانجام به اجبار متولی، چهارباغ را ترک کرد و به مدرسه? میرزا حسین در بازارچه? بیدآباد رفت. به‌زودی مجلس درس او رونق گرفت و امامت یکی از مساجد بیدآباد به او سپرده شد.[5]

شفتی گرچه در آغاز ورود به اصفهان مجتهدی گمنام بود، اما با اجرای حدود شرعی و گرفتن تایید از بعضی علمای نامدار اصفهان شهرت یافت.[5] او گرچه در دوران تحصیل در نجف و کربلا در فقر زندگی می‌کرد، بعد ورود به اصفهان در مدت کمی با تجارت و تصرف سهم خود از وجوه شرعیه در شمار ثروتمندان بزرگ عصر خود در آمد. محمد تنکابنی در قصص‌العلماء درباره? ثروت او می‌نویسد:«در شهر اصفهان چهارصد کاروانسرا از مال خود داشت، گویا زیاده از هزار باب دکاکین داشته [...] و املاکی که در بروجرد داشت، مداخل آن تقریباً سالی شش‌هزار تومان بود و املاکی که در یزد داشت [مداخل آن] سالی دوهزار تومان بود.» نیز در درباره? دوران تحصیل او می‌نویسد که بعضی اوقات حتی قدرت تأمین غذای روزانه خود را نداشت و براثر گرسنگی غش می‌کرد و به این سبب سید علی طباطبایی، استاد شفتی در کربلا، شخصی را مأمور کرده‌بود تا روزانه دو قرص نان، یکی برای غذای ظهر، و دیگر برای غذای شب وی ببرد.[4]

شفتی در سال 1221 در حالی که دوهزار نفر او را همراهی می‌کردند، از راه دریا به سفر حج رفت . او در این سفر حدودی برای طواف و عرفات مشخص کرد که مورد تایید علمای سنی مکه نیز قرار گرفت. همچنین باغ فدک را که در تملک محمد علی پاشا، والی مصر بود، گرفت و به سادات مدینه بازگرداند.[6].................

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1_%D8%B4%D9%81%D8%AA%DB%8C




تاریخ : یکشنبه 93/4/15 | 2:23 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی