دو خاطره عجیب از شیخ راغب حرب

خاطره ای که در «تابناک» از برخورد مرحوم دکتر بروجردی با یک معترض در فنلاند خواندم درد دل ها و حرف های فراوانی را در ذهنم برانگیخت و خاطرات گوناگونی را در خاطراتم برآشفت.
از برخورد مرحوم آیت الله برهان با زن و مردی گناهکار که در تاریکی شب عبای خود را برایشان انداختند و فرمودند من می دانم شما زن و شوهر هستید اما اینجا در کوچه این رفتار صحیح نیست و همین برخورد باعث شد هر دو به پای ایشان بیافتند و توبه کنند و واکنش امام موسى صدر به افرادی که در حال مشروب خوردن بودند تا رفتار مرحوم آیت الله قوام با زن هرزه در تهران و امثال این موارد که کم نیست و همه نشان می دهد رفتار و منش پدرانه که بوی سیره انبیاء و اولیا را داشته باشد چگونه حتى بدترین فضاها و موقعیت ها را تغییر می دهد.
به نظر می رسد در این روزگار بعضی اصول و مبادی مثل ضرورت احتمال تأثیر در امر به معروف و نهی از منکر را کاملا از یاد برده ایم و زبان و شیوه هایمان اصلا با هدف اصلی و اساسی که هدایت و نجات مخاطب است تناسبی ندارد و بلکه بدتر از این اصلا فراموش کرده ایم که قرار بوده اسلام مردم را تربیت کند و به کمال برساند نه اینکه دهانشان را ببندد و برای رعایت حال ما ظاهرسازی کنند.
دیدگاهی که تأسیس وزارت امر به معروف و نهی از منکر را می پسندد بیشتر به این گرایش دارد که مردم به خاطر نظام و حکومت مراعات ظاهر کنند یا به احترام روحانیت خود به تظاهر بپردازند و اینکه واقعا چه قدر به دین باور دارند و در دنیا و آخرت چه اندازه سعادتمند هستند دیگر چندان مهم نیست و انگار خود ما که روزی با دغدغه شب اول قبر مردم به تبلیغ دین می پرداختیم الآن بیشتر مسأله مان یک تشکیلات سازمانی و سیاسی و حفظ ظاهر و امور کمی و شکلی است تا حقیقت باور و دین مردم.

به هر حال این دو خاطره شنیدنی از مرحوم «شیخ راغب حرب» بیشتر نشان می دهد که اولا چرا کسی چون او را شیخ شهدای مقاومت و حزب الله می دانند و او را بانی حرکت های مردمی در مقابل هجوم رژیم صهیونیستی می شناسند و ثانیا بسیاری از مردم از هر قوم و ملیت و با هر شرایط و سن و حالتی اگر در رفتار و گفتار روحانی ها صداقت و اخلاص ببینند و از حضورشان بوی پدری و مهربانی و حمایت و همدلی استشمام کنند به اقتضای فطرت خود پیام الهی را استجابت می کنند.
فاضل بزرگواری از علمای شیعه به مناسبت ذکر خیر مرحوم شهید «شیخ راغب حرب» دو ماجرا از ایشان نقل کرد که خیلی قابل توجه بود. ایشان می فرمود:
شیخ راغب به خاطر حضور دائم بین مردم روستاهای مختلف لبنان و رابطه تنگاتنگ با آنان کاملا با زبان و فضای مخاطبان خود آشنا بود و برای همین رفتارها و برخوردهایش کاملا با حال و هوای آنان تناسب داشت و در عین حال بسیار آدم صاف و راحت و بی تکلفی بود.
یکبار به منزل کسی رفته بود که خانمش در انظار عمومی بی حجاب بود و وقتی وارد شد دید همسر او به خاطر وی روسری پوشیده است و بدون مقدمه و خیلی صریح به او گفت: چه خبر است؟ حالا که من آمده ام برایم نمایش بازی می کنی؟ حجابت را بردار و مثل همیشه باش، حجاب حکم خداست نه حکم من که ملاحظه من را می کنی!»
آن زن خیلی از برخورد شیخ تعجب کرد و حجابش را برداشت ولی همین شخص بعد از شهادت شیخ ر اغب محجبه شد.
یک بار دیگر شیخ راغب به جایی رفت که چند نفر داشتند پاسور بازی می کردند. تا ایشان را دیدند خواستند ورق ها را جمع کنند ولی ایشان گفت: «بازی کنید تا تمام شود، من صبر می کنم!»
گفتند: ممکن است طول بکشد.
فرمود: «باشد، صبر می کنم» و مدتی طولانی انتظار کشید تا بازی شان تمام شود.
و بعد از آن با مهربانی و صمیمیت خاص خود گفت: «لطفا کارت ها را به من بدهید!» افراد با تعجب کارت ها را به شیخ دادند. کارت ها را که گرفت به آنها گفت: «من برای شما چه قدر ارزش دارم؟»
گفتند: اختیار دارید.
حاج آقا فرمود: «نه، جدی می گویم، برای من چه قدر حساب باز می کنید؟
پاسخ دادند: این چه سؤالی است، شما به اندازه دنیا برای ما ارزش دارید.
این جواب را که شنید رو به آنان کرد و کارت ها را بین آنها تقسیم کرد و گفت: پس حالا به خاطر من هر کسی ورق های خودش را پاره کند!
و به این ترتیب با رفتاری دوستانه باعث شد خودشان ورق ها را پاره کنند و بعد هم شروع کرد با همان زبان و منطق با آنها صحبت کردن و با آنها قهوه ای خورد و به دنبال کار خود رفت.
و اما چه می شد اگر همه اینگونه رفتار می کردند...
تبیان
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=158018
***************************************************************
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شیخ راغب حرب از اهالی جبشیت در جنوب لبنان بود. وی که عنوان شیخ شهدای لبنان را نیز یدک میکشد از بنیان گذاران حزبالله لبنان بود که توسط سربازان رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
میدان کارزار شهرستان نبطیه در جنوب که شیخ راغب با تمام وجود وارد آن شد، بخشی از حوزه پیکارگران مسلمان لبنان را تشکیل میداد. راه و روش و سیمای فعالیتهای اسلامی پیکارگران لبنانی در آن مرحله نیز به حوزههای نهضت جهانی اسلام در کشورهای ایران، عراق، عربستان سعودی خلیج فارس و لبنان شباهت داشت، که به تازگی شکل گرفته بود. نشانههای نهضت نوین اسلامی در عراق در اواخر دهه پنجم و اوایل دهه ششم از قرن بیستم نمایان شده بود. تعدادی از علمای متعهد و فرهیختگان آگاه آن دوره همچون آیت الله سید محمد باقر صدر، شیخ اسد حیدر، شیخ مرتضی آل یاسین، شیخ محمد امین زین الدین، شیخ محمد رضا مظفر، سید محمد تقی حکیم، استاد احمد امین، علامه سید محمد حسین فضل الله و شیخ محمد مهدی شمس الدین از پیشگامان این نهضت بودند. این افراد خطر یورش اندیشه و فرهنگ غرب را به روشنی احساس کرده و برای رویارویی با آن به فعالیتهای سیاسی دامنه داری دست زدند. برخی از این افراد همچون شهید صدر حزب الدعوه اسلامی را تأسیس کردند. افراد دیگری خارج از چارچوب حزب الدعوه و یا هرگونه حزب گرایی در برابر احزاب لائیک و چپ گرا ایستادگی کردند. پیکارگران مسلمان با تلاشهای خستگی ناپذیر توانستند در آن مرحله جریان اسلامی قدرتمندی را در برخی کشورهای منطقه بوجود بیاورند. شیخ راغب حرب نیز در نیمه دهه ششم تحت تأثیر فضای جدید پیکار و فعالیتهای دامنهدار اسلامی قرار گرفت. در همان حال بازگشت علامه سید محمد حسین فضل الله و شیخ محمد مهدی شمس الدین به لبنان و نیز در سایه حضور امام موسی صدر و نیز گروه دیگری از علمای اسلام در این کشور فعالیتهای اسلامی، ابعاد تازهتر و تکامل یافتهتری پیدا کرد. هرچند که هرگونه فعالیت و تلاش در پرتو اصل امر به معروف و نهی از منکر صورت میگرفت، ولی از نظر محتوایی و شیوه عمل ابعاد مترقیانه به خود گرفت. شیخ راغب نیز در زمینه برنامه ریزی برای حل مشکلات روزمره اجتماعی و اصلاح وضع موجود دیدگاه واقع بینانه و منطقی ارائه میداد. به طور تلویحی نظام فاسد سیاسی لبنان را مسئول وجود مشکلات فزاینده میدانست. بر این اساس مردم احساس کردند که در سایه نسل جدیدی از علمای متعهد و دلسوز زندگی میکنند، که پیش از این چنین علمایی در صحنه پیکار حضور نداشتند. این شیوه پیکار سیاسی به شدت رشد و گسترش یافت و به هسته ای تبدیل شد که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، یک جریان بزرگ و جدی اسلامی را شکل داد. پیروزی انقلاب اسلامی، ساختار سازمانی و تشکیلاتی انقلابیون مسلمان لبنانی را تقویت کرد و به آنان انگیزه داد تا مفاهیم و جهتگیریهای سیاسی خود را عملی نمایند. این تحول تنها به بیروت محدود نبود بلکه سرتاسر سرزمین لبنان را فرا گرفت. به گونهای که شهر صور مرکز استان جنوب و اطراف آن و نیز شهرستان نبطیه و اطراف آن بیش از سایر شهرهای لبنان به فراخوانی پیام انقلاب اسلامی ایران پاسخ مثبت دادند. با توجه به این که شیخ راغب حرب از دوران نو جوانی یکی از پیشگامان نهضت اسلامی در جنوب بود بی درنگ به این فراخوانی پاسخ داد. او در تابستان سال 1974 به جبشیت بازگشت و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خود را در مقابل حضور گسترده و فعال نیروهای چپگرا و لائیک با جدیت آغاز کرد، هرچند که تعداد همراهان و یاران او اندک بود. به طور خلاصه میتوان اوضاع و شرایط آن روز حاکم بر جنوب لبنان را به این شکل ترسیم کرد:
- فعالیتهای گسترده احزاب چپ گرا همچون کمونیستها و طرفداران حزب بعث عراق. تردیدی نیست که احزاب چپ گرا و جنبشهای انقلابی لبنانی در سایه حضور سازمان آزادی بخش فلسطین، و به بهانه تلاش برای حل مشکلات مردم و به منظور مخالفت با نظام فئودالیسم سیاسی، بسیاری از جوانان فعال و مستعد لبنانی را جذب سازمانها و تشکیلات خود کرده بودند. اما حرکت و خیزش نوپای فعالان مسلمان توانست به تدریج این بساط را از زیر پای احزاب یاد شده برچیند، و در این مسیر گامهای بلندی بردارد.
- فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی گسترده برخی برادران مسلمان لبنانی در جنوب. به موازات این فعالیتها آقای شیخ حسن مالک نیز در روستای کَفَر تَبنیت استقرار یافت و فضای فرهنگی و دینی آن منطقه را به شدت دگرگون ساخت. در همان حال فعالیت برخی از روحانیون عراقی که به دعوت مرحوم شیخ محمد مهدی شمس الدین در روستاهای النمیریه و الشرقیه و الدویر استقرار یافته بودند و علوم و احکام و معارف اسلامی را به مردم میآموختند، موجب شد شخصیتهای فرهنگی و کادرهای مسلمان فعالی در روند پیکار اسلامی در منطقه پرورش یابند. در این میان فراموش نکنیم که فعالیتهای مهم و مؤثر جوانان انجمن التآخی که توسط شیخ راغب حرب تشکیل شده بود فضای مناسبی برای حضور قوی و فعالیت جوانان متعهد و دلسوز جنوب لبنان فراهم آورد.
- همفکری و همبستگی اقشار گوناگون مردم با فعالیتهای دامنه دار امام موسی صدر در سرتاسر سرزمین لبنان. با آمدن امام موسی صدر به لبنان، نهضت شیعیان بر ضد نظام سیاسی حاکم شکل تازهای بخود گرفت. و حضور و فعالیتهای سیاسی فرهنگی طایفه شیعه گسترش یافت، اکنون طایفه شیعه یکی از گردانندگان صحنه سیاسی لبنان درآمده و مقاومت حزب الله ضمن ادامه راه امام صدر میکوشد بخشی از حقوق از دست رفته طایفه شیعه را به آنان بازگرداند.
- فعالیتهای گسترده حزب آزادی بخش اسلامی و همفکری اقشار گوناگون مردم با آن. اگر این حزب توسط برخی محافل امنیتی لبنان سرکوب نمیشد، میتوانست افرادی زیادی را به خود جذب کند. چرا که در شکلگیری برخی جریانات فکری و سیاسی نقش بسزایی ایفا کرد.
- پیدایش نوع جدیدی از گرایشات اسلامی و برخورد منطقی اسلام گرایان با مشکلات جامعه از طریق هم گرایی با برخی جنبشهای چپ گرا و سوسیالیست. اگر چه این گرایشها با مخالفت شخصیتهای مسلمان و جریانات متدین مواجه شد ولی بر فضای عمومی جامعه و فعالان مسلمان لبنان تأثیر مثبت برجای گذاشت. در نتیجه این فضای باز، تعدادی کادرهای آگاه و شخصیتهای فرهیخته و روشنفکر و تأثیر گذار بروز کردند. این شخصیتها اگر چه تا نهایت بر گرایشهای فکری خود پایدار نماندند، ولی بخشی از صحنه فعالیتهای سیاسی را تشکیل دادند که نشانههای آن به روشنی در سال 1974 نمایان شد.
- وجود برخی شخصیتهای متدین سنتی که به دلایل گوناگونی به دینداری گرایش پیدا کردند. و راه خود را در پرتو فضای جدید گرایشهای اسلامی ادامه دادند. در این زمینه هیچ گاه نباید تأثیرگذاری و نقش تعیین کننده برنامههای آموزشی و فرهنگی ابزارها و کارگزاران نظام سیاسی حاکم بر لبنان و نیز حضور جنبشهای مقاومت فلسطینی و همچنین فعالیت گروه های تبلیغی مسیحیت را فراموش کنیم. به هر حال میتوان گفت که شهید شیخ راغب حرب در چنین شرایط دشواری پیکار و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خود را در جنوب لبنان آغاز کرد. بی تردید جنوب لبنان در آن مرحله به میدان وسیعی برای همه گونه فعالیتهای فرهنگی و سیاسی تبدیل شده بود. و این فعالیتها میزان آگاهی مردم آن سرزمین را بالا برد.
http://alghadir.ghasam.ir/fa/news-details/28915/
*******************************************************************************
سخنان دختر شهید شیخ راغب حرب خطاب به حضرت آیتالله خامنهای
[ترجمه سخنان دختر شهید: آقای ما! سلامی گرم از تمامی زنان و مردان و کودکان خانواده شیخ شهید (شیخ راغب حرب) و سلام بیعت کنندگان مطیع امرتان، به شما. شیخ شهیدان به امام خمینی گفته بود: «آقای من! اگر دریا را درنوردید، با شما مینوردیم!». و ما اکنون به شما میگوییم: «آقای ما! به خدا اگر دریا را درنوردی با تو مینوردیم».]
شهید شیخ راغب حرب از سران حزبالله لبنان بود که توسط رژیم اشغالگر قدس به شهادت رسید.
دکتر "فضلالله صفی" در گفتگو با خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، درباره آخرین وضعیت جسمانی "آیتالله محمدرضا مهدویکنی" رئیس مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: وضعیت عمومی ایشان قابل قبول است اما عفونت ریوی نیز جدیدا به وضعیت بالینی ایشان اضافه شده و این خطر بسیار بزرگی است که بیماران بستری در بخش ICU را تهدید میکند.
وی پیرامون مشورت تیم پزشکی معالج به منظور اقدامات درمانی برای بهبود وضعیت آیتالله مهدویکنی گفت: کارهایی که از سوی این تیم انجام میشود بیشتر مراقبتی و حمایتی است چرا که درمانهای اساسی بیشتر بستگی به وضعیت هوشیاری ایشان دارد که متاسفانه طی سه هفته اخیر بهبودی خاصی حاصل نشده است.
سخنگوی تیم پزشکی "آیتالله مهدوی کنی" عفونت ریوی را در روند درمانی آیتالله مهدوی کنی بسیار خطرناک ارزیابی کرد و افزود: سیستم ایمنی بیماران با کهولت سن تضعیف شده و بیشتر در خطر عفونتها قرار میگیرند.
پزشک معالج رئیس مجلس خبرگان رهبری در مورد آخرین تصمیم تیم پزشکی پیرامون وضعیت جسمانی ایشان خاطرنشان کرد: تشخیصها از قبل از سوی تیم پزشکی داده شده و در حال حاضر درمانهای حمایتی بر روی ایشان انجام میشود.
وی خاطرنشان کرد: تنها در وضعیت نورولوژیک یا همان ضریب هوشیاری است که پزشکان کاری جز انتظار نمیتوانند انجام دهند که تاکنون شواهدی از بهبودی آیتالله مهدوی کنی نیز مشاهده نشده است.
گفتنی است، امروز(یکشنبه 8 تیرماه) بیست و چهار روز از بستری شدن "آیتالله محمدرضا مهدوی کنی" رئیس مجلس خبرگان رهبری در بیمارستان بهمن تهران میگذرد.
رئیس مجلس خبرگان رهبری، پس از بازگشت از مراسم ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی در 14 خرداد ماه سال جاری دچار عارضه قلبی شده و تاکنون در حالت کما بسر میبرد.
نظر آیت الله سیستانی درباره روزه در روزهای بلند
به گزارش شفقنا، "حضرت آیتالله العظمی سیستانی" به پرسشی درباره حکم روزه در کشورهایی که طول روز بسیار بلند است و برخی افراد طاقت روزه در آن شرایط را ندارند پاسخ دادهاند و در پاسخ به این پرسش که در کشور دانمارک زندگی میکنم روز در ماه مبارک رمضان 18 تا 19 ساعت است حکم روزه ما چیست؟ پاسخ دادند: هر شخصی که میتواند از طلوع فجر تا اول شب روزه بگیرد و از این جهت در زحمت غیرقابل تحمل واقع نمیشود، وظیفه دارد روزه بگیرد و یا آنکه سفر کند و سپس روزهاش را قضا نماید و اما کسانی که روزه گرفتن به این مدت برایشان میسر نیست، باید یا سفر کنند و یا آنکه از اول طلوع فجر نیت روزه نمایند ولی هر وقت احساس کردند ادامه روزه برایشان غیرقابل تحمل است افطار نموده به مقدار لازم آب و یا غذا بخورند و سپس روزه این روز را قضا نمایند و کفارهای بر آنان نیست.
باشگاه خبرنگاران
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ خداوندا ! روزهام را در این ماه روزه روزه داران قرار ده
و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و شب زنده داریام را شب زنده داری شب زنده داران
ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ و بیدارم کن در آن از خواب بی خبران
و هَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ و ببخش گناهم را در آن ای معبود جهانیان
واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. و از من درگذر ، ای در گذرنده از گنهکاران .
در حدیثی گرانقدر از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نیز داریم که فرمودند: ”اذا اغتاب الصائم افطر(2)” یعنی ”هرگاه روزه دار غیبت کند روزهاش را خورده است” و در حدیث دیگری میفرمایند: ”من اغتاب امرا مسلما بطل صومه و نقض و وضوه”(3) یعنی ”هر که غیبت مسلمانی را نماید روزه و وضویش باطل میگردد.
اقسام روزه
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ
خدایا روزه مرا روزه صائمین قرار بده ؛ صائمین چه کسانی هستند ؟
سه نوع روزه داریم ؛ 1- روزه عام 2- روزه خاص 3- روزه خاص الخاص
روزه عام: همان روزهای است که عموم مردم میگیرند ؛ نمیخورند و نمیآشامند، ولی متأسفانه به نامحرم هم نگاه میکند ؛ گناه هم میکند ؛ حجابش را هم مراعات نمیکند . بنابراین روزه عام روزهای هست که انسان تنها از اموری که روزه را باطل میکند خودداری مینماید.
روزه خاص: روزهای است که روزهدار علاوه بر اینکه از خوردن و آشامیدن خودداری میکند اعضاء و جوارحش هم روزه دارد ؛ چشمش را هم از معصیت میبندد ؛ سحر که روزه میگیرد نیت میکند که خدایا من همه اعضاء و جوارحم روزه است؛ گوشم غیبت نمیشنود ، زبانم غیبت نمیکند ، و ... این روزه خاص است.
حدیث : عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ (1) وقتی روزه میگیری باید گوش تو هم روزه باشد ( از گناهان مربوط به گوش مثل گوش دادن به غیبت و....)جداً پرهیز کنید، چشمت هم باید روزه باشد ، پوستت هم باید روزه باشد ؛ موی سرت هم باید روزه داشته باشد ؛ خانمها باید حجابشان را رعایت کنند این نکته را باید توجه داشته باشیم که تعیین حدود حجاب بر عهده مرجع تقلید است نه رییس جمهور، رییس مجلس و یا هر مسئول دیگری، بانوان باید مرز حجاب خود را از مرجع تقلیدشان بپرسند مراجع تقلید اسلامشناس هستند و هرکسی نمیتواند خودش در مسایل دینی رای دهد.
روزه خاص الخاص : این روزه، روزهای هست که غیر از خدا هیچ چیز دیگری در دل روزهدار نباشد ؛
ای یک دله صد دله ؛دل یک دله کن
مهر دگران را ز دل خود یله کن
اگر در ماه رمضان همه کارها برای خدا باشد ؛ روزه خاص الخاص تحقق مییابد و از این رو در دعا از خدا میخواهی اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ یعنی خداوندا روزه مرا روزه خاص الخاص قرار بده .
در حدیثی گرانقدر از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نیز داریم که فرمودند: ”اذا اغتاب الصائم افطر(2)” یعنی ”هرگاه روزه دار غیبت کند روزهاش را خورده است” و در حدیث دیگری میفرمایند: ”من اغتاب امرا مسلما بطل صومه و نقض و وضوه”(3) یعنی ”هر که غیبت مسلمانی را نماید روزه و وضویش باطل میگردد. که از این دو حدیث گرانبها در مییابیم که روزه فقط با گرسنگی و تشنگی کشیدن محقق نمیگردد و غیر از موارد ذکر شده در رساله عملیه که باعث ابطال روزه میگردد، عوامل دیگری چون غیبت نیز روزه فرد مسلمان را باطل مینماید و از این رو روزه واقعی روزهای است که باید در آن تمام اعضا و جوارح انسان روزه دار باشد. به طوری که فرد روزه دار باید از تمام اعمال قبیح چون (غیبت، فحش و ناسزا، خشم و غضب، نگاه به نامحرم و...) دوری نماید.
چنانچه امام صادق علیهالسلام نیز در حدیثی چنین میفرمایند که: ”پدرم فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله از زنی روزه دار شنید که به کنیزش فحش میداد پس دستور داد طعامی حاضر نمودند و به آن زن فرمود: بخور، پاسخ داد: ای رسول خدا! من روزهام، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ‘یف تکونین صائمه وقد سببت جاریتک؟ ان الصوم لیس من الطعام و الشراب و انما جعل الله ذلک حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول یفطر الصائم ما اقل الصوام و اکثر الجواع”(4) یعنی ”تو چه روزه داری که به کنیزت فحش دادی؟ به راستی که روزه، خودداری از خوردن و آشامیدن نمیباشد، فقط و فقط خداوند آن را (روزه را) به عنوان مانعی از سایر زشتیهای گفتاری قرار داده است، زشتیهایی که روزه روزه دار را میشکند (باطل میکند) چقدر روزه داران (حقیقی) اندک و گرسنگان فراوانند”
روزه صحیح و کاملی که خدا برای کامل نمودن روزهدار مقرر فرموده، قطعاً شامل خودداری اعضای بدن از گناه میباشد، و روزه کاملتر این است که علاوه بر آن، قلب را از یاد غیر خدا باز داشته و از هر چه غیر اوست روزه بگیرد.

فرودگاه ایمان را برای نزول ملائکه باز نگه داریم
باید دلهای خود را برای خدا خالی کنیم، ملائکه شب احیاء فرود میآیند، ولی فرودگاه دلمان را پیدا نمیکنند؛ تعلقات به مال، زن، بچه و دنیا جایی برای نزول ملائکه باقی نگذاشته است دل اگر خالی باشد آن وقت « تنزل الملائکة و الروح » (5) تحقق مییابد و اگر این گونه نباشد ملائکه در شب احیاء بر دل شما فرود نمیآیند ؛ در ماه رمضان کاری بکنیم که جا برای نزول ملائکه داشته باشیم .
مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی راجع به شرایط روزه صحیح چنین گفته است :
در روایات آمده است: «غیبت، دروغ، نگاه (حرام) پیدر پی، دشنام دادن و ظلم - کم باشد یا زیاد -، باعث باطل شدن روزه میشود، و روزه، فقط خودداری از خوردنی و آشامیدنی نیست، هنگام روزه گوش، چشم، زبان و ... باید روزه بگیرند. دست و پایت را نگهدار و بسیار سکوت کن مگر از خیر. و با نوکرت رفق و مدارا نما. از جدال و آزار رساندن به نوکر خودداری کن و وقار روزه را داشته باش و وقتی روزهای با زمانی که روزه نیستی باید با هم فرق داشته باشند.» رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «آسانتر ین چیزی که خداوند در روزه بر روزهدار واجب نموده، خودداری از خوردنی و آشامیدنی است.» فقها به صحت روزه بعضی از آنها فتوا دادهاند. جمع بین روایات بالا با روایتی که از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد شده و سخن فقها در این است که بگوییم، منظور از صحت در احادیث فوق این است که« چنین روزهای مورد قبول خداوند است» و منظور از صحت در کلام فقها این است که «چنین روزهای قضای آن را ساقط میکند».
خلاصه این که روزه صحیح و کاملی که خدا برای کامل نمودن روزهدار مقرر فرموده، قطعاً شامل خودداری اعضای بدن از گناه میباشد، و روزه کاملتر این است که علاوه بر آن، قلب را از یاد غیر خدا باز داشته و از هر چه غیر اوست روزه بگیرد. هنگامی که انسان ماهیت روزه، درجات و فلسفه تشریع آن را فهمید، ناچار باید از هر گناه و حرامی، به خاطر قبول روزهاش خودداری کند ، و الا مسئول بوده و به خاطر اینکه اعضای بدنش روزه نگرفتهاند، مجازات میشود، و ساقط شدن قضای روزه به این معنا نیست که انسان را در روز قیامت از مجازات نجات دهد.] (6)
ویژگی قائمین
وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ
خدایا در ماه رمضان قیام مرا قیام قائمین قرار بده ؛ یعنی شب که نماز شب میخوانم، قیامم قیام قائمین باشد ، قائمین آنهایی هستند که در نماز از خوف خدا گریه و زاری میکنند
باید نماز ، نمازی باشد که از روی عشق باشد ؛ چرا که خروس هم نماز شب میخواند، ولی عشق ندارد لذا شاعر گفته :
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد (7)
«قیام ما را قیام قائمین قرار بده»؛ یعنی نماز مرا نماز عاشقانه قرار بده ؛ برای نماز شب از خواب باید بپریم نه اینکه ساعت کوک کنیم تا بیدار شویم.
بعد دیگری که از این قسمت از دعا برداشت میشود این است که ؛ در اینجا منظور از قیام شاید اقامه نماز و یا به عبارت دیگر هر نوع برخاستی که امر خیری در آن باشد، همانند (بیداری در سحرهای ماه رمضان برای سحری خوردن و یا دعا و مناجات نمودن، افطار نمودن روزه، کمک نمودن به مستمندان و...) که همه اینها نوعی قیام میباشد ، فقط مهم این است که هدف و قصد و نیت، رضای خداوند باشد یعنی اراده هر کاری را نمودیم فقط رضای خدا را در نظر بگیریم .
از غفلت بپرهیزیم
وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ
و در این روز اول ماه رمضان مرا از خواب غفلت بیدار بکن ؛ این هم دعای خوبی است، گناه نکنیم هر لحظه ممکن است مرگ از راه برسد مثلاً فلان آقای فروشنده دارد آب توی شیر میریزد، یک مرتبه سکته میکند ، مرگ که خبر نمیکند و اینها غفلت است.
امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام در نامهای به یکی از صحابه خویش مینویسد : ”فتدارک مابقی من عمرک ولا تقل غدا بعد غد فانما هلک من کان قبلک با قامتهم علی الامانی و التسویف حتی اقامهم امرالله بغته و هم غافلون فنقلوا علی اعوادهم الی قبورهم المظلمه الضیقه و قد اسلمهم الا و لا دوا الاهرن” (8) یعنی ”پس باقیمانده عمرت را دریاب و نگو فردا بعد از فردا (چنین خواهم نمود) همانا انسانهای قبل از تو به خاطر آرزوها و به تأخیر انداختنها هلاک شدند تا ناگهان امر خداوند (یعنی مرگشان) فرا رسید و آنها غافل بودند، پس بر روی چوبهایشان (تابوتهایشان) به سوی قبرهای تاریک و تنگ خود منتقل شدند و فرزندان و خویشاوندانشان آنها را تسلیم (گور) نمودند” پس در اینجا در مییابیم که اکثر انسانها در خواب غفلت به سر میبردند، خوابی که انسان را از معبود و پروردگار خویش جدا میسازد، خوابی که چشمان انسان در آن باز است اما دل انسان واقعیتها را نمیبیند. پس در این روز از خداوند میخواهیم که ما را از خواب غفلتی که انسان را به هلاکت و نابودی میکشاند بیدار نموده و نجات بخشد...”
روزهای است که روزهدار علاوه بر اینکه از خوردن و آشامیدن خودداری میکند اعضاء و جوارحش هم روزه دارد ؛ چشمش را هم از معصیت میبندد ؛ سحر که روزه میگیرد نیت میکند که خدایا من همه اعضاء و جوارحم روزه است؛ گوشم غیبت نمیشنود ، زبانم غیبت نمیکند ، و ... این روزه خاص است.
وَ هَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ
خدایا در این ماه رمضان مرا ببخش ای خدایی که از گنهکاران میگذری
پی نوشت ها :
1-الکافی ،ج 4 ، ص 87
2- عوالی اللآلی ج 1، ص 263 و حدیث 53
3- الفقیه، ج 4، ص 15
4- اصول کافی، ج 4، ص 87
5- سوره قدر آیه 4
6- ترجمهالمراقبات ، ص 210
7- گلستان سعدی
8- اصول کافی، ج 4، ص 87
فرآوری : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع :
سایت حوزه
اندیشه مطهر
بیانات مرحوم آیة الله مجتهدی تهرانی
سایت مفاد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللهمَّ اجعل صِیامی فیهِ صِیامَ الصائِمین، وَ قِیامی فیهِ قِیامَ القائِمین وَ نَبِّهنی فیهِ عَن نَومَةِ الغافِلین، وَ هَب لی جُرمی فیهِ یا اِلهَ العالَمین وَاعفُ عَنّی یا عافِیاً عَنِ المُجرِمین
خدایا قرار ده روزهام را در این ماه روزه روزهداران واقعی و شب زندهداریام را نیز مانند شب زندهداران و بیدارم کن در آن از خواب بیخبران و گناهم را بر من ببخش ای معبود جهانیان و درگذر از من ای درگذرنده از گناهکاران.

به گزارش جهان نیوز به نقل از تسنیم، بسیج دانشجویی 105 واحد دانشگاه آزاد کشور در نامهای سرگشاده خطاب به حمید میرزاده رئیس دانشگاه آزاد، درباره بخشنامه اخیر این دانشگاه به مسئولان حراست، تاکید کرد: چنین اقداماتی دانشگاه را به فاز چالشهای جدی در حوزه فرهنگ وارد کرده و دانشگاه را دچار حاشیههای فراوان مینماید.
متن این نامه به شرح ذیل است:
بسمه تعالی
بنده هم نگرانم، مسئله فرهنگی مسئله مهمی است، با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد. مسئولان فرهنگی باید مراقب رخنههای فرهنگی باشند. «مقام معظم رهبری»
جناب آقای دکتر میرزاده
ریاست محترم دانشگاه آزاد اسلامی
سلام علیکم
بیشک دانشگاه و مراکز آموزش عالی هر جامعه، معرف بالاترین سطح از علم و فرهنگ آن جامعه است. لذا آموزش عالی کشور باید مبدأ تحولات علمی و فرهنگی باشد.
احیای هویت تمدنی و پیشرفت جمهوری اسلامی مستلزم رشد متوازن و همه جانبه ابعاد علمی، فرهنگی و سیاسی کشور است که در مسیر تعالی آن، دانشگاه نقش پیشران و موتور محرکه را بر عهده خواهد داشت.
در همین راستا دانشگاه رسالتهای گوناگون و مهمی در ابعاد فرهنگی، تربیتی و آموزشی بر عهده دارد که میباید آنها را بهصورت نظاممند لحاظ نمود.
در این میان اولویت دادن به تربیت و تهذیب روانی و تعالی معنوی سرمایه انسانی دانشگاه و محور قرار دادن تزکیه در محتوای آموزشی و همچنین انضباط بخشی و اعتلای فرهنگی– تربیتی فضای عمومی دانشگاهها و رعایت شئونات محیط علمی و تعظیم شعائر در دانشگاهها براساس فرهنگ اسلامی یکی از ضروریات غیرقابل انکار است. این مهم، برنامهریزی دقیق با ضمانت اجرایی و عملیاتی را میطلبد.
جناب آقای دکتر میرزاده
ابلاغ دستورالعمل اخیر حراست محترم دانشگاه آزاد مبنی بر عدم ورود این نهاد به مسئله حجاب و ابلاغ آن به دفاتر حراست واحدهای دانشگاه آزاد سراسر کشور جای بسی تأمل دارد.
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که قطعاً وظیفه حراست دانشگاه برخورد با خاطیان از قانون است که فضای مقدس دانشگاه را خدشهدار مینمایند. حال سوال اینجاست که با این دستورالعمل و کاهش شأن حراست در حد یک نیروی استطلاعی خلاء بوجود آمده چگونه برطرف خواهد شد و چه کسی مسئول برخورد با قانون شکنان میباشد؟
نقش معاونت محترم فرهنگی در انجام امور و تدوین آییننامههای اجرایی جهت اقدامات فرهنگی بر کسی پوشیده نیست اما باید دانست که اجرای چنین قوانینی باید ضمانت اجرایی داشته باشد و با متخلفان برخورد گردد. در مسأله حجاب و عفاف که یکی از مسائل مهم فرهنگی است قطعاً هم راه های ایجابی باید لحاظ شود و هم راه های سلبی. نباید فراموش کرد هر دانشجویی که به دانشگاه آزاد راه می یابد در ابتدای ورود چارچوبی را قبول می کند که باید به آن ملتزم باشد.
ریاست محترم دانشگاه آزاد اسلامی
به نظر میرسد اعمال این چنین اقداماتی دانشگاه را به فاز چالشهای جدی در حوزه فرهنگ وارد کرده و دانشگاه را دچار حاشیههای فراوان می نماید.
جناب آقای دکتر میرزاده
مطالبه جدی از جنابعالی آن است که به دور از برخوردهای سلیقهای با امور مهم فرهنگی، به صورت ویژه بحث حجاب و عفاف را با تدوین قوانین جامعتر و آمادهسازی زیرساختهای فرهنگی در دستور کار دانشگاه آزاد قرار داده و ضمن ایجاد بستری امن در دانشگاه، برای جامعه علمی فضای مناسبی برای وصول به قلههای علم و معرفت را فراهم فرمایید.
امضاءکنندگان این نامه سرگشاده عبارتند از:
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد غرب
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد روانسر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد قصر شیرین
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد کنگاور
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد همدان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بهار
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسدآباد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد ملایر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد آبادان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد امیدیه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اندیمشک
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اهواز
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد ایذه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد باغملک
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بهبهان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد خرمشهر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دزفول
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد رامهرمز
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد سوسنگرد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شوشتر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد ماهشهر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مسجد سلمیان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شادگان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد هندیجان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد گتوند
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شوش
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد لاهیجان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد رودسر
بسیچ دانشجویی دانشگاه آزاد آستانه اشرفیه
بسیچ دانشجویی دانشگاه آزاد علوم تحقیقات گیلان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شیراز
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد داراب
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد لارستان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مرودشت
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد کازرون
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد فسا
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اقلید
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد آستارا
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد واحد سنندج
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد قروه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بیجار
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد سقز
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد علوم تحقیقات سنندج
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد ارومیه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد خوی
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مهاباد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد نقده
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد تکاب
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شاهیدندژ
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اشنویه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد ماکو
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد سلماس
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد چایپاره
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد گرمسار
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شاهرود
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دامغان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد سمنان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مهدیشهر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اردبیل
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مشکین شهر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد خلخال
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بیله سوار
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد پارس آباد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد گرمی
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد گرگان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد علی آباد کتول
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد آزادشهر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد گنبد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بندر گز
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مینودشت
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد میاندوآب
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بوکان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد سردشت
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد پیرانشهر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد یزد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد میبد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد تفت
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد صدوق
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بافق
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد خاتم
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد ابرکوه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مهریز
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد کرمانشاه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد صحنه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد هرسین
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شهرضا
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد خمینی شهر
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مبارکه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دهاقان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد علامه مجلسی
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد لنجان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد کاشان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد خوراسگان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دولت¬آباد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد نجف آباد
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد تیران و کرون
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد میمه
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد انزلی
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد رودبار
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اصفهان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد زنجان
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد رشت
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد قزوین
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد کرج
بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد رودهن

مادر سید زهرا حسینی راوی کتاب «دا» درگذشت.
آمد رمضان هست دعا را اثری دارد دل من شور و نوای دگری
ما بنده عاصی و گنهکار توییم ای داور بخشنده بما کن نظری
همگی مسافریم؛ بعضی در میان راه از سفر باز میمانند و بعضی به مقصد میرسند. آیا ما به ماه مبارک رمضان میرسیم یا عمرمان به پایان می رسد؟ همانگونه که برادران و خواهرانی که سال گذشته با ما روزه گرفتند و طناب عمرشان پاره شد و دیگر فرصتی برای روزه گرفتن ندارند!
بزرگان ما با دعا به استقبال ماه مبارک رمضان میرفتند و چنین دعا میکردند: " اللهم بَلِّغنا رمضان، اللهم سَلِّمنا رمضان وسَلِّم رمضان لنا و تَسَلَّمه مِنّا مُتَقَبَّلاً؛ خدایا ما را به رمضان برسان و ما را تا ماه رمضان سالم نگهدار و رمضان را به سلامت به ما برسان و آن را از ما قبول شده بپذیر.
علم قبل از عمل:
در پرتو شناسایى موقعیت و شناخت جایگاه ماه خدا است که انسان مومن هنگام حلول و تشریف فرمایى آن، مى تواند استقبال شایسته از آن به عمل آورد. چه قدر اعمالی بودند که به سبب نادانی برباد شدند! پس باید بنشینیم و قبل از روزه گرفتن، چیزی از فضایل، احکام و آداب روزه را فرا گیریم.
نخستین کارى که باید در ارتباط با “ماه مبارک” انجام گیرد، بدست آوردن نگاه صحیح نسبت به آن مى باشد، نگاهى برگرفته از آنچه که کتاب خدا و پیشوایان راستین الهى به انسان ارائه کرده اند. بدین ترتیب لازم است انسان مومن، در آغاز و پیش از انجام هرگونه رفتار و برخورد با این ماه، در تب و تاب به دست آوردن آگاهى از “چیستى ماه رمضان” و کسب معرفت لازم درباره مقام، موقعیت و جایگاه آن باشد.
در روایت “ابى مسعود انصارى” از پیامبر اکرم (ص) مى خوانیم: “ لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فِی رَمَضانِ لَوَدَّ اَنْ یَکُونَ رَمَضانُ السَّنَة ” اگر بنده، از آنچه که در ماه رمضان قرار داده شده آگاهى داشت، با تمام وجود دوست مى داشت که همه سال، ماه رمضان باشد(بحار الانوار، ج 93، ص 346).
کسی که وارد معرکه میشود امید پیروزی را دارد و کسی که برای آزمونی میرود آرزوی موفقیت در آن دارد، ما به استقبال ماهی میرویم که در آن درجات بالا میروند و به ثوابِ نیکیها افزوده و بدیها زدوده میشوند و انسانها از آتش جهنم رهایی مییابند. پس بر ما لازم است که خود را برای ورود به این ماه عزیز آماده کنیم. گفته شده است، بسیار بخوانید در بقیه ماه شعبان این دعا را: اَلّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضی مِن شَعبانَ، فَاغفِرلَنا فیما بَقِیَ مِنهُ. بار خدایا اگر ما را در آن مقدار که گذشته از ماه شعبان نیامرزیده ای، در باقی مانده آن بیامرز ما را.
امام سجاد (ع) نیز اشتیاق و شدت علاقه خود را به ماه مبارک رمضان اینگونه بیان می کنند: «السَّلامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَیْکَ، وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَدا إِلَیْکَ» «سلام بر تو ای ماهی که نسبت به آمدنش حریص بودیم و در آینده مشتاق آمدن آن هستیم.»
پنج جایزه برای فرد روزه دار
نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فرد روزه دار پنج جایزه دارد:
1- نظر لطف خداوند شامل بنده اش می شود.
2- تمام شبانه روز ماه رمضان ملائکه برای روزه دار طلب مغفرت می کنند و می گویند: خدایا او را بیامرز.
3- خداوند در اول ماه رمضان به بهشت فرمان می دهد که خودت را برای بنده من زینت کن.
4- وقتی ماه تمام شود و بنده از این ماه عبور کند، آخرین شب ماه رمضان، خداوند همه گناهانش را می آمرزد. کسی بلند شد و گفت: آیا منظورتان شب قدر است؟ فرمود: نه، شب عید؛ چون مزد کار را آخرش می دهند.
5- بوی دهان آنها که به ظاهر بوی خوشی نیست، نزد خدا مانند مُشک و عنبر است (بحارالانوار، ج 93، ص 364).
اما شرط این پنج جایزه چیست؟ پیغمبر گرامی اسلام فرمود: برای رسیدن به این جوایز باید به اموری پایبند باشیم. براساس این روایت سه مورد از آنها به حق مردم بر می گردد: صله رحم، حق همسایه و مراعات مردم و سه مورد دیگر مربوط به خود انسان می شود: کنترل زبان، حفظ دین و نگهداری خویش(مستدرک الوسائل، ج 7، ص 370).
با طرفة العینی ماه رمضان به پایان می رسد، بیاییم از لحظه لحظه این ماه عزیز استفاده کنیم. اگر افطار و سحر را با خواندن «انّا اَنْزَلناه»شروع کنیم، خداوند میان سحر و مغرب پاداش شهدا را به ما می دهد. هر کس وقت افطار صدقه بدهد اگر چه به اندازه یک قرص نان، برای او تبدیل به حجابی از آتش می شود.
محمد طاهر یعقوبی
http://www.shomalnews.com/view/99815 شمال نیوز
روان ، روح ، و نفس
بحث دیگرى که لازم است بدان پرداخته شود، مفهوم سلامت روانى و فرق آن با سلامت روحى است که یکى در حیطه طب و دیگرى در دامنه اخلاق است . براى روشن شدن بحث باید واژه هاى روان ، روح ، نفس ، و جان را باز شناسیم .
در ادبیات روان شناسى و روان پزشکى ، کلمه روان ، بیشتر به واکنش هاى رفتارى که برگرفته از فعالیت هاى عالى (Cotical - HighFunct ) مى باشد، اطلاق شده است که این حقیقت ، با نفس مجرد یا روح آدمى که در اعتقادات الهى مطرح گردیده است ، متفاوت است . به این ترتیب روانشناسى با روح شناسى یا معرفة النفس فرق دارد. به آیه زیر از قرآن مجید توجه کنید:
یسئونک عن الروح قل الروح من امر ربى و ما اءو تیتم من العلم الا قلیلا (56)
اى پیامبر! از تو درباره روح سؤ ال مى کنند: بگو: روح از عالم امر (در مقابل عالم خلق ) است و به شما، جز کمى از علم و دانش نداده اند.
یعنى آگاهى شما در زمینه روح شناسى ، اندک است زیرا که روح از مقوله عالم ماءمور (عالم خلق ) نیست بلکه از مقوله عالم امر است .
براى تفکیک واژه هاى نفس و روح در اعتقادات اسلامى به نکته هاى زیر توجه کنید:
شیخ طبرسى (ره ) ذیل آیه :
و ما یخدعون الا انفسهم (57)
و جز خویشتن کسى را گول نمى زنند،
مى گوید: نفس سه معنى دارد: یکى ؛ به معنى روح ؛ مانند خرجت ، نفسه ؛ یعنى روحش خارج شد. دیگرى ، به معناى تاءکید مثل (جاء زید نفسه )؛ یعنى زید خودش آمد مک و سوم ؛ به معناى ذات و اصل ؛ (مانند همین آیه مورد اشاره ).
نفس در قرآن نیز به چند معنى آمده است :
1) به معناى روح ؛ مانند آیه : الله یتوفى الاءنفس حین موتها... (58)
2) به معناى ذات و شخص ؛ مانند آیه : واتقوا یوما لا تجزى نفس عن نفس شیئا . (59)
3) به معناى تمایلات نفسانى و خواهش هاى غریزى ؛ مانند آیه و ما ابرء نفسى ان النفس لاءمارة بالسوء . (60)
و یا آیه : و نفس و ما سویها. (61)
4) به معناى قلب و باطن ؛ مانند آیه : و اذکر ربک فى نفسک تضرعا و خفیفة (62)
کلمه روح مجموعا 21 بار در قرآن بکار رفته است که معانى مختلفى دارد از جمله :
1) به معناى فرشته : فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا (63) و (ونزل به الروح الامین على قلبک ) (64)
2) فرشته مخصوص ؛ به نام روح : تنزل الملائکة و الروح ... (65)
3) روح مستقل : فاذا سویته و نفخت فیه من روحى فقعواله ساجدین (66)
3) روح ، حقیقى از عالم امر: قل الروح من امر ربى (67)
اما معناى واژه Psycge؛ این کلمه ، معمولا به صورت پیشوند بکار رفته است که معانى زیر را دارد:
1) حیات و جان مانند: Stasy Psycho:
2) به معناى فکر و ذهن و فعالیت هاى ذهنى درمانى ؛ مانند پسیکودینامیک Psychodynamic .
3) به معناى روح مجرد؛ مانند: Psychologu.
4) به معناى روش هاى روانى و یا شیوه هاى روانشناسى ؛ مانند: Psychotherapy .
5) به معناى روحى ، در مقابل جسمى ؛ مانند: physical Psycho (در مقابل فیزیک مطرح شده است ).
در اینجا به نظر مى رسد: توجه به جمله اى از شیخ الرئیس ابو على سینا براى جمع بندى مباحث مطروحه ، مناسب باشد:
خداوند، مردم را از گرد آوردن سه چیز آفرید: یکى تن ، که او را (به تازى )، بدن یا جسد خوانند و دیگرى جان ، که او را روح خوانند و سوم روان ، که او را نفس خوانند.
همانطور که ملاحظه مى شود در مقابل روح و جسم ، واژه روان است که هیچ یک از آن دو نیست ولى در ارتباط با آنهاست و ممکن است پلى یا مرزى بین آن دو باشد و شاید همان فعالیت هاى عالى مغز باشد که به صورت مجزا توسط ابو على سینا، مطرح شده است و آن را با نفس و تمایلات غریزى ، که از معانى در فرهنگ قرآنى است ، برابر گرفته است . (68)
آفات روح و روان
براى روح و روان انسان دو آفت است یکى هوس و دیگرى شیطان . و ستم که بزرگ آفت روح است از نتیجه هاى هوسها و دمدمه هاى شیطان است . پرهیز از این دو آفت ؛ پیشگیرى از بیماریهاى روانى و اخلاقى است . درباره آفت نخست ، امام على (علیه السلام ) فرمودند: (69)
قرین الشهوة مریض النفس ، معلول العقل .
همنشین هوس ، جان و خردش بیمار است .
انک ان اطعت هواک اصمک و اعماک
اگر فرمانبر هوست شوى ، تو را کر و کور خواهد کرد.
الشهوات اعلال قاتلات و افضل اقتناء الصبر عنها .
هوسها، بیماریهاى کشنده اند و بهترین داروى آنها خود نگهدارى از آنها است .
من لم یداو شهوته بالترک لها لم یزل علیلا .
کسانى که امیال خود را با ترک آن درمان نکنند، پیوسته مریض مى باشند.
حرام على کل عقل مغلول بالشهوة ان ینتفع بالحکمة . (70)
هر دلى که توسط شهوت ها سرگشته و بیخود شود، از این که پارسایى آرامشش دهد، محروم است .
حرام على کل قلب متوله بالشهوات اءن یسکنه الورع . (71)
هر دلى که توسط شهوت ها سرگشته و بیخود شود، از این که پارسایى آرامشش دهد، محروم است .
همچنان که آفت هوس داراى انواع و اقسام است ، آفت دوم ؛ یعنى شیطان نیز فراوان است و باید در برابر آنها خردمندانه و هشیارانه عمل کنیم ).
امام صادق (علیه السلام ) درباره بسیارى شیاطین فرمود:
ان الشیاطین اکثر على المؤ منین من الزنابیر على الحلم . (72)
تعداد شیاطینى که در اطراف قلب مؤ من جمع مى شوند، بیش از زنبورهایى است که بر یک پاره گوشت گرد آیند.
با توجه به آنچه گفته شد، تنها نمازى جلو گیر و درمانگر بیماریهاى روانى و اخلاقى است که با دفع شیطان و ترک هوس خوانده شود.
در اینجا ممکن است این پرسش براى خواننده محترم پیش آید که آیا همچنان که جسم به وسیله آفتهاى مخصوص به آن از میان مى رود، روح هم به وسیله آفتهاى مخصوص به خود و یا آفتهاى جسم معدود مى شود یا خیر؟
پاسخ این است که هر چیزى تنها به وسیله آفات ویژه خود نابود مى گردد. اما روح توسط هیچ آفتى معدود نمى شود.
مناظره سقراط و گلاوکن در این باره خواندنى است .
روح به وسیله هیچ آفتى معدود نمى شود -... گفتم آیا درک نکرده اى که روح ما فناناپذیر است و هرگز معدوم نمى شود؟
در اینجا گلاوکن نگاهى تعجب آمیز به من کرد و گفت : قسم به زئوس که من چنین چیزى درک نکرده ام . آیا تو مى دانى بر این سخن دلیلى بیاورى ؟
گفتم : آرى . اگر اشتباه نکنم مى توانم آن را مذلل سازم . تو نیز همچنین زیرا مطلب آسان است .
گفت : نه براى من . اما بسیار مایلم که توضیح این مطلب آسان را بشنوم .
گفتم : مى توانى آن را بشنوى .
گفت : پس بگو تا بشنوم .
گفتم : آیا تو قایل به نیک و بد هستى ؟
گفت : آرى .
گفتم : آیا راجع به آنها مثل من فکر مى کنى ؟
گفت : چطور؟
گفتم : هر چه کارش تخریب و فاسد کردن باشد، بد و هر چه عملش ابقا و اصلاح باشد، خوب است ؟
گفت : آرى .
گفتم : آیا راجع به آنها مثل من فکر مى کنى ؟
گفت : چطور؟
گفتم : هر چه کارش تخریب و فاسد کردن باشد، بد و هر چه عملش ابقا و اصلاح باشد، خوب است ؟
گفت : آرى .
گفتم : آیا این را هم قبول دارى که هر چیزى بدى و خوبى مخصوص به خود دارد؟ مثلا آفت بینایى ،، امراض چشم است . آفت تندرستى ، بیمارى است . آفت نان کپک است . آفت چوب پوسیدگى و آفت برنج و آهنگ زنگ است و چنان که گفتم هر چیز یک آفت و بیمارى طبیعى دارد؟
گفت : تصدیق مى کنم .
گفتم : وقتى که یکى از این آفات در چیزى رخنه کند، آیا نه این است که دست بکار خرابى آن چیز مى شود تا بالاخره آن را بکلى معدوم و تباه کند؟
گفت : جز این نمى تواند بود.
گفتم : پس هر چیز به وسیله آفت طبیعى و بدى مخصوص به خود تباه مى شود و اگر آن آفت در کار نباشد، هیچ عامل دیگرى آن چیز را خراب نخواهد کرد زیرا بدیهى است که خوبى عامل تخریب نمى تواند بود و آنچه هم که نه بد است و نه خوب آن هم تباه کننده نیست .
گفت : آرى جز این نیست .
گفتم : پس اگر در میان هستى ها چیزى پیدا کنیم که آفت و فاسد کننده مخصوص به خود را داشته باشد ولى در عین حال آفت مزبور قادر به تخریب و معدوم ساختن آن چیز نباشد، آیا نمى توانیم بگوییم که یک چنین ترکیبى از فنا مصون است ؟
گفت : ظاهرا باید این طور باشد.
گفتم : مگر روح آفتى مخصوص به خود ندارد؟
گفت : چرا. آفت آن همان چیزهایى است که گفتیم ؛ یعنى ستمگرى و زیاده روى و بزدلى و نادانى .
گفتم : اما آیا هیچ یک از این آفتها روح را معدوم و تباه مى کند؟ هشیار باش که دچار اشتباه نشویم و تصور نکنیم که ستمگر و نادانى که هنگام خطاکارى دستگیر مى شود، صرفا به علت ارتکاب ظلم و آفت روح است ، تلف مى گردد. موضوع را این طور در نظر بگیر: مرض که آفت جسم است موجب تحلیل و تباهى جسم مى گردد تا جایى که دیگر از جسم اثرى باقى نمى ماند. همچنین همه چیزهایى که لحظه اى پیش بیان کردیم هر یک به وسیله آفت مخصوص خود نیست مى شود؛ یعنى آفت در آن رخنه کرده و در درون آن جایگزین مى شود تا آن را از بین ببرد. آیا چنین نیست ؟
گفت : همین است .
گفتم : اکنون درباره روح هم به همین طرز فکر کن . آیا ظلم و مفاسد دیگر به صرف نفوذ و استقرار در نفس انسان آن را فاسد و معدوم مى کند و به مرگ مى کشاند؛ یعنى روح را از جسم جدا مى کند؟
گفت : نه یقینا این طور نیست .
گفتم : پس اگر روح به دست آفت مخصوص خود معدوم نمى شود، چگونه مى توان گفت که آفت چیز دیگرى آن را معدوم مى کند؟
گفت : البته این طور نیست .
گفتم : اى گلاوکن ! درست به این نکته توجه کن : ما نمى گوییم که بدى خوراک ؛ یعنى کهنگى یا پوسیدگى آن یا هر عیب دیگرى که داشته باشد موجب مرگ مى شود بلکه مى گوییم که اگر بدى خوراک ، آفت مخصوص جسم را به وجود آورد، آنگاه جسم به وسیله آفت مخصوص خود، یعنى بیمارى ناشى از خوراک بد تباه مى شود. ولى هرگز مدعى نخواهیم شد که جسم به وسیله بدى خوراک تباه مى شود زیرا آن یک ماهیت دارد و این ماهیتى دیگر مگر آن که آفت این یک موجب بروز آفت مخصوص آن یک گردد.
گفت : آنچه تو مى گوییم کاملا درست است .
گفتم : پس به موجب همین استدلال ، ما تصدیق نخواهیم کرد که روح ممکن است به وسیله آفت چیزى دیگر و بدون دخالت آفت مخصوص به خود تباه شود یا یک چیز به وسیله آفت چیزى دیگر معدوم گردد مگر آن که آفت جسم موجب بروز آفت روح شود. گفت : چیزى دیگر معدوم گردد مگر آن که آفت جسم موجب بروز آفت روح شود. گفت : استدلال تو درست است . گفتم : پس یا ما باید ثابت کنیم که این استدلال ناقص است و یا مادام که چنین چیزى به ثبوت نرسیده است باید بگوییم که روح هرگز و به هیچ وجه به واسطه تب یا هر گونه بیمارى دیگر و یا به وسیله تیغ کشنده تباه شدنى نیست . ولو جسم را ریز ریز کنند. مگر آن که اول ثابت شود که این عوارض جسم در روح انسان ظلم و شقاوت ایجاد مى کند. پس ما این سخن را از هیچ کس نخواهیم پذیرفت که روح یا هر چیز دیگر به واسطه آفت بیگانه و بدون دخالت آفت مخصوص به خود تباه شدنى است .
گفت : یقینا هرگز کسى ثابت نمى تواند کرد که مرگ موجب بروز ظلم در روح انسان مى گردد.
گفتم : اگر کسى بى باکانه به این استدلال حمله کرده و بگوید که مرگ موجب بروز فساد و ظلم در روح انسان مى شود و خلاصه بخواهد بدین طریق از اقرار به جاودانى روح بگریزد، آنگاه ما مى توانیم چنین نتیجه بگیریم که اگر حق با او باشد، همان طور که مرض بیمار را مى کشد، ظلم هم باید ظالم را هلاک کند؛ یعنى چون ظلم طبیعة مهلک است ، در هر کس که رخنه کند، باید به خودى خود او را تباه سازد و هر که ستمگرى او کمتر است دیرتر باید تلف شود. و حال خود آن که حقیقت امر این است که اگر ظالم کشته شود، این در نتیجه مجازاتى است که دیگران نسبت به او اجرا مى کنند و او را به کیفر ستمگریش مى رسانند.
گفت : قسم به زئوس که خوب گفتى . براستى اگر ظلم ظالم را هلاک مى کرد، چندان موحش نبود زیرا ظالم بدین وسیله از آن آفت رهایى مى یافت . به عقیده من باید تصدیق کرد که حقیقت ، درست عکس آن است ؛ یعنى ظلم ظالم به تمام قوا مردم دیگر را هلاک مى کند ولى خود ظالم را هشیارتر و بیدارتر مى سازد. پس بسیار از حقیقت دور است که بگوییم : ظلم مهلک است .
گفتم : آفرین . پس اگر روح به وسیله عامل فساد طبیعى و آفت مخصوص به خود معدوم و تباه نمى شود، بسیار بعید است که آفتى که عامل فساد چیز دیگرى است روح را معدوم و یا هر چیز دیگرى را جز آنچه عامل تباهى آن است هلاک کند.
گفت : آرى ظاهرا بسیار بعید است .
گفتم : پس چون هیچ آفتى نیست که روح را هلاک کند؛ یعنى نه آفت مخصوص به خود آن و نه آفتى دیگر. پس واضح است که روح باید همیشه باقى باشد و اگر همیشه باقى باشد، فناناپذیر است .
گفت : ناچار همین است . (73)
نقش نیایش در بهداشت روح و روان
براى اینکه عوامل خارجى نتوانند سلامت بدن را به هم بزنند، وسایل دفاعى گوناگونى وجود دارد که شناخته ترین آنها گلبولهاى سفید خون است . اگر میکروبى به بدن راه یابد، گلبولهاى سفید، نقش مدافع به خود مى گیرند و بیشتر اوقات ، پیروز مى شوند و خطر را دفع مى کنند اما گاهى نمى توانند چنانکه باید مقاومت کنند و شکست مى خورند.
به نظر مى رسد که دو رویداد خواب و پناهجویى در روح انسان یا قواى باطنى او با هر نامى که نامیده شود - نقشى همانند گلبولهاى سفید در بدن دارند با این توضیح که رؤ یا، انواعى دارد. برخى از خوابها صرفا از ترکیب بى نظم تخیلات هنگام بیدارى است . برخى پیشگو هستند و برخى ناشى از نیازند. زمانى که انسان به سختى نیازمند چیزى باشد، آن را در خواب مى بیند و از دیدن آن در خواب ، احساس آرامش مى کند. چیزها و مناظر آرامبخشى که انسان در خواب مى بیند، گاهى اثرش در بیدارى نیز نوعى امید و خوش بینى ایجاد مى کند. بعضى از این خوابها دست کم به لحاظ کیفى درست مى آیند؛ مثلا اگر کسى مشکلى داشته باشد، ممکن است در عالم خواب ، روشنایى یا آب زلال یا اسب سفید و یا چیزهایى دیگرى ببیند که برایش فرحبخش است و احتمالا در بیدارى نیز مشکلش حل مى شود. در برخى از موارد نیز آن رؤ یا صادقانه نیست اما به هر حال به خاطر فرحبخش بودنش ، نوعى آرامش براى خواب بیننده ایجاد مى کند.
پناهجویى یا میل طبیعى به دعا نیز به لحاظ اثر آرامش بخش خود؛ همانند خوابهایى است که ذکر شد. اگر فرد در وضعى قرار بگیرد که خود را در معرض خطر یا حادثه بزرگ و غم انگیزى ببیند، کاملا طبیعى است که بى اختیار به قدرتى برتر از نیروى بشرى توجه کند و از آن مدد بخواهد. البته وجود این میل در انسان که به هنگام خطر بروز مى کند، یکى از دلایل هستى پروردگار نیز مى باشد.
این پناهجویى بشر به پناهى که نمى داند کجاست و کیست ، خود آیند است و وى را از ناامیدى مى رهاند. و نماز پناه جستن به خداست .
اگر این میل پناهجویى در انسان به قدر کافى ، مجال بروز نیابد، چه بسا که روح و روان شخص بر اثر آفات و عوامل مزاحم ؛ چنان ناتوان و دچار اختلال شود، که قواى عقلانیش به حال تعطیل در آید و در صورت شدت بیشتر، او را به خودکشى وا دارد.
ملاحظه مى کنید که عملکرد این پناهجویى در پهنه روح و روان انسان درست ؛ همانند گلبولهاى سفید در پیکر اوست . آنچه در یک شرایط ناگوار بر وجود انسان سیطره دارد، استغاثه به منظور نجات خود و نزدیکان است و چنین تقاضایى یک واکنش طبیعى است و با قواعد طبیعى هیچ تناقضى ندارد ولى آیا دعا مستجاب مى شود؟ چنین امکانى هست ؟ اگر هست شرایط آن چیست ؟
شکى نیست که برخى از پناهجویى ها بى ثمر است و اثر مملوس خارجى ندارد - نه از لحاظ تاءثیر مثبت آن در انبساط روح و روان و نه از جهت ارتباطى که با مبداء آفرینش برقرار مى شود. اما وجود چنین مواردى ، موجب منتفى شدن و منتفى دانستن اصل استغاثه و ناموس پناهجویى و تاءثیر کلیى که در روح و روان آدمى دارد، نیست ؛ چنانچه در طبیعت بدن نیز موارد استثنایى ناتوانى گلبولهاى سفید و شکست آنها در برابر حمله میکروبها، دلیلى براى انتفاى اصل کلى دفاع طبیعى گلبولها از بدن نمى گردد.
مراجعه فرمایید:http://hakim-askari.rozblog.com
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شام گاه یک شنبه،هفتم تیر ماه سال 1360 شمسی(25 شعبان المعظم 1401 قمری)، دفتر مرکزی «حزبِ جمهوری اسلامی»، به دبیرکلی «آیت الله سید محمد حسینی بهشتی» واقع در خیابان سرچشمهی تهران، با انفجاری قوی، منهدم شد. این حادثه زمانی اتفاق افتاد که جمعی در حدود صد نفر از مسئولان بلندپایهی «حزبِ جمهوری اسلامی»، در دفتر حضور داشتند و دبیرکلِ حزب در حال ایراد سخنرانی برای آنان بود. تا صبح روز بعد طول کشید تا مشخص شود، هفتاد و دو نفر از حاضران در محلِ دفتر حزب، از جمله شخص «دبیر کل» که همزمان، ریاستِ «قوه ی قضاییه» را نیز بر عهده داشت، بر اثر انفجار و ریزش آوار، به شهادت رسیده اند. نظام نوپای «جمهوری اسلامی» تا آن زمان، با چنین حجمی از ترورِ مسئولان بلندپابه ی کشوری مواجه نشده بود . بسیاری از به اصطلاح ناظران سیاسی در داخل و خارج از کشور، حتی انتظار سقوط جمهوری اسلامی را داشتند!! حماقت آمیز بودنِ این تصور ساده انگارانه، خصوصا برای عاملان این عملیاتِ تروریستی فجیع ( فرقه ی «رجوی» و متحدان سیاسی و نظامی اش)، بسیار زود مشخص شد و امروز، با گذشت 32 سال از آن جنایتِ شرم آور، پرچم پر افتخارِ نظامِ «جمهوری اسلامی ایران» همچنان در اهتزاز است و شهید بهشتی و یارانش، الگوهای عملی و نظریِ دولت مردان آن هستند.
هم زمان با سی و سومین سالگشت شهادتِ سیدالشهدای جمهوری اسلامی و 72 یار وفادارش، گروه جهاد و مقاومت مشرق، مفتخر است که تصاویری منتشر نشده و یا کم تر دیده شده از آن عزیز را منتشر نماید. امید که مقبول درگاه حضرت حق واقع گردد.
از راست: آیت الله محمد فاضل لنکرانی- آیت الله میرکریم موسوی کریمی (اردبیلی)- آیت الله محمد مومن قمی-
آیت الله شهید محمدمهدی ربانی املشی-آیت الله شهید علی قدوسی- آیت الله شهید بهشتی
شهید دکتر بهشتی در تظاهرات ضد رژیم پهلوی
شهید دکتر بهشتی در دفتر کارش- شهید آیت الله محمدمهدی ربانی املشی در تصویر دیده می شود
شهید دکتر بهشتی در صفوف نماز جمعهی تهران
از راست: آیت الله شهید بهشتی- آیت الله شهید محمد صدوقی- آیت الله مرحوم سید روح الله خاتمی
شهید دکتر بهشتی در کنار مرحوم دکتر سیف الله وحید دستجردی(رییس سابق «هلال احمر»)
از راست: عباس آقازمانی(فرمانده وقت سپاه)- مرحوم محمود مرتضاییفر(معروف به وزیرِ شعار)-
عبدالسلام جلود(از مقامات رژیم سابق لیبی)- شهید دکتر بهشتی
شهید دکتر بهشتی و محافظانش
شهید دکتر سید حسن آیت(بالا، سمت راست) - شهید آیت الله دکتر بهشتی-
شهید آیت الله محمدمهدی ربانی املشی(پایین، در حال سخنرانی)
آیت الله شهید دکتر بهشتی - آیت الله میرکریم موسوی کریمی (اردبیلی)- حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر
شهید آیت الله دکتر بهشتی - مرحوم مهندس یدالله سحابی
سیدالشهدای انقلاب اسلامی، آیت الله سید محمد حسینی بهشتی
.: Weblog Themes By Pichak :.