اهداف و مقاصد اخلاق اجتماعی
هدف‌های اخلاق اجتماعی از دو جنبه قابل بررسی می باشد:
الف - جنبه فردی
ب - جنبه اجتماعی
 
الف) جنبه فردی: در این جنبه مقاصد بسیاری قابل ارایه است، از جمله:

1- تزکیه و سازندگی: اخلاق عامل مهمی برای تزکیه است. رهایی و تخلیص از مقاصد اخلاق اجتماعی است. رها شدن از قید و بندهایی که بشر برای خود ساخته است و به کمک اخلاق می خواهیم نفس را از هر چه که موجب لغزش است و از خودستایی ها و پلیدی ها پاک کنیم و سعی می نماییم نفس را از عیوبی که باعث مستور شدن نفخه ربانی است پاک و منزه سازیم.

2- بیداری وجدان: وجدان یک نعمت اهدایی از طرف خداست و در اخلاق اجتماعی قصد بر این است که این وجدان که رنگ و بوی الهی دارد و ودیعه خدایی است صیانت و پاسداری شود و دائماً آن را بیدار و هوشیار نگه‌داریم.

3- شناخت و انجام وظیفه: به کمک اخلاق در وجود ما بصیرتی ایجاد می شود که ما بتوانیم شناختی درباره وظیفه ما نسبت به معبودمان پیداکنیم و بدانیم که جایگاه ما در جهان هستی کجاست؟ اخلاق اجتماعی در این میان به ما روش می دهد تا بتوانیم حوز? وظیفه عملی خود را درباره‌ آنچه که مسئول هستیم، پیدا نمائیم.

4- سیر به سوی تعالی: به قول مرحوم علامه طباطبایی انسان موجودی متعالی است و اگر این تعالی را از او بگیرند از حیوانات نیز پست‌تر است.

(اولئک کالانعام بل هم اضل/ اعراف/179) در اخلاق اجتماعی هدف نهایی این است که از طریق سیر و سلوک به سوی کمال شأن انسان بودن خود را حفظ کنیم و به کرامات نفسانی که خداوند از روز اول خلقت ما در نظر گرفته برسیم. 

اهداف اخلاقی اجتماعی قصاص و فلسف? آن از دیدگاه اسلام 

ب) جنبه اجتماعی: ‌در جنبه اجتماعی اخلاق نیز مقاصدی مطرح است:

1- تنظیم و تحکیم روابط انسانی: نگاه اسلام این است که همه انسان ها از یک اصل و تبار و ریشه‌اند (هوالذی خلقکم من نفس واحده - اعراف/189)  و یا در جای دیگر می فرماید: (کان الناس امه واحده) - بقره/213) حال که انسان ها همه از یک اصل و نسبند پس باید روح انسانی بر روابط آنان حاکم شود یعنی خودستایی ها و خودبینی ها محو شود و جای آن را برادری و مودت و حسن تعاون و تعاضد در بین همنوعان بگیرد.

در مجموعه ورام جلد یک صفحه 12 - حدیثی زیبا از امام موسی بن‌جعفر(ع) آمده است:

تمام مردم روی زمین مشمول رحمت و فیض الهی می شوند مادامی که به این 3 اصل اساسی عمل کنند: بشر دوست باشند - در امانت ها خیانت نکنند - عملاً پیرو حق و عدالت باشند.

2- حفظ و رعایت حقوق: اسلام به حقوق فردی و اجتماعی بسیار اهمیت داده است و این اهمیت تاحدی است که رسول اکرم(ص) حاضر می شود اگر خطایی از او سر بزند قصاص دهد و برای حقوق همگانی نیز این اهمیت را قایل است. و یا امیر‌المومنین(ع) در زمان خلافت خود با مرد مسیحی که مدعی است به حضور قاضی می روند و حق آن مرد را نیز محترم می شمارد.

در این جامعه انسان مسلمان بر مسلمان دیگر حقوقی دارد، امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: "مسلمان برادر مسلمان و چشم و آینه و راهنمای اوست. نسبت به او خیانت نمی کند، نیرنگ نمی زند و ستم روا نمی دارد به او دروغ نمی گوید و غیبتش نمی کند (وسایل‌الشیعه عاملی جلد5 ص543)

3- تأمین امنیت و رفاه: اخلاق اجتماعی زمینه را برای برقراری صلح و آرامش جهانی فراهم می کند. محیط زندگی در سایه آن آرام می شود و از برخوردها جلوگیری به عمل می آید و درگیری ها و کینه‌ها جایشان را به رحمت و صفا می دهد. و با رعایت اخلاق صفا و صمیمیت در جامعه گسترش می یابد و حریم و شخصیت افراد اجتماع حفظ می شود.

قرآن می فرماید: (واطیعواالله ورسوله و لا تنازعوا فتفشلو و تذهب ریحکم) (انفال/46)  همه پیرو خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف نپویید که در اثر تفرقه ترسناک و ضعیف شده و قدرت شما نابود خواهد شد)  یا در جای دیگر می فرماید: انما یریدالشیطان ان یوقع بینکم العداوه والبغضاد/مائده/91)  شیطان می خواهد در میان شما عداوت و دشمنی ایجاد کند.

اهمیت اخلاق اجتماعی: مکتب اسلام در همه زمینه‌ها از جمله اخلاق دارای دیدگاه های بسیار وسیع می باشد که بر اساس وعد? الهی و هم بر اساس تجارب اجرای آنها برای فرد و جامعه سعادت ‌آفرین است. در اسلام موضوع اخلاق اجتماعی از اهم مسایل و مساله تزکی? نفس و آراسته شدن به اخلاق حمیده از عوامل سعادت ذکر شده است.

در قرآن آمده است: (و قد افلح من زکاها - شمس/)9  یعنی رستگاری و سعادت فرد در گرو پاکی و تزکیه نفس اعلام شده است.

پیامبر(ص) می فرمایند: انی بعثت لاتمم مکارم‌الاخلاق)  من از طرف خدا برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به کمال رساند. و تمام کنم (مستدرک وسایل‌الشیعه جلد 2 - ص 282)

امیر‌المومنین(ع) در کلامی زیبا بر اهمیت اخلاق صحه گذاشته و تهذیب نفس را در انسان ها با اهمیت دانسته است و رعایت آن را مایه خوش بختی انسانها دانسته می فرماید: "بر فرض اینکه امیدی به بهشت و ثواب و بیمی از دوزخ و عقاب نداشتیم باز شایست? آن بود که ما در پی مکارم اخلاق باشیم زیرا خوشبختی و سعادت را از این طریق می توان به دست آورد"

امام صادق(ع) می فرمایند:  سه چیز است اگر کسی برای خدا یکی از آنها را انجام دهد بهشت را بر او واجب می کند:  1- انفاق در حال فقر 2 - خوشرویی باهمه مردم 3 - رعایت انصاف نسبت به دیگران

و امام باقر(ع) می فرماید: "شخصی نزد پیامبر آمد و گفت ای رسول خدا مرا سفارش کنید ازجمل? سفارشات این بود که برادرت را باچهر? باز ملاقات کن"

 

نقل از بولتن نیوز




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 10:13 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

اهداف اخلاقی اجتماعی قصاص و فلسف? آن از دیدگاه اسلام

 

عفو، رفتاری پسندیده و ممدوح در فرهنگ اخلاق اسلامی است که توصیه و ترویج آن قطعاً برای جامعه اسلامی آثار و برکات فردی و اجتماعی دارد. اما نباید فراموش کنیم که در تحلیلی نه چندان بدبینانه، موضع دلسوزان? برخی در ترویج عفو، به اجرای حکم الاهی قصاص تنه می‏ زند.

بنابراین ضمن حمایت همه جانبه از برگزاری این جشن و مراسم
(جشن ملی عفو و بخشش ) و اقداماتی از این دست و در این راستا، باید توجه داشته باشیم که قصاص حکم الاهی و واجب است، درحالی که بخشش و عفو، منزلت وجوبی دارد، هر چند که موکد اخلاقی است. به همین منظور قصد داریم در ادامه به تبیین برخی نکات پیرامون ارزش اجتماعی و اخلاقی حکم الهی «قصاص» بپردازیم:

قصاص چیست؟
قصاص یکی از موارد حقوق کیفری در اسلام است. قصاص در لغت به معنای پی گیری نمودن اثر چیزی است و در اصطلاح،«پی گیری نمودن و دنبال نمودن اثر جنایت است به گونه‌ای که قصاص کننده همان جنایتی که جانی بر او وارده ساخته است بر خود او وارد نماید»


فلسفه قصاص از دیدگاه اسلام و قرآن چیست؟

قصاص یکی از احکام کیفری در اسلام است که قرآن آن را مایه حیات جامعه می داند. تشریع حکم قصاص برای جلوگیری از انتقام های کور و دور از عدالت، همچنین برای جلوگیری از جرأت یافتن جنایت کاران در قتل یا ضرب و جرح شهروندان، وضع شده است. حیات اجتماعی سالم در گرو وجود امنیت و آسایش عمومی و رعایت حقوق و تکالیف متقابل است و آسایش عمومی، در گرو حفظ اصول و ارکان یک حیات اجتماعی است. و حکم قصاص برای محافظت رکن مهم جامعه، یعنی جان افراد، در برابر جنایت کاران وضع شده است.

 

بولتن نیوز




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 10:5 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
بیانیه دادستانی تهران در خصوص توقیف اجرای یک تئاتر؛
روابط عمومی دادستانی تهران در خصوص صدور دستور قضایی توقف اجرای یک تئاتر در تهران بیانیه‌ای صادر کرد که در بخشی از آن آمده است: از مفاد اظهارات جناب آقای جنتی مستفاد می‌شود که ایشان خود اذعان به مغایرت برخی صحنه‌های نمایش مذکور با شؤون و موازین اسلامی و عفت عمومی دارد. از جمله وی اظهار داشته است که: «این نمایش اشکالاتی هم داشته که باید رفع می‌شد» که خود موید اشکال وارده به اجرای این برنامه است.

به گزارش حوزه حقوقی قضایی باشگاه خبرنگاران،  روابط عمومی دادستانی تهران در خصوص صدور دستور قضایی توقف اجرای یک تئاتر در تهران بیانیه‌ای صادر کرد.

در این بیانیه آمده است:

در پی اطلاع واصله مبنی بر ارتکاب برخی اقدامات و حرکات خلاف موازین اسلامی در اجرای نمایش‌نامه «تانگوی تخم مرغ داغ»، در این زمینه پرونده‌ قضایی تشکیل گردید.

این بیانیه افزود: با ارجاع موضوع به یکی از شعب بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه، بازپرس پرونده پس از بررسی و مشاهده و بازبینی فیلم اجرای تئاتر مذکور و وجود برخی صحنه‌های نامناسب، دستور توقف ادامه‌ی نمایش آن را صادر کرد. لذا نظر به اظهارات وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص توقیف اجرای نمایش فوق به منظور تنویر افکار عمومی موارد زیر اعلام می‌شود:

1- از مفاد اظهارات جناب آقای جنتی مستفاد می‌شود که ایشان خود اذعان به مغایرت برخی صحنه‌های نمایش مذکور با شؤون و موازین اسلامی و عفت عمومی دارد. از جمله وی اظهار داشته است که: «این نمایش اشکالاتی هم داشته که باید رفع می‌شد» که خود موید اشکال وارده به اجرای این برنامه است.

2- در برخی از صحنه‌های تئاتر مورد اشاره، افزون بر صحنه‌های نامناسب که به طور عمده توسط بازیگر زن اجرا می‌شود، الفاظ رکیک و اظهارات خلاف موازین اسلامی و عفت عمومی به کار گرفته شده که احساسات عمومی را جریحه‌دار می‌نماید. لذا دادستان از باب اجرای وظایف خود به عنوان مدعی‌العموم و پیشگیری از وقوع جرم مکلف به جلوگیری از این‌گونه برنامه‌ها است؛ به ویژه آن که حسب اظهار آقای جنتی، به دست‌اندرکاران نمایش از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تذکر و اخطار لازم داده شده است که ادامه‌ی نمایش به همان ترتیب، نشان از عدم توجه به تذکر بوده است.

3- روابط عمومی دادستانی تهران خاطرنشان کرد: در گام اول مسؤولان نهادها و سازمان‌های متولی اصلی فرهنگ کشور مسؤول برخورد با این‌گونه امور هستند و باید پاسخگوی اقدامات صورت گرفته در حوزه‌های فعالیت خود در این زمینه باشند و اگر چنان‌چه آن‌ها به وظایفشان عمل کنند نیازی به برخوردهای قضایی نخواهد بود. بدیهی است توقیف و بازداشت نه تنها اختیار بلکه از وظایف مسلم مراجع قضایی است و اقدامات قضایی زمانی صورت می‌گیرد که مسؤولان مربوطه در انجام وظایف محوله مسامحه ‌نمایند.

 روابط عمومی دادستانی تهران




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 9:38 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
در جمع خبرنگاران عنوان شد
تیم پزشکی آیت‌الله مهدوی کنی از برگزاری نشست خبری از سوی این تیم خبر دادند.

به گزارش خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، "فضل‌الله صفی" عضو تیم پزشکی "آیت‌الله مهدوی کنی" و "علیرضا زالی" رئیس سازمان نظام پزشکی پس بازدید از "آیت‌الله مهدوی کنی" در جمع خبرنگاران پیرامون آخرین وضعیت جسمانی رئیس مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: ما اطلاعات لازم را به "ابراهیم انصاریان" (داماد آیت‌الله مهدوی کنی) داده‌ایم و ایشان قرار است در این زمینه صحبت کنند.
 
اعضای تیم پزشکی آیت‌الله مهدوی کنی اضافه کردند: به زودی نشست خبری در این زمینه برگزار شده و صحبت خواهیم کرد.




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 9:33 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس، مدیران و محققان جهاد دانشگاهی:
رئیس، مدیران و جمعی از محققان جهاد دانشگاهی صبح امروز با حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.

به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران؛ رئیس، مدیران و جمعی از محققان جهاد دانشگاهی صبح امروز با حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار رئیس، مدیران، پژوهشگران و محققان جهاد دانشگاهی، لازمه ادامه صحیح و پرشتاب حرکت علمی کشور را، «کار و مدیریت جهادی» و تقویت روحیه «ما می توانیم» با حفظ جهت گیریهای انقلابی و اسلامی و ترسیم دقیق جایگاه و وظایف، در چارچوب نقشه جامع علمی دانستند و تأکید کردند: هدف گذاری حرکت علمی کشور باید افزایش دانش جهانی از طریق تولید فرآورده‌های جدید و ناشناخته دانش بشری در چارچوب ارزشهای انسانی، باشد.

رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار با گرامیداشت «روز جوان»، مهمترین ویژگی جهاد دانشگاهی را برخورداری از نیروی جوان و در عین حال متخصص و دارای تفکر جهادی برشمردند و گفتند: جهاد دانشگاهی، نهادی مهم است زیرا هم با دانشگاه به عنوان سنگر علم و مرکز پیشرفت علمی کشور مرتبط است و هم دارای تلاش جهادی است و در مقابل موانع و مزاحمت ها از حرکت نمی‌ایستد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه پرهیزگاری، نیت الهی و توکل به خداوند متعال، از لوازم تلاش و حرکت جهادی است، افزودند: چنین تفکر و روحیه‌ای در کارهای علمی، موجب عنایت پروردگار و باز شدن راه‌ها بسوی پیشرفت علمی خواهد شد.

ایشان در همین خصوص به شبهه‌ای اشاره کردند و گفتند: ممکن است برای برخی این سؤال پیش بیاید که اگر تقوای الهی زمینه ساز پیشرفت علمی است، پس چگونه برخی دانشمندان که تقوا نداشتند و حتی به خدا هم معتقد نبودند، توانسته‌اند به پیشرفت‌های علمی دست پیدا کنند؟

رهبر انقلاب اسلامی برای پاسخ به این سؤال، به وعده الهی در قرآن کریم مبنی بر اینکه هر فردِ برخوردار از تلاش و پشتکار، به محصول و هدف مورد نظر در مسیر حرکت خود، خواهد رسید، اشاره کردند و افزودند: اما میان کیفیت محصول و پیشرفتی که در چارچوب تلاش با جهت گیری الهی و حرکت در مسیر غیرخدایی به دست می‌آیند، تفاوت اساسی وجود دارد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای در تبیین این تفاوت گفتند: امروز با وجود پیشرفت‌های گسترده علمی در عرصه‌های مختلف، خطرات، ضررها، انحطاط‌ها و قدرت طلبی‌هایی نیز برای بشریت بوجود آمده و این آفات انسان‌ها را دچار رنج‌ها و گرفتاری‌های فراوانی کرده است.

ایشان خاطرنشان کردند: اگر تلاش‌ها و حرکت‌های علمی در چارچوب جهت گیری‌ها و تقوای الهی باشند، قطعاً نتایج و محصولات آنها، از ضررها و فجایع به دور و برای بشریت نافع خواهند بود.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: با چنین دیدگاهی می‌توان نتیجه گرفت که دستاوردهای علمی مجموعه دانشگاهی و تحقیقاتی کشور در 35 سال گذشته، قطعاً از دستاوردهای 35 سال بدون شرایط و روحیه جهادی، بیشتر و با کیفیت‌تر است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: بر همین اساس اگر این حرکت علمی 150 سال دیگر نیز ادامه یابد، پیشرفت‌ها و دستاوردهای ملت ایران، به مراتب بیشتر از حرکت علمی کشوری همانند آمریکا، در 150 سال گذشته خواهد بود.

ایشان با اشاره به فاصله روز افزون علمی دنیای غرب با کشورهای شرقی و آسیایی، تأکید کردند: پُر کردن این شکاف و فاصله علمی، نیازمند حرکت جهادی است.

رهبر انقلاب اسلامی نیت خالص، ارتباط با خداوند، خشوع در مقابل پروردگار و زاویه پیدا نکردن با اهداف الهی را از پایه‌های اصلی حرکت و مدیریت جهادی برشمردند و افزودند: اگر این روحیه بوجود آمد، خداوند در همه میدان‌ها اعم از مدیریت کشور و مدیریت علمی، سیاسی، اجتماعی و تعاملات جهانی کمک خواهد کرد و راه‌ها را برروی بندگان خود خواهد گشود.

حضرت آیت الله خامنه‌ای، تقویت روحیه خود باوری و «ما می‌توانیم» را از ضروریات حرکت جهادی دانستند و گفتند: متأسفانه در سال‌های متمادی تلاش شد تا به ایرانی تلقین شود که«نمی‌تواند» اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام بزرگوار(ره)، روحیه «ما می‌توانیم» را وارد  فرهنگ و ادبیات سیاسی و انقلابی کشور کرد و نتیجه آن اکنون، بصورت بروز توانایی‌های ملت ایران، در عرصه‌های گوناگون، قابل مشاهده است.

ایشان خاطرنشان کردند: با وجود تزریق روحیه خودباوری در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اما همچنان ریشه فرهنگ غلط «ما نمی‌توانیم» قلع و قمع نشده است و متأسفانه هنوز عده‌ای در زمینه های مختلف، نگاه به بیگانگان و پیشرفتهای علمی، سیاسی، نظامی و مادی آنها دارند.

رهبر انقلاب اسلامی در همین خصوص یک نکته را متذکر شدند و گفتند: «ما می‌توانیم»، به معنای اِبا داشتن از فراگیری علم و دانش از دیگران و صاحبان پیشرفت‌های علمی نیست اما آنچه که باید توجه کرد، آموختن دانش است و نه، گرفتن دانش به همراه ارزش‌ها و جهت گیری‌های غلط آنها.

حضرت آیت الله خامنه‌ای تأکید کردند: در موضوع حرکت و پیشرفت علمی، آنچه که باید به عنوان هدف مد نظر قرار گیرد، افزودن بر دانش جهانی و تولید فرآورده‌های جدید دانش بشری است.

ایشان گفتند: امروز ما به واسطه پیشرفت‌های علمی کشور، می‌توانیم برخی از پیچیده‌ترین و پیشرفته ترین فناوری‌های دنیا را بسازیم که مایه افتخار است اما این پیشرفت‌ها قبلاً بوسیله دانشمندان دیگر کشورها به دست آمده، بنابراین باید به دنبال تولید محصولات جدید علمی باشیم که دانش بشری تاکنون نتوانسته است آنها را به دست آورد و دارای آثار مخربی هم برای بشریت نباشند.

رهبر انقلاب اسلامی در همین خصوص به دانش هسته‌ای به عنوان یکی از پیشرفت‌های مهم و پیچیده علمی بشریت اشاره کردند و افزودند: این دانش، با وجود اهمیت بالایی که دارد اما زمینه ساز تولید سلاح مخرب اتمی شده که صددرصد بر ضد بشریت است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: ما باید در مسیر پیشرفت علمی خود بدنبال کشف ناشناخته‌های علمی باشیم که زندگی انسان‌ها را متناسب با ارزش‌های انسانی، ارتقاء دهد و در عین حال آثار مخربی برای بشریت نداشته باشد.

ایشان در ادامه سخنان خود به شکل گیری جهاد دانشگاهی براساس تفکر انقلابی اشاره کردند و گفتند: باید جهت گیری و مسیر انقلابی جهاد دانشگاهی حفظ شود و نباید گذاشت این مرکز مهم علمی گرفتار آسیب‌های ناشی از پیچ و خم‌های سیاسی و «چپ روی‌ها» و «راست روی‌های» غلطِ عرصه سیاسی شود.

رهبر انقلاب اسلامی یکی از آسیب‌های فراز و فرودهای محیط‌های سیاسی را دگردیسی برخی افراد دانستند و افزودند: افرادی که روزی با انگیزه‌های تند انقلابی حرکت می‌کردند، اکنون دیدگاه‌های آنها 180 درجه تغییر کرده و حتی بیّنات انقلاب اسلامی برای آنها نامفهوم است، باید مراقب بود، این خصوصیات به مجموعه جهاد دانشگاهی راه پیدا نکند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای، مسئولان جهاد دانشگاهی را به استفاده از جوانان انقلابی و تقویت و تثبیت عناصر جوان انقلابی در دانشگاه‌ها از طریق حرکت علمی توصیه و خاطرنشان کردند: یک نمونه از عناصر مؤمن، انقلابی و تأثیرگذار در حرکت علمی کشور، مرحوم دکتر کاظمی است که با ایمان و اخلاص خود، توفیقات زیادی را در مؤسسه رویان به دست آورد و دانشمندان برجسته‌ای را نیز تربیت کند.

ایشان تأکید کردند: یکی از مهمترین کارها، در جهاد دانشگاهی تربیت شخصیت‌های مؤمن و برجسته علمی، با جهت گیری‌های انقلابی و دلبسته به آرمان‌های انقلاب، است.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم تدوین چشم انداز میان مدت و بلندمدت جهاد دانشگاهی در چارچوب جایگاه و وظایف این مجموعه در نقشه جامع علمی کشور، افزودند: مسئولان جهاد دانشگاهی باید با یک کار علمی و دانش بنیان، تعریف صحیحی از نحوه تعامل با دستگاه‌های مختلف و مدیریت این تعامل ارائه دهند تا براساس یک هدف گذاری دقیق بتوانند خانه‌های مربوط به خود را در جدول بزرگ نقشه علمی کشور، به درستی پُر کنند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای در پایان تأکید کردند: جهاد دانشگاهی باید با پرهیز از کارهای جزئی، به سراغ کارهای اساسی و عمیق تر برود.

در ابتدای این دیدار آقای دکتر طیبی رییس جهاد دانشگاهی در گزارشی با تشریح اهداف، چشم‌انداز و برنامه‌های جهاد دانشگاهی گفت: پشتوانه معنوی، دینی و سرمایه انسانی و نیروهای جهادی ما را بر آن داشته تا با روحیه و عزمی راسخ از گفتمان انقلاب اسلامی صیانت کنیم و مجاهدت انقلابی را با محیط دانشگاهی پیوند بزنیم.

وی باور به ظرفیت‌ها و توانمندی‌های داخلی، تقویت خلاقیت و نوآوری همراه با حفظ مولفه‌های بومی، طراحی ساختارهای علمی- تحقیقاتی، ایجاد فضای عمل برای دانشجویان، ساخت و طراحی تجهیزات و سیستم‌های صنعتی، دستیابی به دانش سلول‌های بنیادی، تقویت روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در محققان، تدوین برنامه پنجم جهاد دانشگاهی متناسب با اقتصاد مقاومتی و تاسیس شرکت‌های دانش بنیان را از مهمترین رویکردها و برنامه‌های جهاد دانشگاهی خواند و برای ایفای نقش‌های جدید ملی از سوی این نهاد انقلابی اعلام آمادگی کرد.

 برای دیدن تصاویر اینجا کلیک کنید.




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 9:28 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

*من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم.تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی زیبا است.داخل اتاق رئیس رفتم گفتم:شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است.گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است.حضرت امیر به زن‌های جوان سلام نمی‌کرد.......

 

ندای دریا




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 7:38 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


 

 یاد مردانی از قبیله علم معرفتیادکرد چهار عالم درگذشته امروز؛

  یاد مردانی از قبیله علم و معرفت 


  یازدهم شعبان، مصادف با رحلت چهار عالم ربانی و فقیه نورانی است که جملگی در راه احیای معارف اسلامی و نشر فضایل اهل بیت(ع) جانانه خدمت کرده‌اند ملامحمدتقی مجلسی،ملا اسماعیل خواجویی، شیخ موسی شراره و آقا نجفی اصفهانی. 

بهاءالدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی که در آن زمان از اساتید شاخص و برجسته حوزه اصفهان محسوب می شد و در علوم گوناگون صاحب تبحر و کمال یافته بود بهترین گزینه برای درس گرفتن علامه مجلسی از محضر پرفیض و متبرکش به شمار می آمد و خود علامه مجلسی درباره این استادش می گوید: «او بلندمرتبه و والامقام بود و حافظه‌ای سرشار داشت. من کسی را مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و بلندی مرتبه ندیده‌ام».

همراهی علامه مجلسی با شیخ طوسی خاصه با عنایت به ویژگی های عرفانی این شخصیت و سیر و سلوک روحانی و زهد و قناعت آن عارف و فقیه عزیز و بینظیر عالم تشیع باعث شد تا میان او و محمدتقی مجلسی از لحظه آشنایی تا آخر عمر همراهی و مودت و همنشینی و کسب فیضی مستمر و مدام شکل بگیرد و امتداد یابد. علامه مجلسی علاوه بر آن از مجلس درس علمای دیگری همچون میرفندرسکی، قاضی ابوالسرور، امیراسحاق استرآبادی، شیخ عبدالله بن جابر عاملی (پسرعمه‌اش) ملا محمدقاسم عاملی (دایی‌اش) نیز بهره مند گردید.

در سال 1304 ق. که سی و یک سال از عمر مجلسی گذشته بود ایشان با سفر به نجف به راه تازه و خاصی در جرگه اهل معرفت و در امتداد تحصیل و تهذیب نفسش گام نهاد که جلوه و جلایی دیگر برای او به همراه داشت.

سالهای حیات این مرد ربانی در جوار بارگاه نورانی حضرت امیرالمومنین(ع) که ثمرات و برکات و نعماتی بی نظیر و ارزشمند و روحانی برایش به همراه داشت. علامه مجلسی درباره آن دوران می‌گوید: «در حوالی روضه مقدس ـ در مقام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف ـ شروع به مجاهده نفس نمودم و خداوند به برکت مولای ما ـ که درودهای خدا بر او باد ـ باب‌های مکاشفه را که عقل‌های ضعیف تحمل آن را ندارند، بر روی من گشود».

در نجف از محضر درس بزرگانی نظیر «سید شرف‌الدین علی شولستانی» از علما و محدثان بزرگ حوزه نجف، بهره ‌برد و در 33 سالگی به کسب اجازه از ایشان نائل گردید.

در دوران اقامت علامه مجلسی در نجف رویاهای صادقه فراوانی برایش اتفاق افتاد که مایه هدایت و ارشاد و ارائه طریق به او از جانب حضرات معصومین(ع) می گردید. از جمله یکی از این خاطرات که ایشان در خواب علی علیه السلام را دید که به او می‌فرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراوانی می‌کرد که حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام علیه السلام فرمود که وجود او در اصفهان برای هدایت مردم مفیدتر است. پس از آن مجلسی به اصفهان بازگشت و به تألیف و تدریس مشغول شد.

از جمله خدمات علمی و معنوی ایشان در این دوران یکی هم نوشتن شرحی بر صحیفه سجادیه بود. «وی در مقابله و تصحیح و نشر صحیفه تلاش بسیاری کرد و در اثر اهتمام او به این امر صحیفه سجادیه در میان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشی بیرون آمد».

اما علامه مجلسی همواره دغدغه و تصمیم و عزمی راسخ داشت که به شرح و تفسیر روایات معصومین علیهم السلام بپردازد. اما چون این کار امری بزرگ و خطیر و شگرف و سترگ به شمار می آمد و نیازمند مقدمات و امکانات فکری و امادگی های روحی بسیاری بود جرأت انجام آن را در خود نمی دید.

تا اینکه به بیماری سختی مبتلا و تا حد مرگ پیش رفت و در همان بستر بیماری به رویای صادقه ای نائل آمد:

«مجلسی در رؤیا به دست ائمه علیهم السلام شفا یافت و در رؤیایی دیگر از غذا و میوه‌های بهشتی که رسول خدا ‌صلی الله علیه و آله برایش فرستاده بود، خورد. خود می‌گوید: «پس از آن که از خواب بیدار شدم آن را به علم تعبیر کردم. گویی به قلبم الهام شده بود که به شرح و تفسیر حدیث بپردازم. پس به این امر مشغول شدم».

از جمله تألیفات ایشان در حوزه حدیث و کتب روایی می توان به آثاری همچون «اربعین» (چهل حدیث از معصومین علیهم السلام)، «شرح زیارت جامعه»، «شرح حدیث همّام» به زبان فارسی، «الاحیاء الاحادیث» که شرحی است ناتمام بر کتاب «تهذیب الاحکام» تألیف شیخ طوسی و از آخرین تألیفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است، «لوامع الصاحب قرانی» که شرحی است فارسی بر «من لایحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق و «روضه المتقین» که شرحی است بر کتاب «من لایحضره الفقیه» اشاره نمود.

«روضه المتقین» ملا محمدتقی مجلسی یکی از بهترین شرح‌های نوشته شده بر این کتاب بوده و همچنان‌ که مجلسی خود در آخر کتاب می‌گوید «عصاره دانش و معلومات فقهی، اصلی و کلامی او در طول پنجاه سال تحصیل و تحقیق است».

بی تردید تألیف چنین کتابی در آن مایه از سترگی و شگرفی و عظمت و دقت نیازمند احاطه بر بسیاری از علوم و از آن جمله تسلط بر علم لغت، رجال، فقه، اصول فقه، تفسیر و کلام داشته که خود گویای عظمت علمی و قدرت اندیشه و قلم و بیان و بنان مولف آن است.

علامه مجلسی از جمله مدرسان بزرگ حدیث و فقه در حوزه عظیم الشأن اصفهان به شمار می‌رفت و به تدریس اصول، فقه، تفسیر، کلام و رجال اشتغال داشت.

ایشان در مسجد جامع اصفهان به تدریس پرداخته، جمع زیادی از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بیت علیهم السلام در محضر درسش حضور یافته و کسب فیض می نمودند.

از جمله شاگردان ملا محمدتقی مجلسی می توان به علامه محمدباقر مجلسی، سید عبدالحسین خاتون آبادی، محقق خوانساری، سید نعمت الله جزایری، ملا میرزای شیروانی، ملا محمدصالح مازندرانی، ملا محمدصادق کرباسی، سید شرف الدین علی گلستانه، ملا عزیزالله و ملا عبدالله مجلسی، میرزا ابراهیم اردکانی یزدی،ملا ابوالقاسم بن محمد گلپایگانی، بدرالدین بن احمد عاملی و میرزا تاج الدین گلستانه اشاره نمود.

و سرانجام عالم عامل و عارف واصل علامه محمدتقی مجلسی در یازدهم شعبان سال 1070 ق. در اصفهان دار فانی را وداع گفته و به دیدار یار شتافت و پیکرش در همان شهر تدفین گشت.

آری؛ گفتن از عالم ربانی و مجاهد معرفت اندیش و نیکوخصالی همچون علامه محمدتقی مجلسی بسان گلگشتی در گلزار مصفای علم و ایمان و عمل برای مومن مفرح و جانفزاست.

در سال 1267 هجری قمری در خاندان شراره پسر به دنیا آمدکه آینده سازی بزرگ و مجاهدی عظیم الشأن در عرصه احیای ارزشهای والای دینی و مروج و مبین مراتب عالیقدر هویت آیینی شد.

سید موسی آل شراره؛ او که پس از تحصیل مقدمات علمیه راهی نجف شد و در محضر علمای بزرگ نجف کسب فیض نمود.

موسی در هیئت جوانی بیست ساله در سال 1288 هجری قمری به سوی نجف اشرف رهسپار شد.

از جمله اساتید ایشان در نجف می توان به بزرگانی از این دست اشاره نمود: 

1 ـ شیخ مهدی شمس الدین عاملی

2 ـ آیت الله شیخ محمد علی خوانساری. کتاب رسائل شیخ انصاری را تدریس می کرد.

3 ـ آیت الله شیخ ملا علی همدانی. کتاب قوانین را نزد ایشان خواند.

4 ـ آیت الله شیخ محمد حسین الکاظمی در فقه

5 ـ آیت الله شیخ محمد تقی ایروانی در حکمت

6 ـ آیت الله شیخ عبدالحسین طریحی در فقه و اصول

7 ـ آیت الله شیخ محمد تقی گلپایگانی در حکمت و فلسفه

8 ـ آیت الله شیخ ملاحسین قلی همدانی در اخلاقی و سلوک

9 ـ آیت الله شیخ ملا محمد کاظم آخوند خراسانی در اصول

شیخ موسی که جد و جهد تام و تمام و مجاهدت علمی ارزشمند خویش در مراتب بالای فهم و درک مبانی دینی بود و محضر بزرگانی از علما و اندیشمندان و مدرسان برجسته حوزه بزرگ نجف را درک کرده بود به درجه رفیع اجتهاد و فقاهت رسید.

در رشته های مختلف علوم اسلامی خاصه در فقه و اصول و ادبیات عرب عالمی سرشناس شد.

 فهم والا و دقیق فلسفی به هماره حافظه ی بسیار قوی و بالتبع حضور ذهنی بایشته و شایسته او را در میان طلاب با کلامی متین و کوبنده و تقریری مستدّل و عمیق و عالمانه، تبدیل به یکی از قطب های علمی و مراجع اندیشگی کرده بود.

ایشان در ادبیات چه در نظم و چه در نثر هم دستی داشت و آثاری ارزشمند عرضه نمود.

مشاعرات و مساجلات مکتوب بین ایشان و برخی شعرای هم روزگارش همچون آیت الله سید محمد سعید حبوبی (ادیب برجسته عراق) گواهی کافی و وافی از این قدرت و درک و ذوق و استعداد والاست که در ایشان بود.

شیخ موسی، پس از ده سال به «بنت جبیل» و به میان شیعیان هموطن خویش در جنوب لبنان بازگشت تا با انجام فعالیتهای علمی و تبلیغ و تبیین معارف دینی به مردمان آن سامان خدمت کند.

علوم صرف، نحو، منطق، معانی و بیان در مقدمات، فقه و اصول در مقطع سطح، در مدرسه ی تازه تأسیس بنت جبیل تدریس می شد. این مدرسه مرکزی شد برای اجتماع و رفت و آمد کثیری از فضلای ساکن در جنوب لبنان و فعالیت علمی آنان.

ایشان در اقدامی دیگر مجالس عزای سید الشهداء، علیه السلام، را از وجود برخی خرافات و اوهام و کذبیات پاک نمود و روضه ی امام حسین را تنزهی نو بخشید.

شیخ مردم شهر را مجاب کرد که با توجه به فقر عمومی، پس از مرگ هر مؤمنی، خویشاوندان میت برای خیرات آن میت و شادی روحش سه روز، فقرا را اطعام کنند.

ایشان با توجه به پشتوانه و فهم عمیق و ذوق سرشار خود از شعر و ادب تلاش کرد تا هنر شعر را در جهت انتشار دین به مبلغان یاداوری نموده و در این راه سنگ بنایی نو گذارد.

ایشان در موعظه، از سخنان گهربار امیرمؤمنان علی، علیه السلام، در نهج البلاغه استفاده می نمود مردم بیشتر با این ابرمرد تاریخ بشریت و کتاب ارزشمندش که همسایه قران است آشنا شوند.

همروزگاران شیخ و شاگردان او، همگی گواهند بر اینکه شیخ موسی با آن جایگاه علمی و ادبی والا و بلندمرتبه که در میان فضلا از آن برخوردار بود، مردی فوق العاده متواضع و افتاده و بی ریا بود که هرگز فخر و تکبر نورزید و خود را از دیگران برتر ندید و هماره در میان مردم و همانند طلاب ساده زندگی نمود.

نقل است که «ایشان علاقه ی وافری به حضرات ائمه، علیهم السلام، مخصوصاً حضرت سیدالشهداء، علیه السلام، داشت و به هر کجا که قدم می نهاد، سعی در زدودن رسوم خرافه و کذب از مجالس عزای ائمه، علیهم السلام، می کرد.

برای سادات احترام ویژه ای قائل بود. نسبت به درشت خویی افراد به دیده ی اغماض می نگریست. در مقابل اهل علم بسیار نرم خو بود.»

از جمله تألیفات آیت اله شیخ موسی شراره باید نام برد از این آثار:

1 ـ الدره المنظمة. منظومه ای بلند در اصول فقه جعفری.

2 ـ مواریث الفقه. منظومه ای از باب ارث در فقه ـ

3 ـ رساله ی تهذیب نفس مشتمل بر مسائل اخلاقی

4 ـ رساله ی اصول دین که شامل اصول عقاید شیعه است.

و نیز برخی جزوات متنوع و پراکنده که شامل ردّیه هایی بر منکران شیعه و مناظرات ایشان با مخالفان می شود.

در اواخر سال 1304 قمری آیت الله شیخ موسی شراره بر اثر عود بیماری که در عراق گریبان گیرش شده بود، به بستر بیماری افتاد و در نهایت در یازدهم شعبان همان سال دیده به دیدار یار گشود و به ملکوت اعلی پرکشید.

 

 

 




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 7:30 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 یاد مردانی از قبیله علم معرفتیادکرد چهار عالم درگذشته امروز؛

  یاد مردانی از قبیله علم و معرفت 


  یازدهم شعبان، مصادف با رحلت چهار عالم ربانی و فقیه نورانی است که جملگی در راه احیای معارف اسلامی و نشر فضایل اهل بیت(ع) جانانه خدمت کرده‌اند ملامحمدتقی مجلسی،ملا اسماعیل خواجویی، شیخ موسی شراره و آقا نجفی اصفهانی. 

 

خبرگزاری حوزه/ امروز دوشنبه 19 خرداد، مصادف با 11 شعبان المعظم برابر است با سالروز رحلت چهار عالم ربانی و فقیه نورانی که جملگی در راه احیای معارف اسلامی و نشر فضایل اهل بیت(ع) و هرچه پرفروغ تر نمودن حوزه علمیه شیعی تلاش و ممارستی برجسته و جانانه به انجام رساندند.

حضرات اساتید بزرگوار ملامحمدتقی مجلسی،ملا اسماعیل خواجویی، شیخ موسی شراره و آقا نجفی اصفهانی که نام و یادشان در آستان علم و آسمان معرفت و دریای معانی عرانی، هماره جاوید و زنده و مواج است.

ملا محمداسماعیل خواجویی

که در محضر بزرگانی همچون شیخ محمدجعفر بن محمدطاهر خراسانی اصفهانی، شیخ بهاءالدین محمد اصفهانی و شیخ حسین ماحوزی بحرانی علوم مختلف حوزوی را آموخت از سرامدان روزگار خود در عرصه علم دین و معرفت آیین بود.

از جمله رویدادهای مهم عصر ملا محمداسماعیل خواجویی می توان به فتنه افغان‌ها در ایران و به ویژه اصفهان در سال (1122 هـ.ق) اشاره کرد که افغان‌ها به ایران حمله کردند و سیزده سال بعد یعنی در سال (1135 هـ.ق) کاملا بر ایران مسلط شدند.

در این زمان برخی از عالمان حوزه علمیه اصفهان در فراز و نشیب حوادث، یا به شهادت رسیدند یا مفقودالاثر شدند و یا از آن جا برای همیشه کوچ کردند. مراکز علمی‌‌ و فرهنگی اصفهان توسط مهاجمان ویران گردید و کتاب‌های کتابخانه‌های بزرگ این شهر تاریخی به عنوان سوخت در حمام‌های اصفهان بکار گرفته شد.

این عالم فرزانه در نگاه بزرگان جایگاهی والا و منزلتی بزرگ دارد.

چنانکه سید محمدباقر خوانساری درباره ایشان معتقد است:

 عالم جلیل مولانا اسماعیل خواجویی، عالمی ‌‌است بارع و حکیمی ‌‌است جامع و ناقدی است بصیر و محققی است نحریر، از اجلای متکلمین و فقهای اذکیا است. دارای هوش سرشار، فطرتی شریف، نفسی سلیم، هیبتی عظیم و روحی قوی است؛ و نیز قلبی پاک، درونی تزکیه شده، زهدی فراوان و اخلاقی پسندیده دارد و مستجاب الدعوه و بی‌ادعا می‌‌باشد و در دیده پادشاهان و اعیان عظیم و سربلند است.

تاریخ گواهی می دهد که نادرشاه با آن سطوت و صولتی که داشت به کسی از علمای عصر خود اعتنایی نداشت؛ اما در مقابل شخصیت والای علامه خواجویی خاضع بود و اوامر و دستورات وی را بی‌چون و چرا اجرا می‌‌کرد. این خود نتیجه زهدی بود که از خوراک و نوشیدنی و لباس، به اندکی بسنده می‌‌کرد و از غیر خدا قطع نظر داشت و در آن چه می‌‌کرد، قصد قربت می‌‌نمود.

بسیاری از بزرگان حوزه علمیه اصفهان از محضر مرحوم خواجویی تلمذ نموده اند که از آن جمله اند:

میرزا ابوالقاسم مدرس خاتون‌آبادی، ملا محراب گیلانی اصفهانی، میرزا محمدعلی بن میرزا مظفر، آقا محمد بیدآبادی، ملا مهدی نراقی و... .

شیخ عباس قمی درباره این عالم ربانی می گوید:

 المولی اسماعیل... مستجاب الدعوه، مسلوب الادعاء یروی عنه العالم الجلیل المولی مهدی النراقی. (صاحب مشکاه العلوم)

آن بزرگوار محبت بسیاری نسبت به سادات و اولاد حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام داشت و کمال اخلاص خود را نسبت به آنان ابراز می‌‌نمود. او دارای مقامات بلند و کرامات باهره بود.

با اینکه ملا محمداسماعیل خواجویی زندگی مشقت باری داشت اما همواره به تحقیق و پژوهش پرداخت و حوادث ناگوار، این عالم نستوه را از تألیف بازنداشت. آثار متنوع ایشان در فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت، کلام و... نگاشته شده است.

صاحب «روضات الجنات» تعداد آثار ایشان را یکصد و پنجاه اثر ذکر کرده است؛ اما صاحب «حدیقه الشعرا»، آثار محققانه مرحوم خواجویی را سیصد اثر می‌‌داند.

برخی از آن‌ها عبارتند از:

 بشارات الشیعه، ذریعه النجاه من مهالک تتوجه بعد المماه، الفوائد فی فضل تعظیم الفاطمیین، رساله منیره الفرقه الناجیه عن غیرهم، رساله فی تحقیق و تفسیر الناصبی، طریق الارشاد الی فساد امامه اهل الفساد، رساله أینیه، رساله در توجیه مناظره شیخ مفید با قاضی عبدالجبار معتزلی و... .

از جمله تکایایی که در قسمت لسان الارض واقع شده تکیه ملا اسماعیل خواجویی می باشد که به واسطه وجود تعداد بیشماری از عالمان حوزه حکمت و فلسفه، از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.

این تکیه پس از وفات ملا اسماعیل خواجویی از بزرگترین علما و حکمای عصر افشاریه که بیشترین آثار و رسالات علمی را بین علمای مدفون در تخت فولاد دارد، به سال 1173 هـ.ق و دفن وی در این بخش از تخت فولاد ایجاد شد.

آیت الله العظمی شیخ محمدباقر آقا نجفی اصفهانی یکی از برجسته ترین ووالامرتبه ترین علمای بزرگوار شیعه در طول قرون متمادی گذشته بود که عظمت و منزلت را می توان هم در مجاهدتهای علمی ایشان پی گرفت، هم در سلوک شخصی ایشان دنبال کرد و هم در روش و منش تربیت و آموزش شاگردان بزرگی که جملگی فحول علمی و عملی حوزه علمیه در طول سالهای متمادی بودند یافت.

ایشان در حوزه علمیه اصفهان، سالهای طولانی به طلبگی به معنای تام و تمام آن، همت گماشت و در ارج و قرب علمی و بزرگی نام و جلال این خطه هنرپرور و عالم خیز نقشی کم نظیر داشت.

آقا شیخ محمد باقر نجفی فرزند آیت الله شیخ محمدتقی رازی ایوانکی یا همان شیخ محمد تقی اصفهانی عالم بزرگوار ربانی بوده و در میان طلاب علوم دینی به صاحب حاشیه مشهور و مألوف است و این لقب نیز به دلیل کتاب ارجمند ایشان هدایةالمسترشدین به ایشان نسبت داده شده.

کتابی که می توان آنرا جزء اولین آثار علم اصول دانسته و مولفش را از متقدمین در تألیف و تصنیف کتب اصولی حوزه فقه دانست.

ایشان متولد ایوانکی و همانطور که یاد کردیم از علمای بزرگ اصولی حوزه علمیه اصفهان بوده اند که یکی از وجوه تمایز و جلوه های اصلی و کارردهای جدی شان که به عنوان یادگاری ارجمند از آن عالم روحانی برجای مانده است، تربیت شاگردان و تحویل دادن فحولی از رادمردان علم و ایمان و عمل به جامعه اسلامی و مکتب شیعی بوده است.

از معروف ترین شاگردان مبرز ایشان می توان به مرحوم آیت الله میرزای شیرازی صادرکننده حکم مهم و مشهور تحریم تنباکو و رهبر قیام تنباکو اشاره کرد.

این عالم برجسته و روحانی ربانی برای تحصیل علوم دینی به نجف  اشرف رفت و فقه و اصول فقه را در کلاس درس شیخ حسن کاشف الغطاء و شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر آموخت و به دست مبارک شیخ مرتضی انصاری به درجه رفیع اجتهاد نائل گشت.

بعد از رجعت از نجف و سکنی گزیدن در اصفهان کلاس درس برپا داشت و به صدور فتوا همت گماشت و به اجرای فرامین الهی و احکام دینی مبادرت ورزید و نیز با برپایی نماز در مسجد امام اصفهان همواره ملجأ و مأمن مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان جامعه بود.

از جمله شاگردان ایشان می توان به بزرگانی همچوجهانگیرخان قشقایی سید اسماعیل صدرسید محمدباقر درچه‌ای و سید محمدکاظم طباطبایی یزدی اشاره نمود.

و نیز از جمله آثار و تألیفات ایشان نیز می توان بهرساله‌ای در حجیت ظنّ طریقی، لبّ الاصول و لبّ الفقه اشاره کرد.

حضرت آیت الله العظمی شیخ محمدباقر آقا نجفی اصفهانی در سال 1301 هجری قمری در نجف اشرف به دیدار یار شتافت و روی در نقاب خاک کشید و رخت از جهان فانی بربست.

گفتن از عالم ربانی و مجاهد بزرگی همچون علامه محمدتقی مجلسی کاری است سخت و شیرین.

مرور زندگی و تأمل در فراز و فروهای حیات طیبه علامه محمدتقی مجلسی گویای  حقیقتها و واقعیتهای دلنوازی است.

این عالم ربانی در سال 1003 ق. در اصفهان پایتخت صفویه قدم به عرصه گیتی نهاد.

کودکی محمدتقی در محیطی آکنده از صفا و عشق به دین و پیشوایان دین سپری پدرش ملا علی مجلسی عالمی دانشمند و از اهالی معرفت و حکمت بود و خود از راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام محسوب می شد.

 ذوق و قریحه شاعرانه و سرایندگی او نیز شهرت داشت و به «مجلسی» تخلص می‌کرد و چه بسا نام مجلسی هم از همین محل بدو متصف شده باشد.

ملا علی مجلسی از همان اوان کودکی محمدتقی، اعتقادات و مبانی دینی را به او تعلیم می‌داد.

و نیز در کنار ایشان دو عالم برجسته و پیر معرفت اندیش دیگر یعنی درویش محمد عاملی، پدربزرگ مادری او و نیز حافظ ابونعیم اصفهانی (متوفی 403 ق) جزء اولین استادان بنام ایشان بوده اند.

و علاوه بر این با همراهی پدر با استادان بزرگ حوزه اصفهان آشنا شد و به راهنمایی ایشان به حضورعلامه ملا عبدالله شوشتری رسید.

این عالم ربانی از تربیت یافتگان حوزه نجف بود و علامه مجلسی فقه، حدیث، اصول فقه، کلام و تفسیر را نزد وی آموخت و تحصیل علم حدیث و روایت را نیز در محضر او فراگرفت. خود علامه در این باره می گوید: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شیعه در عصر خویش بود. وی علامه‌ای محقق و دقیق و زاهدی عابد و باورع بود. بیشتر مطالب این کتاب (روضه المتقین که کتابی روایی است) از افادات اوست...».

پس از رحلت این استاد برجسته، علامه محمدتقی در محضر درس پسرش ملا حسنعلی شوشتری حضور یافت و از محضرش کسب فیض نمود.

همزمان با دوران تحصیل نزد علامه عبدالله شوشتری درک محضر فقیه و محدث بزرگ «شیخ بهایی» نیز توسط علامه محمدتقی شروع شد.

علامه مجلسی بزرگ از سال‌های آغازین تحصیل، نسبت به عرفان جذبه‌ای شدید در خود می دید و حس‌ می‌کرد که فقه اصول و علوم متداول روز نمی تواند پاسخگوی همه نیازهای متعالی و رو به کمال روح او باشد و در این راه به امور طیبه دیگری هم نیازمند است.

بهاءالدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی که در آن زمان از اساتید شاخص و برجسته حوزه اصفهان محسوب می شد و در علوم گوناگون صاحب تبحر و کمال یافته بود بهترین گزینه برای درس گرفتن علامه مجلسی از محضر پرفیض و متبرکش به شمار می آمد و خود علامه مجلسی درباره این استادش می گوید: «او بلندمرتبه و والامقام بود و حافظه‌ای سرشار داشت. من کسی را مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و بلندی مرتبه ندیده‌ام».

همراهی علامه مجلسی با شیخ طوسی خاصه با عنایت به ویژگی های عرفانی این شخصیت و سیر و سلوک روحانی و زهد و قناعت آن عارف و فقیه عزیز و بینظیر عالم تشیع باعث شد تا میان او و محمدتقی مجلسی از لحظه آشنایی تا آخر عمر همراهی و مودت و همنشینی و کسب فیضی مستمر و مدام شکل بگیرد و امتداد یابد. علامه مجلسی علاوه بر آن از مجلس درس علمای دیگری همچون میرفندرسکی، قاضی ابوالسرور، امیراسحاق استرآبادی، شیخ عبدالله بن جابر عاملی (پسرعمه‌اش) ملا محمدقاسم عاملی (دایی‌اش) نیز بهره مند گردید.

در سال 1304 ق. که سی و یک سال از عمر مجلسی گذشته بود ایشان با سفر به نجف به راه تازه و خاصی در جرگه اهل معرفت و در امتداد تحصیل و تهذیب نفسش گام نهاد که جلوه و جلایی دیگر برای او به همراه داشت.

سالهای حیات این مرد ربانی در جوار بارگاه نورانی حضرت امیرالمومنین(ع) که ثمرات و برکات و نعماتی بی نظیر و ارزشمند و روحانی برایش به همراه داشت. علامه مجلسی درباره آن دوران می‌گوید: «در حوالی روضه مقدس ـ در مقام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف ـ شروع به مجاهده نفس نمودم و خداوند به برکت مولای ما ـ که درودهای خدا بر او باد ـ باب‌های مکاشفه را که عقل‌های ضعیف تحمل آن را ندارند، بر روی من گشود».

در نجف از محضر درس بزرگانی نظیر «سید شرف‌الدین علی شولستانی» از علما و محدثان بزرگ حوزه نجف، بهره ‌برد و در 33 سالگی به کسب اجازه از ایشان نائل گردید.

در دوران اقامت علامه مجلسی در نجف رویاهای صادقه فراوانی برایش اتفاق افتاد که مایه هدایت و ارشاد و ارائه طریق به او از جانب حضرات معصومین(ع) می گردید. از جمله یکی از این خاطرات که ایشان در خواب علی علیه السلام را دید که به او می‌فرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراوانی می‌کرد که حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام علیه السلام فرمود که وجود او در اصفهان برای هدایت مردم مفیدتر است. پس از آن مجلسی به اصفهان بازگشت و به تألیف و تدریس مشغول شد.

از جمله خدمات علمی و معنوی ایشان در این دوران یکی هم نوشتن شرحی بر صحیفه سجادیه بود. «وی در مقابله و تصحیح و نشر صحیفه تلاش بسیاری کرد و در اثر اهتمام او به این امر صحیفه سجادیه در میان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشی بیرون آمد».

اما علامه مجلسی همواره دغدغه و تصمیم و عزمی راسخ داشت که به شرح و تفسیر روایات معصومین علیهم السلام بپردازد. اما چون این کار امری بزرگ و خطیر و شگرف و سترگ به شمار می آمد و نیازمند مقدمات و امکانات فکری و امادگی های روحی بسیاری بود جرأت انجام آن را در خود نمی دید.

تا اینکه به بیماری سختی مبتلا و تا حد مرگ پیش رفت و در همان بستر بیماری به رویای صادقه ای نائل آمد:

«مجلسی در رؤیا به دست ائمه علیهم السلام شفا یافت و در رؤیایی دیگر از غذا و میوه‌های بهشتی که رسول خدا ‌صلی الله علیه و آله برایش فرستاده بود، خورد. خود می‌گوید: «پس از آن که از خواب بیدار شدم آن را به علم تعبیر کردم. گویی به قلبم الهام شده بود که به شرح و تفسیر حدیث بپردازم. پس به این امر مشغول شدم».

از جمله تألیفات ایشان در حوزه حدیث و کتب روایی می توان به آثاری همچون «اربعین» (چهل حدیث از معصومین علیهم السلام)، «شرح زیارت جامعه»، «شرح حدیث همّام» به زبان فارسی، «الاحیاء الاحادیث» که شرحی است ناتمام بر کتاب «تهذیب الاحکام» تألیف شیخ طوسی و از آخرین تألیفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است، «لوامع الصاحب قرانی» که شرحی است فارسی بر «من لایحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق و «روضه المتقین» که شرحی است بر کتاب «من لایحضره الفقیه» اشاره نمود.

«روضه المتقین» ملا محمدتقی مجلسی یکی از بهترین شرح‌های نوشته شده بر این کتاب بوده و همچنان‌ که مجلسی خود در آخر کتاب می‌گوید «عصاره دانش و معلومات فقهی، اصلی و کلامی او در طول پنجاه سال تحصیل و تحقیق است».

بی تردید تألیف چنین کتابی در آن مایه از سترگی و شگرفی و عظمت و دقت نیازمند احاطه بر بسیاری از علوم و از آن جمله تسلط بر علم لغت، رجال، فقه، اصول فقه، تفسیر و کلام داشته که خود گویای عظمت علمی و قدرت اندیشه و قلم و بیان و بنان مولف آن است.

علامه مجلسی از جمله مدرسان بزرگ حدیث و فقه در حوزه عظیم الشأن اصفهان به شمار می‌رفت و به تدریس اصول، فقه، تفسیر، کلام و رجال اشتغال داشت.

ایشان در مسجد جامع اصفهان به تدریس پرداخته، جمع زیادی از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بیت علیهم السلام در محضر درسش حضور یافته و کسب فیض می نمودند.

از جمله شاگردان ملا محمدتقی مجلسی می توان به علامه محمدباقر مجلسی، سید عبدالحسین خاتون آبادی، محقق خوانساری، سید نعمت الله جزایری، ملا میرزای شیروانی، ملا محمدصالح مازندرانی، ملا محمدصادق کرباسی، سید شرف الدین علی گلستانه، ملا عزیزالله و ملا عبدالله مجلسی، میرزا ابراهیم اردکانی یزدی،ملا ابوالقاسم بن محمد گلپایگانی، بدرالدین بن احمد عاملی و میرزا تاج الدین گلستانه اشاره نمود.

و سرانجام عالم عامل و عارف واصل علامه محمدتقی مجلسی در یازدهم شعبان سال 1070 ق. در اصفهان دار فانی را وداع گفته و به دیدار یار شتافت و پیکرش در همان شهر تدفین گشت...............................................................................

 




تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 5:33 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


ویژگی های جوان و راهکارهای ارتباط با او

وفاداری وادب از ویژگی های بارز حضرت علی اکبر(ع) است/جوانان ما باید خود را وقف آرمانهای الهی کنند


راهکارهای ارتباط با جوان

به دلیل ویژگی های جوان و بحران هایی که او با آن مواجه است، ارتباط با جوان امری چندان ساده و آسان نیست . منظور از ارتباط سخن گفتن با او یا شنیدن سخن او نیست ؛ زیرا سخن گفتن همیشه نشانه ی ایجاد ارتباط نیست و چه بسا ارتباط یکسویه پدید آورد. به همین دلیل مراد ما از ارتباط، ارتباط بین الطرفینی ، مداوم ، تأثیر گذار و نتیجه بخش است که بدون شناخت دنیای جوان امکان ناپذیر است. از همین رو در بخش نخست این نوشته به خلقیات و بحران های جوان پرداخته شد تا با آشنایی کامل از روحیات، علائق و انگیزه ها و نیازهای جوان به ارتباط با او همت گماشته شود.
در این بخش به برخی از راهکارهای ارتباط با جوان می پردازیم .

1. درک موقعیت جوان

مهمترین راهکار برای ارتباط با جوان، شناخت و درک و دریافت درست موقعیت اوست. ما همواره به کسی که مشکل ما را جدی نمی انگارد یا رفتار ما را توجیه ناپذیر می شمارد، می گوییم «اگر به جای من بودی چه می کردی ؟»
این به جای من بودن یعنی درک موقعیت من که درک موقعیت، خود باعث می شود، رفتارهای فرد را بهتر تحلیل و تبیین نماییم . جوان نیز در موقعیت خاصی زندگی می کند. اگر بخواهیم با جوان صمیمی و مرتبط باشیم و رفتارهای وی را غیر عقلانی قلمداد نکنیم و مدام بر او خرده نگیریم ، باید از دریچه ی دنیای او به قضایا بنگریم .

2. شناخت نیازهای جوان و برآوردن آن

جوان نیازهای متفاوتی دارد. هر یک از نیازهای او به یکی از حوزه های شخصیتی او مربوط می شود. اگر جوان به محبت احساس نیاز می کند، این نشانگر آن است که در حوزه شخصیتی دچار احساس خلأ می باشد. نیازهای عاطفی یکی از اساسی ترین نیازهای اوست. هر یک از ما اگر نتوانیم سایر نیازهای جوان را برآورده سازیم، دست کم می توانیم از نظر عاطفه او را از احساس خلأ رهایی بخشیم .در هر صورت شناخت نیاز جوان و در صورت امکان برآوردن آن نیازها می تواند به ایجاد ارتباط با او مؤثر باشد.

3. سخن گفتن با جوان

خیلی ها با شنیدن واژه ی ارتباط به یاد حرف زدن می افتند؛ یعنی ارتباط و سخن گفتن را با یکدیگر مترادف می یابند و یا آن دو را با هم تداعی می کنند. در حالی که حرف زدن تنها بخشی از ارتباط است و شاید کم اهمیت ترین بخش ارتباط به حساب آید.
حال که سخن گفتن و شنیدن در ایجاد ارتباط تأثیر گذارند، باید در نحوه ی حرف زدن ، نحوه ی شنیدن، انتخاب کلمات، موقعیت گفتاری و شنیداری ، علائق مخاطب و هر چیزی که شنیدن را خوشایند و گفتن را دلپذیر می سازد، دقت کرد.
بسیاری از والدین و معلمان در نحوه ی سخن گفتن دچار مشکل هستند و از این رو مخاطبانشان یعنی فرزندان و فراگیران یا علاقه ای به شنیدن ندارند و یا به گونه ای می شنوند که با خواست و رضایت آنان همگون نیست . گونه هایی از سخن گفتن که شنیدن را دشوار و نامبارک می سازد از این قرار است:

1 - 3) سخن گفتن آمرانه و خشن

برخی دوست دارند همواره از موضع برتر سخن بگویند. آنان به دلیل کمبودهای روحی و روانی و یا به دلیل تلقی و دریافت نادرست از مقولاتی چون اقتدار، قاطعیت، مدیریت و .... همیشه در نقش فرمانده ظاهر می شوند و طبیعت جوان، پذیرنده ی چنین موضعی نیست. طبیعت جوان ، نیازمند همدلی ، هم صدایی ، احساس پذیری ، عاطفه جویی و البته خردگرایی و چون و چرا کردن است. از این رو هرگز سخن از موضع برتر را با طبیعت خویش هماهنگ نمی یابد و لذا بر استادان لازم است که از این نحوه سخن گفتن پرهیز کنند و به جای ایجاد جاذبه به دافعه نپردازند.

2 - 3). سخن گفتن اخلاق گرایانه

منظور از سخن گفتن اخلاق گرایه، سخن گفتن اخلاقی نیست. استادان ناگزیرند که دانشجویان را با مباحث و ارشادات اخلاقی آشنا سازند. به عبارت دیگر سخن گفتن اخلاق گرایانه را به سخن گفتنی می گوییم که گوینده فقط ژست اخلاقی گرفته باشد. در حقیقت برخی نه از موضع آمرانه که از موضع پدرانه سخن می گویند و چنین وانمود می کنند که دانای روزگارند و در این نحو گفتگو، مخاطبان خود را فرزندانی نورس و نوباوگانی بی تجربه قلمداد می کنند که باید از سر لطف یا ترحم آنان را به سخن راست و راه نیکو رهنمون شد. این نوع از سخن گفتن نیز با طبیعت جوان - که افزون بر نوعی سرکشی خود را راست رو نیک منش می داند - چندان سازگار نیست.

3-3) سخن گفتن از موضع همه چیز دان وعلامه

برخی دیگر دوست دارند چنین وانمود کنند که از همه چیز آگاهند. استادانی هستند که از علم ، ادب، فقه ، سیاست و ... گرفته تا فرهنگ ، شعر، موسیقی ، مسائل اقتصادی و نظامی آن هم در بعد داخلی و بین المللی و در یک کلمه از عرش تا فرش سخن می گویند. تو گویی که بر همه ی مسائل احاطه دارند و عجیب تر آن که هیچ گاه توان اقرار به نادانی یا نا آشنایی و کم آگاهی خویش را در این حوزه ها ندارند. از آنان هرگاه و از هر دری که بپرسی سخن آماده ی برای گفتن دارند و بی تردید این گزافه گویی و زیاده خواهی و علامه نمایی باعث می شود که چه اشتباهات جبران ناپذیری از آنان سربزند.
اگر کسی از موضع همه چیز دان سخن بگوید، نه تنها موفق به ایجاد ارتباط نمی شود؛ بلکه رشته هایی از ارتباط را که باقی مانده بود، می گسلد و دیگران اگر به سخن او گوش دهند نه به دلیل علاقه که شاید از سر اجبار باشد.

4 - 3) سخن گفتن انتقاد گرایانه

کسانی که فقط ایراد می گیرند و تماماً نقطه ضعف ها را می بینند و توجهی به نقاط مثبت فرد ندارند، همیشه در مقام انتقاد بر می آیند. همین است که زبان آنان همیشه تلخ و تخریب گر است. البته انتقاد اگر در موضع خویش و عادلانه باشد، کاری بجا و شایسته است؛ اما انتقاد یکریز و همواره که نشانگر بدبینی است، نه تنها سازنده و اصلاح گر نیست که بنیادهای ارتباط را ویران و وارون می سازد.
5-3) البته گونه هایی دیگری همچون گونه داوری و قاضی گری، گونه ترحم و دلجویی و ... وجود دارد که مانع ارتباط است و نه عامل ارتباط

4. شنیدن سخن جوان

گفتیم که افزون بر سخن گفتن با جوان ، به گوش سپردن سخن او نیز نیازمندیم.
جوانان - خصوصاً وقتی که ناراحت و دلگیرند - می خواهند گوش شنوایی باشد که مورد پذیرش قرار گیرند. پذیرش نیز بدین معنا نیست که با احساسات، دیدگاه ها، علائق و خواست های جوان موافق باشید. بلکه کافی است جوان و موقعیت وی را درک کنید . همین درک موقعیت است که ایجاد رابطه و صمیمت می نماید.
گاه برخی برخوردها حتی اگر اثری داشته باشد، موقتی و زودگذر است و آثار تربیتی ماندگار ندارد. اما اگر موقعیت جوان به خوبی درک شود، اجازه ی حرف زدن و فرصت اندیشیدن در اختیار او نهاده شود و بگذاریم که راحت و آسوده در دل نماید، به دنیای او نزدیک شده ، احساسات اش را بهتر درک می نماییم و در این شنیدن ها و درددل کردن هاست که به راه حل های بهتر خواهیم رسید.
برای بهتر گوش دادن لازم است:
الف) اندکی تأمل کنیم. بی محابا و با شتاب قضاوت ننماییم . شاید سخن نگفته ای در دل اوست که اگر بشنویم حق را از آن او بدانیم . بنابراین به جای آن که با عتاب و خطاب و تلخی و تندی برخورد کنیم ، بهتر است با تأمل و دقت سخن جوان را بشنویم تا به راه حل مؤثرتری دست یابیم.
ب) کلمات در متن خود دارای بار معنایی هستند. خشم، ترس، احساس، عاطفه و ... معانی ای هستند که در ذات کلمات نهفته اند. باید به این معنانی توجهی جدی داشت. نحوه ی توجه کردن به متکلم در ایجاد ارتباط مؤثر است. اگر سخن او را قطع کنیم ، یا به او مدام خیره شویم، یا بدون توجه به سخنان وی مشغول کار دیگری گردیم و یا با مزه پرانی او را از ادامه ی سخن گفتن پشیمان سازیم، در آن صورت شنونده ی خوبی نخواهیم بود.
ج) نکته ی مهم تر آن که شنیدن سخن جوان همواره بدین معنا نیست که او با ما سخن بگوید. ماباید به پیام های غیر کلامی او نیز توجه کنیم. گاه رنگ چهره، لحن صدا، حالات بدن، واکنش سریع و ... پیام هایی را مخابره می کنند که رساتر از سخن مستقیم است. شنونده ی خوب باید به این پیام ها نیز توجه داشته باشد. نتیجه آن که شنونده خوب باید:
الف) گوش دادن مؤثر را تمرین کند.
ب) جوان را برای بازگو کردن احساساتش زیر فشار قرار ندهد.
ح) پاسخ هایی که می دهد دقیق باشد.
د) بیش از اندازه سؤال نکند؛ زیرا اگر به قدری کافی اطلاعات به دست آورده باشد. طرح سؤالات بیش تر، معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد.
ر)برای گوش دادن وقت صرف نماید. یعنی با شنیدن چند جمله خسته و دلزده نشود.
ز) اگر فرصتی برای گوش دادن ندارد، آن را طوری متذکر شود که برای جوان قابل قبول باشد.

5. ابراز احساس با جوان

همیشه رابطه ی منطقی و فکورانه داشتن با جوان، پاسخ گو نیست. گاه باید خارج از روابط خشک عقلی و منطقی به ابراز احساس پرداخت. از احساس جوان آگاه و از این طریق با او مرتبط شد.
البته این ابراز احساس باید به صورت متعادل باشد؛ نه افراطی و نه تفریطی. با ابراز احساس، جوان ما را همانند خود احساس می کند و این به ایجاد رابطه ی برابر می انجامد که این نوع رابطه:
الف) انعطاف ساز است و ذهن باز را تولید می کند.
ب) شخصیت ساز است.
ج) برای درک موقعیت دیگران ایجاد میل و اشتیاق می نماید.
د) قدرشناسی و احترام دوجانبه را افزون می سازد.

نکات پایانی

1. با جوان همواره محترمانه و مؤدبانه برخورد کنید.
2. بیش از آن که به رفتارهای منفی او توجه کنید ، به رفتارهای مثبت وی توجه نشان دهید.
3. با جوانی که برای جلب توجه ، رفتار منفی از خویش بروز می دهد، بهترین روش عدم توجه به آن رفتار است.
4. اگر چه جوان دارای عیوبی است. چشم پوشی از آن و نیز پذیرفتن عیوب ما، در ترمیم عیوب جوان تأثیر گذار است.
5. اگر جوان دارای رفتارهای ناهنجار است، باید آهسته آهسته به تغییر او همت گماشت؛ زیرا ناهنجاری ها یک شبه از بین نمی رود.
6. ناهنجاری یک شبه از بین نمی رود؛ لکن هیچ گاه نباید از تلاش و امید، ناامید شد.
7. برای ارتباط با جوان، خوب ، سخن گفتن، خوب گوش سپردن و ابراز احساس خوب، حتمی و گریز ناپذیر است.
8. در مواجهه با جوان باید واقع بینانه عمل کرد و نه آرمانگرایانه .
9. تغییر روش های رفتاری استادان و والدین ممکن است به تغییر رفتارهای جوان و نهایتاً به ارتباط با او منجر شود.
10. همیشه خود را در موقعیت جوان قرار دهید و از آن دریچه به دنیای او بنگرید.

پی نوشت :

1. مجمع الزوائد، ج 1 ص 125.
2. البته شاید در عصر پیامبر اسلام عمر طولانی چندان چشمگیر نبوده لکن حدیث پیامبر اسلام همه ی ادوار زندگی بشری را که پیامبران در آن مبعوث شده اند، در بر می گیرد که دست کم در ادوار آغازین حیات انسان، معمرین یا صاحبان عمر طولانی فراوان بوده اند.
در نوشتن این مقاله از دو کتاب : پدر ، مادر، نوجوان ترجمه ی مهدی قراچه داغی و جوان و بحران هویت تألیف دکتر محمد رضا شرفی استفاده شده است.

منبع: جوان و ارتباط با او
ست و نه عامل ارتباط

4. شنیدن سخن جوان

گفتیم که افزون بر سخن گفتن با جوان ، به گوش سپردن سخن او نیز نیازمندیم.
جوانان - خصوصاً وقتی که ناراحت و دلگیرند - می خواهند گوش شنوایی باشد که مورد پذیرش قرار گیرند. پذیرش نیز بدین معنا نیست که با احساسات، دیدگاه ها، علائق و خواست های جوان موافق باشید. بلکه کافی است جوان و موقعیت وی را درک کنید . همین درک موقعیت است که ایجاد رابطه و صمیمت می نماید.
گاه برخی برخوردها حتی اگر اثری داشته باشد، موقتی و زودگذر است و آثار تربیتی ماندگار ندارد. اما اگر موقعیت جوان به خوبی درک شود، اجازه ی حرف زدن و فرصت اندیشیدن در اختیار او نهاده شود و بگذاریم که راحت و آسوده در دل نماید، به دنیای او نزدیک شده ، احساسات اش را بهتر درک می نماییم و در این شنیدن ها و درددل کردن هاست که به راه حل های بهتر خواهیم رسید.
برای بهتر گوش دادن لازم است:
الف) اندکی تأمل کنیم. بی محابا و با شتاب قضاوت ننماییم . شاید سخن نگفته ای در دل اوست که اگر بشنویم حق را از آن او بدانیم . بنابراین به جای آن که با عتاب و خطاب و تلخی و تندی برخورد کنیم ، بهتر است با تأمل و دقت سخن جوان را بشنویم تا به راه حل مؤثرتری دست یابیم.
ب) کلمات در متن خود دارای بار معنایی هستند. خشم، ترس، احساس، عاطفه و ... معانی ای هستند که در ذات کلمات نهفته اند. باید به این معنانی توجهی جدی داشت. نحوه ی توجه کردن به متکلم در ایجاد ارتباط مؤثر است. اگر سخن او را قطع کنیم ، یا به او مدام خیره شویم، یا بدون توجه به سخنان وی مشغول کار دیگری گردیم و یا با مزه پرانی او را از ادامه ی سخن گفتن پشیمان سازیم، در آن صورت شنونده ی خوبی نخواهیم بود.
ج) نکته ی مهم تر آن که شنیدن سخن جوان همواره بدین معنا نیست که او با ما سخن بگوید. ماباید به پیام های غیر کلامی او نیز توجه کنیم. گاه رنگ چهره، لحن صدا، حالات بدن، واکنش سریع و ... پیام هایی را مخابره می کنند که رساتر از سخن مستقیم است. شنونده ی خوب باید به این پیام ها نیز توجه داشته باشد. نتیجه آن که شنونده خوب باید:
الف) گوش دادن مؤثر را تمرین کند.
ب) جوان را برای بازگو کردن احساساتش زیر فشار قرار ندهد.
ح) پاسخ هایی که می دهد دقیق باشد.
د) بیش از اندازه سؤال نکند؛ زیرا اگر به قدری کافی اطلاعات به دست آورده باشد. طرح سؤالات بیش تر، معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد.
ر)برای گوش دادن وقت صرف نماید. یعنی با شنیدن چند جمله خسته و دلزده نشود.
ز) اگر فرصتی برای گوش دادن ندارد، آن را طوری متذکر شود که برای جوان قابل قبول باشد.

5. ابراز احساس با جوان

همیشه رابطه ی منطقی و فکورانه داشتن با جوان، پاسخ گو نیست. گاه باید خارج از روابط خشک عقلی و منطقی به ابراز احساس پرداخت. از احساس جوان آگاه و از این طریق با او مرتبط شد.
البته این ابراز احساس باید به صورت متعادل باشد؛ نه افراطی و نه تفریطی. با ابراز احساس، جوان ما را همانند خود احساس می کند و این به ایجاد رابطه ی برابر می انجامد که این نوع رابطه:
الف) انعطاف ساز است و ذهن باز را تولید می کند.
ب) شخصیت ساز است.
ج) برای درک موقعیت دیگران ایجاد میل و اشتیاق می نماید.
د) قدرشناسی و احترام دوجانبه را افزون می سازد.

نکات پایانی

1. با جوان همواره محترمانه و مؤدبانه برخورد کنید.
2. بیش از آن که به رفتارهای منفی او توجه کنید ، به رفتارهای مثبت وی توجه نشان دهید.
3. با جوانی که برای جلب توجه ، رفتار منفی از خویش بروز می دهد، بهترین روش عدم توجه به آن رفتار است.
4. اگر چه جوان دارای عیوبی است. چشم پوشی از آن و نیز پذیرفتن عیوب ما، در ترمیم عیوب جوان تأثیر گذار است.
5. اگر جوان دارای رفتارهای ناهنجار است، باید آهسته آهسته به تغییر او همت گماشت؛ زیرا ناهنجاری ها یک شبه از بین نمی رود.
6. ناهنجاری یک شبه از بین نمی رود؛ لکن هیچ گاه نباید از تلاش و امید، ناامید شد.
7. برای ارتباط با جوان، خوب ، سخن گفتن، خوب گوش سپردن و ابراز احساس خوب، حتمی و گریز ناپذیر است.
8. در مواجهه با جوان باید واقع بینانه عمل کرد و نه آرمانگرایانه .
9. تغییر روش های رفتاری استادان و والدین ممکن است به تغییر رفتارهای جوان و نهایتاً به ارتباط با او منجر شود.
10. همیشه خود را در موقعیت جوان قرار دهید و از آن دریچه به دنیای او بنگرید.

پی نوشت :

1. مجمع الزوائد، ج 1 ص 125.
2. البته شاید در عصر پیامبر اسلام عمر طولانی چندان چشمگیر نبوده لکن حدیث پیامبر اسلام همه ی ادوار زندگی بشری را که پیامبران در آن مبعوث شده اند، در بر می گیرد که دست کم در ادوار آغازین حیات انسان، معمرین یا صاحبان عمر طولانی فراوان بوده اند.
در نوشتن این مقاله از دو کتاب : پدر ، مادر، نوجوان ترجمه ی مهدی قراچه داغی و جوان و بحران هویت تألیف دکتر محمد رضا شرفی استفاده شده است.

منبع: جوان و ارتباط با او
 سایت راسخون


نقل از آدینه امید



تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 4:44 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

ویژگی های جوان و راهکارهای ارتباط با او

وفاداری وادب از ویژگی های بارز حضرت علی اکبر(ع) است/جوانان ما باید خود را وقف آرمانهای الهی کنند



جوانی به دوره ای زندگی گفته می شود که حد فاصل بین نوجوانی و میانسالی است . اگر چه محدوده سنی نوجوانی با محدوده ی سنی دوران جوانی متفاوت است ؛ ولی خصائص، علائم و ویژگی های آن دوره کم و بیش مشابه، نزدیک و همانند است .
درباره ی تعیین محدوده ی سن جوانی همواره اختلاف نظر وجود داشته است ؛ اما به نظر می رسد که بتوان دو دیدگاه را ولو به صورت فرضی و پیشنهادی - درباره ی جوانی و محدوده ی آن ارایه کرد.
دیدگاهی که محدوده ی سنی خاص را محدوده ی جوانی می داند و مثلاً بین سال های 18 تا 30 یا ... را محدوده ی جوانی می خواند.
دیدگاهی که به جای تعیین سن و سال بیشتر به ویژگی ها می پردازد و واجدان آن ویژگی ها را جوان تلقی می کند.
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) آمده است که «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است ، مگر آن که «جوان» بوده است .(1)»
و حال آن که می دانیم گوینده ی این سخن ، خود در 40 سالگی به پیامبری رسیده است و کسی 40 سالگی را به سن جوانی قلمداد نمی کند ؛ مگر آن که :
بگوییم پیامبر اسلام و سایر پیامبران درسنی که به پیامبری رسیده اند پرشور، با حرارت، جستجوگر، شاداب و واجد ویژگی های جوانی بوده اند.
یا آن که بگوییم به علت عمر طویل المده ی انسان های آن روزگار ، نه 40 سالگی که بیش از آن نیز سن جوان تلقی می شده است. (2)
باری آنچه اینجا مقصود ماست و از کلمه جوان آن را منظور کرده ایم «جوان دانشجو» است که هم محدوده ی سنی آن ها حدوداً مشخص ومعلوم است و هم ویژگی های آنان به چشم آمدنی و مورد توجه است.
در این نوشته ی کوتاه به برخی از ویژگی های دوران جوانی اشاره می شود و خلقیات جوان گذار مورد بررسی قرار می گیرد . و سپس برخی راهکارها برای ارتباط با او بیان می گردد.

خلقیات جوان

خلقیات یا به تعبیر دیگر اخلاقیات و ویژگی های رفتاری افراد در سنین مختلف، متفاوت خواهد بود . چنانکه انتظارات اطرافیان نیز از افراد مختلف السن ، مختلف می باشد . کسی از کودک انتظار ندارد رفتار بزرگان را از خود بروز دهد و به مشی آنان سلوک نماید . اگر چنین اتفاقی افتاد ، همگان شگفت زده خواهند شد. چنانکه بروز رفتارهای کودکانه از بزرگسالان حیرت و تعجب همگان را بر خواهد انگیخت.
جوان نیز به دلیل موقعیت خویش واجد پاره ای از ویژگی هاست که به هیچ عنوان آن ویژگی ها به طور ذاتی مطرود و مقبول نیست ، بلکه طبیعت دوران جوانی چنین ویژگی هایی را اقتضا می کند.
آن چه مهم است ، تهذیب ، آراستگی و اصلاح و پالایش آن ویژگی هاست و به تعبیر برخی ، مهم جهت دادن به آن ویژگی هاست . اگر ویژگی های جوان صیقل داده شود، یا جهت دار گردد ، چه بسا نیکو ، دلپذیر و خوشایند خواهد شد.
ما در اینجا به پاره ای از این ویژگی ها اشاره می نماییم :

1. جوان استقلال طلب است .

چنانکه گفته شد جوانی حد فاصل میان نوجوانی و میانسالی است . یکی از اساسی ترین ویژگی های کودک یا حتی نوجوان وابسته بودن اوست. مثلاً کودک به پدر و مادر ، اطرافیان و حتی آموزگاران خویش وابسته است. این وابستگی تنها وابستگی عاطفی نیست ؛ بلکه در بروز رفتاها نیز نوعی مقلد و وابسته به شمار می آید . یا در تصمیم گیری مستقل عمل نمی کند و به گونه ای احساس وابستگی می نماید.
اما جوان وابسته خو نیست و از تعلق و وابسته بودن گریزان است . او می خواهد خود بیندیشد ، خود تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید . با آنکه ممکن است رفتارها و تصمیم های او نادرست باشد ؛ اما به دلیل حس استقلال طلبی و خودبسندگی، همه ی عوارض این گریز از تعلق را می پذیرد و بر پای خویش می ایستد.
اگر والدین یا حتی معلمان به دلیل این استقلال طلبی او را همواره به خود واگذار کنند، جوان دچار مشکل می شود. شاید حتی این خوی مثبت او به خلق ناهنجار مبدل گردد. از سویی عدم اعتماد به جوان و با زبان کودکانه با او سخن گفتن و در ریز و درشت امور او دخالت نمودن نه تنها اثر مثبتی بر جای نخواهد گذاشت ، بلکه او را عصیان گر و پندگریز خواهد ساخت.

2. جوان در فشار و پرخاشگر است.

یکی از اساسی ترین خصائص بیولوژیکی جوان در فشار بودن و در نتیجه پرخاشگری اوست. کارکرد سیستم زیستی جوان والتهابات و غرایز مختلف وی به نوعی او را در فشار نشان می دهد و نتیجه ی طبیعی این در فشاربودن ، بروز رفتارهای پرخاشگرایانه می باشد. اگر خوی پرخاشگری او مورد توجه قرار نگیرد و صرفا به پیش زمینه های تعلیمی و تربیتی ارجاع داده شود از این رو زمینه ی نادیده گرفتن و حتی سرکوب آن فراهم آید، نه تنها جوان رام و مطیع نمی شود، بلکه ممکن است به صورت موقتی نیروهای سرکوب شده پنهان بماند و در موقعیتی دیگر و به صورت ضایعه و فاجعه بروز و ظهور نماید . در هر صورت این ویژگی جوان ، رفتار سنجیده منطقی و ظریف وروان شناسانه را طلب می کند تا خصلت یاد شده به بحران منجر نشود.

3.جوان برتری جوست.

شاید این ویژگی به نوعی با روحیه ی استقلال طلبی جوان در ارتباط باشد. مسلماً وقتی حس استقلال طلبی در جوان وجود داشته باشد، حس استعلا وبرتری طلبی از آن سرچشمه خواهد گرفت و جوان را همواره در رقابت و برتری جویی قرار خواهد داد.

4. جوان احساس خلأ می کند.

به طور طبیعی جوان مثل کودک مورد توجه نیست و از این رو اطراف خویش را خالی می یابد. چنانکه گفته شد جوان استقلال طلب است و استقلال طلبی ممکن است گاه گاه به احساس خلأ منجر شود.چون خود تصمیم می گیرد، یا می خواهد تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید و مقلد و وابسته نباشد احساس خلأ به او دست می دهد. این احساس خلأ باعث می شود که ؛
الف) خواهان جلب توجه باشد.
ب) به همدلی و همراهی میل پیدا نماید.
ج) رفتارهای توجه برانگیز را از خویش بروز دهد. پوشش های متفاوت، الگوبرداری از مدل های غیر بومی و عجیب ، فعالیت ها و حرکات احساسی، نمونه هایی است که نشان می دهد رفتار جوان توجه برانگیز است.

5. جوان با بحران مواجه است.

برخی از بحران هایی که جوان با آن در چالش است، عبارتند از :

بحران شخصیت یا هویت

بحران هویت یا کیستی شناختی عمده ترین بحران جوان محسوب می شود. شخصیت جوان شخصیت ثابت یا پایدار نیست و از این رو همواره در معرض تزلزل است . انسان درکودکی، تنها مایه های شخصیتی را داراست ولی تشخص یافته نیست. در کهن روزی شخصیت او شکل پذیرفته و پابرجاست و عملکرد و رفتار او نشانگر شخصیت یا ناشی از شخصیت اوست. اما در فاصله ی این دوره ، شخصیت انسان در حال شکل گیری است. یعنی جوانی مرحله ی شکل پذیری شخصیت آدمی است. حدیث مشهور می گوید «قلب جوان چون سرزمین مساعدی است که پذیرنده ی هر بذری است»
همین حالت پذیرش ، نشان از عدم شکل گیری شخصیت می باشد و مهم آن که در همین دوره ، شکل گیری شخصیت صورت می پذیرد. پس دوره ی جوانی دوره ی انتقال از عدم تشخص به سوی شخصیت یافتن است و دوره ی انتقال ، دوره ی بحران هاست . عوامل مختلفی همانند :
-عوامل موروثی
-عوامل محیطی
-عوامل تربیتی و تلقی های فرهنگی
-ارزش های جمعی و هنجارهای جاری
-شرایط خانوادگی
-و الگوهای پیرامون و روحیه ی سرمشق پذیری
شخصیت جوان را شکل می دهند. بازشناسی هر یک از عوامل یاد شده و شناخت میزان تأثیر و کارآیی و ظرفیت هرکدام در تکوین شخصیت و مواجهه منطقی با جنبه های منفی هر یک از عوامل پیش گفته می تواند به شکل پذیری بهتر شخصیت جوان منجر گردد.

بحران روابط اجتماعی

این بحران به تردیدها و تشکیک های جوان در تعاملات اجتماعی اشاره دارد. تلاش برای یافتن گروه همگون، آرمان گرایی جوان در دوست یابی و حتی عزلت وگوشه گیری از جمع و اموری از این دست بحران روابط اجتماعی جوان را گزارش می دهد.

بحران خانواده

احساس طرد از سوی خانواده ، تعارض بین خواست جوان و خواست خانواده ، گریز از خانه وخیابان گردی ، آروزی زندگی در خانواده ی متفاوت، پرخاش های مداوم جنسیت مختلف یک خانواده با همدیگر ونشانه هایی از این نوع، رگه هایی از بحران خانواده را نمایان می سازد.

بحران جنسی

جوان به دلیل نیازهای ویژه یی دوران جوانی و غریزه ی خدادادی که در او وجود دارد، در این زمینه نیز دچار بحران می گردد. حل قطعی و نهایی این بحران، تنها با در آویختن به برخی موعظه ها ، مناسک و سوق دادن جوان از کشش زمینی به جاذبه های آسمانی امکان پذیر نیست، درک موقعیت جوان و سپس نوعی فرهنگ سازی برای گذر از این بحران و تجیه واقع گرایانه و نه مصلحت جویانه و نیز در صورت امکان تمهید مقدماتی برای بهکام بودن مشروع او می تواند به عنوان راهکاری برای حل بحران یاد شده قلمداد گردد.

بحران کار

این بحران در کشورهایی که جوانان اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند، مشهودتر است. خاصه در کشورهایی که از یک سو جوان به مدارج عالی تحصیلی می رسد و از سوی دیگر به دلیل عدم هماهنگی دانش و صنعت و ناهمگونی نهاد آموزش و نهاد کار، کاری مناسب شأن و تحصیلات خویش نمی یابد.

راهکارهای ارتباط با جوان

به دلیل ویژگی های جوان و بحران هایی که او با آن مواجه است، ارتباط با جوان امری چندان ساده و آسان نیست . منظور از ارتباط سخن گفتن با او یا شنیدن سخن او نیست ؛ زیرا سخن گفتن همیشه نشانه ی ایجاد ارتباط نیست و چه بسا ارتباط یکسویه پدید آورد. به همین دلیل مراد ما از ارتباط، ارتباط بین الطرفینی ، مداوم ، تأثیر گذار و نتیجه بخش است که بدون شناخت دنیای جوان امکان ناپذیر است. از همین رو در بخش نخست این نوشته به خلقیات و بحران های جوان پرداخته شد تا با آشنایی کامل از روحیات، علائق و انگیزه ها و نیازهای جوان به ارتباط با او همت گماشته شود.
در این بخش به برخی از راهکارهای ارتباط با جوان می پردازیم .

1. درک موقعیت جوان

مهمترین راهکار برای ارتباط با جوان، شناخت و درک و دریافت درست موقعیت اوست. ما همواره به کسی که مشکل ما را جدی نمی انگارد یا رفتار ما را توجیه ناپذیر می شمارد، می گوییم «اگر به جای من بودی چه می کردی ؟»
این به جای من بودن یعنی درک موقعیت من که درک موقعیت، خود باعث می شود، رفتارهای فرد را بهتر تحلیل و تبیین نماییم . جوان نیز در موقعیت خاصی زندگی می کند. اگر بخواهیم با جوان صمیمی و مرتبط باشیم و رفتارهای وی را غیر عقلانی قلمداد نکنیم و مدام بر او خرده نگیریم ، باید از دریچه ی دنیای او به قضایا بنگریم .

2. شناخت نیازهای جوان و برآوردن آن

جوان نیازهای متفاوتی دارد. هر یک از نیازهای او به یکی از حوزه های شخصیتی او مربوط می شود. اگر جوان به محبت احساس نیاز می کند، این نشانگر آن است که در حوزه شخصیتی دچار احساس خلأ می باشد. نیازهای عاطفی یکی از اساسی ترین نیازهای اوست. هر یک از ما اگر نتوانیم سایر نیازهای جوان را برآورده سازیم، دست کم می توانیم از نظر عاطفه او را از احساس خلأ رهایی بخشیم .در هر صورت شناخت نیاز جوان و در صورت امکان برآوردن آن نیازها می تواند به ایجاد ارتباط با او مؤثر باشد.

3. سخن گفتن با جوان

خیلی ها با شنیدن واژه ی ارتباط به یاد حرف زدن می افتند؛ یعنی ارتباط و سخن گفتن را با یکدیگر مترادف می یابند و یا آن دو را با هم تداعی می کنند. در حالی که حرف زدن تنها بخشی از ارتباط است و شاید کم اهمیت ترین بخش ارتباط به حساب آید.
حال که سخن گفتن و شنیدن در ایجاد ارتباط تأثیر گذارند، باید در نحوه ی حرف زدن ، نحوه ی شنیدن، انتخاب کلمات، موقعیت گفتاری و شنیداری ، علائق مخاطب و هر چیزی که شنیدن را خوشایند و گفتن را دلپذیر می سازد، دقت کرد.
بسیاری از والدین و معلمان در نحوه ی سخن گفتن دچار مشکل هستند و از این رو مخاطبانشان یعنی فرزندان و فراگیران یا علاقه ای به شنیدن ندارند و یا به گونه ای می شنوند که با خواست و رضایت آنان همگون نیست . گونه هایی از سخن گفتن که شنیدن را دشوار و نامبارک می سازد از این قرار است:

1 - 3) سخن گفتن آمرانه و خشن

برخی دوست دارند همواره از موضع برتر سخن بگویند. آنان به دلیل کمبودهای روحی و روانی و یا به دلیل تلقی و دریافت نادرست از مقولاتی چون اقتدار، قاطعیت، مدیریت و .... همیشه در نقش فرمانده ظاهر می شوند و طبیعت جوان، پذیرنده ی چنین موضعی نیست. طبیعت جوان ، نیازمند همدلی ، هم صدایی ، احساس پذیری ، عاطفه جویی و البته خردگرایی و چون و چرا کردن است. از این رو هرگز سخن از موضع برتر را با طبیعت خویش هماهنگ نمی یابد و لذا بر استادان لازم است که از این نحوه سخن گفتن پرهیز کنند و به جای ایجاد جاذبه به دافعه نپردازند.

2 - 3). سخن گفتن اخلاق گرایانه

منظور از سخن گفتن اخلاق گرایه، سخن گفتن اخلاقی نیست. استادان ناگزیرند که دانشجویان را با مباحث و ارشادات اخلاقی آشنا سازند. به عبارت دیگر سخن گفتن اخلاق گرایانه را به سخن گفتنی می گوییم که گوینده فقط ژست اخلاقی گرفته باشد. در حقیقت برخی نه از موضع آمرانه که از موضع پدرانه سخن می گویند و چنین وانمود می کنند که دانای روزگارند و در این نحو گفتگو، مخاطبان خود را فرزندانی نورس و نوباوگانی بی تجربه قلمداد می کنند که باید از سر لطف یا ترحم آنان را به سخن راست و راه نیکو رهنمون شد. این نوع از سخن گفتن نیز با طبیعت جوان - که افزون بر نوعی سرکشی خود را راست رو نیک منش می داند - چندان سازگار نیست.

3-3) سخن گفتن از موضع همه چیز دان وعلامه

برخی دیگر دوست دارند چنین وانمود کنند که از همه چیز آگاهند. استادانی هستند که از علم ، ادب، فقه ، سیاست و ... گرفته تا فرهنگ ، شعر، موسیقی ، مسائل اقتصادی و نظامی آن هم در بعد داخلی و بین المللی و در یک کلمه از عرش تا فرش سخن می گویند. تو گویی که بر همه ی مسائل احاطه دارند و عجیب تر آن که هیچ گاه توان اقرار به نادانی یا نا آشنایی و کم آگاهی خویش را در این حوزه ها ندارند. از آنان هرگاه و از هر دری که بپرسی سخن آماده ی برای گفتن دارند و بی تردید این گزافه گویی و زیاده خواهی و علامه نمایی باعث می شود که چه اشتباهات جبران ناپذیری از آنان سربزند.
اگر کسی از موضع همه چیز دان سخن بگوید، نه تنها موفق به ایجاد ارتباط نمی شود؛ بلکه رشته هایی از ارتباط را که باقی مانده بود، می گسلد و دیگران اگر به سخن او گوش دهند نه به دلیل علاقه که شاید از سر اجبار باشد.

4 - 3) سخن گفتن انتقاد گرایانه

کسانی که فقط ایراد می گیرند و تماماً نقطه ضعف ها را می بینند و توجهی به نقاط مثبت فرد ندارند، همیشه در مقام انتقاد بر می آیند. همین است که زبان آنان همیشه تلخ و تخریب گر است. البته انتقاد اگر در موضع خویش و عادلانه باشد، کاری بجا و شایسته است؛ اما انتقاد یکریز و همواره که نشانگر بدبینی است، نه تنها سازنده و اصلاح گر نیست که بنیادهای ارتباط را ویران و وارون می سازد.
5-3) البته گونه هایی دیگری همچون گونه داوری و قاضی گری، گونه ترحم و دلجویی و ... وجود دارد که مانع ارتباط اویژگی های جوان و راهکارهای ارتباط با او




جوانی به دوره ای زندگی گفته می شود که حد فاصل بین نوجوانی و میانسالی است . اگر چه محدوده سنی نوجوانی با محدوده ی سنی دوران جوانی متفاوت است ؛ ولی خصائص، علائم و ویژگی های آن دوره کم و بیش مشابه، نزدیک و همانند است .
درباره ی تعیین محدوده ی سن جوانی همواره اختلاف نظر وجود داشته است ؛ اما به نظر می رسد که بتوان دو دیدگاه را ولو به صورت فرضی و پیشنهادی - درباره ی جوانی و محدوده ی آن ارایه کرد.
دیدگاهی که محدوده ی سنی خاص را محدوده ی جوانی می داند و مثلاً بین سال های 18 تا 30 یا ... را محدوده ی جوانی می خواند.
دیدگاهی که به جای تعیین سن و سال بیشتر به ویژگی ها می پردازد و واجدان آن ویژگی ها را جوان تلقی می کند.
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) آمده است که «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است ، مگر آن که «جوان» بوده است .(1)»
و حال آن که می دانیم گوینده ی این سخن ، خود در 40 سالگی به پیامبری رسیده است و کسی 40 سالگی را به سن جوانی قلمداد نمی کند ؛ مگر آن که :
بگوییم پیامبر اسلام و سایر پیامبران درسنی که به پیامبری رسیده اند پرشور، با حرارت، جستجوگر، شاداب و واجد ویژگی های جوانی بوده اند.
یا آن که بگوییم به علت عمر طویل المده ی انسان های آن روزگار ، نه 40 سالگی که بیش از آن نیز سن جوان تلقی می شده است. (2)
باری آنچه اینجا مقصود ماست و از کلمه جوان آن را منظور کرده ایم «جوان دانشجو» است که هم محدوده ی سنی آن ها حدوداً مشخص ومعلوم است و هم ویژگی های آنان به چشم آمدنی و مورد توجه است.
در این نوشته ی کوتاه به برخی از ویژگی های دوران جوانی اشاره می شود و خلقیات جوان گذار مورد بررسی قرار می گیرد . و سپس برخی راهکارها برای ارتباط با او بیان می گردد.

خلقیات جوان

خلقیات یا به تعبیر دیگر اخلاقیات و ویژگی های رفتاری افراد در سنین مختلف، متفاوت خواهد بود . چنانکه انتظارات اطرافیان نیز از افراد مختلف السن ، مختلف می باشد . کسی از کودک انتظار ندارد رفتار بزرگان را از خود بروز دهد و به مشی آنان سلوک نماید . اگر چنین اتفاقی افتاد ، همگان شگفت زده خواهند شد. چنانکه بروز رفتارهای کودکانه از بزرگسالان حیرت و تعجب همگان را بر خواهد انگیخت.
جوان نیز به دلیل موقعیت خویش واجد پاره ای از ویژگی هاست که به هیچ عنوان آن ویژگی ها به طور ذاتی مطرود و مقبول نیست ، بلکه طبیعت دوران جوانی چنین ویژگی هایی را اقتضا می کند.
آن چه مهم است ، تهذیب ، آراستگی و اصلاح و پالایش آن ویژگی هاست و به تعبیر برخی ، مهم جهت دادن به آن ویژگی هاست . اگر ویژگی های جوان صیقل داده شود، یا جهت دار گردد ، چه بسا نیکو ، دلپذیر و خوشایند خواهد شد.
ما در اینجا به پاره ای از این ویژگی ها اشاره می نماییم :

1. جوان استقلال طلب است .

چنانکه گفته شد جوانی حد فاصل میان نوجوانی و میانسالی است . یکی از اساسی ترین ویژگی های کودک یا حتی نوجوان وابسته بودن اوست. مثلاً کودک به پدر و مادر ، اطرافیان و حتی آموزگاران خویش وابسته است. این وابستگی تنها وابستگی عاطفی نیست ؛ بلکه در بروز رفتاها نیز نوعی مقلد و وابسته به شمار می آید . یا در تصمیم گیری مستقل عمل نمی کند و به گونه ای احساس وابستگی می نماید.
اما جوان وابسته خو نیست و از تعلق و وابسته بودن گریزان است . او می خواهد خود بیندیشد ، خود تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید . با آنکه ممکن است رفتارها و تصمیم های او نادرست باشد ؛ اما به دلیل حس استقلال طلبی و خودبسندگی، همه ی عوارض این گریز از تعلق را می پذیرد و بر پای خویش می ایستد.
اگر والدین یا حتی معلمان به دلیل این استقلال طلبی او را همواره به خود واگذار کنند، جوان دچار مشکل می شود. شاید حتی این خوی مثبت او به خلق ناهنجار مبدل گردد. از سویی عدم اعتماد به جوان و با زبان کودکانه با او سخن گفتن و در ریز و درشت امور او دخالت نمودن نه تنها اثر مثبتی بر جای نخواهد گذاشت ، بلکه او را عصیان گر و پندگریز خواهد ساخت.

2. جوان در فشار و پرخاشگر است.

یکی از اساسی ترین خصائص بیولوژیکی جوان در فشار بودن و در نتیجه پرخاشگری اوست. کارکرد سیستم زیستی جوان والتهابات و غرایز مختلف وی به نوعی او را در فشار نشان می دهد و نتیجه ی طبیعی این در فشاربودن ، بروز رفتارهای پرخاشگرایانه می باشد. اگر خوی پرخاشگری او مورد توجه قرار نگیرد و صرفا به پیش زمینه های تعلیمی و تربیتی ارجاع داده شود از این رو زمینه ی نادیده گرفتن و حتی سرکوب آن فراهم آید، نه تنها جوان رام و مطیع نمی شود، بلکه ممکن است به صورت موقتی نیروهای سرکوب شده پنهان بماند و در موقعیتی دیگر و به صورت ضایعه و فاجعه بروز و ظهور نماید . در هر صورت این ویژگی جوان ، رفتار سنجیده منطقی و ظریف وروان شناسانه را طلب می کند تا خصلت یاد شده به بحران منجر نشود.

3.جوان برتری جوست.

شاید این ویژگی به نوعی با روحیه ی استقلال طلبی جوان در ارتباط باشد. مسلماً وقتی حس استقلال طلبی در جوان وجود داشته باشد، حس استعلا وبرتری طلبی از آن سرچشمه خواهد گرفت و جوان را همواره در رقابت و برتری جویی قرار خواهد داد.

4. جوان احساس خلأ می کند.

به طور طبیعی جوان مثل کودک مورد توجه نیست و از این رو اطراف خویش را خالی می یابد. چنانکه گفته شد جوان استقلال طلب است و استقلال طلبی ممکن است گاه گاه به احساس خلأ منجر شود.چون خود تصمیم می گیرد، یا می خواهد تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید و مقلد و وابسته نباشد احساس خلأ به او دست می دهد. این احساس خلأ باعث می شود که ؛
الف) خواهان جلب توجه باشد.
ب) به همدلی و همراهی میل پیدا نماید.
ج) رفتارهای توجه برانگیز را از خویش بروز دهد. پوشش های متفاوت، الگوبرداری از مدل های غیر بومی و عجیب ، فعالیت ها و حرکات احساسی، نمونه هایی است که نشان می دهد رفتار جوان توجه برانگیز است.

5. جوان با بحران مواجه است.

برخی از بحران هایی که جوان با آن در چالش است، عبارتند از :

بحران شخصیت یا هویت

بحران هویت یا کیستی شناختی عمده ترین بحران جوان محسوب می شود. شخصیت جوان شخصیت ثابت یا پایدار نیست و از این رو همواره در معرض تزلزل است . انسان درکودکی، تنها مایه های شخصیتی را داراست ولی تشخص یافته نیست. در کهن روزی شخصیت او شکل پذیرفته و پابرجاست و عملکرد و رفتار او نشانگر شخصیت یا ناشی از شخصیت اوست. اما در فاصله ی این دوره ، شخصیت انسان در حال شکل گیری است. یعنی جوانی مرحله ی شکل پذیری شخصیت آدمی است. حدیث مشهور می گوید «قلب جوان چون سرزمین مساعدی است که پذیرنده ی هر بذری است»
همین حالت پذیرش ، نشان از عدم شکل گیری شخصیت می باشد و مهم آن که در همین دوره ، شکل گیری شخصیت صورت می پذیرد. پس دوره ی جوانی دوره ی انتقال از عدم تشخص به سوی شخصیت یافتن است و دوره ی انتقال ، دوره ی بحران هاست . عوامل مختلفی همانند :
-عوامل موروثی
-عوامل محیطی
-عوامل تربیتی و تلقی های فرهنگی
-ارزش های جمعی و هنجارهای جاری
-شرایط خانوادگی
-و الگوهای پیرامون و روحیه ی سرمشق پذیری
شخصیت جوان را شکل می دهند. بازشناسی هر یک از عوامل یاد شده و شناخت میزان تأثیر و کارآیی و ظرفیت هرکدام در تکوین شخصیت و مواجهه منطقی با جنبه های منفی هر یک از عوامل پیش گفته می تواند به شکل پذیری بهتر شخصیت جوان منجر گردد.

بحران روابط اجتماعی

این بحران به تردیدها و تشکیک های جوان در تعاملات اجتماعی اشاره دارد. تلاش برای یافتن گروه همگون، آرمان گرایی جوان در دوست یابی و حتی عزلت وگوشه گیری از جمع و اموری از این دست بحران روابط اجتماعی جوان را گزارش می دهد.

بحران خانواده

احساس طرد از سوی خانواده ، تعارض بین خواست جوان و خواست خانواده ، گریز از خانه وخیابان گردی ، آروزی زندگی در خانواده ی متفاوت، پرخاش های مداوم جنسیت مختلف یک خانواده با همدیگر ونشانه هایی از این نوع، رگه هایی از بحران خانواده را نمایان می سازد.

بحران جنسی

جوان به دلیل نیازهای ویژه یی دوران جوانی و غریزه ی خدادادی که در او وجود دارد، در این زمینه نیز دچار بحران می گردد. حل قطعی و نهایی این بحران، تنها با در آویختن به برخی موعظه ها ، مناسک و سوق دادن جوان از کشش زمینی به جاذبه های آسمانی امکان پذیر نیست، درک موقعیت جوان و سپس نوعی فرهنگ سازی برای گذر از این بحران و تجیه واقع گرایانه و نه مصلحت جویانه و نیز در صورت امکان تمهید مقدماتی برای بهکام بودن مشروع او می تواند به عنوان راهکاری برای حل بحران یاد شده قلمداد گردد.

بحران کار

این بحران در کشورهایی که جوانان اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند، مشهودتر است. خاصه در کشورهایی که از یک سو جوان به مدارج عالی تحصیلی می رسد و از سوی دیگر به دلیل عدم هماهنگی دانش و صنعت و ناهمگونی نهاد آموزش و نهاد کار، کاری مناسب شأن و تحصیلات خویش نمی یابد.

منبع: جوان و ارتباط با او

 سایت راسخون

نقل از آدینه امید





تاریخ : دوشنبه 93/3/19 | 4:41 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی