چه استغفاری مانع نوشتن گناه میشود؟
امام صادق(علیه السلام) نیز در پاسخ به این سوال که چه استغفاری مانع نوشتن گناه میشود؟ فرمودند: " هرگاه بنده گناهی مرتکب شود، از بامداد تا شب به او مهلت داده میشود. اگر آمرزش خواست، آن گناه برایش نوشته نمیشود(الکافی: 2 / 437 / 1 منتخب میزان الحکمة:428 )"
تاکنون درباره نقش استغفار، بسیار گفته و نوشته اند، با این همه به نظر می رسد که این عامل سرنوشت ساز که حضرت آدم(علیه السلام) را در هنگام هبوط از بهشت، رهایی بخشید و فرصت های مکرری به او داد تا در مسیر کمالی و هدایتی عبودیت گام بردارد و به مقام راستین خویش دست یابد و هم چنین بسیاری از انسان ها را دستگیر شده و حتی پیامبرانی را از خطر هلاکت نگه داشت، آن چنان مهم و ارزشمند است که هر از گاهی می بایست و بلکه می توان چیزهای جدید و آثار و برکات تازه ای از آن کشف کرد و به دست آورد.
از این رو بازخوانی آداب و آثار آن تنها برای کشف بعدی دیگر از ابعاد و جهتی دیگر از جهات بی نهایت این ابزار کارآمد الهی در دست بشر است که به سادگی می تواند به وسیله آن خود را از بسیاری از گرفتاری ها رهایی بخشد و یا بسیاری از گرفتاری ها و مصیبت ها را از خویش دفع کند؛ زیرا استغفار دارای دو کارکرد مهم دفعی و رفعی است.
از چه چیزی استغفار کنیم؟
بسیاری از مردم به ویژه جوانان می پرسند که از چه چیزی استغفار کنیم؟ ما که گناهی نکرده و جرم و جنایتی مرتکب نشدهایم.
این پرسش زمانی پررنگ تر مطرح می شود که آنان که با آموزه های قرآنی و یا روایی مواجه می شوند که در آن پیامبران و امامان(علیه السلام) و اولیای خداوندی مامور به استغفار شده و یا در دعاهای خویش به ذیل توبه و استغفار چنگ زده اند. در این صورت می پرسند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یا امامان(علیه السلام) چرا باید استغفار کنند و از چه چیزی می بایست استغفار کنند؟
اصولا استغفار چیست و چه جایگاهی در هستی شناسی و امور تکوین دارد که برای دفع امور تکوینی و بلاهای طبیعی به ذیل آن تمسک جسته می شود و یا برای رفع مصیبت و بلایی آن را ابزار و وسیله رهایی قرار می دهند؟
آن گونه که محقق اندیشمند و زبان شناس و قرآن پژوه فرهیخته راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن الکریم خویش گفته است: «استغفار به معنای طلب آمرزش، از ریشه غفران گرفته شده است که در اصل به معنای پوشیدن چیزی است که آدمی را از آلودگی نگه دارد. بنابراین استغفار به معنای طلب پوشیدن چیزی است که آدمی را از آلودگی های درونی و بیرون محافظت کند و از آن دور نگه دارد. به سخن دیگر، استغفار، درخواست مصونیت از عذاب با گفتار و رفتار خویش است. (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه غفر)
کسی که استغفار می کند می کوشد تا خود را از آلودگی حفظ کند و تن پوشی را به تن نماید تا بوی گناهان بیرونی دیگران به وی نرسد و یا نمی گذارد بوی گناهان او به بیرون درز کند و او را رسوا سازد و یا کاری می کند که آثار و پیامدهای آن از درون و بیرون وی برطرف شود.
استغفار گاه از گناه و خطای خود است(ابراهیم آیه 41 ونوح آیه 28) و گاه برای گناه دیگران از مردم و زنان مومن (محمد آیه 9 و ممتحنه آیه 12 و نوح آیه 28) یا فرزند (یوسف آیات 97 و 98) و برادران (اعراف آیه 151 و حشر آیه 10) ووالدین (ابراهیم آیه 41 و نوح آیه 28) ومانند آن می باشد
بوی بد گناهان
در روایات است که هر گناهی بویی دارد که بسیار زننده است و دیگران را می آزارد. انسان هایی که اهل دل هستند حتی از کسی که در حالت جنابت و یا حیض است در رنج و عذاب قرار می گیرند؛ زیرا با آن که جنابت و حیض امری طبیعی است ولی بویی خاص و زننده برای اهل دل دارد و آنان را به رنج می افکند.
اصولا هر چیزی در دنیا دارای بوی خوش و بوی زننده است. رفتارها و گفتارهای آدمی نیز این گونه است. لذا از مؤمن و انسان های طیب و پاک بوی خوشی برمی خیزد که همگان را به سوی خود جلب و جذب می کند.
در داستان اویس قرنی آمده است که وقتی آن حضرت(صلی الله علیه وآله) از مسافرت به مدینه بازگشت بیان کرد که بوی خوشی به مشام می رسد و این بوی از قرن است. معلوم شد که اویس قرنی به مدینه آمده بود تا به دیدار محبوب خویش حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه وآله) برسد ولی به سبب وعده ای که به مادر خویش داده بود آن حضرت را ندیده از مدینه بازگشت؛ زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) به بیرون مدینه مسافرت کرده بود و در آن جا حضور نداشت. این بوی خوش مؤمن است که اهل دل آن را می بویند و می شنوند.
بوی خوش کار نیک
استغفار موجب می شود تا آدمی دور خویش حصار و دژی استوار بر پا کند و از آثار زشت گناه دیگران در امان ماند؛ همچنین باعث می شود تا از آثار و تبعات گناه خویش در امان باشد و حداقل در میان خلق رسوا نشود. توبه یعنی بازگشت به سوی خدا و درمسیر کمالی قرارگرفتن پس از آن که با گناه خویش کجروی کرده است و استغفار یعنی این که خود را از آثار و تبعات آن در امان داشتن و از رسوایی رهایی یافتن. بنابر این هرکسی می بایست برای رهایی از آثارو تبعات بیرونی، با استغفار دژ و قلعه ای برای خود بسازد.
استغفار امری عمومی است و اختصاص به گناهکاران ندارد وحتی مومنان بلکه پیامبران برای در امان ماندن از آثار درونی و بیرونی اعمال دیگران به ذیل استغفار تمسک می جویند.
از این رفتارها استغفار کنیم
گاه انسان می بایست از ظلم و ستم به نفس خویش استغفار کند؛ زیرا حق نفس را چنان که باید و شاید ادا نکرده و اسمایی را که خداوند در ذات وی به ودیعت نهاده به فعلیت نرسانده است (آل عمران آیه 135 و نساء آیات 64، و 110 و نیز اعراف آیه 23 و انبیاء آیات 87 و 88 و قصص آیه 16) و گاه دیگر نیاز است که از گناه و خطای خویش توبه و استغفارکند (بقره آیه 58 و اعراف آیه 161 و غافر آیه 55 و آل عمران آیه 190و 193 و یوسف آیه 29 و 97و آیات دیگر قرآن) و دمی دیگر می بایست از قضاوت عجولانه و داوری بی دلیل و ضد ارزشی (ص آیات 24 و 25) یا قتل (قصص آیات 15و 16) و کفر نفاق وشرک(مائده آیات 73 و 74) استغفار نماید.
چنان که استغفار گاه از گناه و خطای خود است(ابراهیم آیه 41 ونوح آیه 28) و گاه برای گناه دیگران از مردم و زنان مومن (محمد آیه 9 و ممتحنه آیه 12 و نوح آیه 28) یا فرزند (یوسف آیات 97 و 98) و برادران (اعراف آیه 151 و حشر آیه 10) ووالدین (ابراهیم آیه 41 و نوح آیه 28) ومانند آن می باشد.
آثار استغفار
در روایت است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مردم هشدار می دهد که برای در امان ماندن از رسواشدن در پیشگاه م?منان، خود را با استغفار از خطا و گناهان در امان نگه دارید؛ زیرا چنان که گفته شد هر خطا و گناهی بویی دارد و حالتی در انسان ایجاد می کند و نوری را از انسان می زداید که اهل دل آن را می بینند و می بویند. آن حضرت فرمود: تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب؛ با استغفار خود را معطر کنید تا بوی گناهشان شما را رسوا نسازد.
نزول باران و رونق کشاورزی (نوح آیه 10 و 12) ازطریق جلب محبت الهی با استغفار (هود آیه 90) صورت می گیرد و انسان در رحمت الهی قرار گرفته و از آثار رحمت خاص بهره مند می شود. (بقره آیه199 و نساء آیات 106 و 110 و آیات دیگر) البته آثار دیگری نیز برای استغفار در آیات قرآنی گفته شده که بیان آن مجال دیگری می طلبد.
استغفار، درخواست مصونیت از عذاب با گفتار و رفتار خویش است
چه استغفاری مانع نوشتن گناه میشود؟
امام صادق(علیه السلام) نیز در پاسخ به این سوال که چه استغفاری مانع نوشتن گناه میشود؟ فرمودند: " هرگاه بنده گناهی مرتکب شود، از بامداد تا شب به او مهلت داده میشود. اگر آمرزش خواست، آن گناه برایش نوشته نمیشود(الکافی: 2 / 437 / 1 منتخب میزان الحکمة:428 ).
امیرالمومنین (علیه السلام) نیز درباره این که هرکس نعمت استغفار بیابد از چه نعمتی محروم نمیشود؟ میفرمایند: "به هر کس (نعمت) آمرزش خواهی داده شود، از آمرزیده شدن محروم نشود(نهج البلاغة: الحکمة 135 منتخب میزان الحکمة: 428 ).
رسول مکرم اسلام همچنین ارزش پیامد استغفار زیاد را چنین توصیف میفرمایند: "هر کس زیاد آمرزش بخواهد، خداوند از هر غمی برای او گشایشی قرار دهد و از هر تنگنایی برون شوی(نور الثقلین: 5 / 357 / 45 منتخب میزان الحکمة: 428).
فرآوری : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=252376 تبیان
منابع:
بیانات حجت الاسلام انصاریان
شیعه نیوز
اگر چشم برزخی یا چشم بصیرت داشتیم می توانستیم، تجسم اعمال خودمان و یا دیگران را ببینیم. کسانی که چشم برزخی دارند ملکوت برزخی اعمال را می بیند و نسبت به آن واکنش نشان می دهند. البته برخی که دارای چشم بصیرت هستند نه تنها ملکوت اعمال بلکه نیت ها را هم می بینند و وقتی کسی نیت بد یا خوبی داشته باشد صورت ملکوتی فرد را می بینند که کاری خوب یا بد را نیت کرده است.
اصولا پرندگان و برخی از حیوانات مانند سگ ها وقتی با انسانی رو به رو می شوند از نوع حرکات و رفتارهای انسان می فهمند که قصد تعرض دارد یا ندارد. سگ ها حتی می توانند از واکنش های تعریقی بدن انسان بفهمند که شخص ترسیده یا نترسیده است. اگر بوی ترس را بشنوند قوی تر و جسورتر می شوند و حمله می کنند و اگر بر خلاف آن احساس کنند پا به فرار می گذارند.
در حقیقت برخی از حیوانات به تحلیل اعمال و رفتار ما می پردازند و نیت را به دست می آورند و برخی به یک شکلی نیت خوانی می کنند و رفتار خودشان را بر اساس نیت طرف مشخص می کنند.
البته انسان ها به طور طبیعی از این ویژگی برخوردارند ولی از آن جایی که فطرت خویش را با گناه، آلوده و دفن می کنند و فتیله چراغ عقل خود را پایین می کشند و نور آن را کاهش می دهند، قدرت تشخیص خوب و بد را از دست می دهند. در آیات قرآنی از جمله آیات 7 تا 10 سوره شمس و آیه 29 سوره انفال و مانند آن این معنا به دست می آید که انسان در صورت اعتدالی فطرت هم قدرت تشخیص خوب و بد و حق و باطل را دارد و هم بر اساس همین فطرت سالم به سمت خوبی کشیده شده و از بدی پرهیز می کند. از این رو کودکان کسانی را که نیت بدی در حقشان داشته باشند می شناسند و واکنش عصبی و هیجانی نشان می دهند و با گریه و زاری خودشان را آنان دور می کنند.
مومنان نیز این گونه هستند. لذا وقتی دو نفر مومن به یکدیگر می رسند احساس امنیت و آرامش می کنند و به یکدیگر علاقه پیدا می کنند ولی وقتی با یک نفر کافر و مشرک و گناهکار مواجه می شوند در خود احساس نفرت و بیزاری می کنند هر چند که نمی دانند چرا چنین حالتی را نسبت به فردی دارند.
وقتی ما شامه تند و تیزی داشته باشیم در آن صورت می توانیم آثار خوش و ناخوش اعمال خودمان ودیگران را بشنویم و ببوییم. کسانی که دارای شامه برزخی هستند وقتی غذایی در نزدشان می آید که حرام باشد با آن که خیلی زیبا و ظاهری خوش دارد ولی میلی به غذا پیدا نمی کنند و احساس سیری در خودشان می یابند و یا اگر خدای نکرده خورده باشند معده شان آن را پس می زند و بیرون می ریزد. گاه می شود که پس از خوردن حالت تهوع به آنها دست می دهد و استفراغ و قی می کنند و همه آنچه را از حرام خورده اند بیرون می ریزند.
اصولا مومن این گونه است؛ زیرا بر فطرت خود است و حق و باطل را می شناسد و نسبت به حق گرایش و نسبت به باطل گریزان است؛ هر چند که گاه علت آن را نمی فهمد.
به هر حال، هر چیزی از خوب و بد، بو و نشانه ای دارد که آدمی می تواند آن را بفهمد و خوشحال و بدحال شود. البته در قیامت این مساله بیشتر خودش را نشان می دهد چرا که آنجا، مقام تجسم اعمال خوب و بد است. در بهشت بوی خوش در جریان است زیرا همه دارای اعمال نیک و نیت های خوب هستند؛ اما در دوزخ بوی گند تعفن آزاردهنده بر می خیزد که برخی از خود دوزخیان به فریاد و گلایه در می آیند، زیرا دوزخیان متفاوت و هم چنین گناهان متفاوت است. برخی از گناهان بوی بدتری دارند به گونه ای که گند آن همه را می آزارد.
بوی تعفن زنا و دروغ
امیر المؤمنین(ع) درباره بوی گند گناه زنا فرمودند: هنگامی که روز قیامت فرا برسد، خداوند باد بدبویی را به وزیدن می اندازد که از بوی آن اهل محشر ناراحت می شوند، تا آنجا که این باد می خواهد نفس مردم را بگیرد. در این هنگام منادی صدا می زند: آیا می دانید بویی که شما را اذیت کرد، بوی چیست؟ مردم می گویند: خیر. همین قدر می دانیم که خیلی اذیت شدیم، به حدی که بیش از این امکان نداشت. به آنان می گویند: این بوی زناکاران است که زنا کرده و بی توبه از دنیا رفتند. آن ها را لعنت کنید که لعنت خدا بر آنان باد. و در صحرای محشر کسی نمی ماند، مگر این که می گوید: خدایا زناکاران را لعنت کن.[1]
اگر کسی فطرت خودش را سالم نگه داشته باشد و یا چشم برزخی و شامه برزخی اش کار افتاده باشد همین بوی متعفن گناه زنا را در این دنیا از کسانی که زنا می کنند استشمام می کند.
رسول خدا(ص) درباره بوی گند گناه دروغ فرموده است: ان المؤمن اذا کذب بغیر عذر لعنه سبعون الف ملک و خرج من قلبه نتن حتی یبلغ العرش؛ مؤمن هرگاه بدون عذر دروغ بگوید، هفتاد هزار ملک، لعنتش می کنند (یعنی ازخدا می خواهند که از رحمت خود دورش سازد، مورد لطفش قرار ندهد) و نیز بر اثر دروغ، بوی گندی از قلبش بیرون می آید که جهان را پر می کند و می رود تا به عرش خدای برسد.[2]
خوش بو کردن خود با استغفار
از آنجایی که برخی از مردم به دلایل گوناگون از جمله سستی ایمان، کژفهمی و خطا و اشتباه و یا مانند آن گرفتار انواع و اقسام گناه می شوند، یا بیماری حسد و کینه در دل ایشان رخنه کرده، هر از گاهی حسادتی می ورزند، دروغی می گویند، غیبتی می کنند، و یا گناه و خطایی مرتکب می شوند، باید بدانند که بوی گندی از ایشان بلند می شود که حتی افراد دیگر را می آزارد. اینان برای این که خوش بو شوند و از بوی تعفن گناه رهایی یابند، باید خودشان را به عطر الهی استغفار خوشبو کنند تا خودشان و دیگران از ایشان رنج نبرند و بوی گندشان آزار نرساند.
شیخ طوسی در کتاب امالی از امیرمومنان علی(ع) نقل می کند که پیامبر(ص) فرمود: تعطروا بالاستغفارلاتفضحنکم روائح الذنوب؛ خودتان را با استغفار خوش بو و معطر گردانید تا بوی گناه شما را رسوا و مفتضح نگرداند.[3]
از این روایت به دست می آید که هر گناه، بوی بدی دارد که باعث رسوایی گناهکار می شود و انسان می بایست برای رهایی از آن خودش را با استغفار خوشبو کرده و از شر و آثار وضعی آن در امان نگه دارد.
البته باید توجه داشت که از کار و نیت نیک انسان نیز بوی خوشی متصاعد می شود که مومنان را به سوی خود می کشاند. از این روست که گفته اند: کبوتر با کبوتر باز با باز؛ کند همجنس با همجنس پرواز؛ زیرا بوی خوش مومن جاذب مومن است و بوی گند کافر و گناهکار، گناهکار را به سوی خود جلب می کند. برخی از مردم می گویند این گناهکاران چگونه یکدیگر را می شناسند؟ باید گفت با همین بوی متعفنی که از یکدیگر استشمام می کنند به سمت هم کشیده می شوند. از این رو زناکاران به سرعت یکدیگر را در یک جمع شناسایی می کنند و به سمت هم می روند؛ زیرا از بوی خوش مومن و نیکوکار آزار می بینند و فرار می کنند.
پی نوشت:
شیخ الائمه لقب کدام یک از امامان است؟
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد طبسی، در دوره کوتاه مدت «امام صادق(ع) شناسی» که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) برگزار شد، با اشاره به بحث امامت تا شهادت آن امام همام، اظهار داشت: بحث درباره امام صادق(ع) آنقدر ریشه دار است که حتی ارائه نمودن آن به عنوان فهرست، کار مشکلی است.
وی ادامه داد: حضرت(ع) آنطوری که مورخان آورده اند در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه به دنیا آمدند که در کتب مرحوم شهید، مصباح کفعمی، مرحوم طبرسی و .... آمده است.
این استاد حوزه اضافه کرد: قول دیگری نیز وجود دارد و آن این است که حضرت در سال 80 یا 86 هجری متولد شده باشند که در فصول المهمه و کشف الغمه به آن اشاره شده است.
حجت الاسلام والمسلمین طبسی با بیان اینکه در زمان شهادت حضرت اختلافی نیست، خاطرنشان ساخت: شهادت حضرت را غالب مورخان در 25 شوال سال 148 هجری عنوان کرده اند که مدت امامت حضرت 34 سال بوده و بنابر قول مشهور در سن 34 سالگی به امامت رسیده اند.
*لقبی جامع
این محقق حوزوی یادآور شد: دوران امامت امام صادق(ع) بیشتر از تمام امامان معصوم(ع) بوده و به تعبیری لقب شیخ الائمه(ع) برای ایشان در نظر گرفته شده بود و سن ایشان نیز نسبت به بقیه امامان بیشتر بوده است.
وی تصریح کرد: دوران امامت امام صادق(ع) معاصر با چند نفر از خلفای غاصب أموی و چند نفر از خلفای غاصب عباسی بوده است.
این استاد حوزه افزود: هشام بن عبدالملک، ولیدبن هشام(سال 125)، ابراهیم بن ولید(سال 126 تا 127)، مروان حمار(سال 127 تا 132) از خلفای أموی و همچنین ابوالعباس سفاح( سال 132 تا 136) و ابو جعفر منصور(سال 136تا 158) از خلفای عباسی از افرادی بودند که در زمان امام جعفر صادق(ع) حکومت را در دست داشتند.
حجت الاسلام والمسلمین طبسی بیان داشت: امام صادق(ع) در زمان ابو جعفر منصور در 25 شوال سال 148 هجری به شهادت رسید.
این محقق حوزوی با اشاره به اینکه در زمان خلافت أموی، حضرت تنگنایی نداشته و سخت گیری برای ایشان نبوده است، گفت: چراکه أموی ها رو به ضعف بوده و این ضعف برای ابوالعباس سفاح از خلفای عباسی نیز بوده است؛ اگرچه در زمان وی امام کمی محدودیت داشتند؛ اما فشارها بیشتر در زمان ابوجعفر منصور بر امام تحمیل می شده و 10 سال امام در بدترین شرایط قرار داشت.
وی در ادامه اظهار داشت: از برنامه های اولیه حضرت در ابتدای امامت، شناساندن و معرفی خود به مردم بود که البته کار آسانی نیز نبوده است. (بحار ج 47 ص 35)
این استاد حوزه ابراز داشت: حضرت در چندین سال امامت چون به افرادی ناباب و ناآگاه مبتلا بودند، اجبار داشتند که این مسائل را اظهار کرده و به روشن شدن شخصیت خود بپردازند تا مردم را بیدار و روشن کنند.
حجت الاسلام والمسلمین طبسی خاطرنشان ساخت: استجابت دعا، شناخت از تمام زبان ها و لغات، اظهار معجزه و پیشگویی از جمله اعمالی بود که حضرت برای شناساندن خود از آنها استفاده می کردند و علامه مجلسی در جلد 47 بحارالانوار نزدیک به 270 مورد از این افعال را آورده است.
*پهن کردن سفره علمی
وی تصریح کرد: مسئله مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، پهن کردن سفره علمی در زمان این امام همام است؛ چراکه ایشان پس از شهادت پدر خود امام محمد باقر(ع)، 34 سال عهده دار این مسئله بوده و برخی گفته اند: 65 درصد از تراث شیعی از امام صادق(ع) است.
این استاد حوزه گفت: کتابهایی نظیر وسائل الشیعه، بحارالانوار، مستدرک و ... روایات بسیار زیادی از امام صادق(ع) نقل کرده اند که تعداد آنها بسیار بالاست.
وی یادآور شد: از امام صادق(ع) حدود 4000 نفر روایت نقل کرده اند که شیخ طوسی اسامی 3208 نفر از آنها و برخی اسامی همه این چهارهزار نفر را آورده اند.
*ملیت و مشاغل شاگردان امام(ع)
این محقق حوزوی با اشاره به ملیت ها و مشاغل شاگردان امام جعفر صادق(ع)، اظهار داشت: شاگردان امام(ع) از ملیت ها و مشاغل گوناگون بوده اند؛ به طوری که شیخ طوسی در پسوند برخی از این نام ها از کوفه، یمن، بصره، بغداد، قم، مدائن، تفلیس، سیستان، اصفهان، کاشان، مرو، سرخس، موصل و ..... نام برده است.
حجت الاسلام والمسلمین طبسی افزود: همچنین مشاغلی که برای آنها ذکر شده است نیز تعجب آور است؛ چراکه مشاغلی همچون خباز، گندم فروش، قاضی، سراج، خراط، نفاس، خیاط، عطار، حجام، روغن فروش و ..... نام برده شده است.
*قابل توجه طلاب و روحانیون!
وی در پایان تأکید کرد: طلاب و روحانیون باید به زندگی این متعلمین توجه کرده و از آنها یاد بگیرند؛ چراکه آنان از راه های دور و با مشاغل گوناگون بر سر درس حضرت حاضر شده و شهریه ای نیز دریافت نمی کردند؛ بلکه وجوهات خود را نیز می دادند و این افراد بودند که راوی روایات امام بوده و آن را به دست ما رسانده اند.
http://www.hawzahnews.com/news/1973/347744/+%D8%B4%DB%8C%D8%AE+%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%A6
به نقل از افکارنیوز، کبد چرب اختلال مزمن و بدون علامت کبدی است که علت آن تجمع چربی و التهاب در کبد است. شایع ترین علل کبد چرب در ایران چاقی، دیابت، سوء تغذیه و بالا بودن چربی خون است و در کشورهای دیگر مصرف بالای الکل از شایع ترین علت ها محسوب می شود. از دیگر علل کبد چرب می توان به کاهش وزن ناگهانی، اختلالات مادرزادی، سوء جذب چربی، تغذیه ناصحیح و مصرف بیش از حد چربی و کربوهیدرات، گرسنگی طولانی مدت و تغذیه وریدی طولانی مدت اشاره کرد. تحقیقات و بررسی ها همچنین نشان داده داروهایی مانند کورتون ها، هورمون های استروژن، قرص های ضد بارداری، داروهای تقویت جنسی و استرس از عوامل زمینه ساز این مشکل اند.
کبد چرب بدون علامت است و در بعضی افراد ممکن است احساس پری شکم و درد خفیف ناحیه راست شکم را ایجاد کند، این مشکل معمولاً به صورت اتفاقی در حین بررسی های آزمایشگاهی یا سونوگرافی مشخص می شود. این مشکل بویژه در مراحل اولیه، قابل درمان سات، اما در تعدادی از بیماران در صورت درمان نشدن ممکن است به فیبروز کبدی یا در نهایت سیروز کبدی منجر شود که در این صورت درمان آن بسیار دشوار خواهد بود. کاهش تدریجی وزن و ورزش روزانه می تواند به گونه چشمگیری در درمان کبد چرب مفید باشد. البته توجه داشته باشید که کاهش ناگهانی وزن ممکن است این مشکل را تشدید کند. طب سنتی تدابیر خوبی برای درمان کبد چرب دارد، البته برای درمان آن حتماً به پزشک متخصص مراجعه کنید زیرا نوع گیاهان و درمان تجویز شده براساس شرایط و مزاج فرد متفاوت است.
مواد غذایی مفید برای کبد
میوه و سبزیجات
آب میوه ها و آب سبزیجات بدون افزودن قند جزو نوشیدنی های سالمی هستند که برای کبد بسیار مفیدند. در بین این نوشیدنی ها می توان به آب هویج، آب سیب، آب لیموترش، آب جعفری و اسفناج اشاره کرد. سعی کنید که این آب میوه ها و سبزی ها را در منزل تهیه کرده و مصرف کنید. این میوه ها و سبزیجات قدرت این را دارند که کبد را تمیز کنید.
مواد غذایی سرشار از گوگرد
مواد غذایی سرشار از گوگرد جزو مواد غذایی مفیدی هستند که به روند سم زدایی از بدن که در کبد انجام می شود کمک زیادی می کنند. کبد از مولکول های گوگردی برای مقابله با آفت کش ها و سمومی استفاده می کند که از طریق مصرف مواد غذایی وارد بدن می شوند. از بین مواد غذایی حاوی گوگرد می توان به سیر، پیاز، کلم، کلم بروکلی و گل کلم اشاره کرد. بهتر است این مواد غذایی به صورت خام مصرف شوند چون فرایند گرمایشی میزان مواد و عناصر مغذی این مواد غذایی را کاهش می دهد.
انواع کلم (بروکلی، گل کلم، کلم قمری، کلم پیچ و کلم بروکسل)
کلم ها دارای خاصیت سم زدایی قوی برای کبد بوده و دارای موادی هستند که بعضی سموم را در بدن خنثی می کنند، مثل نیتروزامین های موجود در دود سیگار و افلاتوکسین موجود در بادام زمینی. همچنین حاوی موادی بنام گلوکوزینولات هستند که باعث می شوند کبد آنزیم هایی را تولید کند که برای انجام فرآیند سم زدایی لازم هستند.
ادویه ها
دارچین یکی از ادویه هایی است که می تواند به عملکرد خوب کبد کمک زیادی بکند. توصیه می کنیم این ادویه مفید را به غذاها اضافه کرده و از خواص آن استفاده کنید.
عسل
هر آنچه که از تلاش زنبورهای عسل به دست می آید کبد را در سلامت نگه می دارد. توصیه می کنیم هر روز چند قاشق چایخوری عسل میل کنید. مصرف روزانه عسل یک عادت خوب است که به سلامتی بدن کمک زیادی خواهد کرد.
آب لیمو ترش تازه در آب داغ
آب لیموترش تازه را در یک لیوان آب داغ بریزید و اول صبح بطور ناشتا بنوشید (البته اگر ناراحتی معده ندارید) این کار باعث می شود کبد پاک شود و عمل سم زدایی و تصفیه آن افزایش یابد. همچنین تولید صفرا را تحریک کرده، معده و روده را پاک می کند و حرکات روده ای را افزایش می دهد.
چغندر
چغندر تصفیه خون را تقویت کرده و فلزات سنگین را در بدن جذب می کند.
میوه های غنی از آنتی اکسیدان
آلو، کشمش، زغال اخته، شاتوت، توت فرنگی، تمشک، پرتقال، گریپ فروت سرخ، طالبی، سیب و گلابی. طی فرآیند سم زدایی یا تصفیه کبد، تعداد زیادی رادیکال آزاد تولید می شود که برای سلامت کبد مضر هستند. آنتی اکسیدان ها از کبد در برابر آسیب رادیکال های آزاد، محافظت می کنند.
سیب
سیب دارای پکتین است که می تواند به فلزات سنگین موجود در بدن متصل شده (بخصوص در روده بزرگ) و باعث دفع آنها از بدن شود. این کار بار کبدی را کاهش داده و ظرفیت سم زدایی آن را افزایش می دهد.
آرتیشو (کنگرفرنگی)
آرتیشو تولید صفرا را افزایش می دهد. یکی از کارهای صفرا این است که سموم بدن را از طریق روده پاک می کند. 30 دقیقه بعد از خوردن مقداری آرتیشو، ترشح صفرا تا 100 درصد افزایش می یابد.
کاکائوی تلخ
براساس یک تحقیق مشخص شده که مصرف کاکائوی تلخ برای افراد مبتلا به بیماری های کبدی همانند یک مرهم عمل می کند و می تواند درمانی برای بیماری آنها باشد.
کبدتان را مثل دسته گل تمیز کنید
اگر در هضم غذا دچار مشکل شده اید، نفخ می کنید و حالت تهوع دارید، احتمال دارد کبدتان دچار مشکل شده باشد، یعنی اینکه باکش پر شده و دیگر نمی تواند مواد زائد را دفع کند.
ـ لیموترش می تواند باعث تحریک ترشح صفرا شده و تمام سموم و مواد زائد انباشته شده در کبد را تمیز کند.
روش استفاده: سه عدد لیموترش را بدون برش دادن داخل یک ظرف حاوی آب سرد بیندازید. اجازه دهید آب به مدت سه دقیقه داغ شده و به جوش برسد. سپس آن را خنک و لیموترش ها را از آن خارج کنید. آب لیموترش ها را بگیرید و به همان آب اضافه کنید. هر روز صبح ناشتا و همچنین بین وعده های غذایی از این آب لیموترش میل کنید.
ـ رزماری باعث افزایش ترشح صفرا می شود به طوری که کبد را تمیز و به عملکرد خوب آن کمک می کند.
روش استفاده: 15 گرم برگ خشک رزماری را در یک لیتر آب ریخته و 15 دقیقه بجوشانید. محلول را صاف کرده و روزانه چند فنجان از آن میل کنید.
ـ حالت تهوع، مشکلات کلیوی و حتی اختلالات جنسی می تواند ناشی از اشباع شدن کبد باشد زمانی که ضایعات زیادی در کبد جمع شده، علائم زیادی بروز می کند. برای کمک به تمیز شدن و عملکرد خوب کبد می توانید از افشره خوراکی نعناع استفاده کنید.
روش استفاده: دو قطره افشره خوراکی نعناع فلفلی را در یک قاشق چایخوری عسل بچکانید و در دهان بگذارید. همچنین می توانید یک قطره افشره خوراکی رزماری، یک قطره افشره خوراکی نعناع و یک قطره افشره خوراکی ترخون را با هم مخلوط کرده و به صورت موضعی روزانه دو مرتبه کبدتان را خلاف عقربه های ساعت با آن ماساژ دهید.
ـ گیاه قاصدک ترشح صفرا را تحریک کرده و مواد زائد را از بدن دفع می کند.
روش استفاده: برای هر 150 میلی لیتر آب جوش یک تا چهار گرم ریشه خشک گیاه قاصدک لازم دارید. این گیاه را دم کنید و روزانه سه تا چهار مرتبه میل کنید.
ـ روغن زیتون برای کبد بسیار سودمند است چون خواص ملینی دارد. این روغن، کبد را تمیز و مشکلات کبدی را رفع می کند.
روش استفاده: روغن زیتون را با آب لیموترش مخلوط کنید و پنج روز با شکم خالی این ترکیب را بنوشید.
ـ آرتیشو یا همان کنگرفرنگی باعث تحریک تشرح صفرا می شود و به دفع توکسین ها یا همان سموم انباشته شده در کبد کمک می کند.
روش استفاده: 10 تا 20 عدد برگ آرتیشو را در نیم تا یک لیتر آب و به مدت 15 دقیقه بجوشانید و در طول روز بعد از غذا از این محلول میل کنید.
ـ خار مریم می توان برای تحریک ترشح صفرا و همچنین دفع مواد زائد استفاده کرد.
روش استفاده: 5/2 گرم عصاره گیاه خار مریم را با یک چهارم لیتر آب مخلوط کنید و هر روز قبل از غذا (سه مرتبه در روز) از این عصاره میل کنید. عصاره این گیاه به صورت کپسول یا به شکل مایع در بازار وجود دارد.
دشمنان کبد را شناسایی کنید
الکل
الکل یکی از پنج ماده مخرب و آسیب رسان کبد محسوب می شود. زمانی که الکل وارد بدن می شود کبد مجبور می شود برای مقابله و از بین بردن میزان زیادی توکسین تولید شده از طریق مصرف الکل تلاش زیادی بکند. مصرف زیاد الکل باعث می شود کبد به زحمت زیادی بیفتد و طولی نمی کشد که این عضو حیاتی کارایی خود را از دست می دهد.
آرد سفید
آرد سفید یا همان آرد بدون سبوس نیز معمولاً یکی از عوامل تشکیل سنگ کلیه محسوب شده و در عین حال باعث ابتلا به بیماری سیروز کبدی می شود. اگر هر روز از نان هایی استفاده می کنید که از آرد سفید بدون سبوس تهیه می شوند باید بدانید که کبدتان دچار مشکل می شود.
برنج سفید، نمک و قند تصفیه شده
همه محصولات غذایی فراوری و تصفیه شده مانند برنج سفید، نمک تصفیه شده و قند سفید می توانند به کبد آسیب برسانند. سعی کنید برنج قهوه ای، شکر قهوه ای یا عسل و همچنین نمک دریایی را جایگزین این مواد غذایی بکنید. تا جایی که می توانید مصرف نمک را کاهش دهید. گوشت های دودی نیز می توانند عاملی برای آسیب رساندن به کبد شوند. برای اینکه طعم مواد غذایی تان را بهتر کنید از آب لیموترش استفاده کنید چون هم به غذا طعم بهتری می دهد و هم باعث تمیز شدن کبد می شود.
مواد غذایی سرخ کردنی
تا جایی که می توانید مصرف مواد غذایی سرخ کردنی، گوشت های چرب، گوشت هایی با پوست یا چربی و مواد غذایی نیمه پخته شده را محدود کنید. از این گذشته توصیه می کنیم از مصرف مواد غذایی حاوی رنگ های خوراکی و شیرین کننده های مصنوعی بپرهیزید.
مهمترین عواملی که به کبد آسیب می رسانند
1. دیر خوابیدن در شب و دیر بیدار شدن در صبح
2. ادرار نکردن هنگام بیدار شدن از خواب
3. زیاد غذا خوردن
4. با عجله صبحانه خوردن
5. مصرف بیش از حد داروها
6. مصرف بیش از اندازه رنگ های مصنوعی موجود در مواد غذایی (مثل آدامس های رنگی، پاستیل و...)، قندهای مصنوعی، ادویه ها و به طور کلی استفاده از خوراکی هایی که موجب از دست رفتن مواد مغذی مفید از بدن می شود.
7. مصرف نامناسب روغن. (بهتر است مصرف روغن را در غذاهای خود کاهش دهید، حتی روغن هایی که جزو بهترین روغن ها شناخته شده اند، مثل روغن زیتون)
8. غذاهای آماده و سرخ شده را کمتر مصرف کنید (مصرف سبزیجات و میوه های خام مفید است)
دانستنی های مفید
ـ جایگزینی گوشت با سویا، جایگزینی شام با سالادی شامل هویج، کلم، کاهو، ترب، تربچه، سرکه سیب، آبغوره، پرهیز ار آب خوردن بین غذا، استفاده بیشتر از سیر، پیاز، سبزیجات تازه، لیموترش و سیب در رژیم غذایی روزانه بسیار مفید است.
ـ زنجبیل و زردچوبه تاثیر مفیدی بر روند بهبود کبد چرب دارند.
ـ مصرف مقطعی و کوتاه مدت ویتامین E می تواند مفید باشد.
ـ مصرف روزانه یک لیوان سرکه انگبین تاثیرات شفابخشی در درمان کبد چرب دارد و عرق کاسنی، عرق خارشتر، عرق بید و عرق شاتره نیز مفید است.
ـ نوشیدن دم کرده گل مریم نیز اثربخش است.
ـ مصرف چند روز متوالی شربت یا مربای آلبالو و گیلاس داروی نارسایی کبد است.
تذکر
خوردن مواد غذایی فوق نمی تواند جایگزین داروهای تجویز شده توسط پزشک شود و باید همراه با مصرف این مواد غذایی به توصیه پزشک در این زمینه نیز عمل کنید.
روزهای زندگی/ شماره 430/ نیمه دوم مهر ماه 92/ تهیه و تنظیم: محبوبه بهرام مصیری/ صفحه 38
غذاهای مفید و مضر برای سلامت کبد
همانطور که میدانیم، کبد یکی از اندامهای مهم بدن است و طیف وسیعی از عملکردهای بدن را بر عهده دارد. بنابراین مراقبت از سلامت کبد بسیار حائز اهمیت است.
آنتی اکسیدانها و غذاهای غنی از فیبر فراوانی هستند که برای کبد مفید میباشند و غذاهای غنی از ویتامین و اسید چرب امگا 3 از کبدتان محافظت نموده و سلامت آن را حفظ مینمایند.
از میان تمام ارگانهای بدن؛ کبد یکی از ضروریترین اعضای بدن به شمار میآید. کبد دارای نقش کلیدی در متابولیسم است و به تولید مواد بیوشیمیایی لازم برای هضم کمک مینماید.
کبد عملکردهای متعددی را بر عهده دارد از جمله: ذخیره سازی گلوکز، مواد معدنی، ویتامینها، و پاکسازی و سمزدایی خون. کبد بزرگترین غده در بدن انسان است و سلامت کلی انسان منوط به سلامت کبد است.
غذاهایی که مصرف میکنید بر سلامت و عملکرد کبد شما بسیار موثرند. غذاهای طبیعی ارگانیک بسیاری هستند که برای کبد مفید میباشند.
**غذاهای مفید
مصرف خوردنیهای غنی از آنتیاکسیدان بهترین راهکار برای حفظ سلامت کبدتان به موازات سلامت عمومی بدنتان میباشد.
1.غذاهای غنی از بتاکاروتن
غذاهای غنی از آنتیاکسیدان به پاکسازی اثر رادیکالهای آزاد و مواد مضر در کبد کمک مینمایند. سبزیجاتی نظیر چغندر و هویج حاوی آنتیاکسیدانهای کاروتنوئید و بتاکاروتن میباشند. تمام آنتیاکسیدانها به پروسهی سم زدایی کبد کمک نموده و از کبد در برابر بیماریها محافظت میکنند. جالب است که متذکر شویم بتاکاروتن (پیش ساز ویتامین A) موجود در هویج، یک آنتیاکسیدان مفید و موثر میباشد؛ لذا مفید است که مصرف هویج را در الگوی رژیم غذایی خود بگنجانید.
همچنین سیر نیز مفید است و سلنیوم و گلوتاتیون موجود در سیر دارای عملکردی مشابه با آنتیاکسیدانها میباشند.
2.غذاهای غنی از ویتامینهای B، C و E
غذاهای حاوی مقادیر فراوان از ویتامینهای B، C و E میبایست به صورت روزانه برای تقویت سلامت کبد مصرف شوند. غذاهای غنی از ویتامین C و ویتامین E همانند آنتیاکسیدانهای مذکور بسیار مفید میباشند. مواد با خاصیت آنتیاکسیدانی به کاهش تخریب ناشی از رادیکالهای آزاد کمک مینمایند، بنابراین برای تقویت و پاکسازی کبد مفیدند. غذاهای غنی از ویتامین ب عملکرد کبد را تقویت میکنند و به کاهش احتقان کبدی کمک مینمایند. ویتامین ب 12 نیز به متابولیسم چربیها و بهبود عملکرد کبد کمک مینماید.
بسیاری از غذاها (برای مثال: بروکلی، تخم مرغ، اسفناج، برنج قهوهای، غلات و غیره) حاوی ویتامین ب میباشند. بسیاری از میوهها و سبزیجات نیز حاوی ویتامین ث میباشند از جمله: گوجهفرنگی، توت فرنگی، بروکلی، فلفل، مرکبات و غیره.
سبوس گندم منبع خوبی از ویتامین E و سلنیوم میباشد. بادام، آووکادو، گردو، غلات غنی شده، تخم آفتابگردان، کره بادام زمینی، سبزیجات روغنی نیز از منابع خوب ویتامین E میباشند.
3.غذاهای غنی از فیبر
غذاهای فیبردار برای تقویت عملکرد کبدتان ضروری هستند. استفاده از غذاهای فیبردار نظیر نانهای دارای غله کامل، برنج و دیگر محصولاتی که حاوی غلات کامل باشند؛ مطمئناً پروسه هضم را تقویت مینمایند. میوهها و سبزیجات نیز از محتوای فیبر بالایی برخوردار میباشند.
4.امگا 3
مصرف غذاهای غنی از امگا 3 نیز برای سلامت کبد مهم است. غذاهای مرسوم غنی از امگا 3 عبارتند از: ماهیها (از جمله : ساردین، سالمون، قزل آلا و...)، مغزها و روغنهایی گیاهی (شامل: کانولا، سویا، دانه کتان و کنجد).
* اطمینان حاصل کنید که از مصرف غذاهای پرچرب و پرکلسترول اجتناب میکنید، و اقلام غذایی سالم و روغنهای غیر اشباع چند زنجیرهای مفید برای بدن را مصرف مینمایید. تغذیه سالم به حفظ سلامت و عملکرد مطلوب کبدتان کمک شایانی میکند.
**غذاهایی که مضر هستند و باید از آنها پرهیز کنید
1. کافئین و الکل
غذاهای غنی از کافئین و الکل، میتوانند به عملکرد کبدتان آسیب برسانند. مصرف کافئین، پاکسازی کبد را دشوار میکند.
توصیه میشود از مصرف بی رویه نوشیدنیهای غنی از کافئین (به ویژه قهوه و مانند آن) اجتناب کنید و به جای آنها از نوشیدنیهای سالم و مفیدتری مثل چای سبز استفاده کنید. چای سبز به تقویت ایمنی بدن کمک مینماید و محتوای کافئین آن در حداقل است.
2. غذاهای پرچرب و حاوی چربی حیوانی اشباع شده
غذاهایی که پرچرب و حاوی چربی اشباع بالایی هستند، میتوانند موجب افزایش سطح آنزیم ALT (آلانین آمینو ترانسفراز) کبدی گردند. سطح بالای آنزیم ALT نشانگر تخریب کبدی است. این در حالی است که بسیاری از شیرینیجات، فستفودها و غذاهای رستورانی حاوی محتوای چربی اشباع بالایی هستند.
برای مثال در این زمینه یک تیم تحقیق سوئدی یک بررسی را بر روی 18 دانش آموز جوان سالم لاغر اندام انجام دادند. از دانش آموزان مذکور خواسته شد؛ یک الگوی فعالیت بدنی نشسته (کم تحرک) و مصرف 2 وعده غذایی روزانه در رستورانهای فست فود را برای مدت یک ماه، داشته باشند. از گزینههای رایج رژیم غذایی آنان؛ همبرگر و دیگر غذاهای فست فود غنی از چربی اشباع بود.
در پایان نمونههای خونی افراد جمع آوری گشت و نتایج مطالعه حاکی از افزایش یافتن سطوح آنزیم کبدی ALT در آنان بود. که این امر نشان میدهد این الگوی غذایی - رفتاری به کبد آنها فشار مازادی را تحمیل نموده و در نتیجه شانس آسیبهای کبدی را در دراز مدت افزایش میدهد.
انتخاب غذاهای سالم تأثیر بسزایی را در تقویت و حفظ سلامت کبدتان دارد. فراموش نکنید که کبد مانند قلب اهمیت بسیاری را در ارتقای سلامت شما بر عهده دارد. بهتر است برای بهبود رژیم غذایی خود در جهت حفظ سلامت کبدتان از رهنمودهای یک متخصص تغذیه بهرهمند باشید. در پایان خاطرنشان میکنیم اگر شرایط بالینی یا بیماری خاصی دارید، هرگز خودسرانه و بدون تایید پزشک معالجتان اقدامی را در جهت تغییر الگوی زندگی یا رژیم غذایی خود انجام ندهید.
http://www.novindiet.com/article/%D8%BA%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%81%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%B6%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%DA%A9%D8%A8%D8%AF
همه چیز درباره کبد
کبد بزرگترین غده بدن است و بعد از پوست بزرگترین عضو بدن است که در زیر پرده دیافراگم قرار گرفته است .کبد در بسیاری از اعمال متابولیکی بدن از جمله پروتئین سازی و سم زدایی شرکت دارد.
کبد یا liver در پشت دندها در قسمت فوقانی راست شکم قرار دارد . حدوداً 1500 گرم وزن دارد و به چهار لوب تقسیم می شود . لایه نازکی از بافت پیوندی هر لوب را در بر گرفته که به داخل هر لوب نیز نفوذ کرده و توده کبدی را به واحد های کوچکی به نام لوبول تقسیم می کند .
خون وارده به کبد معمولاً از 2 منبع است تقریباً 75% خون از ورید پورت به کبد وارد می شود که از دستگاه گوارش تخلیه می شود و غنی از مواد مغذی است . بقیه خون بوسیله شریان کبدی وارد کبد می شود و غنی از اکسیژن است .
شاخه های انتهایی این 2 منبع خونرسان به شکل بستر های مویرگی به یکدیگر ملحق می شوند و سینوزئیدهای کبدی را تشکیل می دهند در نتیجه ترکیبی از خون سرخرگی و سیاهرگی سلول های کبد را مشروب می سازد. سینوزئیدها به درون وریدچه ای که مرکز هر لوبول را اشغال می کند تخلیه می شوند و ورید مرکزی نامیده می شوند.
این وریدهای مرکزی به هم ملحق می شوند و ورید کبدی را تشکیل می دهند. خون ورید کبدی به ورید اجوف تحتانی که در نزدیکی دیافراگم است تخلیه می شود بنابراین 2 منبع خونرسانی به کبد و تنها یک مسیر خروجی وجود دارد .
در کبد علاوه بر سلول های کبدی ( هپاتوسیستها )سلول های دیگری به نام کوپفر وجود دارد این سلول ها بیگانه خوار اند و متعلق به سیستم رتیکولواندوتلیوم می باشند . وظیفه اصلی آنها به دام انداختن مواد خاص ( مانند باکتری ها ) است که از طریق خون پورت ( ورید مرکزی کبد ) به کبد وارد شده است .
منبع " کتاب راهنمای کامل درمانهای طبیعی با ترجمه دکتر آرام "
http://100liver.blogfa.com/post/19
**********************************
کبد و بیماری های آن
کبد (جگر) اندام مهمی در بدن است که بدون آن ادامه حیات غیرممکن است. پانکراس(لوزالمعده) و کبد، نقش مهمی در هضم و متابولیسم مواد غذایی بهعهده دارند. کیسهی صفرا نیز اگر چه اندامی مهم است، ولی بدن بهخوبی خود را با فقدان آن، تطبیق میدهد. آگاهی از ساختمان و عملکرد این اندامها بسیار مهم و با ارزش است.
فیزیولوژی و عملکرد کبد:
کبد به وزن تقریبی 1500 گرم، بزرگترین غدهی بدن است و دو لوب اصلی، راست و چپ دارد.
کبد از دو منبع خونی تغذیه می شود:
شریان کبدی، که یک سوم خون کبد را تامین میکند و از آئورت منشا میگیرد، و ورید باب که دو سوم خون کبد را تامین میکند و خون گرفته شده از لوله ی گوارش را به آن میرساند. مجموعهای از مجاری صفراوی نیز در کبد وجود دارند که صفرا (که منشأ آن سلول های کبدی است) از طریق این مجاری خارج میشود.
کبد قادر به تولید مجدد خود میباشد. وجود 20- 10 درصد از کل کبد برای ادامهی حیات کافی است؛ ولی با خارج کردن آن از بدن، مرگ در عرض24 ساعت اتفاق میافتد. کبد برای انجام بیشتر اعمال متابولیک بدن ضروری بوده و بیش از 500 عمل مختلف را انجام میدهد.
کارهای اصلی کبد عبارتاند از:
- متابولیسم کربوهیدرات، پروتئین و چربی؛
- ذخیره و فعال کردن ویتامینها و مواد معدنی؛
- تبدیل آمونیاک به اوره؛
- متابولیسم استروئیدها؛
- عمل کردن بهعنوان یک صافی؛برای محافظت در برابر سیل مواد مضری که به خون سرازیر میشوند.
کبد صفرا تولید میکند، نمکهای صفراوی برای هضم و جذب چربی و ویتامینهای محلول در چربی استفاده میشوند و بیلی روبین محصول نهایی انهدام گلبولهای قرمز، در کبد ترکیب شده و از طریق صفرا دفع میشود.
هپاتیت حاد ویروسی:
این بیماری یک التهاب شایع کبدی است که به وسیلهی ویروسهای هپاتیتE A,B ,C ,D, ایجاد میگردد.
هپاتیت A از طریق خوردن مواد آلوده مثل: آب و غذای آلوده به فاضلاب انتقال مییابد. بیاشتهایی شایعترین علامت آن است. سایر علایم آن شامل تهوع، استفراغ، درد در ناحیه بالایی شکم، و ادرار تیره و زرد میباشند. بهبودی معمولاً کامل بوده و عوارض طولانی مدت به ندرت دیده میشود.
هپاتیتC ,B میتوانند بهصورت مزمن در آمده و افراد مبتلا می توانند ناقل بیماری شوند. این دو نوع بیماری از طریق خون، محصولات خونی، منی و بزاق انتقال مییابند. بهعنوان مثال سوزن آلوده، انتقال خون یا جراحات باز که باعث پاشیده شدن خون به دهان و چشمها میگردد، همچنین تماس جنسی، از راههای انتقال هستند. هپاتیت مزمن فعال، میتواند منجر به سیروز و نارسایی کبدی گردد.
ویروس هپاتیت D برای بقا و انتقال، به ویروسB متکی است. این بیماری میتواند همزمان با هپاتیت B، ایجاد شود. این بیماری معمولاً به صورت مزمن در میآید.
هپاتیت که بیشتر در کشورهای جنوبی، شرقی و مرکزی آسیا، شرقی و غربی آفریقا گزارش شده است از طریق دهانی – مدفوعی انتقال مییابد و به نظر میآید که آب آلوده در مناطق پرجمعیت ساکن در شرایط غیربهداشتی، میتواند منبع عفونت باشد.
هپاتیتE معمولاً به صورت حاد دیده میشود.
عوارض عمومی هپاتیت حاد و ویروسی در چهار مرحله ظاهر میشوند:
مرحله اول: (پیش عارضه) شامل تب، درد مفاصل، آرتریت، قرمز شدن پوست و ادم میباشد.مرحله دوم: که در آن بی قراری، خستگی، درد عضلانی، بی اشتهایی، تهوع و استفراغ، تغییر حس چشایی، و اختلال نسبی در تکلم وجود دارد.مرحله سوم: زردی ظاهر می شود.مرحله آخر یا مرحله بهبودی: زردی و سایر عوارض فروکش میکند.
بهبودی کامل در 95 درصد مبتلایان به هپاتیت A و 90 درصد افراد مبتلا به هپاتیت B حاد حاصل میگردد،اما فقط 30- 15 درصد افراد مبتلا به هپاتیت C بهبودی کامل مییابند. هپاتیت E معمولاً به صورت مزمن در نمیآید و نتایج آزمایشها نشان داده که کارکرد کبد، بعد از 6 هفته به حالت عادی برمیگردد.
سیروز کبدی:
بیماری مزمن کبدی است که به دلیل افزایش بافت فیبری، ساختمان طبیعی آن نابود میشود و میتواند در نتیجهی ابتلا به بیماریهای کبدی مثل هپاتیتB ، بیماری کبد الکلی (بیماری ناشی از مصرف زیاد الکل) و بیماریهای خود ایمنی باشد.
سیروز، تظاهرات بالینی متعددی دارد که عبارتاند از:
- سوء تغذیه
- جمع شدن آب در شکم (آسیت)
- آنسفالوپاتی کبدی
- تغییرات قند خون و...
تغذیه درمانی صحیح میتواند در کاهش بروز عوارض موثر باشد، ولی دریافت کافی مواد مغذی به دلیل بیاشتهایی، تهوع و فقدان حس چشایی مشکل است.
تعداد وعدههای غذایی بیشتر و کوچک تر، بهتر از 3 وعده غذایی تحمل میشوند. مکملهای مایع خوراکی نیز باید دریافت گردد و تغذیهی اضافی هم در بیماران مبتلا به سوء تغذیه و همچنین در افرادی که در معرض خطر عوارض کشندهی بیماری هستند، در نظر گرفته شود.
فاطمه ناطقی فرد- کارشناس ارشد علوم تغذیه
منبع: چکیدهای از بخش31 کراوس 2004
* مطالب مرتبط:
- علایم و تشخیص بیماری هپاتیت B
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=23127 تبیان
از عشق به عبا و پیراهن یقه آخوندی تا تنها فروشگاه بدون فروشنده!
خبرگزاری حوزه/ ساعت سیزده و پنجاه دقیقه روز یکشنبه 12 مرداد؛ ورودمان به حوزه علمیه امام صادق(ع) تفرش همزمان شد با توزیع بشقابهای ملامینی حاوی غذا که روی دست نوجوانان پاک طینت به جلو حرکت میکرد.
اینجا؛ منطقهای خوش آب و هوا که در گرم ترین ساعت روز، نوازش دستان لطیف بادهای موسمی موجبات فرح جان را فراهم میسازد.
از در جنوبی مدرسه وارد شدیم... اولین چیزی که توجهمان را جلب کرد، چهرههای معصومی بود که به قول امروزی ها "هنوز پشت لبشان سبز نشده بود".
فضا، فضای متفاوتی بود و هوا، هوای عاشقی. نوجوانانی که میانگین سنی آنان به شانزده سال هم نمیرسید؛ به گونهای از عشق و علاقه به طلبگی سخن میگفتند که گویی حضرت حق از روز الست خاکشان را فقط برای این کار گِل کرده است.
اینجا خبری از شلوارهای اِسلَش و تی شرتهای مشکی با نماد فراماسونری نیست، اینجا سخن از عشق راستین بچههای قد و نیم قد به عبا و پیرهن های سفید یقه آخوندی است که روز اول از درون ساکهای خارج شد. پس از سرو ناهار(صرف ناهار درست است)، اکثر قریب به اتفاق آنان یا برای استراحت به حجره ها برمیگشتند و یا آنانکه بیش فعال بودند برای بازی به محوطه میرفتند. اما آنچه عجیب به نظر میرسید، احساس مسئولیت و شور و شوق برخی بود که برای جمع کردن سفره، انتقال ظروف به آشپزخانه، شست و شوی قاشق و لیوان، جاروکشی راه پله ها و مواردی از این دست مشاهده میشد. و جالبتر آنکه نوجوانی با قد و قامت ریز، برای جمع کردن ظروف، پلههای بیست سانتی مدرسه را، دوتا یکی میپیمود. اینجا خوبان جمعاند و خوبی، تکلیف است حجتالاسلام «محمدابراهیم انصاری» در جمع این نوجوانان رفت و آمد بسیاری داشت، پاسخ ابهامات را از ایشان جویا شدیم: *حاجآقا سلام عرض شد. اجازه میفرمایید لحظاتی وقتتان را بگیرم؟ سلام علیکم. خواهش میکنم؛ بفرمایید. * برخی از شرکت کنندگان در این طرح، به جای استراحت و بازی، شور و شوق عجیبی در کمکرسانی دارند! بله. ما در این دوره ها، طلاب را به هفت گروه تقسیم میکنیم. هر گروه یک شبانه روز خادم سایرین است. * شرح وظایف آنان را بیان میفرمایید؟ از جمله وظایف آنان این است که هنگام هر وعده غذایی، سفرهها را بگسترانند، غذاهارا توزیع کنند، ظروف و وسایل را پس از سرو غذا(پس از صرف غذا درست است) بشویند، محوطه را تمیز کنند و سپس تحویل دهند. * جسارتاً کماکان به پاسخ سوال خود نرسیدم. علت این شور و اشتیاق غیرقابل وصف چیست؟ برخی از دوستان طلبه، عشق و علاقه کار دارند و هیئتی وار به سایر طلاب خدمت رسانی میکنند. از این دست مسایل در این دوره ها بسیار داریم و برای ما عادی شده است(با خنده). اینجا خوبان جمعاند و خوبی، تکلیف است(!). ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آنچه در این گفتگو دستگیرم شد این بود که تشکّل حوزه، شرکت کنندگان در این طرح را از همین ابتدای کار، طلبه مینامد. این درحالی است که آنان از دو فیلتر آزمون ورودی و مصاحبه با موفقیت عبور کردند و باید آخرین مرحله را نیز بگذرانند. این مرحله که بیشتر جنبه آشنایی دارد، باید هم حوزه و هم شرکت کننده از یکدیگر رضایت پیدا کنند. در ادامه به این موضوع مفصلاً خواهیم پرداخت. از ساعت 14 تا 16 وقت استراحت بود که این طلاب نوجوان به ندرت استراحت میکردند و اغلب به دنبال بازیگوشیهای مقتضی سنشان بودند. فرصت را غنیمت شمردم تا گپ و گفتی با چند تن از آنان داشته باشم. تبیین واقعیات طلبگی از ما؛ انتخاب با شما وارد سالن اصلی یا همان سرسرای مدرسه شدم، «سیدمحسن کظیمی» در یکی از حجرههای انتهایی، با لپ تاپی در بغل، درحال گذراندن دو ساعت وقت استراحت بود. سیدمحسن دیپلمه بود و 18 سال سن داشت: *چرا میخواهی طلبه شوی؟ علاقهمندم به مقوله حقیقت وجودی انسان بپردازم. * حقیقت وجودی انسان؟! مشاغل دیگر با بُعد جسمانی انسان در ارتباطند، اما حقیقت وجودی انسان بُعد روحانی اوست که طلاب سر و کارشان با آن است. *از دیروز عصر که وارد این محیط شدی، تا این لحظه چه یاد گرفتهای؟ چیزی که بسیار مرا تحت تاثیر قرار داد، برنامه های منظم و عدم هرگونه ناهماهنگی در امور بود. جداً برنامه ریزی دقیق و حساب شدهای صورت گرفته است. *آیا کارشناسان شما را از چند و چون این عرصه آگاه میسازند؟ صد در صد. تمام کلاسهایی که تاکنون برگزار شده، همگی بر انتخاب واقع بینانه تاکید داشته است و اساتید، زوایای ورورد به طلبگی را برای ما تبیین کردهاند. * پس اجباری در کار نیست؟ هرگز. واقعیات طلبگی از سوی اساتید و مربیان تبیین میشود و ما در آخر دوره باید جمع بندی کنیم که با ورود به این عرصه میتوانیم موفق شویم یا خیر. البته ما نیز میبایست در این دوره نمره قبولی را کسب کنیم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گشتی در محوطه مدرسه زدم، نوجوانی را یافتم که به تنهایی روی صندلی کنار میز پینگ پنگ نشسته بود. اذن گرفتم تا در کنارش بنشینم اما آنقدر فکرش مشغول بود که گمان کرد میخواهم جای او را بگیرم و عزم بر رفتن کرد. به سرعت خود را به او رسانده و توجیهش کردم. مزاحی کردم تا باب رفاقت باز شد. «علی اکبر قرنی» 15 سال سن داشت. علت این حواس پرتی را پرسیدم که گفت: "دلم برای خانواده تنگ شده است". طبیعی است که نوجوانی به این سن و سال، دوری از خانواده برایش کمی تعریف نشده است. اما یادمان باشد هرکه را طاووس خواهد جور هندوستان کشد. از انگیزهاش پرسیدم که پاسخ داد: "پدرم روحانی نیست و عشق به طلبگی را در داییام پیدا کردم. البته پدر و مادرم مشوقان اصلی ام برای ورود به حوزه بودند".
در ادامه گپ و گفت با طلاب، سری هم به حجره هایی زدم که نوجوانان ماجرای ما درحال استراحت بودند. گرچه تعداد آنان که استراحت میکردند انگشت شمار بود، لکن آنقدر عمیق به خواب فرو رفته بودند که قیل و قال دیگر نوجوانان بیشفعال، حکم لالایی مادر برای کودک را داشت(!).
در یکی از همین حجرهها با «محسن نقویان» آشنا شدم که او نیز 15 ساله بود. در گفتگوی کوتاهی که با هم داشتیم، از عبارت "عشق به حوزه" بسیار استفاده میکرد. گاهی به فکر فرو میرفتم که چطور این علاقه شدید میان او و حوزه شکل گرفته است(؟!).
وی در پاسخ به این سوال که در این یک روز چه یاد گرفته است؟ گفت: "وحدت و همبستگی که اینجا مشاهده کردم بی نظیر بود(اشاره به گروهی که خدام سایر طلاب بود). نتیجه عملی اتحاد را در این یک روز حضورم در حوزه امام صادق(ع) تفرش مشاهده کردم".
از فضای موجود بسیار ابراز رضایت کرد و آن را صمیمی خواند. به گفته محسن، حجره نشینی مخصوصا شبی که با طلاب به صبح رسید لذت بخش بود و خاطره ای ماندگار باقی خواهد ماند.
ساعت استراحت به اتمام رسید. راس ساعت 16 صدای خوش تلاوت قرآن سرتاسر مدرسه را فرا گرفت. گوش ها را تیز کردم و به دنبال صدا رفتم. طلاب به دو گروه اصلی "الف" و "ب" تقسیم شده بودند، "الف" در محوطه و "ب" در نمازخانه مدرسه مستقر گشت.
به سراغ حجتالاسلام «موسوی خواه» مسئول آموزش دوره رفتیم و در مورد نحوه برگزاری این کلاس توضیحاتی خواستیم. وی در این باره گفت: عصر امروز، دو کلاس "آشنایی با نظام حوزه" و "زی طلبگی" در فواصل 16 تا 17 و 17 تا 18 برگزار میشود که این توضیحات برای هر دو گروه "الف" و "ب" صدق میکند.
برای مشاهده فعالیتهای گروه "ب" به سوی نمازخانه رفتم، ولی به دلیل نحوه نشستن طلاب در کلاس درس ـ که رو به در ورودی بود ـ برای اینکه حواسها پرت نشود، صلاح ندانستم که حضور یابم.
وقتی IC Recorder آبرو ریزی میکند!
به اتاق حجتالاسلام والمسلمین «محمد همتیان» معاون تهذیب حوزه علمیه قم راهنمایی شدیم تا گفتگوی مفصلی پیرامون "میثاق طلبگی؛ از ابتدا تا کنون" داشته باشیم.
به محض ورود به اتاق تهذیب، مورد استقبال گرم و غیرمنتظره ایشان قرار گرفتیم. آنقدر از حضورمان برای تهیه گزارش تشکر کرد که گویی چند شبانه روز در راه بودهایم و در میان راه، مورد حمله راهزنان قرار گرفتهایم و اکنون با پای پیاده به محل دوره رسیدهایم(!).
بسیار متواضعانه سخن میگفت و همواره گشاده روی بود. اینها وقتی برایمان اثبات شد که حدوداً پنج دقیقه از گفتگوی ما گذشته بود، ناگهان اتفاق بسیار ناراحت کنندهای رخ داد و متوجه شدم که IC Recorder در حالت توقف قرار دارد. واقعا نمیدانستم که از خیر مصاحبه بگذرم یا گفتگو را قطع کنم و واقعیت را بیان نمایم. با حالت شرمساری صحبتهایش را قطع و موضوع را مطرح کردم که پاسخ داد: "اصلا نگران نباشید، اتفاقی است که افتاده. ضمناً زمانی که از گفتگوی ما نگذشته است، پس مجدداً شروع میکنیم. این که خوب است، روزی از رادیو برای ضبط یک برنامه تماس گرفتند و پس از دو ساعت گفتند سیستم ضبط نکرده است(!)".
هرآنچه که باید در مورد طرح میثاق طلبگی بدانیم
القصه که به خیر گذشت و بالاخره پس از ماجراهای بسیار، گفتگوی ما از سر گرفته شد:
*در ابتدا بفرمایید که نام طرح را چگونه انتخاب کردهاید؟
وقتی اساتید دانشگاه خواستند به مقام معظم رهبری دکترای افتخاری اعطا کنند، ایشان از این عمل اساتید تشکر کرده و فرمودند: اگر خدا کمک کند، میخواهم بر همان میثاق طلبگیام باقی بمانم. لذا ما نیز عنوان طرح ـ میثاق طلبگی ـ را از همین جمله حضرت آقا الهام گرفتیم.
*چرا به فکر برگزاری این طرح افتادید؟
تقریباً از زمانی که مرکز مدیریت شکل گرفت، برنامهای برای طلاب جدید الورود در نظر گرفته شد و عزیزانی که وارد حوزه میشدند تا سه ماه معلق بودند. در این سه ماه به آنان کد داده نمیشد و از مزایای حوزه بهرهمند نبودند. هدف نیز این بود در سه ماه یادشده، از نظر اخلاقی و درسی آزموده شوند و در پایان اگر نمره قبولی را کسب کردند، به عنوان طلبه رسمی معرفی گردند.
واقعیت مسئله چنین بود که این سه ماه عملاً نمیتوانست ثمرهای داشته باشد و موجب بروز مشکلاتی میشد. اولین مشکل این بود که سه ماه آزمایشی در دل سال تحصیلی قرار داشت و اگر متقاضی مورد تایید حوزه قرار نمیگرفت، نمیتوانستیم عذر او را بخواهیم. دلیلش نیز این بود که اولاً مدارس آموزش پرورش وی را نمیپذیرفتند چون سه ماه غیبت غیرمجاز داشت و ثانیاً اینکه خانوادهها زیر بار نمیرفتند که دلایل منطقی هم داشتند. حرف خانوادهها نیز این بود که دو سه ماهی است میان اقوام ما در روستای یا محله مطرح شده که فرزند فلانی به حوزه رفته است و اکنون اگر برگردد، مورد تمسخر اطرافیان قرار میگیریم.
* استارت برگزاری اینگونه دورهها چه زمانی زده شد؟
از سه سال قبل طرحی تحت عنوان "میثاق طلبگی" آماده شد و محضر آیتالله «سیدهاشم حسینیبوشهری» مدیریت محترم حوزههای علمیه و حجتالاسلام والمسلمین «فرخ فال» مدیر محترم حوزه علمیهاستان قم ارائه شد که آنان نیز پسندیدند و مصوب شورای محترم عالی حوزه قرار گرفت.
* این طرح در استانهای دیگر نیز اجرایی شده است؟
بله، طرح میثاق طلبگی تقریباً در بیست استان به صورت متمرکز درحال انجام است.
*محل استقرار طلاب در این دورهها چگونه انتخاب میشود؟
چون طرح مذکور در تابستان برگزار میشود؛ سعی بر این است که در مدارس علمیهای که در مناطق خوش آب و هوا قرار دارند، استفاده گردد و از طرفی نزدیک به استان باشد تا خانواده طلاب مستقر در دوره? مخصوصاً در مقطع سیکل بتوانند با فرزندانشان ارتباط داشته باشند.
طرح میثاق طلبگی را دو سال در قمصر کاشان برگزار کردیم و امسال حوزه علمیه امام صادق(ع) شهرستان تفرش را برای اجرای این مهم تدارک دیدیم.
* هدف از برگزاری این طرح چیست؟
اگر ما بخواهیم جوانی که در مقاطع سیکل، دیپلم، لیسانس ـ و بالاتر ـ داوطلب حوزه است را مستقیماً در کلاسهای حوزه بنشانیم و سپس دروس حوزه را با آن تراکم مقابلش قرار دهیم که بعدها به این فکر بیفتد کاش فرصتی بود که با آشنایی قبلی وارد این عرصه میشد تا انتخابی آگاهانه داشته باشد؛ واقعاً به مصلحت نیست.
اگر فردی کاملاً حوزه را نشناخته و انتخاب آگاهانه نکرده باشد ـ حالا چه احساساتی شده و چه با اصرار دیگران پا در این عرصه گذاشته باشد ـ و پس از ماهها پشیمان شود یا حوزه به این نتیجه برسد که وی گزینه مناسبی نیست؛ جدا و منفک کردنش از حوزه آسیبهای فراوانی خواهد داشت. آسیبهایی که فرد میبیند را که پیشتر ذکر کردم و درمورد آسیبهایی که حوزه متحمل میشود نیز میتوان به از بین رفتن وجوهات و امکاناتی اشاره کرد که در اختیار فرد قرار گرفته بود.
لذا تاکید بر این شد که این طرح قبل از شروع سال تحصیلی آموزش پرورش و همچنین حوزه برگزار شود که متقاضیان برای ورود به این عرصه فرصتی مناسب برای تفکر و شناخت کافی داشته باشند تا خود را با حوزه تطبیق بدهند و ببینند واقعاً میخواهند و توانش را دارند یا خیر؟! البته نیاز است که حوزه نیز آنان را بشناسد و جوانی که میخواهد برایش سرمایه گذاری کند را مورد بررسی قرار دهد.
* این طرح از چه تاریخی آغاز و در چند مرحله برگزار میشود؟
متقاضیان ورود به حوزه، پس از قبولی در آزمون و تایید صلاحیت در مصاحبه، از سوی معاونت آمار به معاونت تهذیب و معاونت آموزش معرفی میگردند. متقاضیان در مجموع یک ماه تابستان را در اختیار حوزه هستند که از این یک ماه، 10 روز میهمان معاونت تهذیب و مابقی در اختیار معاونت آموزش میباشند.
پس از آنکه لیست هزار و چهارصد نفره طلاب به معاونت تهذیب ارجاع داده شد، آنان را بر اساس مقاطع تحصیلی در سه ستون "سیکل"، "دیپلم" و "لیسانس به بالاتر" قرار داده و هرکدام را به دو تا سه گروه تقسیم میکنیم. طرح میثاق طلبگی از 27 تیرماه برای گروه اول مقطع سیکل برگزار شد و با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، به دلیل اینکه روزه داری برای نوجوان این مقطع در محل برگزاری دوره سخت به نظر رسید؛ به روزهای پس از ماه مبارک موکول گشت. طرح مذکور برای گروه دوم انجام شده و هم اکنون برای سومین گروه مقطع سیکل درحال برگزاری است.
در ماه مبارک رمضان، این طرح را برای سه گروه مقطع دیپلم (برای هریک به مدت 10 روز) برگزار کردیم و از 17 مردادماه نیز طرح میثاق طلبگی برای دو گروه سفیران هدایت و مقطع لیسانس به بالاتر انجام خواهد گرفت.
ت
برای ادامه مطلب به آدرس زیر مراجعه شود:
http://www.hawzahnews.com/news/1973/347716/%D8%A7%D8%B2+%D8%B9%D8%B4%D9%82+%D8%A8%D9%87+ ************************************ سرو، به معنی آوردن غذا و نوشیدنی سفارش شده به میز و توجه به نیازهای میهمان در هنگام صرف غذا است. سرویس خواب، ارائه غذاها و نوشیدنی ها به روشی موثر است که ترکیبی از فنون صحیح سرو غذا همراه با فروتنی نسبت به میهمانان است. همچنین سرو کردن به معنای آمادگی برای رفتار مناسب در شرایط غیر معمول در میان وعده های غذایی سرویس دهی است. در آخر باید گفت سرو غذا به معنی ارائه خدمات با رفتاری است که در خور پرداخت انعام باشد. http://www.yekta.blogfa.com/post-32.aspx
پدید آورنده : محمد جهرامی ، صفحه 15
آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، در سال 1318ق . در قزوین متولد شد . تحصیلات مقدماتی را در شهر قزوین به پایان برد و بعد راهی نجف اشرف گشت و حدود 7 سال در آن سامان مقدس بماند و از اساتید و عالمان بزرگی چون سیدمحمد کاظم یزدی و میرزا محمدتقی شیرازی کسب فیض کرد . وی پس از بهره مندی کامل از رشته های مختلف علوم معقول و منقول و کمال پذیری باریاضات و عبادات، خود انسانی بزرگ و کامل گشت و در شمار کاملان و بزرگ عالمان اسلام درآمد و از سال 1347 ق . در حوزه علمیه مشهد، شروع به تدریس کرد و 40 سال در مرکز علمی مشهد بدین مهم اشتغال داشت و پدرانه و با رفتاری مهربان به حال و احوال طلاب رسیدگی می کرد . زندگی بسیار ساده ای داشت و از نیازهای خود چشم می پوشید و آن چه را می توانست به طلبه ای تنگدست برساند، می رسانید و با تواضع و افتادگی بسیار، با آنان سلوک می کرد .
مرحوم قزوینی عنایتی خاص بر تلاش و کوشش و استفاده مردم از دانش پژوهان داشت . از این رو توازن در شیوه زندگی را برای شاگردان خود تجویز می کرد . یکی از شاگردان ایشان نقل می کند:
«من شب ها مطالعه می کردم . یک شب مطلب مشکل بود; من به زور خود را تا سحر بیدار نگاه داشتم و آب به صورت می زدم تا بیدار بمانم و مطلب حل شود; اما نشد . صبح شد و کسی نمی دانست که من نخوابیدم . حالم خیلی بد بود . صبح منزل حاج شیخ رفتم . وقت خداحافظی حاج شیخ گفتند: بنشین! آن وقت فرمودند: من در درس ها زحمت زیادی می کشیدم و خیلی فشار روی خودم می آوردم و حتی شب غذا نمی خوردم و دیر می خوابیدم . یک روز رفتم که نان بگیرم، یکی از اساتید مرا صدا زد و گفت: آقا مجتبی! می خوا هی از وجودت مردم بهره ببرند یا نه؟ گفتم: بله . ایشان فرمودند: با این روش که تو داری، مردی خواهی بود منزوی و علیل و کنج خانه افتاده و کسی از تو بهره نخواهد برد; مگر می خواهی ریاضت بکشی . بخواب! غذا بخور! چرا صبحانه نمی خوری؟ چرا غذایت نامرتب است؟ علم را کم کم بیاموز و خوب بیاموز; به طوری که وقتی به جایی رسیدی، مردم و طلبه ها از وجودت بتوانند استفاده کنند . حاج شیخ بعد از نقل این داستان گفتند: آقا جان شب نخوابیدن یعنی چه؟ من با خود گفتم حاج شیخ از کجا خبر دارند؟ کسی که از بیداری من مطلع نبود . گفتم: چه کنم؟ فرمودند شب را بخواب » .
شیخ دارای کرامات و چشم حقیقت بین بود; استاد محمد رضا حکیمی می گوید :
«حاج شیخ از سفر قبله بازگشته بودند (یادم نیست سفر اول بود یا دوم) و روزی در خدمتشان بودم و دو به دو نشسته بودیم; فرمودند: در یکی از طواف ها دیدم نوری از درون کعبه معظمه خارج شد، و به طرف مشاهد مشرفه (حرم مدینه، حرم نجف . .). رفت و آن جاها را نورافشانی کرد و دوباره به کعبه بازگشت .» .
هم زمان با تدوین انتشار کتاب «متاله قرآنی » در شرح حال این فرزانه ربانی، توسط جناب آقای محمدعلی رحیمیان، با الهام از این کتاب، سیری در دیدگاه ها، توصیه ها و پاسخ های وی به برخی از پرسش ها از ایشان، شایسته است .
پیر ما کایینه صبح جهان آرا بود
همچو غم، گرم، کنار دل ما، با ما بود
صفات ممتاز
تحدی (ناتوان بودن بشر از آوردن مانند قرآن)، فقط به فصاحت و بلاغت نیست; اگر چه عرب از آوردن مثل فصاحت قرآن هم عاجز بودند;
بلکه مورد تحدی همانا علوم و معارف و حکم است در مقابل کل بشر; لهذا قرآن مجید تحدی فرموده به همان صفاتی که قرآن را به آن صفات در آیات بسیاری معرفی کرده، یعنی قرآن:
«علم » است، در مقابل جهل بشر;
«حکمت » است، در مقابل خیال بافی بشر;
«نور» است، در مقابل ظلمت و توهمات بشری;
«برهان » است، در مقابل هذیان بشر;
«روح » است در مقابل بی حقیقتی گفته های بشر;
«بصائر» است، در مقابل کوری دل بشر;
«هدایت » است، در مقابل گمراهی و ضلالت بشر . (1)
قلب قرآن
سوره مبارکه «یس » ، قلب قرآن است; یعنی حیات قرآن و عصاره قرآن کریم . ایشان می فرمودند: «من هر کاری که کرده ام به برکت سوره یس کرده ام » .
به مناسبت این که اشاره ای به اهمیت خاص این سوره مبارکه به میان آمد و ذکری از «قلب قرآن » شد، یادآوری می کنیم که یکی از وقت هایی که خواندن «سوره یس » و مداومت بر آن بسیار مفید و در احادیث نیز رسیده است، خواندن این سوره به هنگام خواب است . خوب است چهارده صلوات - باتوجه به ارواح و باطن معصومین (ع) - قبل از خواندن سوره و چهارده صلوات بعداز خواندن، به قصد قربت بفرستد، و ثواب این ذکر عظیم را به خود چهارده معصوم (ع) هدیه کند . (2)
توفیق زیاد
از ایشان سؤال شد: برای این که توفیق زیاد شود، چه باید کرد؟ جواب دادند: قرآن زیاد بخوانید; تصمیم بگیرید روزی نصف جزء بخوانید .
همچنین سؤال شد: کسی که قبلا توفیقاتی داشته چه باید انجام دهد تا آن توفیقات برگردد؟ جواب دادند: زیاد استغفار کند; روزی هفتاد مرتبه استغفار کند; مناجاة التائبین را بخواند . (3)
راه نجات
بدان! راه نجات و رسیدن به مقاصد عالیه، تقوی و توسل به ائمه هدی، خاصه ولی عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء - می باشد; مکرر این دو کلمه را برای شما توضیح داده ام .
1 . مواظبت و مراقبت کامل در فعل واجبات و ترک محرمات باید داشته باشید .
2 . نماز توسل به ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در خود مفاتیح صفحه 45 مطلق است، و شرایط ندارد; هر وقت می شود خواند; مکرر با توجه تام بخوان! در هر امر مهمی بخوان تا نتیجه بگیری; «مَن دَقَّ باباَ وَ لَجّ وَلَجَ; کسی که در خانه شخصی بزرگ را بکوبد و جدیت کند، داخل خواهد شد» و یک دعا از مفاتیح، با حال و توجه به معانی آن بخوان!ّ
3 . این دو امر مهم را با سوره ای از قرآن ترک نکن; امیدوارم آخرالامر به اهمیت این دستور برخوری و بفهمی . . . (4)
ریشه امیدواری
ریشه امیدواری دو امر مهم است:
اول معرفت پروردگار متعال به ربوبیت و اوصاف کمال و جمال; چنان که ذات مقدس، به توسط قرآن مجید و پیغمبر اکرم (ص) وائمه هدی (ع) بیان فرموده; نه چنان که علماء بشر به آراء و عقول ناقص خود مشی کردند .
دوم شناسایی خود، به عبودیت و فقر و عجز و احتیاج و بیچارگی و ناتوانی و قصور و تقصیر و تمام و کمال رجاء که باعث نجات باشد و توسل و تشبث به ولایت اهل بیت عصمت (ع) و عمل به دستورات و فرامین آن وجودات مقدس و شکی نیست که هر مقام و کمالی را خواسته باشیم، باید متوجه و متوسل به مقامت ولایت ائمه (ع) باشیم; «مَن اراد اللهَ بَدَأَ بِکُم و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم و مَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم » .{بخشی از زیارت جامعه کبیره}
به خصوص در زمان غیبت، باید متوسل به ذیل عنایات ولی عصر (عج) باشیم و وجود مبارکش را لیلا و نهارا متذکر و فراموش و غفلت نکنیم و بدانیم که از جانب ذات اقدس ربوبی - جلت آلاؤه - ولی امر و واسطه بین خالق و خلق، اوست و فیوضات به برکت وجود مبارکش به ما می رسد و آن چه بخواهیم، باید به برکت آن حضرت بخواهیم . (5)
پی نوشت:
1 . متاله قرآنی، رحیمیان، محمدعلی، ص 117 .
2 . همان، ص 278 .
3 . همان، ص 275 .
4 . همان، ص 265 .
5 . همان، ص 272 .
زندگی نامه آیت الله شیخ مجتبی قزوینی (ره)
تولد
آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(ره) فرزند حجه الاسلام و المسلمین، آقا شیخ احمد تنکابنی، در سال 1318 هجری قمری در قزوین و در خاندانی اهل علم و تقوا از مادری صالحه متولد شد. این بانو دختر مرحوم آیه الله شیخ محمد تنکابنی، مولف فوائد العسکریه می باشد.
تحصیلات
مرحوم شیخ مجتبی، تحصیلات مقدماتی را در شهر قزوین به پایان رسانید و پس از آن در حدود سال 1330 هجری قمری به همراه پدر راهی نجف اشرف گردید و حدود هفت سال در آن سامان مقدس اقامت نمود و از محضر اساتید و عالمان بزرگی مثل سید محمدکاظم یزدی و میرزا محمد شیرازی کسب فیض نمود. سپس شیخ در سال 1337 هجری قمری از عتبات مقدسه به ایران بازگشت و به مدت دو سال در زادگاه خود بماند. در این مرحله از عمر خود بود که به محضر مربی بزرگ، دانای حقایق و اسرار و عالم به معارف قرآنی، حضرت سید موسی زرآبادی قزوینی که شوهر خواهر وی نیز بود رسید و با تعالیم او پا به عرصه عوالم انسانیت و شناخت این عوالم نهاد و قدم در راه کسب عالم باطن گذاشت. وی بسیاری از علوم محتجبه را نیز از وی بیاموخت و به ریاضات و مجاهدات شرعی پرداخت و به سیر عوالم الهی روی آورد. شیخ مجتبی قزوینی(ره) پس از گذراندن مراحل یاد شده و بهره مندی کامل از شعب مختلف علوم معقول و منقول و خوپذیری با ریاضات و عبادات، خود انسانی بزرگ و استادی کامل گشت.
تدریس و تربیت
وی از سال 1347 هجری قمری در حوزه علمیه مشهد شروع به تدریس وتربیت طلاب و فاضلان کرد و بدین ترتیب چهل سال از عمر خویش را در مرکز مهم علمی شهر مقدس مشهد صرف این امر نمود. و حاصل این دوره، تربیت دهها تن عالم و فاضل و مدرس و واعظ و محقق است که در سایه مهر آیین این فرد بزرگ پرورش یافتند. زندگی ایشان همواره ساده بود و از نیازهای خود چشم می پوشید و آنچه راکه می توانست به طالب علمی تنگدست برساند، می رساند و این بود که شیخ مجتبی قزوینی(ره) که خود نمونه ای مجسم از تقوی و نفس کشی و اعراض از مال و منال و جاه و مقام بود. شیخ درانجام تکالیف سیاسی واجتماعی به موقع اقدام می کرد و در مبارزات و درگیریها مقدم بود. اشتغال او به عبادات و ریاضات و اذکار و اوراد و استغراق او درعوالم روحی او را از اقدامهای لازم باز نمی داشت. او اصول(سطح و خارج) و فقه و متون مهم فلسفه و فلسفه انتقادی و معارف ناب قرآنی را تدریس می کرد و در کار تربیت طلاب می کوشید. شیوه تدریس او در حکمت و فلسفه بسیار آموزنده و پرورنده استعداد و نشان دهنده راه تفکر اجتهادی در مقام تعقل بود و تدریس اصول و فقه و متون مهم فلسفه و فلسفه انتقادی و معارف ناب قرآنی ایشان زبانزد همگان بود.
آثار مکتوب
آثار او را باید بیشتر در زحمات 40 ساله او در تدریس و تعلیم و تربیت شاگردان بسیار دانست. با این وجود مجموعه دست نوشته ها و مکتوبات گرانسنگ حاج شیخ مجتبی قزوینی عبارت است از:
1- بیان الفرقان (به فارسی ) در 5 جلد. جلد اول در موضوع توحید در قرآن. جلد دوم در موضوع نبوت در قرآن. جلد سوم در موضوع معاد در قرآن. جلد چهارم در موضوع عصمت و نیز در ردّ سخنان غزالی در" القسطاس المستقیم" . جلد پنجم در موضوع غیبت، رجعت و شفاعت.
2- رساله درمعرفةالنفس شامل بیان نظریه ارسطویی ونقد آن، نظریه مادیةالحدوث بودن نفس و نقد آن و نظریه مادیین درباره نفس و نقد آن و سرانجام تبیین معرفة النفس قرآنی
3- رساله ای درنقدعلمی و فلسفی اصول یازده گانه ملاصدرای شیرازی در مبانی فلسفه خویش
4- نسخه هایی در برخی علوم غریبه.
به سوی ملکوت
و سرانجام این عالم بزرگ و انسان قرآنی ، در روز 22ماه ذیحجه سال 1386هجری قمری برابر با 14 فروردین1346هجری شمسی دارفانی را وداع گفت و دعوت حق را لبیک گفت و در ضلع جنوبی غربی صحن عتیق رضوی (رواق فعلی دارالحجه) به خاک سپرده شد.
شادی روحش صلوات
نابغهای ربانی
خبرگزاری حوزه/ او کودکی بود که از میانه هاله ای نورانی سربرکشید و در آستان جانان دل و جان سایید.
نامش بر بلندای عظمت علمی و مرامش در فراخنای حکمت آیینی درخشید.
عالمی از جنس نور و نوری از جنس ایمان.
کسی که مرور تاریخ زندگیش، دل و جان را بی تاب یاران عاشق معنویت و خدا می سازد و روح و روان را روانه دیدار یار.
او که از «انصار» خدا بود و «همه دانی» او در جوار یاد و نام «محمد» و «جواد» که مسمایی تابناک از این اسم ملکوتی برساخت: محمدجواد انصاری همدانی؛ صاحب این غزل ناب و تابناک:
منزلگه آن یار اگر خانه من بود
فردوس برین گوشه کاشانه من بود
شاهان جهان را نشدی هیچ میسر
آن گنج مرادی که به ویرانه من بود
هر گوشه چشمی که نمود آن شه خوبان
تیری به دل خسته دیوانه من بود
گرسوخت مرا جلوه دیدار عجب نیست
کان شمع مراد دل دیوانه من بود
خاطره ای ناب از مادر ی بی تاب
مادرش در ذکر خاطره ای خطیر و خوابی که به بیداری می مانست از رویای صادقه ای می گوید که شنیدنی است:
« ملکی مرا به آسمان ها برد از طبقات آسمان ها عبورم داد و آن گاه پیامبر(ص) را دیدم که سرشان را بالا آوردند و بشارت فرزندم را به من داده و فرمودند:
خیلی مواظب این بچه باش که مورد نظر ماست. »
فرزند عالمی که خود مرد راه خدا بود
باری؛ آیتالله العظمی حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی(ره) فرزند مرحوم حاج ملا فتحعلی همدانی در سال 1320 هجری قمری مطابق با 1281 هجری شمسی در شهر همدان و در خانوادهای روحانی چشم دیده به دیدار دنیا باز نمود.
والد مکرمش مرحوم حاج ملافتحعلی همدانی، از برجسته ترین فضلای همدان بود.
والده مکرمه اش هم زنی مومنه و متدینه و از زمره نجیب زادگان و نواده بزرگان به نام ماه رخسارالسلطنه بود.
کودکی نابغه و نابغه ای دین مدار
کودکی بیش نبود که بزرگی و عظمت و استعداد و نبوغ در او موج می زد.
آنقدر هوش و ذکاوت داشت با استعدادی شگرف و توانایی فکری غریبش توانست با قریحه ذاتی فراوان از سن هفت سالگی دروس حوزوی را پیش والدینش بیاموزد.
وقتی والد مکرمش در سن دوازده سالگی از دنیا رفت محمد جواد هم به محضر اساتید بزرگی رسید که در حوزه فقه و اصول و فلسفه کتابهایی نظیر منظومه سبزواری و اسفار را به او یاد دادند.
بزرگانی نظیر آیتالله میرزا علی خلخالی و مرحوم حاج سید عرب و حاج آقا علی شهیدی و آقا محمد اسماعیل عمادالاسلام.
از فقه و اصول تا طب و فلسفه؛ پرسه ای عمیق در دنیایی شفیق
او در رشتههای همچون طب هم منابعی مثل خمسه یونانی و ابوبکر زکریای رازی را آموخت و در علم معرفه النفس و درس اخلاق هم حاج میرزا حسین کوثر همدانی استادش بود تا اینکه توفیق یافت به مدد نبوغ ذاتی و تلاش و ممارست بینظیرش در همان جوانی به قوه استنباط برسد.
طبابت
نقل می کنند که در منزل همگی از معالجه اطبّاء بی نیاز بودند و پدر، خود بهترین طبیب بود، البته این فقط در مورد فرزندان نبود و گاهی از اطراف و اکناف برای معالجه خدمتشان می رسیدند که در این راستا بعداً به جریان معالجه بیماری یک یهودی اشاره خواهیم کرد.
ازدواج؛ فرزندآوری و اجتهاد؛ راهی به سوی قله معنویت و زیست مومنانه
شیخ محمد جواد بیست و چهار سالش بود که با زنی پاکدامن از خانوادهای اصیل ازدواج کرد.
ازدواجی که دو فرزند پسر و سه فرزند دختر به همراه داشت.
شیخ محمد جواد انصاری از زمره علمایی بود که در جوانی به درجه رفیع اجتهاد نایل آمد.
رهسپار قم؛ امضای اجتهاد توسط عالمان دهر
پس از آن به شهر مقدس قم رفت و در درس حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) حضور یافت.
شیخ عبدالکریم و آسید ابوالحسن اصفهانی برگه اجتهادش را با تجلیل و تفقد از او امضاء می کنند.
انقلابی روحانی و جذبه ای عرفانی؛ راهی دیگر
تا اینکه بر اساس یک انقلاب روحانی و ذوب عرفانی با بازگشت به همدان تا پایان عمر به مراقبه و محاسبه و خلوت ربانی خویش در تهذیب نفس و تربیت نفوس مستعده پرداخت و این در حالی بود که از اقصی نقاط ایران و جهان عشاق عرفان و جذبه روحانی به حضور ایشان نایل شده و از برکات وجود ذی جودش بهره می بردند.
تحولی معنوی که به بهشت منتهی شد
آیت الله انصاری همدانی در بیان مراتب تحول درونی و نیز شکل سیر وسلوک خویش می گوید:
من به تشویق علمای همدان به دیار قم رهسپار شدم و تا آن زمان به طور کلی با عرفان و سیروسلوک مخالف بودم و مقصود شرع را همان ظواهری که دستور داده شده میدانستم تا اینکه برایم اتفاقی پیش آمد؛ یک روز در همان سن جوانی که به همدان رفته بودم به من اطلاع دادند که شخص وارستهای به همدان آمده و عده زیادی را شیفته خود کرده، من به مجلس آن شخص رفتم و دیدم عده زیادی از سرشناسها و روحانیون همدان گرد آن شخص را گرفتهاند و او هم در وسط ساکت نشسته بود، پیش خود فکر کردم گرچه اینها افراد بزرگی هستند و دارای تحصیلات عالیهای میباشند اما این تکلیف شرعی من میباشد که آنان را ارشاد کنم و تکلیف خود را ادا کردم و شروع به ارشاد آن جمع نموده نزدیک به دو ساعت با آنها صحبت کردم و به کلی منکر عرفان و سیروسلوک إلی الله به صورتی که عرفا میگفتند گشتم، پس از سکوت من مشاهده کردم که آن ولیّ الهی سر به زیر انداخته و با کسی سخن نمیگوید بعد از مدتی سر بلند نمود و با دید عمیقی به من نگریست و گفت:
« عن قریب است که تو خود آتشی به سوختگان عالم خواهی زد. »
من متوجه گفتار وی نشدم ولی تحول عظیمی در باطن خود احساس کردم برخاستم و از میان جمع بیرون آمدم در حالی که احساس میکردم که تمام بدنم را حرارت فراگرفته است، عصر بود که به منزل رسیدم و شدت حرارت رو به ازدیاد گذارد. اوائل مغرب نماز مغرب و عشاء را خواندم و بدون خوردن غذایی به بستر خواب رفتم، نیمههای شب بیدار شدم، در حال خواب و بیداری دیدم که گویندهای به من میگوید:
« العارف فینا کالبدر بین النجوم و کالجبرئیل بین الملائکة؛
شخص عارف در بین ما همانند قرص ماه است در بین ستارگان و همانند فرشته امین وحی است در بین فرشتگان. »
به خود نگریستم دیدم دیگر آن حال و هوی و اشتیاقی که به درس داشتم در من نمانده است. کم کم احساس کردم که نیاز به چیز دیگری دارم تا اینکه مجدداً به قم آمدم. در قم شروع به حاشیه زندن بر کتاب شریف عروه الوثقی کردم تا یک شب با خود فکر کردم که چه نیازی به حاشیه من است بحمدالله به اندازه کافی علمایی که حاشیه زدهاند وجود دارند و نیازی به حاشیه من نیست و از ادامه کار منصرف شدم. در همان شب این خواب را دیدم « در عالم رؤیا یک حوض بسیار بزرگ با رنگهای مختلفی دیدم که دور آن حوض پر از کاسههای بزرگی بود که بر آنها اسماء خداوند و از جمله این آیه شریفه:
« ذلک فضل الله یوتیه من یشاء؛
این فضل خداست که به هر که خواهد میدهد. مائده/56. »
نوشته شده بود وقتی من به نزدیک آن حوض رسیدم جامی لبریز از آب حوض کرده و به من نوشاندند که از خواب پریدم و تحولی عظیم در خود احساس کردم و آنچنان جذبات عالم علوی و نسیم نفحات قدسیه الهی بر قلب من نواخته شده بود که قرار را از من ربود، وجود خود را شعلهای از آتش دیدم،
« یک بار آنقدر سوختن قلبم شدت یافته بود که احساس می کردم مرگم نزدیک است. می سوختم و دیگر امیدی به ماندن نداشتم. مطمئن بودم دوام نمی آورم می سوختم، می سوختم ... ناگهان احساس کردم نوری پیدا شد و به قلبم خورد و آن گاه قلبم آرام شد و حرارتش فروکش کرد. »
یکی از شاگردان آیت الله انصاری نقل کردند که ایشان فرموده بودند:
مرحوم غُبار همدانی را جذبه الهی گرفت و سوخت، من هم اگر عنایت ثانوی الهی شامل حالم نمی شد چون او سوخته بودم. »
حضرت علی (ع) می فرماید: « حبّ الله نار لا یمرّ علی شیءٍ الا احترق و نورالله لایطلع علی شیءٍ الا اضاءَ: دوستی خدا آتشی است که از هرچه عبور می کند آن را می سوزاند و نور الهی نمی تابد بر چیزی مگر آنکه آن را روشن می کند. مصباح الشریعه ج2، ص 239. »
باری؛ در بیان ناب و تابناک این شیخ روحانی و طبیب عرفانی، نکاتی هست تأمل برانگیز و درس آموز. او خود در این باره می گوید:
از آن به بعد به این طرف و آن طرف زیاد مراجعه کردم که شاید دستم به ولیّ کاملی برسد و از وی بهره گیری نمایم. در آن زمان عالم نحریر و ولیّ الهی آیت الله العظمی شیخ میرزا جواد ملکی تبریزی(ره) رحلت کرده بودند و هر چه نزد شاگردانش رجوع میکردم عطش من فرو نمینشست تا اینکه خود را تنها و بیچاره و مضطر دیدم سر به بیابانها و کوههای اطراف قم گذاشتم، صبحها میرفتم و عصرها برمیگشتم تا اینکه پس از چهل الی پنجاه روز تضرّع و توسّل زیاد به ساحت مقدس معصومین(ع) وقتی اضطرار و بیچارگیم به حد اوج خود رسید و یکسره خواب و خوراک را از من ربود ناگهان پردهها از جلوی چشم من برداشته شد و نسیم جانبخش رحمت از حریم قدسی الهی ورزیدن گرفت و لطف الهی شامل حالم گردید و مقصد خود را در وجود مقدس خاتم الأنبیاء حضرت محمد(ص) یافتم و متوجه شدم در این زمینه وجود خاتم الأنبیاء دستگیری مینماید، از آن زمان به بعد مرتباً به ساحت مقدس آن حضرت متوسل میشدم و از حضرت بهرهگیری فراوان مینمودم.
باری؛ شیخ بزرگ همدانی یادآوری می کند که:
« از آن به بعد هرجا مکاشفات و یا رویدادهای ذهنی که برایم پیش می آمد و نمی توانستم جوابشان را پیدا کنم به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) متوسل می شدم و جواب می گرفتم. »
از خود این عالم ربانی و نیز از مرحوم آقای قاضی(ره) و البته از زبان شاگردانش نقل است که می گویند:
« ایشان در این راه استادی نداشته و توحید را مستقیماً از خدا فراگرفته. »
استاد نداشت اما همه هستی استادش بود به سوی نیستی در ذات اقدس الهی
ایشان به خاطر نداشتن استاد و متحمل شدن ریاضت ها و عبادات زیاد، جسمی لاغر و نحیف پیدا می کند و شاید به همین خاطر وفاتشان در سن 59 سالگی واقع می شود.
از خود ایشان نقل می کنند که:
« اگر من طبابت نمی دانستم تا به حال 70 بار مرده بودم. »
شاگردان وارسته استادی برجسته؛ سیاهه ای از مردان بزرگ روزگار
در میان کسانی که به مقام شاگردی و توفیق درک محضر این عالم ربانی رسیده اند می توان نامهای بزرگ و برجسته ای را دید.
گفته اند که محفل انس او تنها خاصّ شاگردان نبود؛ بلکه هر کسی را متناسب با سعه وجودی خود سیراب می کرد، حتی علما و مراجع به خدمتشان می رسیدند و تقاضای دستورالعمل یا توصیه هایی خاص خودشان را داشتند، و به این ترتیب ایشان در اثر عنایت الهی، مرجع مراجع می گردند.
بزرگانی همچون:
مرحوم آیت الله حسنعلی نجابت(ره)،
مرحوم آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب(ره)،
مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی(ره)،
مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی(ره)
مرحوم آقای غلامحسین سبزواری،
مرحوم حجة الاسلام سیّد عبدالله فاطمی،
و...
آنک حکایت غریب وفات مردی که... او بود
استاد علامه طهرانی در باب این عالم ربانی می گوید:
« آیت الله انصاری در اثر فشار و شدت عشق و شوق وافر به لقاء حضرت متعال و سپس درخواست و طلب فنا در ذات احدیت و نداشتن راهنما و استاد و رهبر، چون به نظریه خود عمل میکردهاند دچار کسالت قلب شدند و چون خودشان طبیب قدیمی بودند پیوسته از گیاهان و عقاقیر مفید و مروح قلب استفاده مینمودند. این عالم ربانی در حالی که یک سال از عمر طیبه اش باقی بود برای یک ماه به تهران آمدند و به حقیر فرمودند تا برایشان از دکتر اردشیر نهاوندی که متخصص قلب بود وقت گرفتم، چون دکتر ایشان را تحت معاینه دقیق خود قرار داد از جمله گفت:
این قلب بیست سال است که تحت فشار شدید عشق واقع است. آیا شما خاطر خواه بودهاید؟ فرمودند: بلی. پس از آنکه بیرون آمدیم به حقیر فرمودند:
عجب دکتر دقیق و با فهمی است! او درست تشخیص داد، اما فهم آنکه این خاطر خواهی برای چه موردی بوده است در حیطه علم او نیست.
آقای اسلامیه نقل میکند که:
« یک سال پیش از فوت حضرت استاد در سال 1338 هجری شمسی بود که یک روز در ایوان خانه آقا جلسه ای داشتیم و جناب حاج محمدرضا گل آرایش در ابتدای جلسه مشغول قرائت قرآن شد، من به ستون ایوان، در مقابل استاد تکیه کرده بودم و سرم را روی زانو گذاشته، در آیات تلاوت شده تفکر میکردم که یک دفعه حالت مکاشفه برایم ایجاد شد دالانی دیدیم بزرگ که انتهای آن پله میخورد و به سوی پشت بام میرفت، آیت الله انصاری در جلو و من هم پشت سر او، از پله ها بالا رفتیم تا به پشت بام رسیدیم، وضعیت چنان بود که فصلها یکی پس از دیگری میگذشت، بهار گذشت، تابستان گذشت، پاییز گذشت، ولی مکان هیچگونه تغییری نمیکرد تا نوبت به زمستان رسید، دیدم بادی وزید و عبای استاد از دوشش افتاد و ناگهان استاد ناپدید شدند.
بعد وضعیت عادی شد و دیدم هنوز قاری، قرآن تلاوت میکند. این مکاشفه را بعد از فوت آیت الله انصاری وقتی برای آیت الله نجابت نقل کردم، ایشان فرمود: چرا این جریان را قبلاً به من نگفته ای؟، چون این مکاشفه خبر از مرگ ایشان میداد و زمستان تعبیرش این بود که، شما حضرت استاد را در شرائط سختی که به او شدیداً نیاز داری از دست خواهی داد.»
از مرحوم سبزواری در بیان ویژگی های عرفانی ایشان نقل شده است که:
« این دوران آخر ایشان رفتار غیر عادی داشتند و در التهاب بودند. دو سه بار آمدند و گفتند که حساب و کتاب ما را صاف کن، من تعلل می کردم تا سرانجام دفعه چهارم گفتند برادر، من رفتنی ام ، چرا تعلل می کنی! »
این عالم بزرگوار در فروردین سال 1339 وصیت های خود را به پسر بزرگش می کند و می گوید:
« من دارم می روم؛ تو پدر بچه هایی، مواظبشان باش؛ این تقدیری وارد شده از طرف پروردگار است. »
حکایت هجر پدر از زبان درد پسر
احمد آقا فرزند ایشان نقل میکند که:
« در ایام نوروزی که برای تعطیلات به همدان آمده بودم یک روز پدرم مرا در اتاق خصوصیش صدا زد، پدرم در زیر کرسی بود، مرا نزد خود نشاند، چون فرزند ارشد بودم به من فرمود:
« تو بعد از من وظیفه داری که در حق این بچه ها پدری کنی، با شنیدن این کلام فوق العاده مضطرب شدم، فرمودند ناراحت نباش خداوند چنین مقدر فرموده است که بعد از من نسبت به بچه ها پدر باشی. »
دکتر علی انصاری می گوید:
« ایشان هفته آخر مضطرب بودند می رفتند سر کوچه و بر می گشتند غیر عادی؛ گویا چیزی می دیدند. »
عصر سه شنبه در 9 اریبهشت، 1339ه.ش. در بین نماز ظهر و عصر بر روی سجاده و در حین نمازحالش منقلب شده و نیمه بدنش فلج می شود.
...و من به اراک برگشتم و او به خدا پیوست
احمد آقا پسرش می گوید:
مرحوم پدرم سکته کرده بود و نصف بدن و زبان ایشان از کار افتاده بود، پزشک معالج ایشان بالای سرشان ایستاده بود و به ایشان سرم وصل کرده بود، بعد ایشان با دست چپ اشاره کردند به من که جلو بیا، وقت جلو رفتم اشاره کردند که کاغذ و قلم به من بدهید، وقتی کاغذ و قلم در اختیار ایشان گذاشتم، با دست چپ به زحمت نوشتند:
« احمد مرگ من نزدیک است به این آقایان بگویید خود را به زحمت نیاندازند، فایدهای ندارد ».
تا اینکه در بعد از ظهر جمعه، دوازدهم اردیبهشت 1339 هجری شمسی مطابق با دوم ذیقعده 1379 ه.ق. در سن 59 سالگی راهی دیار یار و فانی مقام دلدار گشت و به سوی بهشت برین حق پرکشید.
همه راضی بودیم که او به رضا رسیده بود
خانم فاطمه انصاری می گوید:
« همه ما هم راضی بودیم، گریه و زاری می کردیم ولی راضی بودیم چون او راضی بود، حتی بعد از فوتشان همه راضی بودند و هنگام وفاتشان همه در اتاق بوی عطر و گلاب استشمام می کردند صورتشان را گویی واکس نور زده بودند، صورتی نورانی و جوانتر از قبل با چشمانی زیبا، حالتی خدایی بود و من این را می فهمیدم. »
بدن مطهّر ایشان بعد از اقامه نماز توسط آیت الله العظمی آخوند ملاعلی معصومی طبق وصیت خودش به قم منتقل در قبرستان علی ابن جعفر ( مرحوم آیت الله انصاری به قبرستان علی بن جعفر علاقه خاصی داشتند و میفرمودند که نورانیت عجیبی دارد.) به خاک سپرده شد.
حجت الاسلام والمسلمین صفوی قمی نقل میکند:
هنگام دفن آقا حضور داشتم و جناب مهندس تناوش به محض اینکه بدن آقا را در لحد گذاشتند با صدای بلند شروع به صلوات کردند وقتی بالا آمدند گفتند: همینکه بدن آقا را در لحد گذاشتم نوری از قبر تا عرش وصل شد و آقای ابهری و حجة الاسلام والمسلمین فاطمی هم این نور را مشاهده کردند و آقای فاطمی اضافه میکند که:
نه تنها نور را دیدهاند بلکه بوی عطر در فضای قبرستان پیچید که در تمام عمرم همچنان بویی به مشامم نرسیده بود. سپس علامه سیدمحمدحسین طهرانی وارد قبر شدند، بند کفن را باز کرد، و برای آخرین بار بر گونه آقا بوسه زد، تلقین را گفتند و سپس دوستان و شاگردان با جسد او وداع کرده و بر قبر خاک ریختند.
وقتی که خبر فوت آیت الله انصاری را به آقای نجابت میدهند، آیت الله نجابت در حال استحمام بوده که با شنیدن خبر مرگ استادش، شکّه شده به زمین میخورد و نصف بدنش فلج میشود که بعدها در اثر معالجه های فراوان مجدداً بهبود نسبی پیدا میکنند.
« مهندس تناوش می گفت که وقتی که جسد آقا را دور ضریح حضرت معصومه(س) می چرخاندند، خودش شنیده که ایشان زیارت نامه می خواندند و بالاخره ایشان را در قبرستان علی بن جعفر قم به خاک می سپارند. »
مکاشفه ای از جنس درک حقیقت هستی
قبر کناری آیت الله انصاری را جناب حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا معین شیرازی برای خودش خریداری میکند که بعد از مردن در آنجا دفن گردد، شبی در مجلس روضه خانگی امام حسین(ع) که در تهران، در منزل یکی از شاگردان آیت الله انصاری برگزار شده بود حاج آقا ابهری که از بکّائین بودند بعد از یک گریه زیاد که در این مجلس دارند، بعد از پایان جلسه به آقای حاج معین رو میکند و با حالت لبخند میگوید:
حاج معین این قبری که خریدهای جای تو نیست مرا آنجا دفن میکنند و تو را در... دفن میکنند، و امسال یک امام جماعتی فوت میکند و تو را به عنوان امام جماعت میبرند. و همینطور هم شد و آن سال چون امام جماعت یکی از مساجد فوت کرد حاج معین را به عنوان پیشنماز به آن مسجد بردند و پنج سال بعد از این جریان وقتی آقای ابهری فوت کردند بین دوستان صحبت شد که کجا دفن گردد، بعد تصمیم گرفته شد که در قبر آماده شده که کنار قبر آیت الله انصاری است و توسط حاج آقای معین شیرازی خریداری شده، دفن گردد و حاج آقا معین هم بعد از فوت در تهران دفن گردیدند، رحمه الله علیهم اجمعین.
.................................................................................
برای ادامه مطلب به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
http://www.hawzahnews.com/news/1973/347613/%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%BA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C+%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C
.: Weblog Themes By Pichak :.