چگونه خشم و عصبانیت مان را کنترل کنیم؟

این مقاله موضوع خشم و عصبانیت و مدیریت خشم را بررسی می کند. علل خشم، شیوه های کنترل خشم و رفتار های لازم هنگام خشم و عصبانیت مباحث این مقاله را تشکیل می دهند.
1- مقدمه
خشم یکی از هیجان های پیچیده انسان و واکنشی متداول نسبت به ناکامی و بدرفتاری است. همه ما در طول زندگی با موقعیت های خشم برانگیز روبه رو شده ایم.
اشکال خشم این است که اگرچه بخشی از زندگی است ؛ ولی ما را از رسیدن به اهداف خود بازمی دارد و علت این که افراد درباره خشم دچار تعارض و تضاد هستند، همین نکته است.
از یک طرف خشم پاسخ طبیعی انسان است و از طرف دیگر می تواند روابط بین فردی را مختل کند و ما را از رسیدن به اهداف باز دارد. در حقیقت خشم هیجان شایعی است که بیشتر نسبت به دوستان و نزدیکانی که نتوانسته اند انتظارات و خواسته های ما را برآورده سازند، تجربه می شود. هیجان هایی که بیشتر با خشم همراه است عبارتند از: عصبانیت ، خشونت ، خصومت ، کینه توزی ، غضب ، تنفر، تحریک ، حسادت ، رنجش ، غرض ورزی ، تحقیر و ناراحتی.
بیشتر افراد، ابراز خشم خود را حالتی ناخوشایند می دانند. بیشترین واکنش افراد به ابراز خشم خود عبارت است از احساس تحریک پذیری ، خصومت ، عصبانیت ، افسردگی ، ناراحتی و غمگینی ، احساس شرمندگی و گناه ، احساس آرامش ، رضایت و خشنودی. احساس خوشحالی ، سرحالی ، احساس پیروزمندی ، اعتماد و تسلط از سوی دیگر خشم مضراتی همانند استرس ، ناراحتی های بدنی ، احساس درماندگی ، تنهایی و انزوا دارد.
2- علل خشم
- جلوگیری از رفتار هدفمند
- تحقیر شدن یا مورد تبعیض قرار گرفتن
- مورد پیشداوری ، تبعیض یا بی مهری قرار گرفتن
- مورد فریب یا عهدشکنی قرار گرفتن
- تحقیر شدن احساسات ، ارزش ها یا اقتدار واقعی فرد از سوی دیگران
- مورد بدرفتاری و بی توجهی قرار گرفتن از سوی افراد مهم
- صدمه دیدن درنتیجه بی توجهی نسبت به خود
- رفتار حاکی از بی توجهی دیگران
- موردتجاوز بدنی یا کلامی قرار گرفتن
- قربانی شدن
ازسوی دیگر، محققان علل خشم را موارد زیر می دانند:
- میزان آسیب یا خطر: هر گاه فرد با اعمالی از سوی دیگران مواجه شد که آسیب زننده و مزاحم اهداف و خواسته های او باشد و جبران آن آسان نباشد، به احتمال زیاد خشمگین می شود.
- علت آسیب یا خطر: اگر افراد در معرض آسیبهای عمدی افراد دیگر که قابل پیشگیری هم بوده است ، قرار گیرند. به احتمال زیاد خشمگین می شوند.
- آسیب یا خطر غیرمنتظره: در صورتی که آسیب یا خطر غیرمنتظره پیش بیاید، افراد خشمگین می شوند.
- عامل آسیب خود فرد بوده است یا دیگران: وقتی آسیب ناشی از اعمال دیگران است در مقایسه با زمانی که آسیب ناشی از اعمال خود فرد است ، احتمال زیادی وجود دارد که واکنش آن با خشم باشد.
3- شیوه کنترل خشم
وقتی با ما بدرفتاری می شود یا ناکام می شویم ، باید به یاد داشته باشیم که در مقابل خشم یک فرد مقابله کننده هستیم و باید بتوانیم از مهارت های مختلفی برای کنترل خشم خود استفاده کنیم. مهارت های مخلتفی برای کنترل خشم وجود دارد که به چند مورد به شرح زیر اشاره می شود:
- خود آرام سازی: وقتی عصبانی هستیم ، استفاده از مهارت های خودآرام سازی بسیار مفید و اثربخش است. حقیقت دارد که می گویند وقتی عصبانی هستیم پیش از این که پاسخ بدهیم باید تا عدد 10 بشماریم. این کار به ما فرصت می دهد تا بهترین راه حل را انتخاب کنیم. همچنین می توانیم با تنفس آرام و عمیق در مدتی کوتاه خود را کاملا آرام کنیم سپس در وضعیت بهتر و آرام تر راه حلهای خود را بررسی کنیم. اگر احساس می کنیم فریادزدن یا عمل پرخاشگرانه به نفعمان است ، می توانیم این کار را بکنیم. در حقیقت عصبانیت در این حالت انتخابی و نه نتیجه خشم غیرقابل کنترل است. همچنین می توانیم از خودآرام سازی برای آماده کردن خود برای مواجه شدن با موقعیتی خشم برانگیز استفاده کنیم و تصور کنیم در معرض ناکامی و بدرفتاری قرار گرفته ایم.
زمانی که احساس کردیم فشار خونمان در حال افزایش است ، میزان خشم خود را روی یک مقیاس صفر تا 100 درجه ای ، درجه بندی می کنیم سپس خود را آرام می کنیم تا این که میزان خشم مان به سطح پایین تر (30 یا پایین تر) برگردد. حال تصور کنیم که ناکامی و بدرفتاری بدتر هم شده است. دوباره خشم خود را درجه بندی کنیم و با استفاده از مهارت خودآرام سازی آن را مهار کنیم. اگر به اندازه کافی این روش را تمرین کنیم احساس می کنیم برای مقابله موفقیت آمیز با احساس ناکامی و بدرفتاری در هر زمان آمادگی داریم. - انجام ارزیابی اولیه منطقی: یک نقطه شروع خوب برای آموختن شیوه مقابله با خشم ، تجزیه و تحلیل ارزیابی های اولیه خود است. وقتی ارزیابی اولیه از رویدادی ناکام کننده و مشکل ساز به عمل می آوریم باید معین کنیم آیا مساله ارزش ناراحت شدن را دارد یا نه؟ اگر دریافتیم از خشمی بی اساس رنج می بریم ، احتمالا این گونه خواسته های نامعقول را از خودمان داریم.
چون من بشدت میل دارم افراد با من منصفانه و با ملاحظه رفتار کنند، پس آنها باید حتما این گونه با من عمل کنند.
چون من بشدت میل دارم مردم با من منصفانه و با ملاحظه رفتار کنند و چون من فردی استثنایی هستم پس آنها باید حتما با من خوب رفتار کنند.
اگرچه ممکن است این عبارت در ظاهر به نظرمان غیرواقع بینانه باشد؛ اما واقعیت این است که همه ما خواسته ها و تقاضاهای غیرمنطقی و نامعقولی از زندگی داریم. با توجه به این که آرزو کردن بهترین ها در زندگی میل طبیعی انسان است ، همه ما انتظارات و خواسته هایی داریم که همیشه معقول و منطقی نیستند، از این رو بررسی منطقی بودن ارزیابی های خود را به صورت یک عادت درآوریم. اگر اصرارمان بر این باشد که همه کارها باید همیشه طبق نظر ما پیش رود و دیگران همیشه با ما خوب رفتار کنند و هرگز نباید ناکام شویم ، خشمگین می شویم.
در این وضعیت ، مهارت در شناخت خواسته های غیرمنطقی خود و تغییر دادن آنها به خواسته های منطقی واقع بینانه تر است. به عنوان مثال به جای اصرار کردن بر این خواسته های غیرمنطقی با خودمان منطقی حرف بزنیم. «بسیار مایلم مردم با من منصفانه و با ملاحظه رفتار کنند. وقتی آنها این کار را می کنند خوشحال هستم و زمانی که این گونه برخورد نمی کنند ناراحتم. با این حال چون قرار نیست که دنیا براساس خواسته ها و آرزوهای من اداره شود. بنابراین برای مقابله با ناکامی ها و بدرفتاری ها باید خشم خود را کنترل کنم.» اگرچه این نوع ارزیابی ها زمانی که کارها طبق نظر ما پیش نمی رود احتمالا موجب ناکامی و ناامیدی می شود، اما به خشم بیهوده منجر نمی شود. - خلاق بودن: وقتی هیجانات ناراحت کننده ای را تجربه می کنیم ، می کوشیم از طریق گفتار این عبارات «احساس... می کنم ، این به نفع من نیست. چگونه می توانم به شیوه ای مفید با این احساسات مقابله کنم» راه حل مفیدی را اتخاذ کنیم. در بیشتر موارد واکنش فوری ما نسبت به این احساس بهترین پاسخ ممکن نیست ، پس اندکی تامل کنیم. اگر بتوانیم از خلاقیت خود استفاده کنیم پیدا کردن شیوه مقابله مناسب با خشم آسان تر خواهد بود. به جای این که بگذاریم هیجان ما را کنترل کند، می توانیم از هیجان به عنوان فرصتی برای رسیدن به تجارب خلاق و جدید استفاده کنیم.
4- وقتی عصبانی هستیم کارهای زیر را انجام دهیم
اول این واقعیت را بپذیریم که خشمگین هستیم ، دوم تصمیم بگیریم که چه کاری می توانیم درباره آن انجام دهیم. گاهی ممکن است به این نتیجه برسیم که نشان دادن واکنش پرخاشگرانه بیشتر به نفعمان است. در مواقع دیگر ممکن است پاسخ انفعالی و بدون جرات را انتخاب کنیم. در بیشتر مواقع باید روش باجراتی را انتخاب کنیم. چیزی که درک آن در اینجا مهم است ، این است که باید بدانیم حق انتخاب و مسوولیت یک شیوه پاسخدهی مناسب در هنگام عصبانیت با ماست. نباید به بهانه عصبانیت دست به اعمال پرخاشگرانه بزنیم. به عبارت دیگر بیان این جمله که چیزی را شکستم یا به کسی صدمه زدم ، برای این که عصبی بودم ، شیوه نامعقولی برای اجتناب از مسوولیت است. این خشم نیست که موجب می شود به شیوه های خاص عمل کنیم ؛ بلکه این ما هستیم که عصبی می شویم و تصمیم می گیریم که یا به شیوه اجتماعی پسند و قابل قبول یا به شیوه غیراجتماعی و غیرقابل قبول واکنش نشان دهیم.
- تخلیه انرژی: وقتی خشم بر ما چیره می شود، تخلیه انرژی از طریق پرداختن به فعالیت های جسمی یا خلاق ، مفید و اثربخش است. فایده تخلیه خشم این است که می توان در وضعیت ذهنی آرام ، مشکل خشم برانگیز خود را حل کرد. تخلیه انرژی به عنوان یک مهارت مقابله با خشم ، فرآیندی دو مرحله ای است.
مرحله اول ، رها ساختن تنش از سیستم است و مرحله دوم به مساله گشایی مربوط است. تخلیه انرژی به عنوان یک مهارت مقابله ای غالبا خوب درک نشده است ؛ زیرا افراد به اهمیت مرحله دوم آن توجه نمی کنند. تخلیه انرژی ، منبع ناکامی یا بدرفتاری را برطرف نمی کند، بلکه فقط به انسان خویشتنداری می بخشد تا بتواند با منبع خشم مقابله کند. پس همیشه فرایند تخلیه خشم را همراه با مرحله دوم آن یعنی مساله گشایی به کار ببندیم. - ایمن سازی در مقابل استرس و خشم: در جریان مواجهه با خشم می توانیم از عبارات زیر استفاده کنیم:
- هر قدر بیشتر آرام باشم و از مهارت های مقابله با خشم استفاده کنم ، بیشتر می توانم موقعیت را کنترل کنم.
- این موقعیت را به عنوان یک تجربه یادگیری مفید در نظر بگیرم.
- مساله جدی است ، اما من هم آماده ام.
- نفس عمیق بکشم ، آرام باشم و از نیروی فکر استفاده کنم.
- حق دارم ناراحت باشم ، اما باید بر اهداف خود متمرکز شوم.
- نباید اجازه بدهم خشم دیگران بر من اثر بگذارد و باید خویشتندار باشم.
پس از این که با رویداد خاصی مقابله کردیم به تلاشهای خود پاداش دهیم:
-
- آنقدرها هم که فکر می کردم سخت نبود.
- در همه مواقع ، خوب ظاهر شدم.
- این موقعیت ها آسان نیست ، اما به هر حال بخشی از زندگی است.
- وقتی از مهارت های مقابله با خشم استفاده می کنم ، احساس بهتری نسبت به خود دارم.
به دو طریق می توانیم از این عبارات استفاده کنیم. یکی این که در زمان بررسی رویدادهای خشم برانگیز از آنها استفاده کنیم و دیگر آن که پیش از مواجه شدن با رویداد خشم برانگیز از طریق آرام سازی و حرف زدن با خود درباره آن رویداد به صورت تجسمی از این روش استفاده کنیم.
- جرات ورزی: جرات ورزی یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خود به شیوه مستقیم ، صادقانه و مستقیم. افراد با جرات برای خود و دیگران احترام قائلند، آنها مایل نیستند و اجازه نمی دهند دیگران از آنها سوء استفاده کنند و از طرف دیگر به خواسته ها و نیازهای دیگران احترام می گذارند و به شیوه مدبرانه با آنها ارتباط برقرار می کنند.
جرات ورزی چندین مزیت دارد. جرات ورزی به انسان احساس خودکار آمدی و کنترل درونی می بخشد و این احساسات نیز در روابط مقابل با دیگران ، اعتماد به نفس و عزت نفس ما را تقویت می کند. از آنجایی که جرات ورزی مستلزم تدبیر و مذاکره است. لازم است انعطاف پذیر باشیم. هر چند ممکن است همیشه به همه خواسته های خود نرسیم ، با وجود این نظر به این که افراد دیگر نیز خواسته ها، نیازها و امیالی دارند جرات ورزی بهترین روش برای دست یافتن به روابط بین فردی رضایت بخش است. - بیان احساسات خود: بیان احساسات خود یعنی مطلع ساختن دیگران از احساسی که نسبت به اعمال آنها داریم. از متهم کردن دیگران یا گفتن چیزهایی مانند «شما بی ملاحظه هستید»، «شما پررو هستید» اجتناب کنیم. در عوض احساس خود را نسبت به اعمال آنها به این صورت بیان کنیم «متاسفم من برنامه های دیگری دارم»، «متاسفم ، ولی نمی توانم کاری برایتان انجام دهم» بیان احساسات خود بر حرمت نفس و احترامی که دیگران برای ما قائلند خواهد افزود.
- پذیرش حقوق و مسوولیت های خود: افراد بیشتر تفاوت بین خودخواهی و احقاق حقوق خود را نمی دانند. رفتار پرخاشگرانه عملی خودخواهانه است ، چون هدف آن برآورده ساختن نیاز خود بدون توجه به خواسته های دیگران است ؛ ولی جرات ورزی نشان می دهد که ما انعطاف پذیر و اهل گفتگو هستیم ، همچنین نشان دهنده آن است که ما نسبت به مراقبت از خود متعهدیم. ابراز عقاید، بیان احساسات و دفاع از ارزشهای خود هرگز به منزله خودخواهی نیست.
افرادی که ما را به دلیل عقاید و دفاع از حقوقمان بی ملاحظه و خودخواه می نامند، پرخاشگرانه عمل می کنند و می کوشند در ما احساس گناه ایجاد کنند. زمانی که دیگران ما را به خودخواهی و بی ملاحظه بودن متهم می کنند، وسوسه بی جراتی و تسلیم شدن در ما قوت می گیرد؛ اما این بی جراتی در واقع نوعی شانه خالی کردن است. وقتی جرات ورزی نداریم از پذیرفتن مسوولیت زندگی خود اجتناب می کنیم.
به عنوان افراد جرات ورز باید بتوانیم در مقابل تلاش دیگران برای دخالت در کارهایمان مقاومت کنیم و همچنین باید انتقادات و مخالفت های آنها را عمل کنیم. هر چه بیشتر منصفانه و سنجیده عمل کنیم ، نفس ما بیشتر می شود. - مذاکره و گفتگو: برای جلوگیری از خشم بیجا باید اساس روابط بین فردی خود را بر مذاکره و گفتگو بنا کنیم. در برخی موارد می توانیم از طریق تهدید دیگران و غلبه یافتن بر آنها نظر خود را تحمیل کنیم ، ولی اگر همیشه برعمل به شیوه مورد نظر خود اصرار کنیم در نهایت بهای این رفتار خود را خواهیم پرداخت. ممکن است گاهی موفق شویم ، ولی تنها و منزوی خواهیم شد. بعکس اگر همیشه منفعل و تابع خواسته های دیگران باشیم از هر نوع تلاش برای مذاکره و گفتگو اجتناب خواهیم کرد. پس بهترین راه حل آن است که مذاکره کننده خوبی باشیم.
- پی بردن به ارزش گذشت: درس ارزشمندی که بسیاری از افراد در جریان رشد و تکامل می آموزند، پی بردن به قدرت گذشت است. وقتی انسان کسی را که به او بی حرمتی کرده است. می بخشد او را از کاری که مرتکب شده است ، تبرئه نمی کند. در حقیقت گذشت به معنای از یاد بردن خطای افراد نیست. بلکه هنگامی که کسی خطای کس دیگری را نادیده می گیرد و می بخشد در واقع خود را از خشمگین شدن می رهاند و به امور روزمره خود می پردازد. بخشش و گذشت باعث می شود که در کشمکش ها برگ برنده همیشه در دست ما باشد چون از موضع قدرت و با اعتماد به نفس از خطای افراد چشمپوشی می کنیم. گذشت ، قدرت خودکارآمدی و حس کنترل ما را در موقعیت های ناخوشایند بالا می برد.
- {راهکار مدیریت}
موضوع : روانشناسی، مشاوره - توسط : محمدحسن بیغم بیدگلی
(نقل از سایت کشکول بی غم)
چگونه رفتار و احساسات خویش را مدیریت کنیم!؟
انسانی که رشد روانی سالمی داشته باشد،هر گز همه احساسات خود را فرو نمیخورد!.وهیچگاه از بر زبان آوردن احساسات خویش تحت شرایطی که جامعه میپسندد نیز خود داری نمی کند. به تعبیری دیگر،چون افراد قادرند احساسات خود را کنترل کنند،لذا اجازه بروز و ظهور به احساسات خویش داده ودر بستر زمان آنها را محک زده وپس از سبک وسنگین کردن آنها با توجه به موقعیتها و شرایط جامعه وافراد،میدانند که احساسشان به آنها چه چیزی را دیکته میکند واین ابراز احساسات چه تاثیری میتواند بر روابط خویش با دیگران وهمچنین موجب چه رفتاری در مخاطب خواهد داشت!.
یک انسان متعادل ورشد یافته،احساسات وعقل او همواره با یکدیگر در توازن خواهند بود.ابراز صحیح احساسات کاری معقول است، اما رفتار بر اساس احساسات،گاه ممکن است نا معقول باشد!!.
بر رسی چند نکته مهم،منظورم را از این بحث روشن تر خواهد کرد.
اولاً، همه شادمانی ها و غمهای زندگی عمیقاً با احساسات ما آغشته وآمیخته اند.
ثانیاً،انسانها اغلب بوسیله احساس شان جهت گیری و جهت یابی می کنند( وجود عقل و درایت ممکن است تنها مسیر وجهت را متعادل کند).
ثالثاً،اغلب تعارضات و مشاجرات و نگرانی ها و دلخوری ها و...بین افراد،ناشی از از واکنش های عاطفی است( خشم،حسادت، ناکمی،و...)وهمدلی بین افراد( دلسوزی، نزدیکی،ابراز عواطف ، دوستی و...) در اثر ارتباط حاصل میشود.وبه عبارت دیگر، این عواطف شما است که در چگونگی روابط شما با دیگران در حال وآینده تاثیر گذار وتعیین کننده خواهد بود.
همه آنچه گفتیم به این بستگی خواهد داشت که در چه وضعیت وشرایط زمانی و مکانی قرار داشته باشیم که به آن ((موقعیت))مینامند.
یک موقعیت میتواند چنین باشد که با کسی آشنا میشوید،طرح دوستی میریزید،به ابراز علاقه واحساسات میپردازید و در این ربطه احساسی، احساس خویش را بی محابا خرج میکنید و از تاثیراتی که میتواند در طرف مقابل (گیرنده عواطف واحساسات) بگذارد ودر او تحولی ایجاد کند و گاه صدماتی هم ببیند و...یا به عمد غفلت ورزید ویا برایتان تاثیرات مخاطب اهمیتی نداشته باشد.درهر حال مشاجره و اختلافاتی بروز یافته و این رابطه را دستخوش نوسانات وتغییرتی کرده و نا گاه مشاهده میکنید که، فشار خونتان بالا رفته، صدایتان بالا میرود، مکالمات نا خوشایند مبادله میشود و...واحساس نگرانی شدیدی بشما دست میدهد،واز خود میپرسید که حال باید چکار کرد!؟.
بنظر دوراه پیش رو خواهید داشت.
الف، راه عاقلانه وسالم.
ب، راه غیر عقلایی و مضر.
هر دو حالت،خود به پنج مرحله تقسیم میشود که فهرست وار وبصورت اجمالی به آنها اشاره میکنم.
الف: راه عاقلانه وسالم.
1- از احساسات خود مطلع باشید: یعنی سعی کنید ، فکرتان را از این مشاجرات کاملا دور کنید،وبه احساس واقعی خویش بیندیشید!! وآنرا ریشه یابی کنید.از خود بپرسید که، واقعاً چه پیش آمده است!؟چرا اینگونه شده است!؟،آیا از این جر و بحث خجالت کشیدهاید؟.آیا احساس باختن به شما دست داده است!؟( زیرا او مسلط تر از شما است و هر لحظه هم عصبانی تر میشود).یا بر عکس تصور میکنید که برنده هستید،چون در ایراد وابراز مطلب از او پیش افتاده اید؟؟.
2- احساس خود را قبول کنید:به این معنی که، آگاهانه بر احساس خود مسلط شوید وبدان بیندیشید،تا بتوانید آنرا بخوبی تجزیه وتحلیل کنید. میزان شدت و ضعف این احساس را بررسی کنید. واقعاً ببینید ،این بحث شما با این دوست صرفاً بخاطر بی تفاوتی و بی توجهی و عصبانیت و زودر نجی شما نیست!؟واین عصبانیت وبیتفاوتی ها و... میزانش چقدر است؟.
3- احساس خود را بر رسی کنید:از خود بپرسید که، چگونه شد که، این بی توجهی و بی تفاوتی و عصبانیت شما منجر به این مشاجرات شد؟.منبع این موضوع از کجا نشات گرفت وسر چشمه آن کجا بود؟با برسی این موضوع و پس از یافتن جوابهای مذکور وبررسی عاقلانه ویافتن دلایل اصلی آن است که میتوانید این بحث را به سود خود به پایان ببرید، ویا موضوع را باخته باشد.
4- احساس خود را گزارش کنید (فقط حقیقت)).اکنون به غایت عصبانیت و آشفتگی و بهم ریختن حال و روز خود شده اید،ابتدا باید بر خود مسلط شوید واز این شدت عصبانیت و...بکاهید.چرا که، اکنون حرفها وسخنانی میزنید که واقعاً دلتان نمیخواهد!وکلماتی بزبان میاورید که شایسته شما نیست!.پس در چنین حالتی هرگز قضاوت نکنید!این نکته واقعاً مهم است.هر گکز بطرف دیگر مشاجره نگویید که او مسئول عصبانیت شما است، زیرا که علت را باید در خود جستجو کنید،واقعاً باعث اصلی این جرو بحث او نیست!،بلکه خود شما مسبب آن میباشید!.
5- احساسات خود را کامل کنید( نتیجه گیری و استنباط کنید):به این معنا که،به احساسات خود توجه کرده وبه آنها میدان داده اید که خود را ظاهر سازند،آیا در چند وچون این احساسات از خود سئوال کرده اید؟ آنها را موشکافی کرده اید،بالاخره آنها را بیان کرده اید و در مورد آنها صحبت هم کرده اید.اکنون چه نتیجه ای عاید شده است؟.به ذهن خود اجازه دهید که تصمیم بگیرد وبگوید چه راهی درست است وچه راهی غلط؟. باید خودت قاضی منصف خودت باشی،ودو راه پیش روی تو خواهد بود.
الف:بطرف دیگر مشاجره بگویید که با حرفهایش قانع شده اید و او درست میگوید وبه جر و بحث خاتمه بدهید.( البته این به این معنی نخواهد بودکه، شما جر وبحث را باختهاید،بلکه نشان می دهد که شما مسائل را بررسی کرده اید وبه نتیجه ای که برای خودتان قانع کننده است رسیده اید.
ب:یا میتوانید تمام مسائل را نادیده بگیرید.چرا که میدانید علت این جرو بحث، حساسیت بیش از حد و حالت دفاعی شما بوده است وباید علتش را صادقانه به شخص مقابل اظهار کنید.( این رفتار شما هم به این معنی نخواهد بود که شما باخته اید،بلکه توضیح صادقانه شما نشاندهنده،صداقت ودرستی ومنطق روشن شما را میرساند.
ب: راه غیر عقلایی و مضر:
1-نادیده گرفتن احساساتی که بر انگیخته شده اند: زیان بخش ترین کار این خواهد بود که،عصبانیت وخشم خود را نادیده بگیرید وآنرا پنهان سازید،ویا برای آن دلایل نا معقول دست وپا کنید. بدانید که هر چه بیشتر سعی کنید این احساسات را در درون خویش بکوبید و مخفی کنید،لجام گسیخته تر میشود!وبطرق مختلف وگاه به شیوه انحرافی راه خروجی برای خود جستجو خواهد کرد.
2-رد کردن احساسات: بیهوده سعی میکنید که به اطرافیانتان بفهمانید که عصبانی نیستید!.چنانچه فکرتان را فقط متوجه مشاجرات کنید، احساسات خود را رد کرده اید.باید به احساساتتان اجازه دهیدکه شما را منحرف کنند. با تظاهر به عدم عصبانیت، جز آنکه به خود صدمه بدنی وارد کنید( درد و زخم معده وفشار خون بالا و...)نتیجه دیگری عایدتان نخواهد شد.
3-تلاش ذهنی در جمع آوری دلایل:میبینید که طرف مشاجره که البته حق هم بجانب اوست، برنده میشود ودیگران را نیز قانع میسازد.شما نیز با دهان کف کرده و با خشم درحال صحبت هستید ودائماً از این در هراسید که بادا دیگران وی را تصدیق کنند.به همین دلیل برای جمع آوری دلایلی که بتواند وی را قانع سازد وبکوبد به ذهن خود فشار میاورید ومیخواهید که به شاهر گش بزنید!!.
4-خونسردی و بیخیالی ولا قیدی:از دیگر شیوه های مضر،انداختن گناه و تقصیر به جانب طرف مشاجره و بیگناه جلوه دادن خویش وبی ارتباط دانستن موضوع با خویش است،واینگونه میگویید که( به من که ارتباطی ندارد؟ تقصیر اوست، اصلاً بمن چه؟ شما فکر میکنید که همه چیز را میدانید وهر گز به حرف کسی گوش نمیکنید؟،شما ادعای بیهوده دارید و...).
5-انکار احساسات:در اینجا مشکل اینست که شما حتی وجود احساسات را هم انکار میکنید!( من هیچو قت دوستت نداشتهام و...)چرا که در اندیشه فریب خویش بر آمده اید!.دوست دارید فکر کنید که این احساس؛اساساً وجود نداشته است!واکنون مخاطب در صدد آنست که شما را عصبانی کند ونشده اید!.ولذا در انتها شما با این افکار غیر منطقی احساس خود را نادیده می گیرید و فکر میکنید که با خوردن دو عدد قرص مسکن،یا....حالتان بهتر میشود ومسئله برای همیشه حل خواهد شد!!!.
سخن آخر: محبوبیت و مورد علاقه بودن، از نیازهی روانی بسیار مهمی است که از کودکی تا پیری باانسان همراه است.دوست داشتن ومهربانی کردن و...در زمره ویژه گی های اساسی انسان است.اما آیا میتوان کسی را دوست داشت ولی اورا درک نکرد و نفهمید!؟.بدون این زمینه ها،انسان خود را یک بیگانه احساس خواهد کرد.همیشه تنها وهمواره بیگانه،گوشه نشینی در انتظار اوست،چرا که با دیگران ارتباطی براساس درک واحساس ندارد.واین یک قانو ن است مثل قانون جاذبه!!.سخن در این باب فراوان است که در این اجمال نمیگنجد. تنها آرزو دارم که همگان در ابراز احساسات، علاقه ،مهربانی و...از سر صداقت و درستی و حقیقت عمل کنیم وبا درک موقعیت خویش، سن وسال،و... همه جوانب را بررسی واز همه مهمتر تاثیری که این ابراز احساسات بر دیگران خواهد داشت که گاه لطمات سنگین عاطفی و...را در بر دارد، نسبت به گفتار، کردار ورفتار خویش سنجیده تر عمل کنیم.
چگونه خشم خود را کنترل کنیم |
ذهن و روان انسانها همواره گوش به زنگ علایم خطری است که پیرامون افراد وجود دارند و ما را احتمالاً از وقوع رخدادهای ناخوشایند آگاه می سازند. فکر تمام انسانها مجهز به یک مکانیسم دوراندیشی و پرهیز از خطر است که تا حد ممکن ما را از گزند عوامل گوناگون در امان می دارد. در روند یک حادثه ناخوشایند، نخستین مرحله احساس خطر است که موجب تپش قلب، افزایش فشار خون، عصبانیت، رنگ پریدگی و انقباض عضلات می شود و فرد را برای مرحله بعد یعنی "گریز یا ستیز" آماده می سازد. بنابراین مکانیسم های احساس خطر که نوعی "هراس" را در آدمی برمیانگیزند، برای "بقاء و دوام هستی" او ضروری می باشند. البته عصبانیت و نگرانی را میتوان پیش درآمد بروز اضطراب نیز دانست. اضطراب عبارت است از ترس از یک عامل ناشناخته که موجب پریشانی فکر و بروز علایم احساس خطر در برخی مواقع می شود. از این رو در فرآیند اضطراب، برخلاف ترس طبیعی و واقعی عامل حقیقی اضطراب آور یا خطرناکی وجود ندارد، بلکه فقط به طور خودکار و گاه تنها بر اثر تلقین خود شخص، ذهن آدمی دچار احساس خطر می شود. اضطراب و عوامل نگرانی زا، اغلب هنگام شب تشدید می شوند و خواب راحت را از شخص نگران سلب می کند. زیرا در شب، به دلیل تاریکی، ذهن انسان حساس تر می شود و در واقع سعی می کند تمام اتفاقات گذشته را مرور کند. از این رو، مغز آمادگی بیشتری برای تولید فرآیند احساس خطر پیدا می کند. در حقیقت هرگاه ذهن ما در اثر تنش های روانی و استرس عصبی و حوادث ناخوشایند و ناگواری که در زندگی برایمان رخ می دهد، از روال عادی خارج شود و حساسیت بیش از حد به رخدادهای آتی و احتمالی پیدا کند، دچار اضطراب می شویم و کم کم به حالتی می رسیم که فکرمان فقط بر "اتفاقات ناگوار"، "حوادث ناخوشایند" و "بیماری های لاعلاج" متمرکز می شود. در واقع هرچه بیشتر نگران شویم، احساس خطر و هراس بر ما غلبه می کند و افکار مضطربانه بیشتر خواهیم داشت. نگرانی، یکی از بزرگترین دشمنان سلامت انسان به شمار می رود. زیرا انسان بسیاری از وقت خود را صرف نگرانی درباره موضوعاتی می کند که هرگز در زندگی وی رخ نخواهند داد و اگر هم روی دهند آنقدرها که تصور می کرده است ناگوار نخواهند بود و در بسیاری از موارد این موضوعات بی اهمیت می باشند. نگران بودن از حوادث ناخوشایند یا خطرناکی که احتمال دارد به وقوع بپیوندند و هنوز در محیط پیرامون ما وجود ندارند، نه تنها برای روح و جسم ما مضر است بلکه وقت و انرژی ما را نیزهدرمی دهد. نگرانی، عصبانیت و اضطراب در حقیقت قبول تألمات و ناراحتی ها پیش از بروز آنهاست. از سوی دیگر نگرانی یک اعلام خطر طبیعی است، نگرانی میتواند انسان را از یک اختلال یا رخداد غیرطبیعی آگاه کند. برای نمونه تشدید یا طولانی شدن سرفههای مزمن، می تواند آدمی را متوجه اختلالات شدید ریوی سازد. از این رو، سهل انگاری در چنین مواردی عاقلانه نیست، اما خود را به جریان تفکرات منفی سپردن و از شدت ترس، اضطراب، عصبانیت و بدبینی، ناتوان شدن نیز شیوه ای منطقی نمی باشد. بنابراین به طور کلی مکانیسم نگرانی و احساس خطر باید به صورت یک "چراغ قرمز چشمک زن" تلقی گردد نه "چراغ قرمزی" که همواره روشن است. در واقع نگرانی با وجود مضراتش ممکن است به عنوان عنصری مفید انسان را به تحرک وادارد، زیرا نگرانی باعث احساس ناامنی می شود و در نهایت وقتی این احساس شدت گرفت، همچون ماشه ای که چکانده شود، فعالیت فرد را به دنبال دارد. فرد در این لحظه دست به اقدامی می زند که حس ناامنی را از بین ببرد و آرامش خاطر را به او باز گرداند. مانند مبادرت به مطالعه به منظور آمادگی برای امتحان یا انجام آزمایش های پزشکی برای اطمینان از سلامت کلی و یا تعویض لاستیکهای فرسوده اتومبیل پیش از سفر. در واقع شما با انجام این اقدامات به آرامش خاطر می رسید. بنابراین نگرانی بسته به شرایط می تواند مفید باشد، به شرط آنکه در حد متعارف، منطقی و قابل کنترل بوجود آید. حال این سوال در ذهن متبادر می شود که چگونه می توان از نگرانی های بی مورد رهایی یافت؟ پاسخ به این سئوال این است که برخی از نگرانی های ما پیرامون سه موضوع شکل می گیرند که اگر بتوانیم آنها را نادیده انگاریم، بسیاری از موارد استرس زا برای ما از بین خواهند رفت. این موارد عبارتند از "موضوع های نگران کننده بی اهمیت"، "موضوع های بعید و نامحتمل" و "اتفاقهائی که هنوز روی نداده اند"، اگر بتوانیم این موارد را از فضای فکری خود حذف کنیم، خواهیم دید که تا چه حد به آرامش می رسیم و نگرانی و اضطراب ما کاهش می یابد. راهکار دیگر کاستن از استرس، "فشار کار" است زیرا خستگی مفرط و تمرکز مداوم ذهن بر موضوع های نگران کننده و نامشخص، پدیده ای زیانبار است و در بلندمدت نیرو و انرژی انسان را تخریب می کند. بنابراین در چنین شرایطی بهتر است، تعهدها و مسئولیت های جدید نپذیرید، از ساعات کار بیش از حد اجتناب نمائید و در مقابل، "تغذیه مناسب "، "خواب کافی"، "استراحت "، "ورزش" و "تفریحات سالم" داشته باشید. در ضمن باید تلاش نمائید که بر عصبانیت خود غلبـه کنید. از ایـن رو، جهت آگاهی از رفتار خود دقت کنید هنگام مواجهه با رویدادهایی که خارج از اراده شماسـت ماننـد تأخیــر در انجـام قـول و قـرارها، تخلف سایر راننده هـا هنگام رانندگی یا اختلال در کار شما به علت اهمال کاری دیگران و ... عکس العمل شما چگونه است؟ آیا سعی می کنید خونسردی خود را حفظ نمائید و منطقی باشید یا زود خونتان به جوش می آید، خشمگین می شوید و مشت خود را گره می کنید و محکم به روی میز می کوبید؟ در جامعه ماشینی و پیچیده امروز مشکلات بسیاری وجود دارد که ممکن است شما را خشمگین سازد، آیا در این مواقع فشار خونتان بالا می رود، ضربان قلبتان افزایش می یابد، عصبانی می شوید و در نتیجه پرخاشگری می کنید. اگر شما هم جزء این دسته افراد هستید که خیلی زود عصبانی می شوید و حتی با تماشای یک فیلم هیجان انگیز در تلویزیون خیلی زود به گریه می افتید، باید به این واقعیت آگاهی داشته باشید که سلامت شما در خطر است! به رغم آنکه خشم حالت هیجانی طبیعی است، با این وجود باید شیوه رویاروئی با خشم را بدانید و از طریق کنترل آن نگذارید عصبانیت سلامت شما را به مخاطره بیاندازد. گرچه در برخی موارد خشم کنترل شده می تواند مفید باشد! و بروز حالات خشم و عصبانیت تحت کنترل به عنوان علامتی هشداردهنده برای ما مفید واقع شود. به بیان دیگر وقتی شما متوجه نقص و کمبودی می شوید و پی می برید که مخاطب شما به ناحق بر موضع غلط خود پای می فشارد، از این رفتار عصبانی می شوید و در واقع آگاهی از این موضوع می تواند شما را به سمت راه حل آن راهنمایی کند. متخصصین رفتار شناسی بر این باورند که روان درمانی عصبانیت مانند سیستم "کنترل خطر" است. مثلاً اگر شخصی با شما بد رفتاری می کند، بروز حالات عصبانیت (البته اگر به گونه ای صحیح باشد) می تواند در نحوه انتقال پیام شما به او مفید باشد. یعنی شما ابتدا از رفتار غلط دوست خود عصبانی می شوید و در مرحله بعد هنگامی که رفتار خود را کنترل نمودید و به آرامشی نسبی دست یافتید، در این حالت می توانید به گونه ای او را متقاعد سازید که رفتارش درست نبوده است. اگر شما و همسرتان هیچ وقت جروبحث نمی کنید و هربار که از همدیگر ناراحت می شوید خشم خود را آشکار نمی سازید و آن را پنهان می کنید، همیشه باید منتظر باشید خشم و عصبانیت پنهانی شما تبدیل به آتشفشانی شود که خاموش کردن آن کار چندان ساده ای نیست. از این رو، اگر شما هر بار که ناراحت می شوید ناراحتی خود را با طرف مقابل مطرح کنید، برای سلامتی شما بسیار بهتر است تا اینکه هر بار خشم خود را سرکوب نمایید، زیرا در واقع، هر بار مشکلی به مشکلات قبل اضافه می شود، در حالی که شما باید هر بار معضل پیش آمده را حل کنید تا مشکلات بعدی نیز بر آن افزوده نشود. در غیر اینصورت دیری نمی پاید که شما با انبوهی از مشکلات مواجه می شوید که حتی نمی دانید چه وقت و در چه زمانی به وجود آمده اند! خشم یک مشکل اساسی است اگر آن را آشکار نسازید و نخواهید کسی متوجه عصبانیت شما بشود در واقع مشکلی دارید که نمی خواهید با آن روبه رو شوید و آن را حل کنید. از این رو، خشم خود را سرکوب نکنید، بسیاری از مردم نمی توانند عصبانیت خود را آشکار نمایند و نحوه بروز و فرونشاندن آن را به گونه ای سازنده که بتواند شخص مقابل را به اشتباه خود آگاه کند، نمی دانند. افزون بر این اکثر مردم خشم خود را فرو می خورند و نمیخواهند کسی متوجه شود آنها تا چه حد عصبانی و ناراحت هستند. بدون شک این روش سلامت روان آنها را به مخاطره می افکند. دبرا مارشال، متخصص هیپنوتراپی در این مورد می گوید: "کمردرد"، "مشکلات سوءهاضمه" و "بالا بودن فشار خون" می تواند از عوارض عدم بروز خشم و آشکار نساختن عصبانیت باشد. از این رو، علل بروز عصبانیت را باید بررسی نمود و متوجه شد کدامیک از عوامل زندگی شخصی و اجتماعی برای شما بیشتر باعث بروز عصبانیت می شوند و عکس العمل شما به هنگام برخورد با پدیده های ناگوار چگونه است؟ آیا پرخاشگری می کنید؟ آیا گریه سر داده و دیگران را مقصر می پندارید؟ یا ساکت و بی حوصله گوشه عزلت را بر می گزینید و با کسی حرف نمی زنید؟ از این رو، سعی کنید عکس العمل خود را هنگام بروز عصبانیت به یاد آورید. برای مثال بررسی نمایید هنگامی که شخصی رفتار غیر مؤدبانه ای با شما داشته، زمانی که مدت ها در صفی طولانی مانده اید و یا موقعی که حق شما پایمال شده، چه واکشنی داشته اید؟ دیوکوک، روانشناس می گوید: افراد هنگام بروز مسائل و ناراحتی ها، عکس العمل های متفاوتی دارند و این روش رویارویی با مشکلات را در سال های اولیه زندگی می آموزند، یعنی شیوه برخورد افراد با مشکلات هنگام کودکی شکل می گیرد. اگر شما بتوانید عوامل بروز عصبانیت خود را شناسایی کنید و بدانید شیوه برخورد صحیح با آنها چگونه است، هنگام بروزمسائلی مشابه، درست عمل می کنید و نمیگذارید خشم و عصبانیت بر شما غلبه کند. حال این سوال در ذهن متبادر می شود که هنگام عصبانیت چه باید کرد؟ بدون شک، پس از اینکه عوامل بروز عصبانیت خود را شناسایی کردید، باید سعی کنید روش درست برخورد با آنها را نیز بیاموزید. آخرین باری را که عصبانی شدید، به یاد بیاورید. دقیقاً چه احساسی داشتید. سعی کنید تمام مراحل بروز عصبانیت خود را به یاد آورید. برای مثال شاید احساس عجیبی در ناحیه معده خود داشته اید، قفسه سینه شما سنگینی کرده و یا ضربان قلبتان افزایش داشته است. دقیقاً آن لحظه را به خاطر آورید. وقتی در ذهنتان درست لحظه قبل از عصبانیت را مجسم می کنید، به خود بگویید "ایست"، در نظر بگیرید یک تابلوی بزرگ "ایست" در مقابل شما قرار گرفته و کسی نیز با صدای بلند فریاد می زند، "ایست" یا می توانید تصور کنید کسی دست روی شانه تان می گذارد و جلوی شما را می گیرد و یا هر چیز مشابهی که به نوعی لحظه توقف و تأمل را به شما خاطرنشان سازد. سعی کنید این تصاویر را چندین بار مرور و آن قدر تکرار کنید تا کاملاً در ذهن شما جا بیافتد تا هنگام بروز عصبانیت بتوانید کاملاً بر خشم خود با روش "ایست" غلبه کنید. افزون بر این عصبانیت خود را آشکار کنید، سعی نکنید استرس، اضطراب و عصبانیت را آنقدر درون خود پنهان کنید تا تبدیل به یک بمب ساعتی محرک شود. "بت مکیام"، روانشناس می گوید: سعی کنید با روش های گوناگون مانند "ورزش"، استرس و اضطراب را از خود دور سازید. بـرای مثـال استفاده از کیسه بوکـس در تخلیه عصبانیت بسیار مؤثر است، در واقع شما هر بار که به کیسه بوکس ضربه می زنیـد، عصبـانیـت و اضـطراب خـود را به بیرون هدایت می کنید. البته برخی از افراد جهت ایجاد آرامش در خود ورزش هایی مانند یوگا را ترجیح می دهند، در واقع شما باید با توجه به روحیات خود تشخیص دهید که چه روشی برای شما مناسب تر است. شاید دوست دارید با استفاده از موزیکی تند و با صدای بلند حرکات ورزشی انجام دهید و یا فریاد بزنید. همچنین می توانید شخصی را که شما را عصبانی کرده در نظرتان مجسم سازید و هر چه می خواهید به او بگویید. به این ترتیب آرام می شوید و در نتیجه هنگام برخورد با آن شخص به گونه ای صحیح و با آرامش با او صحبت می کنید، البته امکان دارد، هیچ کدام از این راهها برای شما مناسب نباشد، در این صورت توصیه می شود به پزشک متخصص مراجعه کنید و از داروهای آرام بخـش استفـاده کنیـد. گفتنی است هنگام عصبانیت، بدن شما فعل و انفعالات شیمیایی خاصی انجام می دهد، برای مثال میزان "آدرنالین" در خونتان افزایش می یابد و شمـا را برای پرخاشگری و ستیزه جویی آماده می کند. در این هنگام باید سعی کنید نفسی عمیق بکشید، هوا را از طریق بینی وارد ریه ها کنید و سپس آرام از طریق دهان خارج سازید. سعی کنید پنج بار این عمل را تکرار کنید. برای رسیدن به آرامش می توانید از داروهای گیاهی استفاده کنید. گاهی بوییدن عصاره این گیاهان در بازیابی آرامش بسیار مؤثر خواهد بود. از روش های دیگر برای ایجاد آرامش می توان "پیاده روی تند"، "از ته دل فریاد زدن"، "خشم خود را بر روی کاغذ آوردن"، "دویدن"، "ورزش کردن" و یا "دوش گرفتن" را نام برد. در ضمن هنگامی که از موضوعی ناراحت هستید، صحبت کردن با یک دوست و همدرد – پزشک، مشاور و ... می تواند بسیار مؤثر باشد. اگر از کسی عصبانی هستید، حتماً به او بگویید. مثلاً با او در میان بگذارید که وقتی تو فلان رفتار را می کنی من عصبانی می شوم. البته این نکته بسیار مهم است که بگویید: "من" عصبانی می شوم، نه اینکه "شما" مرا عصبانی می کنی. سپس بررسی نمائید چرا این مسأله شما را عصبانی می کند. آیا وقتی از دست همسرتان عصبانی می شوید، واقعاً عامل عصبانیت، همسر شماست یا عصبانیت اصلی شما از محل کارتان است؟ صحبت کردن می تواند به شناخت علت اصلی عصبانیت شما کمک کند و باعث شود بی جهت عصبانیت های خود را به دیگران ارتباط ندهید. نکته مهم دیگر هدایت عصبانیت در مسیر صحیح جهت نیل به آرامش است. از این رو، سعی کنید هنگام عصبانیت از انرژی فراوان خود برای حل مشکل استفاده کنید. اینگارد روانشناس مشهور می گوید: تمام احساسات قوی شما از جمله عصبانیت می تواند به گونه ای صحیح هدایت و مهار شود. او پیشنهاد می کند برای این کار می توانید یک نمودار بکشید و آن را به 7 قسمت تقسیم کنید: "سلامتی"، "شغل"، "پول"، "دوستان"، "خانواده"، "عشق و علایق شخصی". سپس مشخص کنید هر کدام از این موارد چه نقشی در زندگی تان دارند و تا چد حد برای شما مهم هستند. در مرحله بعد به تقویت مواردی بپردازید که مدتهاست آنها را فراموش کرده اید، مثلاً اگر در زمینه علایق شخصی خود، بی توجه بوده اید، میتوانید بعدازظهرها در کلاسی ثبت نام کنید که همیشه مورد علاقه تان بوده است. بنابراین به یاد داشته باشید باید از انرژی عصبانیت در جهت تغییر مثبت در زندگی تان استفاده کنید. از این رو، باید آسیب های ناشی از پرخاشگری را جدی گرفت، رفتار انسان های پرخاشگر در محیط اطرافشان تأثیرگذار است. اغلب، این افراد، با بدبینی و تصورات ناامیدانه خود اطرافیان را تحت تأثیر قرار می دهند و خشم درونی خویش را به آنان نیز منتقل می کنندومحیط اطراف خودراپرتنش می نمایند. سوء ظن و بدبینی و رفتارهای خشمگینانه، اغلب فرد پرخاشگر را در جامعه منزوی می سازد و سبب می شود در مواردی که به حمایت دیگران نیاز دارد، از آن بی بهره بماند و همه اینها از عواقب و نتایج خشم است. دیگر پیامد نامطلوب پرخاشگری، منزوی شدن فرد است. انزوا میزان تنش را افزایش می دهد و سبب آسیب جسمی می شود، شاید بتوان پذیرفت که آثار و عواقب پرخاشگری نیز همچون بیماری های جسمانی سبب تغییرات بیولوژیکی در بدن می شود. متخصصان بیماری های قلبی و محققانی که در مورد این امراض بررسی و تحقیق می کنند، درباره عواملی که پیش از این عامل ناراحتی های قلبی شناخته می شدند مانند مصرف سیگار و یا فشار خون بالا تجدید نظر نموده اند و آنها را تنها عوامل به وجود آورنده بیماری های قلبی – عروقی نمی دانند، بلکه به این نتیجه رسیده اند که ازدیاد عوامل اضطراب آور، بیشترین سهم را در ایجاد این بیماری ها دارند. در واقع، پرخاشگری را نباید رفتاری معمولی و بی اهمیت دانست بلکه با توجه به نقش اساسی اضطراب دائم در تخریب جسم و فکر باید هر چه بیشتر و سریع تر برای رهایی از زیان های آن تلاش نمود. در این راستا شواهد زیادی موجود است که حمایت اجتماعی، افزایش واکنش های جسمی در زمان خشم و افراط در عادت های زیانبار، افراد پرخاشگر را بیشتر از سایرین در معرض ابتلا به بیماری های قلبی و نیز سایر بیماری ها قرار میدهد. در ضمن دلایل مستدلی وجود دارد که ثابت می کند کاهش میزان پرخاشگری سلامت انسان را تضمین می کند. افزون بر این تحقیقات فراوانی نیز نشان داده است که افزایش روابط اجتماعی، سلامتی را به ارمغان می آورد. همچنین بکوشید موضوع بی اهمیت را بزرگ نکنید، در حقیقت بسیاری از مواردی که خشم شما را بر می انگیزند کم اهمیت هستند و نباید با بزرگ نمایی پدیده های کم اهمیت تنش آفرینی نمود. از سوی دیگر باید توجه داشت سوء تفاهم نسبت به برخی اشخاص باعث بروز بسیاری از مشکلات برای افراد عصبی می شود. از این رو، با فراگیری شیوه "سخت نگرفتن" مسائل و "استدلال صحیح"، می توانید از "شر افکار بدبینانه و منفی"، "احساس خشم" و "رفتارهای پرخاشگرانه" خود رها شوید. این مهارت را به عنوان نخستین راهکار، از همین لحظه آغاز کنید. در نتیجه می توان باور داشت که با کنترل "بدبینی"، "خشم و پرخاشگری" در خود و جایگزین کردن عادت های سالم و خوشایند، افزایش طول عمر توأم با آرامش و سلامتی امکان پذیر می شود. از همین رو، برای آنکه همیشه متوجه رفتار خود باشید و مهار زندگی را به دست گیرید، نگذارید خشم، بدبینی و پرخاشگری بر شما چیره گردد و مانع رفتار و کردار سنجیده شما شود. بدون شک اگر چنین بیندیشید و این راه را انتخاب کنید، زندگی را با "پرخاشگری" کمتر و لذت و شادی بیشتر سپری خواهید کرد.
{سایت مرکز اطلاعات فنی ایران} |
السلام علیک یا فاطمة الزهراء(سلام الله علیها)
سال نو مبارک
السلام علیک یا فاطمة الزهراء(سلام الله علیها)
سال نو مبارک
السلام علیک یا فاطمة الزهراء(سلام الله علیها)
سال نو مبارک
نقل از سایت سلمان فارسی
نقل از سایت آوای روستا
آثار شوم شایعه
میگویند حدود 700 سال پیش ، در اصفهان مسجدی میساختند.
روز قبل از افتتاح مسجد ، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!
معمار گفت : اگر این پیرزن ، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت ، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...
این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم
{نقل از سایت کوی عشق _جناب آقای ابراهیم زاده مازندرانی}
.: Weblog Themes By Pichak :.