|
|
![]() |
|
|
دلیل تعدد زوجات پیامبراکرم(ص) چیست؟
پیامبر اسلام با یازده خانم ازدواج نمودند که با شرح مختصری معلوم می گردد که سیره رسول خدا در این باره چگونه بوده است. پیامبر در سن 25 سالگی با خدیجه کبری ازدواج نمود و تا سن 50 سالگی یعنی سال دهم بعثت فقط با آن بانوی بزرگ زندگی می نمود. بعد از رحلت خدیجه کبری پیامبر با خانمی به نام سوده که شوهرش در حبشه از دنیا رفته بود و بیوه بود ازدواج نمود. سوده دارای خانواده ای مشرک و دشمن پیامبر بود و به علت این که مسلمان شده بود هیچ پشتیبانی در خانواده خود نداشت و او را اذیت می کردند. سپس سایر ازدواج های پیامبر در مدینه و حد فاصل سن 53 تا 63 سالگی رخ داد و به طور قطع آن ازدواج ها عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی و الهی داشت زیرا سن 53 سالگی اقتضایی برای خوشگذرانی جنسی مرد ندارد. به عنوان مثال ازدواج با جویره که از قبیله بنی مصطلق بود موجب شد که بیش از صد خانواده از این قبیله به اسلام بگروند و ازدواج با ام حبیبه دختر ابوسفیان موجب شد دل بزرگترین و قدرتمندترین دشمن مسلمانان به دست آید و توطئه کمتری از سوی او متوجه مسلمین گردد. ازدواج با ام سلمه که شوهرش در احد شهید شده بود و در مدینه غریب و بی کس و سرپرست چهار یتیم بود انگیزه ای الهی بود. همچنین ازدواج با صفیه که بیوه زن بود و شوهرش در جنگ خیبر کشته شده بود. ازدواج با زینب همسر طلاق داده شده زید بن حارث پسر خوانده پیامبر به امر خداوند به جهت برداشتن بدعت حرمت ازدواج با همسر پسرخوانده بود (زیرا آنان همسر پسر خوانده را مانند همسر پسر خود عروس تلقی می کردند). ازدواج با ماریه قبطیه کنیزی که پادشاه اسکندریه برای پیامبر فرستاد به جهت علو مقام و نسب او که به هارون برادر موسی می رسید و مادرش به سموئیل نبی می رسید بود. ازدواج با عایشه و حفصه هم حکمت های خاص خود را داشت - عایشه تنها خانم پیامبر بود که قبل از ازدواج باکره بود. البته دو مسأله که در بین مردم مشهور است از نظر تاریخی ثابت نیست یکی 9 ساله بودن عایشه هنگام ازدواج و دیگری حسن جمال او. برخی از مورخان سن عایشه را 17 یا 18 سال در هنگام ازدواج ثبت کرده اند و از نظر کمالات و زیبایی نیز او را ضعیف شمرده اند. از نظر برقراری عدالت نیز با توجه به شرایط زندگی و خانوادگی در آن زمان و نبود تجمل های امروزی و روحیه و اخلاق بسیار عظیم و با کرامت رسول خدا مسأله به راحتی قابل درک است.
بنابراین علت ازدواجهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در موارد ذیل، مىتوان تحلیل کرد:
الف) اجراى حکم الهى و زدودن افکار غلط جاهلى؛ مانند ازدواج با زینب دختر جحش.
ب) تقویت جایگاه اجتماعى زنان آسیب دیده، همچون زنان بیوه و اسیر و رفع تلقى منفى عصر جاهلى در کم ارزش بودن یا بىارزش جلوه دادن آن زنان (در این دوره، همه زنان پیامبر جز عایشه بیوه بودند).
ج) دلجویى از زنان، به دلیل آسیبهایى که آنان به خاطر پذیرش اسلام، متحمل شدند؛ مانند ازدواج با ام حبیبه.
د) یک حرکت سیاسى و برقرارى پیوند با قبایل و طوایف بزرگ عرب و جلب پشتیبانى آنان؛ چون پیوند با عایشه.
ه) محافظت و تأمین زندگى بیوه زنان درمانده و فقیر و یتیمان به جاى مانده؛ مانند ازدواج باام سلمه و زینب، دختر خزیمه.
و) نشان دادن عظمت، شکوه و قدرتمندى اسلام و مسلمین؛ مانند ازدواج با صفیه.
ز) حفظ آنان از خطرات جانى؛ مانند وصلت با سوده.
ح) آزادسازى اسیران و بردگان؛ مانند ازدواج با جویریه.ر.ک: المیزان، ج 4، ص 195 ؛ علامه طباطبایى، بررسىهاى اسلامى، ص 132 - 139؛ مؤسسه در راه حق، نگرشى کوتاه به زندگى پیامبر اسلام، ص 29؛ رسولى محلاتى، تاریخ انبیاء، ج 3، ص 475. برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع کنید به: 1- نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهری 2- زن در آیینه جلال و جمال، آیه الله جوادی آملی 3- تفسیر المیزان، ج 4، علامه طباطبایی(ره). دشمنان پیامبر اسلام می خواهند با این اشکالها پیامبر اسلام را انسان هوسران معرفی کنند تا مردم دنیا به اسلام رو نیاورند ولی این کار دشمن سودی به حالش نخواهد داشت و مردم دنیا روز به روز بیشتر به سوی اسلام متوجه می شوند. مردم می دانند که پیامبر اسلام مرد هوس باز و عیاشی نیست و اگر او هوسران بود می توانست در مکه کاملترین هوسرانی را بکند و قریش به او پیشنهاد می کردند که حاضر هستند بهترین و زیباترین دختران را در اختیار او قرار بدهند به شرط اینکه با خدایان آنها کاری نداشته باشد ولی آن حضرت نپذیرفت . پیامبر خدا همسران خود را مخیر ساخته بود که یا با پیامبر بمانند و سختیهای زندگی را تحمل بکنند و یا اینکه طلاق بگیرند و زندگی دنیوی بهتری داشته باشند. یکی از نکته های بسیار شگفت آور این است که پیامبر با وجود همسران متعدد فقط از حضرت خدیجه و ماریه بچه دار شدند.
وب پرسمان دانشجویی
یکی از پرسش ها و بلکه شبهاتی که در باره پیامبر اکرم (ص) مطرح می شود ، تعدد همسران آن حضرت است .
برخی از کسانی که قصد تخریب اسلام و مخدوش ساختن چهره تابناک پیامبر (ص) را دارند ، این امر را دستاویزی برای خود قرار می دهند و گاه در برخی از سایت ها و وبلاگ ها با مخاطب ساختن جوانان می پرسند : آیا می توان پذیرفت که مدعی پیامبری با دختری نه ساله یعنی عائشه ازدواج کرده باشد ؟! آیا این امر از روحیه دنیا دوستی و خوش گذرانی پیامبر مسلمانان حکایت ندارد ؟!
از این شبهه تا کنون پاسخ های متعددی داده شده است . اما ما می خواهیم از زاویه ای دیگر که مورد توجه عرفا و سالکان الی الله است ، به آن پاسخ گوییم .
پیامبر اکرم (ص) در جمله ای معروف فرمود : «حببّ الی من دنیاکم ثلاث : النّساء و الطیب و جُعِلَت قره عینی فیالصلاه . از دنیای شما سه چیز در نظرم دوست داشتنی شده است : زنان ؛ بوی خوش و روشنی چشم من در نماز قرار داده شده است »
دقت کنید در این جمله پیامبر (ص) نفرمود : «احبّ من … » معنای «احبّ» آن است که من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم . اما معنای واژه «حبّب الی» با توجه به مجهول بودن فعل «حبّب» آن است که دنیای شما در نظرم دوست داشتنی شده است .
پیداست که فاعل «حبّب» خداوند است . یعنی این خداوند است که این محبت را در دل من گذاشته است .
اما باید پرسید که چرا خداوند محبت به زنان را در دل پیامبر (ص) گذارد ؟
گفتار حضرت امیر (ع) در توصیف پارسایان سرّ این امر را آشکار می سازد . آن جا که فرمود :
« وَ لَوْلاَ الاَجَلُ الَّذى کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ. و اگر خداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به انـدازه چشـم به هم زدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.»
باری ، جان و خاطر انسان های الاهی تعلقی به این خاکدان و دنیای دون ندارد و گویا خداوند گاه چنین مقدر می کند که برترین ولیّ خود را دمی به عشق همسران مشغول سازد تا روح مشتاق به لقای حق او بی تابانه از قالب تن پرواز نکند .
عرفا به نیکی به این نکته توجه و تفطن یافتند . آنان به نیکی دریافتند که اگر پیامبر (ص) خطاب به همسر خود عائشه می گفت : «کلمینی یا حمیراء » یا به بلال می گفت «أرحنا یا بلال» بدان جهت بود که در پی استغراق در حق در آستانه کوچ از این خاکدان قرار می گرفت و با این سخنان از همراهان خود می خواست تا پیش از فرارسیدن قرار مقدّر ، او را در پای بست این جهان نگاه دارند .
مولوی با چنین نگاه ژرف این ماجرا را این چنین حکایت کرده است :
آدمی کو مینگنجد در جهان در سر خاری همی گردد نهان
مصطفی آمد که سازد همدمی کلمینی یا حمیرا کلمی
ای حمیرا آتش اندر نه تو نعل تا ز نعل تو شود این کوه لعل
عاشق از خود چون غذا یابد رحیق عقل آنجا گم شود گم ای رفیق
عقل جزوی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحبسر بود
جان کمالست و ندای او کمال مصطفی گویان ارحنا یا بلال
ای بلال افراز بانگ سلسلت زان دمی کاندر دمیدم در دلت
زان دمی کادم از آن مدهوش گشت هوش اهل آسمان بیهوش گشت
پس بزرگان این نگفتند از گزاف جسم پاکان عین جان افتاد صاف
گفتشان و نفسشان و نقششان جمله جان مطلق آمد بی نشان
از سویی دیگر به یاد داشته باشیم که عبودیت انسان کاملی همچون پیامبر (ص) و برخاستن چهار بار در هر شب برای عبادت جایی برای خوش گذرانی ها باقی نمی گذاشت .
به این روایت توجه کنید :
به امام سجاد (ع) گفته شد: چقدر فرزندان پدرتان اندکاند. امام فرمود: همین مقدار فرزند از ایشان جاى شگفتى دارد. زیرا پدرم در روز و شب هزار رکعت نماز به جاى میآورد، پس چه زمانی فرصت براى زنانش پیدا میکرد ؟!
جالب آن که امام سجاد (ع) با آن همه عبادت و بندگى طاقت سوز ، که بخاطر آن به لقب «سیّد الساجدین» و «زین العابدین» ملقب شد ، عبادت خود و عبادت حضرت امیر (ع) را در برابر عبادت پیامبر اندک می انگاشت :
وقیل لعلی بن الحسین علیهما السلام وکان الغایه فی العباده : أین عبادتک من عباده جدک ؟ قال : عبادتی عند عباده جدی کعباده جدی عند عباده رسول الله صلى الله علیه وآله» بحار الأنوار – العلامه المجلسی – ج 41 – ص 149 ؛ و از امام صادق (ع) این روایت نقل شده است : «کان علی بن الحسین ( علیهما السلام ) إذا أخذ کتاب علی ( علیه السلام ) فنظر فیه قال : من یطیق هذا ، من یطیق ذا ؟ » کافی ، ج 8 ، ص 163 . بحار الانوار، ج 41، ص 149.
با چنین توصیفی از عبادت پیامبر اکرم (ص) آیا جایی برای این شبهه باقی می ماند که پیامبر اسلام (ص) از تعدد همسران خود به دنبال خوش گذرانی بوده است ؟!
نقل از سایت معارف وحی وخرد
چهارده مرتبه صلوات برمحمد وآل محمد
سوره یس تلاوت کنید وهدیه نمایید به روح بلند پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)

کتابهای دیگر؟
کتاب دیگر تفسیر موضوعی قرآن است که به طور جمعی و گروهی نوشتهایم و در دانشگاه تدریس میشود. کتاب دیگر «همسرگزینی» است که بیشتر برای مخاطبان جوان است و مباحث امروز و مشکلات جوانان و راهحلها و پیشنهادها در آن مطرح شده و در دست انتشار است. در حوزه کار تفسیر، کتابی را با عنوان «روششناسی تفسیر» در دست انتشار دارم که بر مبنای آن حدود 20 کارگاه در دانشگاههای مختلف برگزار شده است.
روششناسی تفسیر یعنی چه؟
اینکه آیات قرآن را چگونه و با چه سیستمی میشود تفسیر کرد. برای تفسیر سوره 10 مرحله طرح کردهایم و برای تفسیر آیه 8 مرحله، که اگر این مراحل به دقت اجرا شود، بسیاری مدالیل و مفاهیم آیات روشن خواهند شد. بر اساس این طرح مقدمات تدوین تفسیری جامع را در دستور کار خود دارم.
چگونه؟
براساس این طرح آیات قرآن در قالب هشت مرحله و گام تفسیر میشوند که عبارتند از: 1. مفاهیم واژهها، 2. نکات ادبی، 3. نکات بلاغی، 4. ساختار درونی آیه، 5. ساختار برونی آیه، 6. تفسیر آیه، 7. پیامها و نکتهها، 8. بررسی روایات . البته اگر آیاتی دارای سبب یا شأن نزول یا دارای فضیلتی خاص باشند به طور جداگانه مورد بررسی قرار میگیرند.
این علم تفسیر با علم هرمنوتیک امروزی متفاوت است؟
در بخشی با هم مشترکند. بعضی از قواعد آن مثلاً اینکه برای فهم متن از خود متن کمک گرفته شود یا اینکه برای فهم آن به افق جهان شناخت متکلم توجه شود. مثلاً برای فهم کلام خدا باید فهمید که خدا صاحب سخن است. یا اینکه میگوید باید به تاریخ صدور متن و شرایط آن توجه کرد. این در مورد قرآن هم صادق است چنان که در تفسیر از سبب و شأن نزول آیات سخن به میان میآید. اما بعضی از دیدگاههای هرمنوتیک با تفسیر نمیسازند مثل جایی که گفته میشود متن سیال است و مراد متکلم در متن حضوری ندارد، صاحب سخن بریده شده و شرایط زمان و مکان فرق کرده. بعضی این نظریه را در قرائتپذیری متون دینی یاد کردهاند؛ در حالی که ما این دیدگاه را مردود میدانیم و معتقدیم که قرآن سخن خداست و صاحب سخن از الفاظ آن به طور مشخص معانی و مفاهیمی را ارایه کرده که مفسر باید بکوشد آن را به دست آورد.
بیشتر چه کتابهایی میخوانید؟
بیشتر کتابهایی که در حوزه قرآن و حدیثاند، کتابهای مربوط به کلام، عرفان، سیره اهلبیت و کتابهای تاریخی را میخوانم. در این بین به کتابهای تاریخی علاقه بسیار دارم، خصوصاً تاریخ ایران معاصر. خواندن زندگی رجال بزرگ سیاسی و اجتماعی درسهای بسیاری دارد و معتقدم باید مطالعات تاریخی را حفظ کرد. مجلاتی که برایم ارسال میشوند، بخش دیگر مطالعاتم را تشکیل میدهند. و نیز مطالب و محتوای سایتهای مفید را نیز مورد مطالعه قرار میدهم.
به شعر هم علاقهمندید؟
بسیار زیاد.
کدام شاعر را دوست دارید؟
حافظ و سعدی و مولوی؛ خصوصاً سعدی.
خودتان هم شعر میگویید.
دوران طلبگی و جوانی میگفتم اما مدتهاست که نمیگویم.
چقدر در روز مطالعه میکنید.
در طول سال، تعطیلی به معنای کنار گذاشتن کتاب و دفتر ندارم. حتی در بسیاری از مسیرهای رفت و آمد کارهای علمی انجام میدهم و مشغول نوشتن مقاله با دستگاه رایانهام هستم. فکر میکنم عمر کوتاه است و باید تا آنجایی که میشود از آن استفاده کرد. حتی عموماً مقابل تلویزیون هم مطالعه میکنم، زمانی هم که در مؤسسه خود یا دانشگاه مشغول مطالعه و تحقیقم، رادیو روشن است.
آثارتان را آسیبشناسی هم کردهاید؟
هنوز خیر، اما میدانم که از لحاظ استقبال از آثارم، برخی از کتابهایم، کتاب درسیاند و بعضی دیگر مثل "هنر در قرآن" نیز از اقبال خوبی برخوردار بودهاند. در فکر این کار هستم که بعضی از قسمتهای کتابهایم را بازشناسی و بازنویسی کنم.
نقل از سایت مرکز پژوهشی قرآن کریم_المهدی
***********************************************************
ایشان(دکتر علی نصیری) در سال 1344 هجری شمسی در روستای «مژده» از توابع شهر رشت در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. تحصیلات دبستان، راهنمایی و دبیرستان را در محل تولد گذراند و تحصیلات حوزوی را از سال 1361 از مدرسه علمیه «امام صادق (ع) رشت» آغاز و تا سال 1376 در حوزه علمیه مشهد مقدس دنبال نمود. در سال 1377 وارد حوزه علمیه قم شد و طی ده سال در حوزه علمیه مشهد و قم در دروس خارج فقه و اصول از محضر اساتید معزز و آیات عظام: «مرتضوی»، «فلسفی»، «رضازاده»، «میزراجواد تبریزی»، «معرفت» و «سبحانی» بهره جست.
وی تحصیلات دانشگاهی را تا مقطع کارشناسی در رشته «علوم قرآن و حدیث» و «ادیان و عرفان» در دانشگاه علوم اسلامی رضوی و دانشگاه فردوسی مشهد دنبال نمود. و در سال 1378 در دانشکده الهیات دانشگاه تهران از پایاننامه کارشناسی ارشد با عنوان: «بررسی جایگاه هنر در کتاب و سنت» و در سال 1382 در همین دانشکده از رساله دکترای خود با عنوان: «بررسی مکتب تفسیری صدرالمتألهین» دفاع نمود. وی در طی این سالها در کنار تدریس، در زمینههای تحقیق، مدیریت پژوهش و ارائه طرحهای آموزشی و پژوهشی فعالیت داشته است.
نقل از پایگاه انیشوران حوزوی

***
در این بخش مناسب دیدیم مصاحبه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با عنوان «زندگی با زمزمه وحی» که در تاریخ 21/7/1388 انجام گرفت و در آن گوشه هایی از زندگینامه ، آثار و اندیشه ها آمده را منعکس نماییم . ( این مصاحبه در بخش پرونده این سایت قابل مشاهده است )
زندگی با زمزمه وحی
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
علی نصیری تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در دهستانی نزدیک به محل زندگی گذراند. در طول دوران تحصیل از ابتدا تا دوره دبیرستان به عنوان دانشآموز ممتاز همیشه مورد تشویق قرار میگرفت. وی میگوید: «از همان آغاز علایق مذهبیام زیاد بود. پدر و مادرم زندگی بیآلایش و دور از تجملات امروزی داشتهاند. هر دوی آنها از اعتقادات مذهبی بالایی برخوردار بودند مخصوصاً پدرم که اهل مسجد و محراب بود و با آنکه بیش از هشتاد و سه سال عمر داشت، نماز جمعهاش ترک نمیشد. کمتر از 2 ماه است که این سرمایه معنوی ارزشمند را از دست دادهام.»
علی نصیری در سال دوم راهنمایی بود که انقلاب اسلامی شکل گرفت و فعالیتهای انقلابی او نیز آغاز شد. از زبان خودش بخوانید: «از تشکیل انجمن اسلامی در روستا، تا تشکیل کتابخانه در راهنمایی و دبیرستان، برگزاری نمایشگاههای مختلف و بسیاری دیگر از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی را در سنین نوجوانی تا 14 سالگی انجام دادم و عضو بسیج مستعضعفان آن دوره شدم. هنوز جنگ تحمیلی شروع نشده بود که نخستین دوره آموزش نظامی را در اردوگاه باغرود در نیشابور گذراندم. با آغاز جنگ تحمیلی افتخار حضور در جبههها به صورت مکرر برایم حاصل شد (9 بار) . در کنار فعالیتهایی که داشتم، تحصیلم نیز برایم اهمیت ویژهای داشت. دوم دبیرستان علاقه به حوزه و طلبگی در من تشدید شد. تابستان آن سال تلاش فراوانی برای ورود به حوزه علمیه قم انجام دادم اما موفق نشدم. آذر سال 1361 رادیو گیلان اعلام کرد، سازمان تبلیغات رشت، مدرسه علمیهای تشکیل داده و طلبه میپذیرد. بنابراین، سال سوم دبیرستان را نیمه تمام گذاشته و وارد حوزه امام صادق(ع) شدم. بعد از یک سال تحصیلی در حوزه، به مدرسه علمیه امام باقر(ع) مشهد که به همت عالم نستوه حاج آقای دیانی بنیانگذاری شده بود، منتقل و در سال 1369 از آن جا وارد دانشگاه علوم اسلامی رضوی شدم و این تحصیلات حوزوی روش بهتری در زندگیم ایجاد کرد.»
علی نصیری در فاصله 1362 تا 1377 در مشهد به فعالیتهای دیگر علمی، تحقیق، تدریس و مطالعاتی مشغول بود. در همان دوران، سطوح عالی حوزه را به پایان رساند و در دروس خارج شرکت کرد. در آن زمان بحث گرفتن مدرک در حوزه هنوز وجود نداشت. همین دلیل باعث شد تا او در پی تحصیلات دانشگاهی باشد. خودش میگوید: «برای یک راه طولانی برنامهریزی کردم. ابتدا تحصیلات دبیرستانم را که ناقص مانده بود، به اتمام رساندم و دیپلم گرفتم؛ سپس وارد دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد در رشته ادیان و عرفان شدم و بعد از اخذ مدرک لیسانس، بلافاصله در رشته علوم قرآنی دانشکده الهیات دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد به تحصیل پرداختم و مدرک این دوره را نیز کسب کردم. در همین دوره مدارک دانشگاه رضوی تصویب شد و از آن جا نیز مدرک لیسانس دیگری در رشته علوم قرآن و تفسیر گرفتم.»
علی نصیری در همان زمان در مشهد به تدریس دروس حوزوی و دانشگاهی پرداخت و به طور مستمر در دانشگاه رضوی حضور فعال و مدیریت گروه قرآن را به عهده داشت. وی در این بخش از فعالیتش، علاوه بر دعوت از علمای بزرگی مثل آیتالله معرفت، آیتالله سبحانی، آیتالله استادی، آیتالله واعظ زاده و دکتر حجتی به دانشگاه رضوی، بخش پژوهش این دانشگاه را راهاندازی کرد. در آن سالها در بخش پژوهش این دانشگاه چند مجله و کتاب از جمله کتاب «التفسیر و المفسرون فی ثویه القشیب» مرحوم استاد معرفت منتشر شد وی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران دانشجوی نمونه کشوری بود و در سال 1377 در مقطع دکترا در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پذیرفته شد. این بهانهای بود تا برای ادامه تحصیل و بهرهبردن از محضر استاتید بزرگ حوزه علمیه قم راهی این شهر شود. بنابراین، همزمان با ورود به دانشگاه الهیات دانشگاه تهران در آغاز سال 1378 وارد حوزه علمیه قم شد و همزمان با تحصیل در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، در دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات میرزا جواد تبریزی، سبحانی و معرفت شرکت کرد. وی در مقطع دکترا نیز دانشجوی نمونه کشوری بود و این مقطع را در سال 1382 به پایان رساند. رساله این دوره با موضوع بررسی مکتب تفسیری صدرالمتألهین، توسط بنیاد حکمت ملاصدرا به چاپ رسید. به گفته خودش در این سال پرونده تحصیل در حوزه و دانشگاه را تقریباً بست.
گفتگوی ما را با او بخوانید:
از فعالیتهایتان بگویید.
حدود 10 سال است که در حوزه علمیه قم فعالیت میکنم. در این مدت با مراکز مختلفی در حوزه قم و تهران همکاری داشتهام. در مراکزی مثل دانشکده علوم حدیث، مرکز جهانی علوم اسلامی، دایرة المعارف فقه اهلبیت(ع)، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دانشگاه معارف اسلامی و برخی از مراکز تخصصی حوزه در قالب تدریس، تحقیق، و مدیریت همکاری داشته و در برخی موارد این هم کاری همچنان استمرار یافته است. در حال حاضر به طور متمرکز در زمینه تحقیق و پژوهش در حوزههای مختلف و به ویژه قرآن و حدیث و در مقاطع مختلف دانشگاهی و حوزوی به تدریس اشتغال دارم. در حال حاضر مدیر گروه قرآن و متون اسلامی دانشگاه معارف اسلامی و نیز عضو هیات رئیسه انجمن قرآنپژوهان حوزه علمیه قم هستم و با بعضی از فصلنامههای علمی و پژوهشی به عنوان هیأت تحریریه همکاری دارم. چندی است که به لطف الهی موسسهای را به نام «معارف وحی و خرد» تأسیس و کار تدوین تفسیری جامع را آغاز کردهام. از دیگر فعالیتها عضویت در کمیته حدیث حوزه است که در آن برای پایاننامههای سطح 4 و دکترا تصمیمگیری میشود. از دیگر فعالیتهای قابل ذکر، طرحهای آموزشی و پژوهشی مختلفی است که به مراکز مختلف ارائه شده است از جمله آنها تدوین چند برنامه درسی است مثل برنامه درسی علوم حدیث حوزه علمیه قم در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و تدوین برنامه درسی مقطع کارشناسی ارشد و دکترای حدیث و نیز همکاری در تدوین برنامه درسی علوم قرآن در جامعةالمصطفی و همکاری در تدوین برنامههای درسی دانشکده علوم حدیث و برخی دیگر از مراکز آموزشی و پژوهشی.
چرا وارد حوزه شدید و طلبگی را انتخاب کردید؟
در همان نوجوانی به مسایل دینی و مذهبی علاقه زیادی داشتم. به یاد دارم، روزی به دوستی که بسیار به من نزدیک و هم رازم بود، گفتم که همه مشاغل به نوعی رویکرد دنیایی دارند و انسان را مشغول امور دنیوی میکنند اما دو کار است که رنگ و بوی آخرت را میدهند و به نظرم خداییاند؛ یکی اینکه به جبهه برویم و به شهادت برسیم، دیگر اینکه به حوزه برویم و تحصیلات طلبگی داشته باشیم. این در حالی بود که در بین هیچ یک از بستگان یا اطرافیانم در روستا و محل زندگیام، اصلاً بحث و حرفی از طلبگی مطرح نبود.
از چه سالی به صورت جدی شروع به نویسندگی کردید؟
از دوران تحصیل به لطف الهی قلم خوبی داشتم و انشایم بارها مورد تشویق قرار میگرفت و پیش از ورود به حوزه در دوره دبیرستان مقالهای در زمینه وحدت اسلامی نوشتم که از سوی صدا و سیمای گیلان مورد تشویق قرار گرفت و نیز به خاطر مقالهای دیگر با عنوان نامهای به جانباز از سوی بنیاد جانبازان تشویق شدم. اما کار رسمی تدوین مقالات علمی از سال 1372 و همزمان با بنیانگذاری بخش پژوهش دانشگاه علوم اسلامی رضوی آغاز شد. که البته در این بخش باید از استاد فرزانه خود مرحوم آیتالله معرفت یادکنم زیرا تشویق ایشان در این زمینه بسیار مؤثر بود. نخستین مقالهام «پژوهشی درباره آیه نفر» بود که بعدها به صورتهای مختلف حتی به زبان اردو انتشار یافت و ویراسته از آن را پس از ده سال در یادنامه «موسس حوزه» یعنی شیخ عبدالکریم حائری با عنوان «پیام آیه نفر به حوزههای علمیه» منتشر ساختم. در سال 1375 کتاب «صیانة القرآن من التحریف» استادم آیتالله معرفت را ترجمه کردم و این نخستین کتابم بود که به صورت ترجمه با عنوان «تحریفناپذیری قرآن» انتشار یافت. این کتاب متن درسی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه است و انتشارات سمت آن را به چاپ رسانده. بعد از آن به طور پیوسته و متوالی به لطف الهی، کار تدوین مقالات را پی گرفته و تا الآن بیش از 110 مقاله در مجلات و فصلنامههای مختلف ارایه کردهام که کنگرهها و سمینارهای مختلف، آنها را به صورت مستمر و مکرر چاپ کردهاند. حدود 25 عنوان کتاب نیز داشتهام که حدود 5 عنوان ترجمه و بقیه تألیفاند.
همه به چاپ رسیدهاند؟
حدود 15 ـ 16 عنوان چاپ شده.
ترجمههای شما به چه زبانی است؟
از عربی به فارسی
به زبانهای دیگر تسلط ندارید؟
انگلیسی را در دانشگاه علوم اسلامی رضوی خواندهام و با آن آشنا هستم. چندی قبل برای کنفرانسی با عنوان «نقش قرآن در تحولات جهان معاصر» در دانشگاه آکسفورد دعوت شده بودم و مقالهای را با همین عنوان تدوین کردم و قرار بود به زبان انگلیسی در کنفرانس ارایه شود که به خاطر مشکلات اخیر و تیرگی روابط دو کشور این سفر محقق نشد. به زبان عربی متون کهن و نوین تسلط کامل دارم و رسالههایی به زبان عربی را هدایت میکنم. میتوانم صحبت کنم، بنویسم و ترجمه کنم.
برجستهترین فعالیتی که در تألیف یا ترجمه انجام دادهاید چیست؟
دو کتاب از بین کارهایی که تا به حال انجام دادهام، برایم ارزشمندترند. نخست کتابی است با عنوان آشنایی با علوم حدیث و دوم کتاب رابطه متقابل کتاب و سنت. کتاب نخست از بعد تأثیرگذاری در حوزهها ارزش خاصی دارد و این یک فیض الهی در حق من بوده است. در سال 1381 از طریق معاونت پژوهشی حوزه علمیه خواهران تدوین کتابی در زمینه حدیث به من پیشنهاد شد و به لطف الهی در فاصلهای کوتاه و در کمتر از یک سال موفق شدم دو جلد کتاب حدیثشناسی را به اتمام برسانم و از درونمایه این دو جلد، برگزیدهای انتخاب کردم که زحمت فراوانی داشت. این برگزیده را به نام «درسنامه علم حدیث» به چاپ رساندم؛ که در حوزه و دانشگاه تدریس میشود. با اینکه این کتاب در مدت زمان کوتاهی تدریس شده بود، ولی بلافاصله مورد استقبال فراوان قرار گرفت به گونهای که از همان سال تا الآن، به طور رسمی و به صورت متن درسی حوزه علمیه خواهران در پایه ششم درآمده است. بعد، به فاصله کمتر از یک سال، معاونت آموزش حوزه علمیه برادران قم از من خواستند تا در آن بازنگری کنم و متن درسی برادران در حوزه شود؛ این کار را انجام دادم و کتابی به نام «آشنایی با علوم حدیث» به چاپ رسید. این دو کتاب الآن در حوزه علمیه برادران و خواهران به عنوان متن درسی پایه ششم حوزه تعریف شده است و افزون بر آن در برخی از مراکز آموزشی نظیر مرکز تخصصی حدیث و جامعةالزهراء که از آن به عنوان متن آزمون ورودی استفاده میشود.
تفاوت خواهران و برادران در خواندن علوم و حدیث چیست که شما آن را برای برادران بازنویسی کردید؟
نظام حوزه خواهران از بسیاری جهات به آقایان نزدیک است، اما به ملاحظه اینکه آنها زمان کمتری برای تحصیل و مطالعه دارند و با فرصت اندکی میتوانند این دوره را بگذرانند، تفاوتهایی در کتابها دیده شده و این کتاب نیز بنابر ملاحظهای، مختصرتر به چاپ رسیده است و در بازنگری آن تفاوت جنسیتی مطرح نبوده است.
کتاب شما، چه ویژگیای نسبت به کتابهای مشابه دارد که مورد توجه قرار گرفته است؟ با توجه به اینکه ما درباره علوم حدیث آثار زیادی داریم.
اساساً در این موضوع کم کار شده است. بزرگترین اشکال این دانش این است که سازمان درستی ندارد. مباحث آن نامنسجم، به هم ریخته و آشفته است. خدمتی که در این کتاب انجام شده، این است که کل دانش و علوم حدیث را به چهار بخش تقسیم کردهام. تاریخ حدیث، مصطلح الحدیث یا درایت الحدیث، رجال الحدیث و فقه الحدیث. از ویژگیهای دیگر آن، این است که در گذشته هندسه لازم در مباحث دیده نمیشد. اما الآن کسی که این کتاب 300 صفحهای را میخواند، سازمان ذهنی و انسجام فکری را در آن میبیند. و به همین دلیل، بسیاری از طلبهها و دوستان فاضل از تدوین آن تشکر کرده و اظهار داشتهاند که این کتاب بسیار برایشان مفید بوده است.
درباره بخشهایی که گفتید توضیح دهید.
تاریخ حدیث را به دو بخش شیعه و اهل سنت تقسیم و با هم مقایسه کرده و این بخشها و خدمات شیعه و سنی را به طور ادواری نوشتهام.
ادواری یعنی چه؟
یعنی اینکه دوره ما با آنها متفاوت است. مثلاً در ادوار حدیث اهل سنت دوره ای به نام ممانعت از کتاب و تدوین حدیث مطرح است که چنین دورهای در تاریخ حدیث شیعه وجود ندارند.
بخش دیگر؟
درایة الحدیث مجموعهای است از اصطلاحات که با مثالی آن را شرح میدهم. در راهنمایی و رانندگی تابلوهایی را داریم برای نشانهگذاری. تابلو یک شکل است اما در حقیقت معنا و مفهوم جملهای را نشان میدهد. مثلاً با یک علامت میگوید «ورود ممنوع». دانش مصطلحالحدیث نیز اینچنین است مثلاً میگوید که حدیث مرسل داریم. مرسل یک کد است و یک نشانه است که فقدان اتصال در سند حدیث را تبیین میکند. بنابراین اصطلاحات حدیث را درایة الحدیث میگوییم. بحث دیگری در حدیث داریم که سند حدیث را مطرح میکند، یعنی از کسی که حدیث را بیان کرده، نقلقول میشود تا به معصوم علیهمالسلام یا حدیث قدسی ـ سخن خداوند تعالی ـ برسد. بررسی اسناد حدیث مربوط به علم رجال است و قواعدی دارد. این سه بخش در خدمت متن حدیث قرار میگیرند. مثل اینکه میگوئیم" طلبالعلم فریضه علی کل مسلم". این متن به توضیح نیاز دارد و باید شرح و توضیح آن را بدانیم. مثلاً مقصود از علم که طلب آن در این حدیث واجب اعلام شده است، چه دانشی است؟ آیا دانش دین است که تحصیل آن به هر مسلمانی واجب است یا شامل فیزیک و ریاضی یا حتی شیمی و ... هم میشود؟ آیا مقصود از مسلم در این حدیث تنها مردانند یا آنکه وجوب طلب علم شامل زنان نیز میشود. همه اینها به عنوان فقهالحدیث مطرحاند. به هر حال کتاب حدیثشناسی این چهار دانش را به طور روشمند مورد بررسی قرار داده است.
چقدر لازم میدانید که عموم مردم به طور تخصصی درباره حدیث بدانند؟
حدیث و متون حدیثی، دومین منبع شناخت دین است. مثل اینکه بگوییم مردم چقدر به انرژی خورشید نیازمندند. خوب این نیاز اساسی انسان است. در حوزه دینداری و شناخت اسلام هم همین طور است. احادیث به صورت گسترده در متون درسی دینی ما از دبستان تا دانشگاه حضور دارند. چنانکه در عموم خطابهها و سخنرانیها به متون روایی استناد میشود. بسیاری از فیلمها مذهبی تکیه به آنچه که در روایت تاریخ آمده ساخته شدهاند.
شاید به یک معنا، روایت بیشتر از قرآن در زندگی مردم رواج داشته باشد. قرآن نقش کلیدی دارد و روایات شرح و بسط آن است.
البته منظورم از دانستن حدیث، به صورت تخصصی آن است و آیا لازم است مردم عادی تاریخ، سند و ... آن را بدانند؟
دانستن بسیار بهتر از ندانستن است. کتاب حدیث شناسی و گزیده آن یعنی آشنایی با علوم حدیث تا حدودی فنی و تخصصی است، اما عموم مردم هم میتوانند از آن استفاده کنند. البته به این فکر هستم که بتوانم روی آن کار کنم تا بیشتر مورد استفاده عموم قرار گیرد. من معتقدم که این کتاب برکاتی داشته و یکی از آن برکات این است که توانستم بخشی از مباحث آن را توسعه دهم. بر این اساس تاکنون دو عنوان دیگر در زمینه علوم حدیث تدوین کردم که هر دو جزو متون درسی جامعةالمصطفی است. یکی کتاب «آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت» که در مقطع کارشناسی ارشد تدریس میشود و دیگری «تاریخ و منابع حدیثی» که در مقطع کارشناسی در این مرکز به عنوان متن درسی مورد استفاده قرار میگیرد. مخاطبان این کتاب اهل سنتاند. افزون بر اینها دو کتاب دیگر در زمینه معیارهای نقد و مبانی فهم حدیث در دست تدوین و تکمیل دارم.
چرا مخاطب آن اهل سنتاند؟
در مرکز جهانی، طلاب از هشتاد کشور درس میخوانند در این مرکز شماری از اهل نست به تحصیل اشتغال دارند.
برای یادگیری حدیث چه تفاوتی دارند شیعه باشند یا سنی؟
زمانی که ما کتابی را در فضای شیعی مینویسیم، طبیعی است که به منابع حدیثی اهل سنت نقد میزنیم مثلاً میگوییم کتاب سعید بخاری که به اعتقاد اهل سنت مقدسترین کتاب بعد از قرآن است از لحاظ متن و ساختار مشکل دارد و مثلاً یکی از اشکالاتش این است که چرا به حدیث غدیر بیاعتنا بوده و چرا به جایگاه اهل بیت(ع) اهتمام چندانی نشان نمیدهند و بسیاری از اسرار تاریخی صدر اسلام را سانسور کرده است. البته وقتی مخاطب اهل سنت باشند،ادبیات این نقدها تغییر می کنند. این به معنی این نیست که حق را نگوییم، اما زبان کمی نرمتر است و این بیشتر به لحاظ اخلاقی است. زیرا زبان و نوع بیان برای مخاطب مهم است. به لطف الهی و در راستای مطالعات حدیثی موفق شدم برنامه آموزشی مرکز تخصصی حدیث حوزه علمیه قم و برنامه حدیثی جامعةالمصطفی را بنویسم.
برنامه حدیث چیست؟
منظور برنامه درسی در مقطع کارشناسی رشته علوم حدیث است که چند سالی است مرکز تخصصی آن در حوزه علمیه قم تأسیس شده است. البته در تدوین برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد علوم حدیث که در حوزه به سطح سه معروف است، نقش زیادی داشتهام. افزون بر آن برنامه کارشناسی که در دانشگاه علوم حدیث تنظیم شده بود را بازسازی کردم. به اضافه این که برنامه حدیث مرکز جهانی تا دکترا را هم تنظیم و برای رشتههای قرآنی طرح تهیه کرده و سرفصل نوشتم. همه اینها به برکت همان کتابهایی بود که گفتم.
این برنامهها مخصوص حوزه بودند؟
هم حوزه و هم دانشگاه.
با توجه به اشرافی که به موضوع حدیث دارید، سندیت و صحت احادیث قدسی را چه طور به دست میآورید؟
بعضی در تعریف حدیث قدسی میگویند محتوای آن از خداوند و لفظ آن از پیامبر است. در حالی که این نظر نادرست است و باید بگوییم در حدیث قدسی هم لفظ از خداست و هم محتوا. ثانیاً احادیث قدسی مانند سایر احادیث براساس موازین مربوط به سند و متن مورد بررسی قرار میگیرند و تنها تفاوت آنها با سایر احادیث در آن است که سایر احادیث به معصوم ختم میشوند، اما احادیث قدسی به خداوند منتهی میشوند.
پس تفاوت آن با قرآن چیست؟
قرآن بعد اعجاز دارد، یعنی ساختار لفظی آن به گونهای بیان شده که دیگران در این سطح قادر به ارائه گفتار مشابه نیستند. اما حدیث قدسی این التزام را ندارد و فاقد این ویژگی است و ساختار لفظی آن فرابشری نیست.
تشخیص اینکه از کجا آمده و سند آن کدام است، چگونه است؟
در این احادیث، خداوند با انبیاء گذشته و پیامبر ما صحبت کرده. و این دسته از روایات از رهگذر جوامع حدیثی به دست ما رسیده است. فرض کنیم که خداوند با داوود نبی(ع) صحبت کرده و این گفتار به وسیله سلسله اسناد، از شماری از روایان احادیث به نقل از معصوم علیهالسلام، از پیامبر، از داوود نبی و از خداوند به دست ما رسیده. اینگونه سند حدیث مشخص و سلسله اسناد، نهایتاً به خداوند وصل میشود. از جمله احادیث قدسی معروف حدیث سلسلة الذهب است که امام رضا(ع) آن را نقل فرمود.
چندی پیش مسالهای با این عنوان مطرح شده بود که سخنان پیامبر وحی نیستند، نظر شما در این باره چیست؟
بعد از طرح این شبهه تدوین کتابی در نقد آن را در دستور کار خود قرار دادند، و تاکنون بیش از 300 صفحه در این باره نوشتهام که به امید خدا با عنوان «متافیزیک قرب و وصال یا متافیزیک بُعد و فراق» منتشر خواهد شد. بخشی از محتوای این کتاب تا الآن به صورت پنج مقاله در مجلات پژوهشی مختلف کشور به چاپ رسیده است به جز نقدهای عقلی و درون قرآنی، نقدهای فراوانی به این تفکر وارد است که نشان میدهد در سخنان پیامبر(ص) با گفتار خداوند در قرآن تفاوتهای اساسی وجود دارد. به عنوان مثال پیامبر (ص) درباره سخنان خود میفرماید: «من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار». این جمله هم در منابع تشیع و هم اهل سنت مکرر نقل شده و جزء روایات متواتر لفظی است. به این معنا که اگر کسی به من (پیامبر) دروغ ببندد، باید خودش را برای آتش مهیا سازد. اما درباره قرآن هرگز این تعبیر را نداشت. بلکه درباره قرآن فرموده: «من فَسَّرَ القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار». یعنی اگر کسی قرآن را تفسیر به رأی کند، باید خودش را برای آتش آماده سازد. در این جا درباره قرآن میگوید تفسیر به رأی یعنی تحریف معنوی حرام است، اما درباره گفتار خود دروغسازی یعنی تحریف لفظی را ممنوع اعلام فرموده. چرا پیامبر (ص) درباره سخنان خودش میگوید اگر کسی تحریف لفظی کند باید برای آتش مهیا شود ولی درباره قرآن میگوید تحریف معنوی مستوجب آتش است؟ زیرا پیامبر(ص) درباره قرآن نگران تحریف لفظی نیست و میداند کسی نمیتواند به قرآن چیزی اضافه کند، چون سخن خداوند است و اعجاز دارد. چنانچه در خود قرآن آمده است اگر در من تردید دارید، یک سوره مثل من بگویید. اما سخن پیامبر آسیبی دارد که قرآن ندارد و آن آسیب جعل است. جعل یعنی دیگران هم میتوانند سخنی هم سطح آن بسازند و در لابلای جمله قرار دهند و کسی هم متوجه آن نشود. این نشان میدهد سخن پیامبر مانند قرآن اعجاز ندارد و دیگران هم میتوانند مثل آن را بسازند. بنابراین، اگر قرار باشد قرآن سخن پیامبر باشد، از یک مغز و یک زبان و یک کلام و یک ساختار میجوشد و میطراود. چطور میشود در بخشی از سخنان که حدیث است، نگران است و میگوید جعل میکنند ولی وقتی به قرآن میرسد میفرماید نمیتوانند جعل کنند. اگر هر دو مثل هماند و هر دو کلام پیامبر، چرا قرآن جعل نمیشود؟ اشکالات این نظریه بسیار است و من همه جوانب آن را نقد کردهام که در این جا نمیگنجد.
شاید این نظریه برگردد به مساله عقول و تفاوت آن با خیال و درجاتی که دارد.
اتفاقاً در کتابم به این مساله اشاره کردهام. این تفکر که قرآن را سخن پیامبر میداند به مقایسه وحی به شعر اشاره دارد. در حالی که شعر دستاور عنصر خیال است به همین دلیل گفته میشود زمانی که قوه خیال شاعر تقویت میشود، شعر میگوید. لذا مبالغه و توهم در شعر زیاد است. بسیاری از اوقات ممکن است شعر مطابق با واقع هم نباشد، پس چطور با متن وحیانی که سخن خداست، قابل قیاس خواهد بود؟ خود قرآن میفرماید این کتاب هزل و شوخی نیست، باطل در آن راه ندارد و ذرهای ضلالت و گمراهی در آن نیست؛ حتی در یک جای قرآن هم نمیتوان گزافهگویی خلاف واقع و مبالغه دید. آیا میشود از شاعر انتظار داشت که درباره گزارههای علمی صحبت کند؟ و این در حالیست که قرآن، هزار و چهارصد سال پیش از اسرار علمی پرده برداشته شده است؟
البته منظور از عقولی که گفته شد، راه عقلی نبوده و منظور عقل فعال است که مراتب آن با خیال و اوهام تفاوت دارد و شاید منظور ملائکهاند؟
بله ما یک بحث قوه خیال و توهم داریم که در کنار قوه عقلیه و شهویه و غضبیه قرار دارد و همان است که خداوند در وجود آدمی میگذارد که از او مثل شعر، قصه و داستان و ... تراوش میکند. اما بحث عقولی که فلاسفه مطرح کردهاند، بحث دیگری است، مثل عقول عشره و عقل فعال. میگویند منظور از عقل فعال در مباحث عقلانی، همان جبرئیل در مباحث وحیانی است. اگر اینگونه هم باشد، ما باید بپذیریم که قرآن سخن جبرئیل است که این فرضیه هم مردود خواهد بود. قرآن خود میفرماید: «انه تنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک» یا «انا سنلقی علیک قول ثقیلاً». بحث جبرئیل نیست او فقط یک فرشته واسطه است.
درباره کتابهای دیگرتان بگوئید.
کتاب دیگری که به نظرم کتاب خوبی است و به عنوان کتاب سال حوزه در سال گذشته شناخته شد؛ کتاب «رابطه متقابل کتاب و سنت است» که در حدود 700 صفحه تنظیم شده و بعد علمیاش بسیار بالاست. این کتاب مبتنی بر یک نظریه است که کرسی آن هم در قم برگزار شد. که افزون بر سایت مربوط به کرسیهای نقد و نظریهپردازی در پایان کتاب هم آمده است. تاکنون دو جلسه در نقد بررسی این کتاب در انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم و نمایشگاه بینالمللی قرآن برگزار شده است.
این نظریه چه بود؟
کتاب و سنت در کنار هم، و در تعامل متقابل و نه در تقابل با یکدیگر تصویری جامع و کامل از دین ترسیم میکنند. این کتاب در پی پژوهشی دراز مدت فراهم و تدوین شده است.
سنت را در این کتاب چگونه تصور کردهاید؟
سنت یکی از چهار منابع اجتهاد است. در بین این چهار منبع، کتاب، سنت، عقل، اجماع، کتاب و سنت مهمترند. یعنی قرآن و حدیث. در این کتاب سه نقش برای سنت در برابر قرآن تعریف شده است. که تقریر، تبیین، نوگستری. تقریر یعنی سنت آموزههای قرآن را تأیید میکند. مثلاً اگر قرآن میگوید خدا هست، سنت هم همین را میگوید. دیگر نقش تبیین یا تفسیر است؛ مثلاً اگر قرآن میگوید نماز بخوانید یک حکم کلی است دربرابر سنت تمام احکام و جزئیاتش را بیان میکند و سومین نقش سنت، نقش نوگستری است. چون بعضی از معارف در حوزه و قلمرو کار قرآن نبوده، لذا درباره آن سکوت کرده و در حوزه سکوت نقش خود را به سنت داده. بنابراین جامعیت دین را باید در این دو حلقه دید. بخشی در قرآن و بخشی در سنت. این کتاب بحثهای دقیقی دارد و از نظر محتوا و متن در مراکز مختلف کشور و در مقطع دکتری مورد استفاده قرار میگیرد.
سکوت قرآن در کجاست؟
به عنوان مثال قرآن درباره پیامبران میفرماید: «منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک» بعضی از انبیاء گذشته را نام برده و بعضی را نام نبردهایم. یعنی درباره بسیاری از پیامبران قرآن سکوت کرده است و بر این اساس، در قرآن فقط نام 28 پیامبر آمده؛ آن هم برخی از آنان با صفت بیان کرده است. نیز به اذعان شماری از صاحبنظران همچون علامه طباطبایی قرآن از پرداختن به مسأله اثبات صانع سکوت کرده است، اما در روایات به اثبات صانع پرداخته شده و بخشی از روایات بیانگر مناظرات اهل بیت(ع) با زنادقه در این باره است. مرحوم کلینی بخشی از آنها را در فصل التوحید کتاب کافی آورده است.
درباره آثارتان در حوزه هنر بگویید.
یکی از کتابهایی که توفیق آن را داشتهام کتاب "هنر و قرآن" است. که هنر از منظر دین را مورد بررسی قرار داده است. در این کتاب درباره هنر نمایش، موسیقی، قصه و مجسمهسازی از منظر قرآن و و روایات گفتگو شده است. در این کتاب اثبات کردهام که هیچ یک از مقولات هنر در ذات خود مورد نکوهش نیستند، حتی در موسیقی که مورد توهم است و اینکه آنچه هنر را مورد نکوهش میسازد، در لوازم و ملابسات آن است. به تعبیر دیگر چیزهایی در حاشیه آن قرار میگیرند که دین آنها را مورد نکوهش قرار میدهد.
حتی مجسمهسازی؟
بله، در این مورد، شواهدی آوردهام و شهید مطهری هم بیان کرده است. چون در روزگار قدیم مجسمههای حیوانات و چیزهایی که روح دارد به صورت بت در میآمد و وسیلهای میشد برای بتپرستی. از این جهت مجسمهسازی موجودات ذی روح تحریم شد. در روزگار ما و در جامعه دینی که کسی بت نمیپرستد، دیگر تحریم آن معنا ندارد.
اگر به این دید به هنر نگاه شود بسیاری از آنچه حرام بوده میتواند حلال باشد.
باید معنی آن روشن باشد.
موسیقی تا به حال حرام بوده در حالی که همین دید باعث شده این موضوع تغییر کند.
سه نظریه راجع به موسیقی مطرح است. حرمت مطلق، حلیت مطلق و تقسیم آن به حلال و حرام. خود قرآن موسیقی دارد.
موسیقی امروز همان موسیقی است که در قرآن است؟
خیر، همان نیست این پاسخ کلی است و سئوال شما را باید بطور مصداقی پاسخ داد. موسیقی که فقها حرام میدانند موسیقی موافق مجالس لهو و لعب است، چه آوایی و چه ابزاری. یعنی اگر موسیقی انسان را به غفلت اندازد و دل را از یاد خدا و معنا و حقیقت دور و به سمت شهوت و دنیا مایل کند، حرام است. اما اگر موسیقی روح را به اهتزاز وادارد و به سوی معنویت و تعالی روحی سوق دهد، دیگر حرام نیست و موسیقی سنتی ایران اینگونه است؛ واقعاً هم همین طور است. زمانی که اشعار مولوی و حافظ با آوای داوودی، حتی در ابزار موسیقی جای میگیرند جز اینکه انسان را به یاد خدا و معنویت اندازند چیز دیگری نیستند. شاهد مدعا آن که هرگز اهل شهوت در مجالس لهو و لهب از این نوع موسیقی که با حزن همراه است، استفاده نمیکنند.
با توجه به این گفته شما، ابزار موسیقی تا زمانی که صوت بر آن نیامده و خوانندهای نمیخواند، مربوط به مجالس لهو است و بنابراین آنچه اثر میگذارد، محتوای اشعار است، نظر شما چیست آیا میتوان این مرز را جدا کرد؟
حکم برخی از موارد موسیقی روشن است مثل آوازخوانی زنان که به صورت مطلق حرام است و تنها در مجلس عروسی آن هم در صورتی که مردان صدای آنان را نشوند اجازه داده شده است. آن دسته از نواها و آوازها که در آنها به فسق و فحشا دعوت شود نیز به اتفاق فقها حرام است. اینها قواعد روشن درباره موسیقیاند. حالا اگر خواننده مرد باشد و محتوایی که میخواند نیز قبیح نباشد و به گناه و شهوت دعوت نکند یا حاوی مطالبی علیه خدا و انبیاء نباشد، دیگر حرمت موسیقی آوایی یا ابزاری معنا ندارد. این نوعی ابتهاج است که البته بعضی از فقها در آن احتیاط میکنند و مطلق موسیقی را حرام میدانند. اما به نظر میرسد، دلیلی بر حرمت این نوع موسیقی که انسان را به سمت گناه نمیبرد و از یاد خدا و معنویت غافل نمیکند، نداریم.
با این توضیحات شما بسیاری از مصادیق امروز حرام است!
در موضوعات مصداقی باید به مصداق مراجعه کرد. در بعضی باید گفت که فقیه نظر دهد. البته این مشکل وجود دارد که اساساً آیا تشخیص مصادیق بر عهده فقیه است یا این که تعیین مصداق با عرف است. بعضی از بزرگان میگویند با عرف است و فقیه نباید دخالت کند. اما دیده شده بعضی از فقها گاهی روی مصداق موسیقی هم نظر دادهاند. مثل نظر امام درباره موسیقی که به مناسبت شهادت شهید مطهری به اجرا در آمد و برخی در حلیت ان تردید کرده بودند، اما امام از آن دفاع کردند. اما معمولاً مصادیق را عرف تشخیص میدهد و فقه کلیت را بیان میکند.
از دیگر آثارتان بگویید.
در سال 1374 کتابی در زمینه مسائل و مشکلات روحانیت نگاشتم با عنوان «سازمان روحانیت، کاستیها و بایستگیها» بخشهایی از کتاب به صورت مقالات مختلف انتشار یافته است. نظیر مقاله «کاستیها و بایستگیهای تبلیغ» که در یادنامه آیتالله العظمی بروجردی با عنوان «شکوه فقاهت» منتشر شده است. با این حال انتشار کامل کتاب را به مصلحت حوزهها ندانستم.
سازمان روحانیت چیست؟
تشکیلاتی است با قدمت تاریخی همزاد با رسالت پیامبر اکرم(ص) که گروهی اجتماعی از کارشناسان و مبلغان دینی که بعدها به نام روحانیت نامیده شدند را در خود جای داده است. من در این کتاب به ترتیب نظام مدیریت، نظام مالی، نظام آموزش، نظام پژوهش و پایگاه اجتماعی روحانیت مورد بررسی قرار داده و در کنار برشمردن نقاط قوت، کاستیهای آنها را برشمردهام.
نقل از سایت مرکز پژوهشی قرآن کریم_المهدی
شرح حال
* فهرست جامع فعالیت ها
فهرست فعالیت های این ناچیز و بازتاب آنها در ده محور قابل ارایه است که عبارتند از : 1. تحصیلات ؛ 2. تدریس ها ؛ 3. تالیفات ؛ 4. ترجمه ها ؛ 5. مقالات ؛ 6 . گفتمان ها ؛ 7. هدایت پایان نامه ها ؛ 8. طرح های پژوهشی و آموزشی ؛ 9 . مدیریت ها و مسئولیت های علمی ؛ 10. تشویق ها و جوایز .
1. تحصیلات
1-1 . تحصیلات حوزوی
1. سطوح مقدماتی (ادبیات ، منطق ، معانی و بیان ، اصول فقه ، معالم و لمعتین)
الف . مدرسه علمیه امام صادق رشت؛ آیات عظام زاهد و امینیان و حجج اسلام ظهیری و ورامینی
ب . مدرسه علمیه امام باقر (ع) مشهد ؛ آیه الله دهشت و حجج اسلام دیانی ، کاظمی
ج . دروس آزاد حوزه علمیه مشهد ؛ آیات عظام فقیه سبزواری و صالحی و حجج اسلام : حجت هاشمی ، واعظی و عاملی
2. سطوح عالیه (رسایل ، مکاسب و کفایتین) آیات عظام : اعتمادی ، مرتضوی ، رضا زاده
3. دروس خارج فقه و اصول ؛ آیات عظام : مرتضوی ، رضا زاده ، فلسفی ، مکارم شیرازی ، سبحانی ، میرزا جواد تبریزی ، معرفت
4. دروس کلام و فلسفه : (شرح باب حادی عشر ، بدایه ، نهایه ، شرح تجرید ، شرح منظومه ، اسفار) ؛ اساتید مکرم : فیاضی ، فیاض صابری ، سبحانی ، آشتیانی و در دو مورد اخیر با استفاده از شروح
5. دروس عرفان : (فصوص الحکم و تمهید القواعد) با استفاده از شروح
6. تفسیر و علوم قرآن ؛ آیات عظام : معرفت ، سبحانی ، جوادی ، استادی ، خزعلی ، واعظ زاده ، جوادی آملی
7. علوم و معارف حدیثی ؛ اساتید معظم : شانه چی ، غفاری ، شبیر نجفی
8. اخلاق ؛ آیات عظام : میرزا جواد تهرانی ، علمی نجفی ، طباطبایی ، دهشت
9. زبان عربی ؛ (2 سال) ، دانشگاه علوم اسلامی رضوی
10. زبان انگلیسی ؛ (3 سال) ، دانشگاه علوم اسلامی رضوی
11. هیات و نجوم ؛ (1 سال) ، دانشگاه علوم اسلامی رضوی
12. روانشناسی ؛ (1 سال) ، دانشگاه علوم اسلامی رضوی
2-1 . تحصیلات دانشگاهی
1. کارشناسی ادیان و عرفان ، دانشکده الاهیات دانشگاه فردوسی مشهد ، 1375
2. کارشناسی علوم قرآن و حدیث ، دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1375
3. کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث ، دانشکده الاهیات دانشگاه تهران ، 1378
4. دکترای علوم قرآن و حدیث ، دانشکده الاهیات دانشگاه تهران ، 1382
2. تدریس ها
فقه و اصول ، علوم قرآن و معارف تفسیری ، علوم و معارف حدیثی ، اخلاق و معارف اسلامی در مقاطع کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترا در مراکز ذیل :
حوزه علمیه مشهد ، دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، حوزه شهید شاه آبادی مشهد ، مکتب رقیه مشهد ، دانشگاه فردوسی مشهد ، مرکز تخصصی تفسیر قم ، جامعة المصطفی العالمیة قم ، دانشکده علوم حدیث تهران ، مرکز تخصصی تفسیر قم ، مرکز تخصصی نهج البلاغه قم ، دانشگاه مذاهب اسلامی تهران ، مرکز تخصیی کلام اسلامی قم ، مرکز تخصصی حدیث قم ، دانشگاه علم و صنعت ایران ، دانشگاه معارف اسلامی قم .
3. تالیفات
1-3 . تالیفات انتشار یافته
1. درسنامه علم حدیث ، مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران ، (متن درسی خواهران طلبه پایه ششم) ، 1381
2. آشنایی با علوم حدیث ، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم ، (متن درسی طلاب پایه ششم) ، 1382 .
3. حدیث شناسی (2 جلد) ، مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران ، 1383
4. تفسیر موضوعی (گروهی) ، (متن درسی گروه معارف) ، دفتر نشر معارف ، 1384
5. آشنایی با جوامع حدیثی شیعه واهل سنت (متن درس کارشناسی ارشد) ، مرکزجهانی علوم اسلامی ، 1385
6. آشنایی با تاریخ و منابع حدیث (ویژه طلاب اهل سنت) ، مرکزجهانی علوم اسلامی ، 1385
7. رابطه متقابل کتاب وسنت ، پزوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی ، 1386
8. قرآن و هنر ، انتشارات مرکز تحقیقات قرآن کریم المهدی ، 1386
9. بررسی مکتب تفسیری صدرالمتالهین ، بنیاد حکمت ملاصدرا ، 1386
10. نزاهت قرآن از تحریف ، تحقیق و تنظیم دروس آیه الله جوادی آملی ، انتشارات اسراء ، 1383
11. معرفت قرآنی (5 جلد) ، مجموعه مقالات همایش استاد معرفت ، 1387
12. قرآن شناسی ، کانون اندیشه جوان ، 1389
13. امام حسین (ع) پیشوای روشنایی ها ، انتشارات وحی و خرد ، 1389
2-3 . تالیفات در دست انتشار
1. همسر گزینی ، نشر معارف
2. روش شناسی تفسیر ، انتشارات وحی و خرد
3. نقد نظریه سروش در زمینه وحی قرآنی ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
4. روش شناسی نقد احادیث ، انتشارات وحی و خرد
3-3 . تالیفات مخطوط و در دست تدوین
1. سازمان روحانیت ، کاستی ها و بایستگی ها (مخطوط)
2. مبانی تاویل (مخطوط)
3. مبانی و قواعد فهم احادیث
4. خداشناسی از منظر قرآن
5. درسنامه علوم قرآنی
4. ترجمه ها
1. تحریف ناپذیری قرآن ، انتشارات سمت و التمهید ، 1379
2. وفاق اجتماعی در سخن و سیره معصومان ، وزارت ارشاد ، 1379
3. تبلیغ در کتاب و سنت ، دار الحدیث ، 1380
4. تاریخ فرهنگی و سیاسی اسلام ، دائره المعارف فقه اهل بیت (ع) ، در دست انتشار
5. ترجمه جلد پنجم التمهید فی علوم القرآن ، انتشارات التمهید ، در دست انتشار
6. اسرائیلیات در تفسیر ، ترجمه کتاب ابو شهبه
5. مقالات
1- 5 . مقالات قرآنی
1. جری و تطبیق در تفسیر المیزان ، فصلنامه دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، شماره 1 ، 1375
2. پژوهشی پیرامون آیه نفر ، فصلنامه دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، شماره 2 ، 1375
3. نقد نظریه نسخ در قرآن ، فصلنامه دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، شماره 3 ، 1375
4. جایگاه قرآن (سرمقاله) ، فصلنامه دانشگاه رضوی ، شماره 1 ، 1375
5. میلاد پیامبر الهام بخش وحدت (سرمقاله) ، فصلنامه دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، شماره 2 ، 1375
6. سیمای زن در اسلام (سرمقاله) ، فصلنامه دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، شماره 3 ، 1375
7. تفسیر به رأی ، فصلنامه دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، شماره 4 ، 1377
8. روزه از منظر کتاب و سنت ، ماهنامه گلستان قرآن ، 1383
9. مرز تحدی ، فصلنامه اندیشه حوزه ، شماره 5 ، 1375
10. تاویل قرآن از نگاه تحقیق (1) فصلنامه بینات ، شماره 16 ، 1377
11. تاویل قرآن از نگاه تحقیق (2) فصلنامه بینات ، شماره 17 ، 1377
12. ضوابط تاویل ، فصلنامه بینات ، شماره 18 ، 1378
13. استواران درعلم وتاویل قرآن ، فصلنامه بینات ، شماره20 ، 1378
14. جستاری درقرآن پژوهی ازنگاه امام خمینی ، فصلنامه بینات ، شماره22 - 23 ، 1378
15. معرفی کتاب التفسیروالمفسرون از آیت الله معرفت ، فصلنامه بینات ، شماره 20 ، 1378
16. درآمدی بر زیبا شناسی ازنگاه قرآن ، فصلنامه اندیشه حوزه ، شماره 14 ، 1378
17. انگیزه های مخالفت با مقوله های هنری دربوته نقد ، فصلنامه اندیشه حوزه ، شماره 15 ، 1387
18. کاستی ها و بایستگی های سازمان روحانیت ، فصلنامه اندیشه حوزه ، شماره 15 ، 1378
19. عوامل پیدایش اختلاف قرائات ، فصلنامه بینات ، شماره 26 ، 1379
20. تجلی قرآن در نهج البلاغه ، فصلنامه بینات ، شماره 28 ، 1379
21. قرآن و زبان نمادین ، فصلنامه معرفت ، شماره 35 ، 1379
22. رابطه متقابل کتاب و سنت ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 15 ، 1379
23. نقد نظریه نسخ از آیت الله خویی ، فصلنامه بینات ، شماره 31 ،1380
24. مبانی تفسیر عرفانی امام خمینی ، مجموعه مقالات کنگره امام خمینی و عرفان ، ج 5 ، 1381
25. ماهیت و مراتب وحی از نگاه صدرالمتالهین ، فصلنامه قبسات ، شماره 29 ، 1382
26. رازجاودانگی قرآن (1-3) ، دو هفته نامه گلستان قرآن ، شماره 167- 169 ، 1382
27. علامه شعرانی قرآن پژوهی فرزانه ، فرزانه ناشناخته (یاد نامه علامه شعرانی) ، 1382
28. پیام آیه نفر به حوزه های علمیه ، موسس حوزه (یاد نامه شیخ عبدالکریم حایری) ، 1383
29. زبان قرآن ، مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت ملاصدرا ، بنیاد حکمت ملا صدرا ، 1382
30. تفسیر ظاهری و باطنی از نگاه ملا صدرا ، پژوهش نامه قرآن و حدیث ، شماره 2 ، 1382
31. آثار باستانی ، دائره المعارف قرآن ، جلد 1 ، 1382
32. آتش بس ، دائره المعارف قرآن ، جلد 2 ، 1382
33. آل موسی وآل هارون ، دائره المعارف قرآن ، ج 1 ، 1382
34. آدم ربانی ، دائره المعارف قرآن ، جلد 1 ، 1382
35. اتّحاد ، دائره المعارف قرآن ، ج 2 ، 1383
36. اختلاف ، دائره المعارف قرآن ، ج 2 ، 1383
37. اَحد ، دائره المعارف قرآن ، ج 2 ، 1383
38. اذیّت ، دائره المعارف قرآن ، ج 2 ، 1383
39. اشراط الساعه ، دائره المعارف قرآن ، ج 3 ، 1384
40. اُسید بن حُضَیر ، دائره المعارف قرآن ، ج 4 ، 1383
41. امت ، دائره المعارف قرآن ، ج 4 ، 1385
42. اهل کتاب ، دائره المعارف قرآن ، ج 5 ، 1385
43. مکی و مدنی ، دانشنامه قرآن شناسی ، 1385.
44. رابطه قرآن و سنت ، دانشنامه قرآن شناسی ، 1386
45. نگاهی به کتاب صیانه القرآن من التحریف ، فصلنامه بینات ، شماره 44 ، 1383
46. ویژگیهای بیانی قرآن ، فصلنامه پژوهش وحوزه ، شماره 19-20 ، 1383
47. ماهیت ماورایی قرآن از نگاه صدر المتالهین ، فصلنامه مقالات و بررسی ها ، 1384
48. مبانی تفسیر موضوعی ، فصلنامه اندیشه نوین دینی ، شماره 3 ، 1384
49. ماهیت و مولفه های تفسیر به رأی از نگاه امام خمینی ، فصلنامه طلوع ، 1385
50. ویژگی های قرآن از نگاه امام خمینی ، فصلنامه شیعه شناسی ، 1385
51. ماهیت ماورایی قرآن از نگاه امام خمینی ، همایش بزرگداشت اندیشه های قرآنی امام ، 1385
52. نقش مبانی کلامی در تفسیر آیات قرآن ، فصلنامه اندیشه نوین دینی ، شماره 4 - 5 ، 1385
53. رخدادهای آخر الزمان از نگاه قرآن ، فصلنامه انتظار نور ، 1385
54. بررسی تطبیقی ترجمه های بیستگانه قرآن ، فصلنامه بینات ، شماره 49 – 50 ، 1385
55. فلسفه علوم قرآنی ، فصلنامه قبسات ، شماره 39-40 ، 1385
56. مولفه های اعجاز بیانی قرآن ، همایش زیباشناسی قرآن ، 1385
57. روش شناسی شیوه راغب اصفهانی در کتاب مفردات ، همایش قرآن و نیازهای جامعه ، 1385
58. رویکرد علمی به قرآن ، ضرورت ها و چالش ها ، فصلنامه قرآن و علم ، شماره 1 ، 1386
59. ملا صدرا و رویکرد فلسفی به قرآن ، همایش ملی قرآن و علوم ، 1385
60. کربلایی کاظم و تحریف ناپذیری قرآن ، مجموعه مقالات همایش کربلایی کاظم ساروقی ، 1386
61. اعجاز قرآن از منظر علامه بلاغی ، مجموعه مقالات کنگره علامه بلاغی ، 1387
62. نقد و بررسی مقاله قرآن و علم دائره المعارف لیدن ، فصلنامه قرآن و مستشرقان ، شماره 3 ، 1387
63. نقد و بررسی کتاب التمهید فی علوم القرآن ، معرفت قرآنی (مجموعه مقالات کنگره استاد معرفت) ، 1387
64. نقد و بررسی کتاب صیانة القرآن ، معرفت قرآنی (مجموعه مقالات کنگره استاد معرفت) ، 1387
65. بررسی تطبیقی قرآن و کتاب مقدس ، فصلنامه قبسات ، شماره 44 ، 1386
66. شهید مطهری و عشق به قرآن ، مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی شهید مطهری ، 1387
67. اعجاز قرآن از منظر شهید مطهری ، مجموعه همایش اندیشه های قرآنی شهید مطهری ، 1387
68. بهشت و ثواب ، دانشنامه قرآن شناسی ، 1387
69. قرآن و علوم حدیث ، دانشنامه قرآن شناسی ، 1387
70. معرفی تفسیر ملا صدرا ، دانشنامه تشیع ، کالج لندن ، 1387
71. رابطه قرآن و سنت ، دانشنامه تشیع ، کالج لندن ، 1387
72. نقد نظریه راهیافت خطا در قرآن ، فصلنامه اندیشه نوین دینی ، شماره 7 ، 1387
73. نقش جبرئیل در فرآیند وحی قرآنی ، فصلنامه قبسات ، شماره 48 ، 1387
74. رابطه قرائات قرآن و تحریف ، ماهنامه معارف ، شماره 1 ، 1387
75. آسمان های هفتگانه از منظر قرآن ، فصلنامه کاوش های دینی ، شماره 1 ، 1388
76. تفسیر به رأی ، هفده گفتار قرآنی (مجموعه نشست های علمی نمایشگاه بین المللی قرآن) ، 1387
77. شیوه شناسی تفسیر ، هفده گفتار قرآنی (مجموعه نشست های علمی نمایشگاه بین المللی قرآن) ، 1387
78. نقد نظریه راهیافت خطا در آموزه های قرآن با تکیه به پدیده شهاب سنگ ها ، فصلنامه کتاب نقد ، 1389
79. نقش مبانی ادبی در تفسیر ، فصلنامه علوم و معارف قرآن ، 1388
80. امکان و جواز تفسیر ، فصلنامه علوم و معارف قرآن ، 1389
2- 5. مقالات حدیثی
1. معیارهای نقد احادیث از نگاه علامه طباطبایی ، مرزبان عقل و وحی (یادنامه علامه) ، 1381
2. نگاهی به کتاب شرح حدیث جنود عقل وجهل ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 14 ، 1378
3. معرفی پایان نامه های حدیثی ، فصلنامه علوم حدیث ، 1381
4. علامه مجلسی و تعامل با روایات تفسیری ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 22 ، 1380
5. بررسی شرح صدرالمتالهین براصول کافی ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 24 ، 1381
6. علامه مجلسی و نقد دیدگاه های فلسفی ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 26 ، 1381
7. سیمای امیر مومنان از منظر نهج البلاغه ، فصلنامه مطالعات شیعه شناسی ، شماره 10 ، 1384
8. اقتراح بررسی معیارهای نقد حدیث ، فصلنامه شیعه شناسی ، شماره 11 ، 1384
9. فلسفه علوم حدیث ، فلسفه های مضاف (همایش بزرگداشت استاد آشتیانی) ، 1385
10. تبار شناسی روایات طبی ، فصلنامه انجمن قرآن و حدیث ، شماره 4 ، 1387
11. حدیث ذباب آموزه ای طبی یا حدیثی مجعول ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 42 ، 1386
12. قرآن و علوم حدیث ، دانشنامه قرآن شناسی ، 1387
13. نقل به معنا از نگاه علامه شعرانی ، مجموعه مقالات همایش علامه شعرانی ، 1387
14. هاروت و ماروت ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 49 - 50 ، 1388
15. نقد و بررسی کتاب مراه العقول ، مجموعه مقالات کنگره ثقه الاسلام کلینی ، 1387
3-5. مقالات کلامی
1. هنر موسیقی از نگاه کتاب و سنت ، مجموعه مقالات کنگره بین المللی هنر، 1381
2. علامه مجلسی ونقد دیدگاههای فلسفی ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 26 ، 1381
3. سیره سیاسی امام علی (ع) ، فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 31 ، 1384
4. پیوند ناگسستنی خاتمیت با ولایت ، فصلنامه کتاب نقد ، شماره 38 ، 1385
5. دکترین مهدویت ، پرسش ها و چالش ها ، همایش مهدویت ، 1385
6. بازکاوی قرائت های مختلف از پدیده منجی گرایی و آرمان شهری ، مجموعه مقالات همایش مهدویت ، 1385
7. پیامبر تفسیرگر دین ، همایش گفتگوی ادیان ، 1385
8. نگاهی به پدیده انتظار و آثارحیاتبخش آن ، فصلنامه انتظار موعود ، شماره 24 ، 1387
9. اباحه گری آفت دین داری ، فصلنامه کتاب نقد ، شماره 40 ، 1385
10. نقش عاشورا در بازسازی مفاهیم دینی ، فصلنامه کتاب نقد ، شماره 41 ، 1385
11. استاد معرفت و دفاع از حریم ولایت ، معرفت قرآنی (مجموعه مقالات کنگره استاد معرفت) ، 1387
12. جغرافیای سیاسی جهان در عصر ظهور ، مجموعه مقالات همایش دکترین مهدویت ، 1387
13. مقامات پیامبر اکرم (ص) ، هفده گفتار قرآنی (مجموعه نشست های علمی نمایشگاه بین المللی قرآن ) ، 1387
14. برهان پذیری خداوند ، همایش قرآن و نهج البلاغه ، 1388
15 . برهانی بر ردّ نظریه منشأ بشری دانستن قرآن ، خردنامه همشهری ، شماره 55 ، 1389
4- 5. مقالات اخلاقی
1. نقش الگوها در تربیت ، مجموعه مقالات کنگره امام علی (ع) ، 1374
2. نقش خانواده در تربیت فرزندان ، سمینار نظام خانواده در اسلام ، گرمسار ،1374
3. نقش الگوها در تربیت ، مجموعه مقالات کنگره امام علی (ع) ، 1374
4. نقش خانواده در تربیت فرزندان ، سمینار نظام خانواده در اسلام ، گرمسار ،1374
5. مبانی اخلاق نظری از دیدگاه ملا مهدی نراقی ، مجموعه مقالات کنگره فاضلین نراقی ،1380
6. دعا در مکتب علوی ، دانشنامه امام علی (ع) ، 1380
7. ویژگی های اخلاق علمی آیه الله معرفت ، گلستان قرآن ، شماره 199 ، 1383
8. خود شیفتگی آفت کمال انسانی ، 1387
9. استاد معرفت از منظر اخلاق علمی ، معرفت قرآنی (مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت استاد معرفت) ، 1387
10. اخلاق جنسی ، دانشگاه علم و صنعت ایران ، 1388
5 -5 . مقالات عرفانی
1. نقد آموزه های صوفیه از منظر امام صادق (ع) ، فصلنامه کتاب نقد ، شماره 39 ، 1385
2. عشق مجازی از منظر عرفان اسلامی ، فصلنامه کتاب نقد ، شماره 43 ، 1386
3. ماهیت و شاخصه های رویکرد های نوین عرفانی ، همایش عرفان و معنویت های نوگرا ، 1387
4. عشق مجازی ، چالش ها و آسیب ها ، فصلنامه دانشگاه اسلامی ، شماره 40 ، 1388
6-5. مقالات اجتماعی
1. کاستی ها و بایستگی های تبلیغ ، شکوه فقاهت (یادنامه آیت الله بروجردی ) ، 1379
2. تحقیق در حوزه ضرورت ها و چالش ها ، فصلنامه حوزه و پژوهش ، شماره 5 ، 1380
3. آموزش و پرورش ، بازکاوی چالش ها و کاستی ها ، فصلنامه کتاب نقد ، شماره 45 ، 1386
4. کارکرد عدالت در تعاملات اجتماعی ، فصلنامه انتظار ، شماره 27 ، 1387
* مقالات علمی _ پژوهشی
1. ماهیت ماورایی قرآن از نگاه صدر المتالهین ، فصلنامه مقالات و بررسی ها ، 1384
2. مبانی تفسیر موضوعی ، فصلنامه اندیشه نوین دینی ، شماره 3 ، 1384
3. نقش مبانی کلامی در فهم و تفسیر آیات قرآن ، فصلنامه اندیشه نوین دینی ، شماره 5 – 4 ، 1385
4. بررسی تطبیقی قرآن و کتاب مقدس ، فصلنامه قبسات ، شماره 44 ، 1386
5. نقد نظریه راهیافت خطا در قرآن ، فصلنامه اندیشه نوین دینی ، شماره 7 ، 1387
6. نقش جبرئیل در فرآیند وحی قرآنی ، فصلنامه قبسات ، شماره 48 ، 1387
7. تبار شناسی روایات طبی ، فصلنامه انجمن قرآن و حدیث ، شماره 4 ، 1387
8. حدیث ذباب آموزه ای طبی یا حدیثی مجعول ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 42 ، 1386
9. هاروت و ماروت ، فصلنامه علوم حدیث ، شماره 49 - 50 ، 1388
10. عشق مجازی ، چالش ها و آسیب ها ، فصلنامه دانشگاه اسلامی ، شماره 40 ، 1388
* مقالات ترجمه ای
در سال های 1378 _ 1380 تعداد 15 مقاله از مقالات فقهی فصلنامه فقه اهل بیت (ع) با ترجمه
این ناچیز منتشر شده است .
6 . گفتمان ها
1-6. کنگره ها و همایش های علمی
1. سمینار نظام خانواده (گرمسار) ، مقاله نقش والدین در تربیت فرزندان ، 1374
2. کنگره امام علی(ع) (تهران) ، مقاله نقش الگوها در تربیت ، 1375
3. کنگره جهانی ملاصدرا (تهران) ، مقاله زبان قرآن ، 1377
4. کنگره بزرگداشت فاضلین نراقی (قم) ، مقاله مبانی اخلاق نظری از دیدگاه ملا مهدی نراقی ، 1380
5. کنگره امام خمینی و حکومت دینی (قم) ، مقاله زعامت دینی و مشروعیت ولایت فقیه ، 1381
6. کنگره بین المللی هنر (تهران) ، مقاله هنر موسیقی از نگاه کتاب و سنت ، 1381
7. کنگره امام خمینی وعرفان (قم) ، مقاله مبانی تفسیرعرفانی امام خمینی ، 1382
8. همایش تقریب میان مذاهب اسلامی (زاهدان) ، مقاله نقد احادیث وگامهای تاریخی آن ، 1382
9. همایش نکوداشت آیه الله معرفت (قم) ، مقاله ویژگی های اخلاق علمی آیه الله معرفت ، 1384
10. همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (قم) ، مقاله مولفه های تفسیر به رأی از نگاه امام خمینی ، 1384
11. همایش زیباشناسی قرآن ، (تهران) مقاله مولفه های اعجاز بیانی قرآن ، 1385
12. همایش آموزه های طب نبوی (رفسنجان) مقاله تبار شناسی روایات طبی ، 1385
13. کنگره بین المللی دکترین مهدویت ، مقاله بازکاوی قرائت های مختلف از پدیده آرمان شهری ، 1385
14. همایش قرآن و علوم (تهران) ، مقاله رویکرد علمی به قرآن ،ضرورت ها و چالش ها ، 1385
15. همایش قرآن و نیاز های جامعه (اصفهان) ، مقاله بررسی روش راغب در کتاب المفردات ، 1386
16. همایش تجلیل از استاد آشتیانی (قم) ، مقالات : فلسفه علوم قرآنی و فلسفه علوم حدیث ، 1386
17. کنگره علامه بلاغی (قم) ، مقاله اعجاز علمی قرآن از منظر علامه بلاغی ، 1386
18. کنگره تجلیل از کربلایی کاظم ساروقی (اراک) ، مقاله کربلایی کاظم و تحریف ناپذیری قرآن ، 1386
19. همایش معنویت و عرفان های نو ظهور (تهران) ، مقاله ماهیت و شاخصه های رویکرد های نوین عرفانی ، 1387
20. همایش استاد معرفت مفسر و قرآن پژوه فرزانه ، (دبیر همایش و ارایه 4 مقاله) ، 1387
21. همایش تجلیل از علامه شعرانی ، مقاله نقل به معنا از نگاه علامه شعرانی ، 1387
22. همایش اندیشه های قرآنی شهید مطهری ، دو مقاله : مطهری و عشق به قرآن ؛ اعجاز قرآن ، 1387
23. کنگره بین المللی دکترین مهدویت ، مقاله جغرافیای سیاسی جهان در عصر ظهور ، 1387
24. کنگره بین المللی ثقه الاسلام کلینی ، مقاله نقد و بررسی کتاب مرآه العقول ، 1387
25. همایش ملی روحانیت و نسل جوان ، مقاله روحانیت و جوانان ، 1388
6-2. کارگاه های آموزشی
1. شیطان شناسی ، دانشگاه علوم پزشکی زنجان ، 1383
2. شیطان شناسی ، دانشگاه تربیت معلم آذربایجان ، 1383
3. آشنایی بافرقه های منحرف نو ظهور ، دانشگاه علوم پزشکی زنجان ، 1383
4. آموزش علوم و معارف قرآن ، سازمان تبلیغات اسلامی استان گیلان ، (30 جلسه) ، 1383
5. شیوه شناسی تفسیر ، دانشگاه رفسنجان ، 1384
6. شیوه شناسی تفسیر ، دانشگاه شیراز ، 1384
7. روش تدوین پایان نامه های حدیثی ، جامعه اهل البیت العالمیه ، 1384
8. مدرسه علمیه حجتیه ، کارگاه پایان نامه نویسی ، 1384
9. شیوه شناسی تفسیر و پژوهش های قرآنی ، مشهد ، ویژه اساتید معارف کشور ، 1384
10. روش شناسی تفسیر ، مشهد ویژه اساتید دانشگاه آزاد اسلامی ، 1384
11. روش شناسی و مراحل تفسیر ، دانشگاه مازندران ، 1385
12. بررسی سیره اخلاقی پیامبر (ص) ، سازمان تبلیغات اصفهان ، 1385
13. روش شناسی مطالعات و پژوهش های قرآنی ، سازمان تبلیغات اسلمی گیلان ، 1385
14. مبانی و قواعد تفسیر ، مشهد ، ویژه اساتید معارف کشور ، 1385
15. روش شناسی تفسیر ، مشهد ، ویژه اساتید دانشگاه آزاد اسلامی ، 1385
16. سیره نبوی ، سازمان تبلیغات اسلامی کرمان ، 1385
17. اعجاز علمی قرآن ، دانشگاه کردستان ، 1386
18. نقد شبهات قرآنی ، دانشگاه آزاد بوشهر ، 1386
19. روش تدریس و تحقیق تفسیر ترتیبی ، حوزه علمیه قم ، ویژه اساتید ، 1386
20. نقد شبهات قرآنی ، دانشگاه آزاد تفرش ، 1387
21. نقد شبهات قرآنی ، دانشگاه شیراز ، 1387
22. روش شناسی تفسیر ، حوزه علمیه اصفهان ، 1388
23 . نقد شبهات در زمینه حقوق زنان ، دانشکده بنت الهدی ، 1388
24. نقد شبهات در زمینه حقوق زنان ، دانشگاه صنعتی شیراز ، 1388
3-6. میز گردها ی علمی
1. مبانی علامه طباطبایی دربرخورد با روایات ، نمایشگاه بین المللی قرآن ، 1381
2. شیوه شناسی مطالعات وپزوهشهای قرآنی ، نمایشگاه بین المللی قرآن ، 1382
3. بررسی شیوه علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان ، مدرسه عالی امام خمینی ، 1382
4. نقد کتاب فرهنگ آفتاب ، خانه پژوهش ارشاد قم ، 1383
5. نقد کتاب انوار القرآن ، انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم ، 1384
6. مقامات معنوی پیامبر ، نمایشگاه بین المللی قرآن کریم ، 1385
7. ماهیت تفسیر به رأی ، نمایشگاه بین المللی قرآن کریم ، 1385
8. شیوه شناسی تفسیر ، نمایشگاه بین المللی قرآن کریم ، 1385
9. اندیشه های قرآنی استاد معرفت ، دفتر تبلیغات اسلامی مشهد ،1385
10. حقوق زن و آموزه های نبوی ، تهران نمایشگاه پیامبر اعظم ، 1385
11. عرفان و معنویت ، کانون اندیشه جوان ، (4جلسه) ، 1385
12. نقد و بررسی شبهات در زمینه وحی و نبوت ، نمایشگاه بین المللی قرآن کریم ، 1387
13. نقد شبهات در زمینه وحی قرآنی ، مشهد ، ویژه دانشجویان خارج از کشور ، 1387
14. قرآن و هنر ، نمایشگاه بین المللی قرآن ، 1387
15. نقد فیلم فتنه ، دانشگاه معارف اسلامی ، 1387
16. نقد کتاب تاریخ گذاری قرآن ، خبرگزاری ایکنا ، 1387
17. علامه طباطبایی و نقد شبهات قرآنی ، دفتر تبلیغات خراسان ، 1387
18 . نقد شبهات در زمینه عصمت ، دانشکده علوم قرآنی شیراز ، 1388
19. نقد ترجمه تفسیر صافی ، انجمن قرآن پژوهی ، 1388
20. نقد شبهات حقوق زنان ، انجمن قرآن پژوهی ، 1388
21 . ایثار و شهادت از منظر قرآن ، خبرگزاری ایکنا ، 1388
4-6 . برنامه های درسی تولیدی
1. اخلاق اسلامی ، دانشگاه علم و صنعت ایران ، (18 درس) ، 1385
1. درسنامه علوم حدیث ، حوزه علمیه خواهران ، (30 درس) ، 1387
7. هدایت پایان نامه ها
1. شخصیت حضرت زهرا (س) از منظر تفاسیر اهل سنت ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1383 (استاد راهنما)
2. بررسی روایات فضایل امام علی (ع) در صحاح سته ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1383 (استاد مشاور )
3. سیمای صحابه در قرآن و حدیث ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1383 (استاد راهنما)
4. نسبت دین و دنیا از منظر نهج البلاغه ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1384 (استاد راهنما)
5. مقایسه کافی با صحیح بخاری در بخش خداشناسی ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1384(استاد راهنما)
6. بررسی جایگاه کافی و نقد و بررسی کتاب کسر الصنم ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1384 (استاد راهنما)
7. بررسی مکاتب حدیثی شیعه تا سده چهارم ، دانشگاه قم ، 1384 (استاد مشاور)
8. دور الصحیفه السجادیه فی تربیه الفرد و المجتمع ، جامعه اهل البیت العالمیه ، قم ، 1384 (استاد راهنما)
9. رضا و توکل از نگاه قرآن و روایات ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1384 (استاد مشاور)
10. علوم قرآن در نهج البلاغه ، دانشگاه پیام نور ، 1385 (استاد راهنما)
11. التکافل الاجتماعی فی القرآن ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1385 (استاد راهنما)
12. الولایه و دورها فی المجتمع من منظور القرآن الکریم ، 1386 (استاد مشاور)
13. السور القرآنیه و خصائصها ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1386 (استاد راهنما)
14. منهج اهل السنه فی نقد الاحادیث ، جامعه اهل البیت العالمیه ، 1387 (استاد مشاور)
15. آسیب شناسی روایات تفسیری ، مرکز المصطفی العالمیه ، 1387 (استاد راهنما)
16. بررسی روایات تفسیری مهدویت ، دانشکده علوم قرآن قم ، 1387 (استاد راهنما)
17. آموزه های تربیتی سوره مبارکه یوسف ، حوزه علمیه قم ، 1387 (استاد مشاور)
18. جایگاه عقل در تفاسیر دوران معاصر، حوزه علمیه قم ، 1387 (استاد راهنما)
19. احباط و تکفیر از منظر قرآن ، حوزه علمیه قم ، 1388 (استاد راهنما)
20. اعجاز عددی از منظر قرآن ، حوزه علمیه قم ، 1388 (استاد راهنما)
21. دیدگاه ها و نوآوری های استاد معرفت ، دانشکده اصول الدین (مقطع دکترا) ، 1389 (استاد مشاور)
22. مولفه های اعتقادی تشیع ، دانشکده الاهیات ، 1389 (استاد مشاور)
23 . اخلاق جنسی از منظر قرآن ، دانشگاه معارف اسلامی ، 1389 (استاد راهنما)
24 . نقد شبهات مستشرقان در زمینه آیات علمی قرآن ، دانشگاه معارف اسلامی ، 1389 (استاد راهنما)
25 . انسجام ساختاری و محتوایی قرآن و نقد شبهات در این زمینه ، دانشگاه معارف اسلامی ، 1389 (استاد راهنما)
8. طرح های پژوهشی و آموزشی
1. تدوین طرح پژوهش دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1375
2. تدوین طرح پژوهش حوزه علمیه خراسان ، 1375
3. تدوین برنامه درسی حوزه علمیه مکتب رقیه مشهد ، 1375
4. همکاری در تدوین برنامه آموزشی مدرسه عالی شهید نواب مشهد ، 1377
5. مشارکت در تدوین برنامه درسی کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشکده علوم حدیث ، 1380
6. تدوین برنامه درسی مرکز تخصصی علوم حدیث حوزه در مقطع کارشناسی و همکاری در تدوین برنامه مقطع ارشد این مرکز ، 1384
7. همکاری در تدوین برنامه های درسی رشته علوم قرآن و حدیث جامعه المصطفی العالمیة ، 1384
8. تدین برنامه درسی رشته علوم حدیث در مقطع دکترا جامعة المصطفی العالمیة ، 1385
9. طراحی و پیشنهاد برنامه آموزشی «نقد شبهات قرآنی» برای سطح 4 حوزه ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1387
9 . مدیریت ها و مسئولیت های علمی
1. مدیر گروه علوم قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1372- 1377
2. بنیان گذار و مدیر بخش پژوهش دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1375 – 1378
3. سردبیر فصلنامه داخلی دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1375 – 1378
4. مدیر پژوهش دانشکده علوم حدیث ، 1378 – 1382
5. مدیر گروه معارف دائره المعارف قرآن کریم ، 1379 - 1380
6. مدیر گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1384 – 1387
7. دبیر علمی همایش نکوداشت مرحوم استاد معرفت ، 1387
8. دبیر علمی همایش قرآن و نهج البلاغه ، 1389
9. عضو کمیته مشورتی کمیسیون فرهنگی مجمع تشخیص مصیلحت نظام ، 1387
10. بنیان گذار و مدیر موسسه معارف وحی و خرد
11. مدیر گروه قرآن و متون اسلامی دانشگاه معارف اسلامی
12. عضو کمیته حدیث حوزه علمیه قم
13. عضو شورای آموزش مرکز تخصصی حدیث
14. عضو شورای پژوهش دانشگاه علوم و معارف اسلامی
15. عضو موسس و عضو هیات مدیره مرکز تحقیقاتی قرآن کریم المهدی (ع)
16. عضو هیات رئیسه انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم
17. عضو شورای علمی دانشنامه قرآن شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
18. عضو شورای تحریریه فصلنامه پژوهش های میان رشته ای قرآن
19. عضو شورای تحریریه فصلنامه اندیشه نوین دینی
20. عضو شورای تحریریه فصلنامه کاوش های دینی
21. عضو شورای تحریریه ماهنامه راه قرآن
22. عضو شورای مشورتی فصلنامه علوم و معارف قرآن
23 . عضو بنیاد ملی نخبگان
10. تشویق ها و جوایز
1. رتبه ممتاز حوزه علمیه مشهد ، 1370
2. رتبه چهارم جشنواره نامه ای به جانباز ، 1374
3. فارغ التحصیل نمونه دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1376
4. دانشجوی نمونه کشوری در مقطع کارشناسی ارشد ، دانشکده الهیات دانشگاه تهران ، 1378
5. دانشجوی نمونه کشوری در مقطع دکترا ، دانشکده الهیات دانشگاه تهران ، 1380
6. دانشجوی نمونه دانشگاه تهران در مقطع دکترا ، 1380
7. قلم بلورین جشنواره مطبوعات ، 1380
8. رتبه اول جشنواره مطبوعات ، (مقاله ماهیت و مراتب وحی از نگاه صدر المتألهین) ،1383
9. مولف برتر (کتاب حدیث شناسی) ، معاونت پژوهشی مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران ، 1384
10. رتبه اول همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (مقاله تفسیر به رأی از نگاه امام خمینی) ، 1384
11. رتبه اول بخش تدوین مقالات پژوهشی (مقاله فلسفه علوم قرآن) ، نمایشگاه بین المللی قرآن ، 1385
12. رتبه سوم جشنواره مطبوعات (مقاله اباحه گری آفت دین داری) ، 1386
13. برگزیده کتاب سال حوزه (کتاب رابطه متقابل کتاب و سنت) ، 1387
14. برگزیده جشنواره بین المللی فارابی (کتاب رابطه متقابل کتاب و سنت) ، با دریافت لوح تقدیر از رییس جمهور ، جشنواره فارابی ، آیسسکو و یونسکو ، 1388
15. پژوهشگر برجسته جشنواره معارف ویژه اساتید معارف دانشگاه های کشور ، 1388
نقل از سایت مرکز پژوهشی قرآن کریم_المهدی

زندگی این ناچیز از آغاز تا کنون به پنج مرحله قابل تقسیم است بدین شرح : 1. از تولد تا آغاز تحصیل در حوزه (1361-1344) ؛ 2. آغاز تحصیل در مدرسه علمیه امام صادق (ع) (1362-1361) ؛ 3. ورود به مدرسه امام باقر (ع) و دروس آزاد حوزه مشهد (1367-1362) ؛ 4. ورود به دانشگاه علوم اسلامی رضوی (1378 – 1367) ؛ 5. عزیمت به حوزه علمیه قم تا کنون (تا کنون – 1378) که اینک به اختصار به بازخوانی آنها می پردازم . شاید برای برخی از مخاطبان بویژه طلاب ، دانشجویان و جوانان عزیز مفید باشد :
1. از تولد تا آغاز تحصیل در حوزه (1361-1344)
این ناچیز در سال 1344 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشودم . پدر و مادرم زندگی بیآلایش و دور از تجملات امروزی داشتهاند و هر دوی آنها از اعتقادات مذهبی بالایی برخوردار بودند مخصوصاً پدرم که اهل مسجد و محراب بود و با آنکه بیش از هشتاد و سه سال عمر داشت ، نماز جمعهاش حتی المقدور ترک نمیشد . روستای محل تولد بخاطر برخورداری از بارگاه امام زاده ای بسیار محترم برای مردم با نام «آسید محمد» و مسجدی در کنار آن ، از رنگ و بوی دینی و معنوی زیادی برخوردار بوده و هست . به گونه ای که از همان اوان طفولیت شاهد برگزاری باشکوه مراسم محرم ، ماه مبارک رمضان و تعزیه خوانی در این مسجد بوده ام و هماره با اشتیاق از منابر سخنرانان مذهبی بهره می جستم . از همان اوان مرثیه خوانی و خواندن دعاهای ماه مبارک رمضان و تلاوت قرآن را در این مسجد تجربه کردم .
تحصیلات دبستان ، راهنمایی و دبیرستان را در محل تولد گذراندم .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سال 1358 تا سال 1361 در انجمن اسلامی روستا که بانی تاسیس آن بودم و مسئولیت واحد فرهنگی آن را بر عهده داشتم و نیز در دبیرستان با تاسیس کتابخانه ، برگزاری نمایشگاه های مختلف ، تمهید مقدمات برگزاری مراسم مذهبی و انقلابی و رفع و رجوع برخی از امور مردم فعالیت داشتم .
در سال 1358 به عضویت بسیج مستضعفین در آمده و با گذراندن دوره های آموزش نظامی در برنامه های مختلف فرهنگی آن شرکت جستم و در اولین اردوی بسیجیان سراسر کشور که پیش از آغاز جنگ در باغرود نیشابور تشکیل شده بود ، شرکت نمودم .
2. آغاز تحصیل در مدرسه علمیه امام صادق (ع) (1362-1361)
در تابستان سال 1361 با این عقیده که راه نجات و رستگاری در شهادت یا تحصیل در حوزه خلاصه می شود ، با اشتیاق غیر قابل توصیف به همراه یکی از دوستان برای آغاز تحصیل در حوزه ، راهی قم شدم . اما در سرگردانی و نا آشنایی حاکم بر آن روز حوزه های علمیه ، امکان ثبت نام فراهم نشد و با دنیایی از غم و اندوه به شهر خود بازگشتم و سال سوم دبیرستان در رشته تجربی را از مهر ماه در حالی آغاز کردم که در خود هیچ علاقه ای به ادامه تحصیل نمی یافتم و گویا روحم را در میان حجرات مدارس علمیه جا گذاشته و تنها این جسم من بود که در کلاس ها حاضر می شد و به قول شاعر :
آیا حضور حاضر و غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
این وصف تا دو ماه از سال تحصیلی ادامه داشت تا آن که در آغاز آذرماه آن سال از طریق رادیو گیلان مطلع شدم که مدرسه تازه تاسیس امام صادق (ع) آماده پذیرش طلاب است . آیا با زبان و قلم می توانم شوق و پرواز خود را از شنیدن این خبر بازگو کنم !
نام پیشین این مدرسه « مدرسه حاج مجتهد» بود که به همراه مسجدی مجاور آن توسط شخصی متدین به نام حاج مجتهد ساخته شده بود ، اما در دوره رضا خان مدرسه علمیه به مرکز آموزش موسیقی دختران تبدیل شد ، که باز سازی آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی با همت حجت الاسلام سجادی نماینده ولی فقیه در جهاد گیلان انجام گرفت .
شور و شیدایی تحصیل در حوزه چنان روح و جان مرا در ربود که در همان ماه های آغازین تحصیل در حالی که همطرازان مشغول خواندن شرح امثله بودند ، این ناچیز با شرکت در جلسات درس و بحث در بیرون مدرسه هدایه را تلمذ می کردم .
اساتیدم در این مدرسه عبارت بودند از :
1. آیه الله زاهد از عالمان پرورش یافته در حوزه علمیه نجف و برخوردار از نفس و نفَسی پاک و اخلاقی بسیار دوست داشتنی و بیانی خوش که افزون بر فقه ، درس اخلاق عملی را به ما آموخت . هرگز جلسات سرتاسر عشق و شوق آن استاد فرزانه را از یاد نمی برم .
2. آیه الله امینیان امام جمعه آستانه اشرفیه که روزهای پنجشنبه توفیق بهرمندی از مباحث اخلاقی ایشان را داشتم . آن چنان شیفته این درس بودم که تقریباً تمام آن را یادداشت برداری و بعداً پاکنویس می کردم و برخی از مطالب را به حافظه می سپردم . برای اولین بار از زبان ایشان شنیدم که علامه حلی معتقد است اگر تحصیل دروس دینی در آغاز واجب کفایی باشد ، اما اگر کسی در خود توان استمرار در آن را ببیند بر او واجب عینی می شود . ارادت قلبی این ناچیز از آن سال تا کنون به این استاد مکرم هم چنان پا برجاست هر چند مجالی برای ظهور و بروز آن پیدا نکرده ام .
3. حجت الاسلام مرحوم ظهیری ، استاد ادبیات با دقت ستودنی در ارایه مباحث ، مردی متعبد و بسیار خوشرو که گاه جلسات درس را با اشعار سروده خود حال و هوایی دیگر می بخشید .
4. حجت الاسلام ورامینی ، استادی مخلص ، بی شائبه و متدین که شرح امثله و تصریف را نزد وی تلمذ کردم . تعبد و بی آلایشی این استاد حقیقتاً مثال زدنی بود و تا آخر عمر استمرار داشت . نکته شگفت آور آن که چند سال قبل در حالی که به همت یکی از دوستان در مصلّی رشت چند جلسه تدریس تفسیر برایم برپا شد ، با کمال شگفتی چشمم به این استاد دوست داشتنی افتاد و با چشم پر اشک دست او را با اصرار بوسیدم و یادآور شدم که حضور او در درس کسی که 20 سال قبل او سمت استادی اش را داشته ، حکایت از صفای باطن و عظمت روحی او دارد و از جسارت تدریس در حضور او شرمساری ام را اعلام کردم . ایشان اخیراً چشم از دنیا فرو بسته است . روحش شاد و قرین اولیای الاهی باد .
3. ورود به مدرسه امام باقر (ع) و دروس آزاد حوزه مشهد (1367-1362)
در تابستان سال 1362 بنا به توصیه برخی از اساتید بویژه حجت الاسلام مرحوم دعاگو - که سالیان متمادی مسئولیت وعظ و خطابه در روستای ما را برعهده داشت و این ناچیز در آغازین مرحله با پدیده روحانیت از طریق ایشان که عالمی متدین و موقر بود ، آشنا شدم و آن بزرگوار با تنظیم معرفی نامه به حوزه علمیه مرا مورد تفقد و منت خود قرار دادند (روحش شاد) - که معتقد بودند علم در هجرت قابل تحصیل است ، برای ادامه تحصیل بنا به پیشنهاد یکی از دوستان ، راهی حوزه علمیه مشهد مقدس شده و در مدرسه امام محمد باقر (ع) ساکن شدم و تا سال 1365 دروس حوزه را در این مدرسه دنبال کردم .
این مدرسه به همت قابل تحسین حجت الاسلام و المسلمین دیانی (ایده الله) در منطقه سی متری طلاب مشهد تاسیس شده و دارای برنامه های بسیار منظم و تا حدودی سخت بود . از جمله ممنوعیت خواب بین الطلوعین ، حضور و غیاب در تمام درس ها ، لزوم مطالعه دسته جمعی دروس پس از نماز مغرب و عشا و امتحان مستمر در روزهای پنجشنبه هر هفته . این برنامه ها در دورانی که حوزه ها هنوز از نظم و انسجام مناسبی برخودار نبود ، برای طلاب بسیار سازنده بود .
اساتیدم در این مدرسه عبارت بودند از :
1. آیة الله دهشت ، که عصرها متن شرح علامه خویی بر نهج البلاغه و روز های پنجشنبه درس اخلاق ارایه می کرد . مباحث ایشان بسیار مفید و قابل استفاده بود و به یُمن آن جلسات در همان آغاز طلبگی با کتاب گرانسنگ نهج البلاغه آشنا شدم . من تقریباً تمام آن مباحث را با حرص شگفت آوری یادداشت برداری می کردم .
2. استاد دیانی ، مدیر محترم مدرسه که احکام را با تاکید بر قواعد احکام و نقش کابردی آنها به ما می آموخت . از آن جا که به تجربه دریافتم شالوده اصلی شخصیت هر کس در مسیری که گام می نهد بیشتر در همان آغاز کار شکل می گیرد ، می توانم مدعی باشم بخشی از توفیقات خود در ادامه تحصیل را مرهون برنامه های این مدرسه و همت ستودنی موسس و مدیر مکرّم آن هستم.
3. استاد کاظمی با اخلاقی خوش و مهربانانه که بخشی از ادبیات را از ایشان فراگرفتم و ایشان بارها این ناچیز را مورد تفقد قرار داده و به ادامه تحصیل تشویق کردند . از سال 1365 در دروس آزاد حوزه علمیه مشهد شرکت جستم .
اساتیدم در دروس آزاد حوزه عبارت بودند از :
1. استاد حجت هاشمی خراسانی که مطول و معالم را نزد ایشان تلمذ کردم ، استادی به تمام معنا ادیب ، مسلط ، منظم و ولایی و دارای منش و سلوک عرفانی و برخوردار از علوم غریبه . ایشان حتی در روز تحویل سال از تدریس باز نمی ایستاد و تعطیلات حوزه را آفتی برای آن می دانست .
2. استاد صالحی خاوری که دروس منطق ملا عبد لله و مختصر المعانی را از حضور ایشان بهره گرفتم . استادی متدین ، مخلص و منظم .
3. استاد مصباح عاملی که اصول مظفر و بخشی از رسائل را نزد ایشان فرا گرفتم . استادی مهربان ، متخلق و انقلابی .
4. آیه الله سبزواری که عمده مباحث دو جلد لمعه را با دنیایی از خاطرات خوش و شیرین از محضر ایشان بهره بردم . استادی بسیار خوش رو ، ساده زیست و دوست داشتنی .
سال گذشته (1387) در سفری که به مشهد داشتم با اشتیاق غیر قابل توصیف عازم مسجد فقیه سبزواری (مسجد پدر عالم ایشان) شدم تا در کنار اقامه نماز ، چشمم به جمال نورانی و الاهی آن استاد روشن شود ، اما با کمال تعجب با عکس ایشان بر سر درب مسجد روبرو شدم . شدت تاثر خود را هیچ گاه از خاطر نمی برم . خدایش در خُلد برین جای دهد .
5. آیه الله صالحی که بخشی از لمعتین را نزد ایشان تلمذ کردم . استادی بس سخت کوش ، منظم و بی آلایش .
4. ورود به دانشگاه علوم اسلامی رضوی (1378 – 1367)
در سال 1367 در آزمون ورودی دانشگاه علوم اسلامی رضوی پذیرفته شدم و با ورود به این دانشگاه افق هایی جدید در مطالعات و تحصیل در حوزه برایم گشوده شد .
طی دوازده سال حضور در این دانشگاه دروس حوزه اعم از رسائل ، مکاسب ، کفایتین ، خارج فقه و اصول را به طور منظم شرکت نمودم . افزون بر دروس حوزوی پیشگفته ، فلسفه و کلام ( شرح تجرید ، بدایه الحکمه ، نهایه الحکمه ، منظومه ، بخش هایی از اسفار ( این دو کتاب اخیر با استفاده از شروح ) ) ، زبان عربی ، زبان انگلیسی ، روانشناسی ، هیات و نجوم ( دو درس اخیر هر یک طی یک سال ) و برخی دیگر از دروس جنبی را فرا گرفتم .
در سال 1370 با تخصصی شدن دروس این دانشگاه ، رشته علوم قرآن و حدیث را انتخاب نمودم و از این رهگذر با اساتید بزرگ و نام آور حوزه علمیه قم بویژه آیه الله معرفت (ره) که برای تدریس این دست از دروس به مشهد عزیمت می کردند ، آشنا شدم .
اساتیدم در این مقطع عبارت بودند از آیات عظام :
1. استاد مرتضوی که در درس مکاسب و خارج فقه ایشان شرکت کردم . اخلاص ، تواضع و نظم ایشان افزون براحاطه علمی ، مثال زدنی است .
2. استاد رضا زاده ، که دو جلد کفایه و بخشی از خارج اصول را از محضر ایشان بهره جستم . ایشان به بنده لطف و مهربانی شایانی داشته و بارها این ناچیز را در درس ها مورد تشویق قرار دادند . استادی بسیار سخت کوش ، متواضع و بی آلایش .
3. استاد فلسفی که در بخشی از مباحث خارج اصول و نیز درس های عقاید که در جمعه شب ها داشتند ، از ایشان بهره جستم . شگفت آن که در اولین روز محرم سال 1384 یعنی کمتر از یک هفته از ارتحال این استاد کم نظیر ، پس از گذشت چند سال توفیق دیدار عطر آگین وی در مشهد در مسجد بنّاها ، برایم فراهم شد و در این دیدار با اشک از اخلاق نیک ، زهد و بی اعتنایی ایشان به زخارف دنیا تمجید کرده و از ایشان راهنمایی خواستم . دیداری درس آموز و بیاد ماندنی .
4. استاد میرزا جواد آقا تهرانی که بخاطر دو جلسه حضور در منزل ایشان و بهره جستن از گفتار صمیمانه و تاثیر گذار و نیز بخاطر ارادت غیر قابل توصیفی که نسبت به ایشان دارم و این امر در جلسه نهم درس اخلاق که به صورت ویدئویی برای دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ضبط شده ، منعکس شده است ، از باب تیمن و تبرک مایلم که از ایشان به عنوان استاد اخلاق خود یاد کنم .
5. استاد علم الهدی ، از شاگردان مبرز اصول آیه الله میلانی که بخش هایی از خارج اصول را نزد ایشان تلمذ کردم . مباحث ایشان بسیار عمیق می نمود . چنان که صعوبت درس ایشان در حوزه علمیه مشهد معروف بود .
6. استاد سید جعفر طباطبایی که افزون بر بهره جستن از مباحث اخلاقی ایشان که پس از اقامه نماز جماعت ظهر و عصر در دانشگاه علوم اسلامی رضوی ارایه می شد ، بخش هایی از تفسیر صافی را به صورت خصوصی نزد ایشان تلمذ کردم .
7. استاد فیاض صابری ، استاد مسلم فلسفه که در مباحث فلسفه و کلام از ایشان بهره جستم .
8 . استاد سبحانی که در دانشگاه رضوی تفسیر و بخش هایی از شرح تجرید و نقد شبهات وهابیان را از محضر ایشان بهره جستم . همت والا ، سختکوشی ، نظم و احاطه به علوم مختلف اسلامی و بی ادعا بودن آیه الله سبحانی هماره برایم درس آموز بوده و هست .
9. استاد شبیر نجفی از عالمان هندی که دفاع از اهل بیت (ع) در برابر وهابیان در پاکستان و هند را به عنوان برنامه اصلی خود در دستور کار داشت و برای مدتی قابل توجه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و نیز مباحثی در نقد وهابیت را از محضر ایشان بهره بردم .
10. استاد معرفت که اندوخته خود در علوم قرآنی را وامدار ایشان هستم . ایشان بخاطر تشویق و ترغیب این ناچیز به روی آوری به تحقیق ، افزون بر حمایت های معنوی ، حق بزرگی بر گردن بنده دارند . نخستین مقاله ای که بنا به پیشنهاد ایشان به زبان عربی نگاشتم در نقد یکی از قرائت های شاذ بود که مورد تشویق استاد قرار گرفت ؛ و این نخستین باری بود که به توصیه استادی فرزانه ، مقاله ای علمی فراهم ساخته بودم . حقیر در مقاله ای که در همایش نکوداشت ایشان ارائه کردم و در کتاب آفتاب معرفت که به مناسبت چهلمین روز ارتحال ایشان فراهم شد ، و نیز در مقالاتی که در کتاب «معرفت قرآنی» منعکس ساخته ام ، ارادت خود را به این استاد فرزانه ابراز داشتم .
از برخی دیگر از اساتید در حوزه علمیه مشهد به میزان کمتری بهره داشته ام نظیر : آیه الله استادی ، آیه الله خزعلی ، آیه الله واعظ زاده خراسانی که بخش هایی از تفسیر قرآن را از محضر آنان فرا گرفتم ، مرحوم استاد شانه چی که تاریخ حدیث و درایه را نزد ایشان فرا گرفتم و استاد آشتیانی که اندکی در دروس فلسفه او شرکت داشتم . آیة الله سید عزالدین زنجانی و مرحوم آیة الله علمی نجفی که از مباحث اخلاقی که شب های جمعه در منزل ایشان برگزار می شد ، بهره جستم ، مرحوم آیة الله کجوری که از مباحث اخلاقی ایشان بهره بردم ، آیه الله جوادی آملی که از مباحث تفسیری ایشان که در ایام تابستان در مشهد ارایه می شد ، بهره مند شدم و آیه الله مکارم شیرازی که در درس خارج فقه ایشان که در زمینه مسائل مستحدثه در تابستان ها در مشهد ارایه می شد ، شرکت جستم .
از خداوند مهربان برای همه اساتید بزرگوار خود سلامتی و توفیق روز افزون را آرزومندم و برای اساتید درگذشته رحمت و مغفرت بی کران الاهی را درخواست می کنم .
دسته بندی فعالیت ها در حوزه علمیه مشهد
در سال های حضور خود در مشهد مقدس فعالیت های این ناچیز افزون بر تحصیل شامل امور ذیل می شد :
1. مدیریت گروه علوم قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی و بنیان گذاری و مدیریت بخش پژوهش آن ؛
2. عضو شورای طلاب گیلانی های مقیم مشهد و برعهده داشتن مسئولیت های مختلف آن از جمله مسئولیت شورا در برخی از سال ها و مسئولیت واحد فرهنگی آن ؛
3. همکاری با مدیریت حوزه علمیه مشهد و شرکت در برخی از شوراهای مشورتی آن و ارایه برخی از طرح ها از جمله طرح پژوهش حوزه علمیه مشهد ؛
4. مدیریت بخش آموزش و پژوهش مدرسه علمیه عالی نواب که برای تربیت مدرس راه اندازی شده بود و در کنار این مدیریت از رهگذر ارایه طرح های مختلف برای ارتقای سازمانی آن ، فعالیت های خود را در آن دنبال نمودم ؛
5. تدریس مستمر در دانشگاه علوم اسلامی رضوی که دروس تخصصی علوم قرآنی ، ادبیات ، اصول فقه و لمعتین را در بر می گرفت و تدریس رسائل و مکاسب برای خواهران در مکتب رقیه و تدریس مستمر دروس معارف دینی در دانشگاه فردوسی ، حوزه علمیه شهید شاه آبادی و سپاه مشهد .
در سال 1372 مدیریت اجرایی گروه علوم قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی را بر عهده گرفتم و این امر خود زمینه بیشتری برای ارتباط وثیق تر با اساتید را برایم فراهم ساخت . در سال 1374 بخش پژوهش این دانشگاه را بنیان گزاری نمودم که به نوبه خود در تشویق فاضلان این دانشگاه به تحقیق و پژوهش سهم بسزایی داشت .
در دوران مدیریت این بخش ، افزون بر برگزاری کارگاه های مختلف آموزشی ، انتشار چهار شماره فصلنامه قرآنی ، کتاب ارزشمند آیه الله معرفت با عنوان « التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب » و نیز ترجمه آن با همت دوستان فاضل این بخش منتشر شد .
از آنجا که در این ایام ، مدارک و مدارج علمی هنوز در حوزه ها تعریف نشده بود ، در سال 1372 پس از تکمیل دروس نیمه کاره دبیرستان ، در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته ادیان و عرفان دانشکده الاهیات دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شدم ، و دو سال بعد از این دانشگاه لیسانس گرفتم . همزمان با این امر ، مدارک علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی نیز به تصویب وزارت علوم رسید و با توجه به گذراندن تمام واحدهای مربوط ، در کنار انتخاب به عنوان یکی از فارغ التحصیلان نمونه ، لیسانس خود را از این دانشگاه نیز در رشته علوم قرآن و حدیث دریافت داشتم . بلا فاصله در سال 1375 در مقطع کارشناسی ارشد دانشکده الاهیات دانشگاه تهران پذیرفته شده و دو سال بعد از پایان نامه خود با عنوان « هنر و زیبا شناسی از نگاه کتاب و سنت » دفاع کردم . در سال 1378 در کنکور مقطع دکترای دانشکده الاهیات دانشگاه تهران پذیرفته شده و در سال 1382 از پایان نامه خود با عنوان « بررسی مکتب تفسیری صدر المتالهین » دفاع نمودم و به لطف الاهی در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکترا به عنوان دانشجوی نمونه کشور مورد تشویق قرار گرفتم .
5. عزیمت به حوزه علمیه قم تا کنون (تا کنون – 1378)
سالیان اقامت در مشهد مقدس و بهره مندی از حوزه علمیه آن ، و از همه مهم تر افتخار سکونت در مجاورت بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) آن قدر شیرین و پر خاطره و سریع گذشت که بارها از خداوند آرزوی تکرار آن را طلبیدم .
برغم بهره مندی از فیوضات مختلف چنین حوزه ای و با وجود برخورداری از مسئولیت ها و همکاری مختلف علمی و پژوهشی که در مشهد داشتم در آغازین سفر حج از خداوند درخواست کردم که در صورت مصلحت مرا از فیض حضور در حوزه پر نشاط قم بهره مند سازد که با پذیرفته شدن در مقطع دکترای دانشگاه تهران بهانه آن فراهم آمد و در سال 1387 عازم قم شدم .
و البته به ناگزیر سختی های رها کردن موقعیت های نقد اجتماعی و پیوستن به حوزه ای بس وسیع که امثال این ناچیز در آن گم می شود را به جان خریدم . با این حال برکات این انتقال را بزودی دریافتم .
از سال ورود به حوزه علمیه قم تا سال اخذ مدرک دکترا یعنی سال 1382 در دروس خارج فقه آیه الله میرزا جواد آقا تبریزی ، خارج اصول آیه الله سبحانی و خارج فقه آیه الله معرفت که به طور خصوصی در منزل ایشان برگزار می شد ، شرکت می جستم .
همکاری با مراکز پژوهشی و اموزشی در حوزه علمیه قم
از آغاز ورود به حوزه علمیه قم در سال 1387 تا کنون ، همکاری خود را با مراکز پژوهشی و آموزشی مختلف ذیل دنبال کرده ام :
1. بخش فصلنامه دائرة المعارف فقه اهل بیت (ع) ؛ که ترجمه و نیز تا حدودی ویراستاری شماری از مقالات آن را بر عهده داشتم .
2. مرکز فرهنگ قرآن ؛ که طی 5 سال در تدوین مقالات قرآنی ، شرکت در جلسات علمی و مشاوره ایی ، مدیریت بخش معارف آن همکاری زیادی داشته ام .
3. دانشکده علوم حدیث و مرکز تحقیقاتی دار الحدیث ؛ که در قالب تدریس و مدیریت پژوهش دانشکده آغاز شد . حاصل این همکاری طرح پیشنهادی تغییر برنامه درسی مقطع کارشناسی ، همکاری در تدوین برنامه کارشناسی ارشد و انتشار فصلنامه داخلی با عنوان « حدیث اندیشه » ، و مهم تر از همه رویکرد به مطالعات و تحقیقات حدیثی بود که به یمن آن تا کنون توفیق تدوین چند کتاب درسی در زمینه علوم حدیث نصیب این جانب شده است . این همکاری با تدوین مقالات برای فصلنامه علوم حدیث و انجام برخی دیگر از همکاری های پژوهشی با آن دنبال شد .
4. موسسه اسراء ؛ بنا به دعوت دوست فاضل و ارجمند حجت الاسلام آقا سعید جوادی برای مدتی افتخار همکاری با موسسه اسراء و به یُمن این همکاری توفیق به خدمت رسیدن به محضر استاد فرزانه آیه الله جوادی آملی برایم فراهم شد . انتشار کتاب «نزاهت قرآن از تحریف» که با تحقیق و تنظیم دروس ایشان در زمینه تحریف ناپذیری قرآن انجام گرفت ، از برکات این همکاری بوده است .
5. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ؛ این همکاری از سال 1382 آغاز و تا سال 1387 به صورت بسیار فعال و مستمر ادامه داشت و به صورت کم رنگ تری هم چنان ادامه دارد . در طی این مدت افزون بر عضویت در هیات علمی ، تدوین مقالات مختلف برای دانشنامه قرآن شناسی و برخی از فصلنامه های پژوهشگاه ، عضویت و شرکت مستمر در شوراهای علمی ، مسئولیت حلقه قرآن شناخت دانشنامه قرآن شناسی و عضویت در هیات تحریریه فصلنامه های قبسات و کتاب نقد ، مسئولیت گروه قرآن پژوهی را طی قریب به سه سال برعهده داشتم . حضور در پژوهشگاه زمینه مطالعات مرا از هر جهت توسعه بخشید و زمینه واکاوی جدّی کتب حِکمی و عرفانی را بخاطر گستردگی فضای پژوهشی در این پژوهشگاه فراهم ساخت . تدوین کتاب «رابطه متقابل کتاب و سنت» که به لطف الاهی به طور مکرر مورد تشویق قرار گرفته از برکات همکاری با این مجموعه علمی و پژوهشی بوده است .
6. دانشگاه معارف اسلامی ؛ در این دانشگاه اینک مسئولیت گروه قرآن و متون اسلامی آن را برعهده دارم و تدریس در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا در آن را دنبال می کنم . این دانشگاه به تازگی برای تامین نیاز های دانشگاه به اساتید معارف تشکیل شده و از آن جا که بسیاری از فضلاء حوزه برای ادامه تحصیل در مقاطع تکمیلی به آن می پیوندند ، حضور در این معهد علمی را برای خود فرصت مغتنمی به حساب می آورم .
7. موسسه «معارف وحی و خرد» ؛ پس از چند سال پیگیری مستمر به لطف الاهی در سال جاری (1388) توفیق به ثبت رساندن این موسسه برایم حاصل شد . برای انجام مقدمات ثبت از همکاری و همدلی دو دوست بسیار صمیمی و مخلص یعنی حجج اسلام حضرات آقایان عبد الکریم بهجت پور و سید رضا یوسفی (دامت معالیهما) بهره مند بودم که برای آنان در عاجل و آجل سعادت و پاداش بی پایان آرزو می کنم .
با صدور مجوز انتشارات که این روزها تحقق یافته ، یکی از موانع دست و پاگیر برای عرضه آثار و اندیشه ها مرتفع شد و این امر را طلیعه ای مبارک برای خدمت شایسته به جامعه دینی و فرهنگی خود می دانم .
برنامه هایی که در چند ماه آغازین شروع به فعالیت موسسه برغم روبرو بودن با مشکلات عدیده که عمده آن فقدان حمایت مالی است ، دنبال کرده که اخبار آن کم و بیش در سایت موسسه انعکاس یافته و در استمرار پر رونق آن از همدلی و همراهی بهترین و پاکترین دوستان فاضل و شاگردان پرتلاش برخوردارم ، مرا را به آینده ای روشن امیدوار ساخته است که بدون تردید تنها در سایه الطاف بی کران الاهی و عنایت مهربانانه حضرت حجت (ع) می توان به آنها دلخوش داشت .
سخن پایانی
به هر روی ، فعالیت های این ناچیز در طی این دوران بیست و هفت سال حضور در حوزه های علمیه یعنی از سال 1361 تا سال 1388 ، افزون بر تبلیغ ، حضور چند باره در جبهه و سعادت همنشینی با مجاهدان مخلص ، به زمینه های تدریس ، مدیریت پژوهش ، ارائه طرح های آموزشی و پژوهشی ، هدایت پایان نامه های فاضلان حوزه و دانشگاه ، شرکت در همایش های مختلف علمی ، همکاری با فصلنامه ها و عمدتا تحقیق و پژوهش معطوف بوده است که تدوین 25 عنوان کتاب اعم از تالیف ، ترجمه و تحقیق که برخی از آنها منتشر شده است و انتشار 120 مقاله علمی از جمله نتایج آن است که امیدوارم این تلاش ها و نتایج حاصله ، از جمله آن دست از آثار به شمار روند که زمینه رضایت الاهی و عنایت حضرت حجت (ع) را فراهم آورده اند .
در پایان سخن ، سپاس بی منتهای خود را به محضر خداوند مهربان تقدیم می دارم و از کوتاهی ها و غفلت های خود عذر می طلبم و امیدوارم در باقیمانده عمر از توفیقات در خور ذکری برای ثبت در نامه عمل ، در عرصه نورانی خدمت به اسلام ، قرآن ، اهل بیت (ع) و کشور عزیزم ایران برخوردار شوم و خداوند شایستگی استمرار خدمت بی آلایش و خالصانه به محضر ثقل اکبر یعنی قرآن کریم و ثقل اصغر یعنی حضرت حجت (ع) را برایم همچنان فراهم سازد .
و لله الحمد و له المنه
قم ، 27/12/1388
موسسه معارف وحی و خرد
نقل از سایت مرکز پژوهشی قرآن کریم_المهدی
***********************************************************************
ایشان(دکتر علی نصیری) در سال 1344 هجری شمسی در روستای «مژده» از توابع شهر رشت در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. تحصیلات دبستان، راهنمایی و دبیرستان را در محل تولد گذراند و تحصیلات حوزوی را از سال 1361 از مدرسه علمیه «امام صادق (ع) رشت» آغاز و تا سال 1376 در حوزه علمیه مشهد مقدس دنبال نمود. در سال 1377 وارد حوزه علمیه قم شد و طی ده سال در حوزه علمیه مشهد و قم در دروس خارج فقه و اصول از محضر اساتید معزز و آیات عظام: «مرتضوی»، «فلسفی»، «رضازاده»، «میزراجواد تبریزی»، «معرفت» و «سبحانی» بهره جست.
وی تحصیلات دانشگاهی را تا مقطع کارشناسی در رشته «علوم قرآن و حدیث» و «ادیان و عرفان» در دانشگاه علوم اسلامی رضوی و دانشگاه فردوسی مشهد دنبال نمود. و در سال 1378 در دانشکده الهیات دانشگاه تهران از پایاننامه کارشناسی ارشد با عنوان: «بررسی جایگاه هنر در کتاب و سنت» و در سال 1382 در همین دانشکده از رساله دکترای خود با عنوان: «بررسی مکتب تفسیری صدرالمتألهین» دفاع نمود. وی در طی این سالها در کنار تدریس، در زمینههای تحقیق، مدیریت پژوهش و ارائه طرحهای آموزشی و پژوهشی فعالیت داشته است.
نقل از پایگاه انیشوران حوزوی




وی با اشاره به اینکه رسالت پیامبران گذشته دو ویژگی داشت، گفت: یکی اینکه محدودیت مکانی داشتند یعنی هر پیامبری برای منطقه خاصی حالا با شعاع کم و زیاد فرستاده می شد. یکی هم محدودیت زمانی داشتند. لذا متنی که برای آنها ارسال می شد آن کتاب یا متن دینی، متن همه زمانی و همه وقتی و خطاب به همه جهانیان نبود. وقتی که نوبت به پیامبر اسلام رسید اینجا یک اتفاق عظیمی افتاد و آن این بود که از نظر بعد مکانی وقتی به ایشان وحی و رسالت رسید اعلام شد که رسالت شما اولاً محدود به یک منطقه خاص جغرافیایی نبود مثلاً حجاز یا یمن یا ایران، بلکه همه جهان را در بر می گیرد.
نصیری در ادامه سخنانش اظهار داشت: از نظر بعد زمانی هم اسلام محدود به یک بعد زمانی و یک سده و دوسده نیست و تا قیامت ادامه دارد. دین دیگری نخواهد آمد. لذا پیامبر ما خاتم انبیاء و رسل است. این مسأله نشان دهنده عظمت کار ایشان است. طبق این آیه شریفه (انما انت منذر و لکل قوم هاد) هیچ امتی(حتی برای یکصد سال) بدون پیامبر نمی ماند. اما بعد از پیامبر اسلام که الان 15 سده گذشته شاهد هیچ پیامبر دیگری نبودیم؛ عظمت وجودی پیامبر باید بگونه ای تلقی شود که عملاً جهانی را، و گویی همه پهنه تاریخ را فراگرفته است. لذا کار ایشان یک کار فوق العاده ای بوده بر این اساس کتابی که برای ایشان فرستاده شد کتابی است که اصلاً در تاریخ نظیر نداشته و نخواهد داشت.
وی بیان کرد: اینکه قرآن می فرماید: وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعًا أَفَلَمْ یَیْأَسِ یعنی قرآن کتابی است که کوه ها را جابه جا می کند و مکان را بر می دارد یا می تواند مردگان را به سخن وادارد اینها توصیفات کمی برای قرآن نیست. یا اینکه أَنْزَلْنَا هَذَا القُرْآَنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِ اللهِ وَتِلْکَ الأَمْثَالُ تعبیر کوچکی نیست. در واقع باید قرآن را بزرگترین و گرانسنگ ترین کتابی بدانیم که از آسمان فرود آمده و حامل این کتاب را هم باید به اندازه سعه وجودی و شخصیت وجودی اش باید به گونه ای باشد که بتواند سنگین ترین متن را تحمل کند.
این محقق و استاد دانشگاه افزود: لذا اینکه می گوییم قرآن اشرف کتب است؛ پیامبر(ص) هم اشرف پیامبران است و اگر اشرف پیامبران است اشرف انسان هم است. بنابراین یک مقام فوق العاده ای ایشان دارند. اهل بیت(ع) هم فرمودند هرچه که داریم از پیامبر داریم. به تعبیر صدرالمتألهین جنبه تعلیمی پیامبر(ص) مربوط به آن 23 سال رسالتشان نیست بلکه ایشان هماره معلم بشر هستند. این فیض به اهل بیت (ع) می رسد و از طریق اهل بیت(ع) به همه بشریت می رسد. لذا پیامبر اسلام را نباید یک پیامبر تاریخی تلقی بکنیم؛ مثل بقیه انبیا که بگوییم یک دوره ای آمده و کارش تمام شده است. ملاصدرا چه زیبا گفته که چه کسی گفته که معلم اول ارسطو است وقتی قرآن می گوید یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ نگفت یُعلمَ یعنی اینکه علمش همیشه ادامه دارد.
نصیری ادامه داد: لذا وقتی فرمود «ولا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی» می گویند این مختص همه زمانهاست یعنی الان هم نباید صدایمان را در کنار مزار پیامبر(ص) بلند کنیم و بی ادبی کنیم یا اینکه فرمود «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما» الان هم کسی برود پیش پیامبر و بگوید از خدا برای من طلب استغفار کن باز هم اثر می گذارد و این بر عکس تفکر جاهلانه وهابی هاست.
رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد عنوان کرد: مطلب دیگر این است که خدای متعال به ایشان 3 مسئولیت بزرگی داد که در قرآن هم به آن اشاره شده است. مسئولیت اول تصدیق است. یعنی تأیید آموزه های پیامبران پیشین بوده است. نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ یعنی آموزه های درستی که قبلاً آمده بود مورد تأیید قرار گرفت. مثل آموزه توحید و معاد و نبوت و اصل آفرینش. نقش دوم ایشان تصحیح است. «و انزلنا علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه» یعنی نقش تصحیحی است. یکسری آموزه هایی که در کتابهای آسمانی تحریف شده بود مثل خود داستان آفرینش که در تورات دو بار مطرح شده که خدا استراحت کرد ولی قرآن فرمود خستگی به ما دست نداد و مسائل راجع انبیاء که اهانتهایی به آنها شده بود قرآن اینها را تصحیح و بازسازی کرد.
این استاد حوزه و دانشگاه درادامه گفت: نقش سوم نقش تکمیلی است (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ) اتفاقاً علت اینکه جریان رسالت با ولایت گره می خورد و در روز عید مبعث خواندن زیارت حضرت امیر(ع) تأکید شده به خاطر این است که نقش تکمیلی رسالت توسط ولایت انجام شد. زیرا وقتی قرار شد دیگر پیامبری تا روز قیامت نیاید و آن وقت هر امتی باید نذیری داشته باشند (انما انت منذر و لکل قوم هاد) اهل بیت(ع) فرمودند این منذر پیامبر(ص) است و هاد یعنی علی و اولادش. در دوران ما که پیامبری نیست آن کسی که این ولایت را انجام می دهد اهل بیت(ع) هستند. بنابراین رسالت ایشان بدون ولایت اصلاً کامل نبوده، یعنی برنامه هدایت ناقص می شود. معنایش این است که خداوند 15 سده مردم را بدون راهنما و حجت رها می کرد. این حجت و راهنما توسط ائمه(ع) انجام می شود.
نصیری در ادامه سخنانش اظهار داشت: مطلب دیگر این است که جهان معاصر بعد از دوره رنسانس که اروپا و غرب به شدت چهره پیامبر را مخدوش کرده اند و از ایشان به تعابیر زننده و غیر منصفانه یاد می کنند حتی آثارش را هم در دوران خودمان تا حدودی مثل فیلم فتنه و کاریکاتورهای دانمارکی و مطلب ناصوابی که پاپ بندیکت شانزدهم در مورد پیامبر ما گفته بود که ایشان پیامبر جنگ است یا فیلمی که چندی پیش در آمریکا (آیات شیطانی) ساخته شد مجموع اینها تلاشهای زبونانه ای بود برای اینکه شخصیت پیامبراسلام(ص) را مخدوش کنند. ولی اتفاقی که از سده 18 به این طرف افتاد که شاید آغازگر آن را توماس کارلایل گفته اند یا آن چیزی جان دیون پورت در سده 19 با کتاب (عذر تقصیر به پیشگاه محمد)، مطرح کرد. در واقع رویکرد جدید و نوینی به پیامبر(ص) شد و کتابهای دیگر مثل کتاب آنه ماری شیمل با عنوان پیامبر، یا تلاشهایی که رنه گنون و دیگران انجام دادند به طور کل جهان ما به واقعیت پی برد و یک رویکرد جدیدی به پیامبر دارد و اذعان کردند که ما سالها به ایشان ستم کردیم و آن چهره تابناک ایشان فراتر از این حرفهاست.
وی افزود: آن چیزی که می خواهم اشاره کنم مسئولیت جهان اسلام درباره پیامبر است. سه کار اساسی باید در این مورد انجام بگیرد. حالا که آنها به انصاف برگشتند و اذعان کردند که به ایشان ستم کردند و ایشان به حق پیامبر آسمانی است و اسلام را به عنوان یک دین آسمانی شناختند؛ سه اتفاق باید بیفتد. یکی معرفی کامل و جامع پیامبر با استفاده از هنر و رسانه. امروز هالیود زشت ترین پیامها را در قالب هنر به دنیا عرضه می کند. ما باید از همین زبان استفاده کنیم. فیلمهایی که راجع پیامبر اسلام(ص) در جهان اسلام ساخته شده کارهای خیلی درخوری نیستند ما باید به ساختن یک اثر برجسته و عظیم دینمان را به نسلهای گذشته و آینده ادا کنیم.
وی بیان کرد: دوم کار دیگر معرفی عملی پیامبر است. چهره ای که جهان اسلام و مسلمانان باید از پیامبر ارائه بکند همان چهره مهر و محبت ایشان است که غربی ها گواهی دارند که پیامبر(ص) چنین چهره ای داشته اند. آن چیزی که در جهان اسلام اتفاق افتاده، جنگ میان شیعه و سنی و حرکت تکفیری ها و تفکر طالبانی و بوکو حرام و تروریستها واقعاً جای تأسف دارد. باید دعا و تلاش کنیم پرونده این خشونتها جمع شود و یک چهره مهربانانه از پیامبر(ص) با عملی که باید انجام می دهیم ارائه کنیم.
نصیری یادآور شد: نکته سوم پرهیز از تفرقه است. جهان اسلام باید کاری کند که شکاف نداشته باشد. از این دعواها و نزاع هایی که دشمنان دامن می زنند باید فاصله بگیریم و باید الگویمان پیامبر باشد که مدار وحدت بودند و عزت و مهریانی که داشتند آنرا به طور کامل به دنیا معرفی کنیم. مسئولیت جمهوری اسلامی بیشتر از همه کشورهای اسلامی دیگر است به خاطر اینکه خودش را پرچمدار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می داند و باید کاری کند که هم ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و آن عزت مورد نظر پیامبر از اسلام به دنیا معرفی شود.

__________________________________________________
وحى و نبوت
هدایت عامه
اعتقاد به وحى و نبوت، از نوعى بینش درباره جهان و انسان ناشى مىشود، یعنى اصل هدایت عامه در سراسر هستى. اصل هدایت عامه لازمه جهانبینى توحیدى اسلامى است؛ از این رو اصل نبوت لازمه این جهانبینى است. خداوند متعال به حکم اینکه واجبالوجود بالذات است و واجبالوجود بالذات واجب من جمیعالجهات است، فیّاض علىالاطلاق است و به هر نوعى از انواع موجودات در حدى که براى آن موجود ممکن و شایسته است تفضّل و عنایت دارد و موجودات را در مسیر کمالشان هدایت مىکند. این هدایت، شامل همه موجودات است، از کوچکترین ذره گرفته تا بزرگترین ستاره و از پستترین موجود بیجان گرفته تا عالىترین و راقىترین جاندارها که ما مىشناسیم یعنى انسان. از این روست که قرآن واژه «وحى» را همچنان که در مورد هدایت انسان به کار برده در مورد هدایت جمادات و نباتات و حیوانات به کار برده است.
هیچ موجودى در این جهان، ثابت و یکنواخت نیست؛ دائماً منزل و جایگاه عوض مىکند و به سوى مقصودى روان است.
از طرف دیگر، همه علامتها نشان مىدهد که نوعى «میل» و «کشش» در هر موجودى به سوى مقصدى که به آن مقصد روان است وجود دارد؛ یعنى موجودات با
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 154
نیروى مرموزى که در درونشان هست به سوى مقصدشان کشیده مىشوند. این نیرو همان است که از آن به «هدایت الهى» تعبیر مىشود. قرآن کریم از زبان حضرت موسى نقل مىکند که به فرعون زمان خویش گفت:
پروردگار ما همان است که به هر موجودى آن آفرینشى که شایسته آن بود عنایت کرد و سپس آن را در راه خودش هدایت نمود «1».
جهان ما جهانى هدفدار است؛ یعنى در درون موجودات، کششى به سوى هدف کمالىشان موجود است و هدفدارى همان هدایت الهى است.
کلمه «وحى» در قرآن کریم مکرر به کار رفته است. شکل استعمال این کلمه و موارد مختلف استعمال آن نشان مىدهد که قرآن آن را منحصر به انسان نمىداند، در همه اشیاء و لااقل در موجودات زنده سارى و جارى مىداند؛ از این رو در مورد زنبور عسل به «وحى» تعبیر مىکند. چیزى که هست درجات وحى و هدایت برحسب تکامل موجودات متفاوت است.
عالىترین درجه وحى همان است که به سلسله پیامبران مىشود. این وحى بر اساس نیازى است که نوع بشر به هدایتى الهى دارد که از طرفى بشر را به سوى مقصودى که ماوراى افق محسوسات و مادیات است و خواه ناخواه گذرگاه بشر خواهد بود راهنمایى نماید، و از طرف دیگر نیاز بشر را در زندگى اجتماعى که همواره نیازمند به قانونى است که تضمین الهى داشته باشد برآورد. قبلًا در بحث «مکتب، ایدئولوژى» نیاز بشر را به یک ایدئولوژى کمالبخش، و ناتوانى او را براى تنظیم و تدوین ایدئولوژى صحیح روشن کردیم.
پیامبران به منزله دستگاه گیرندهاى هستند که در پیکره بشریت کار گذاشته شده است. پیامبران افراد برگزیدهاى هستند که صلاحیت دریافت این نوع آگاهى را از جهان غیب دارند. این صلاحیت را خدا مىداند و بس. قرآن کریم مىفرماید:
__________________________________________________
(1). رَبُّنَا الَّذى اعْطى کُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (طه/ 50).
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 155
اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ «1».
خدا خود بهتر مىداند که رسالت خویش را در چه محلى قرار دهد.
هرچند پدیده وحى مستقیماً از قلمرو حس و تجربه افراد بشر بیرون است، ولى این نیرو را مانند بسیارى از نیروهاى دیگر از راه آثارش مىتوان شناخت.
وحى الهى تأثیر شگرف و عظیمى بر روى شخصیت حامل وحى یعنى شخص پیامبر مىنماید؛ به حقیقتْ او را «مبعوث» مىکند، یعنى نیروهاى او را برمىانگیزد و انقلابى عمیق و عظیم در او به وجود مىآورد و این انقلاب در جهت خیر و رشد و صلاح بشریت صورت مىگیرد و واقعبینانه عمل مىکند؛ قاطعیت بىنظیرى به او مىدهد. تاریخ هرگز قاطعیتى مانند قاطعیت پیامبران و افرادى که به دست و به وسیله آنان برانگیخته شدهاند نشان نمىدهد.
__________________________________________________
(1). انعام/ 124.
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 157
اختصاصات پیامبران
[اختصاصات پیامبران]
پیامبران الهى که از طریق وحى با ریشه و مبدأ هستى اتصال پیدا مىکنند، داراى امتیازات و اختصاصاتى مىباشند که اکنون به آنها اشاره مىشود:
1. اعجاز
هر پیامبرى که از جانب خدا مبعوث مىشود از قدرت و نیرویى خارقالعاده برخوردار است و با آن قدرت خارقالعاده یک یا چند اثر مافوق قدرت بشر ابراز مىدارد که نشاندهنده بهرهمندى او از آن نیروى خارقالعاده الهى است و گواه راستین بودن دعوت او و آسمانى بودن سخن اوست.
قرآن کریم آثار خارقالعادهاى را که پیامبران به اذن خدا براى گواهى بر صدق گفتار خود ارائه مىکردهاند «آیت» یعنى نشانه و علامت نبوت مىخواند و متکلمین اسلامى از آن نظر که این علامتها عجز و ناتوانى سایر افراد را آشکار مىسازد «معجزه» مىنامند. قرآن کریم نقل مىکند که مردمِ هر زمان از پیامبران زمان خویش تقاضاى «آیت» و «معجزه» مىکردند و آن پیامبران به این تقاضا که تقاضایى معقول و منطقى بود- زیرا از طرف مردمى جویاى حقیقت صورت مىگرفت و بدون آن براى آن مردم راهى به شناخت پیامبرىِ آن پیامبر نبود- جواب مثبت مىدادند؛ ولى
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 158
اگر تقاضاى معجزات به منظور دیگرى جز جویندگى حقیقت صورت مىگرفت- مثلًا به صورت «معامله» پیشنهاد مىشد که اگر فلان کار را بکنى ما در عوضْ دعوت تو را مىپذیریم- پیامبران از انجام آن استنکاف مىکردند. قرآن کریم معجزات زیادى براى پیغمبران نقل کرده است از مرده زنده کردن و بیمار لاعلاج را شفا دادن تا در گهواره سخن گفتن و عصا را تبدیل به اژدها کردن و از نهان و آینده خبر دادن.
2. عصمت
از جمله مختصات پیامبران «عصمت» است. عصمت یعنى مصونیت از گناه و از اشتباه؛ یعنى پیامبران نه تحت تأثیر هواهاى نفسانى قرار مىگیرند و مرتکب گناه مىشوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه مىشوند. برکنارى آنها از گناه و از اشتباه، حدّ اعلاى قابلیت اعتماد را به آنها مىدهد. اکنون ببینیم این مصونیت به چه صورت است؟ آیا مثلًا به این صورت است که هروقت مىخواهند مرتکب گناه یا اشتباه شوند یک مأمور غیبى مىآید و مانند پدرى که مانع لغزش فرزندش مىشود جلوى آنها را مىگیرد؟ و یا به این صورت است که پیامبران سرشت و ساختمانشان طورى است که نه امکان گناه در آنهاست و نه امکان اشتباه، آنچنان که مثلًا یک فرشته زنا نمىکند به دلیل اینکه از شهوت جنسى خالى است و یا یک ماشین حساب اشتباه نمىکند به دلیل اینکه فاقد ذهن است؟ و یا اینکه گناه نکردن و اشتباه نکردن پیامبران معلول نوع بینش و درجه یقین و ایمان آنهاست؟ البته تنها همین شق صحیح است. اکنون هریک از این دو مصونیت را جداگانه ذکر مىکنیم.
اما مصونیت از گناه: انسان یک موجود مختار است و کارهاى خویش را بر اساس منافع و مضارّ و مصالح و مفاسدى که تشخیص مىدهد انتخاب مىکند؛ از این رو «تشخیص» نقش مهمى در اختیار و انتخاب کارها دارد؛ محال است که انسان چیزى را که بر حسب تشخیص او مفید هیچگونه فایدهاى نیست و از طرف دیگر زیان و ضرر دارد انتخاب کند؛ مثلًا انسان عاقل علاقهمند به حیات، دانسته خود را از کوه پرت نمىکند و یا زهر کشنده را نمىنوشد.
افراد مردم از نظر ایمان و توجه به آثار گناهان متفاوتاند؛ به هر اندازه که ایمانشان قوىتر و توجهشان به آثار گناهان شدیدتر باشد، اجتنابشان از گناه بیشتر
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 159
و ارتکاب آن کمتر مىشود. اگر درجه ایمان در حد شهود و عیان برسد، به حدى که آدمى حالت خود را در حین ارتکاب گناه حالت شخصى ببیند که مىخواهد خود را از کوه پرت کند و یا زهر کشندهاى را بنوشد، در اینجا احتمال اختیار گناه به صفر مىرسد؛ یعنى هرگز به طرف گناه نمىرود. چنین حالى را «عصمت از گناه» مىنامیم. پس عصمت از گناه ناشى از کمال ایمان و شدت تقواست. ضرورتى ندارد که براى اینکه انسان به حد «مصونیت» و «معصومیت» از گناه برسد یک نیروى خارجى جبراً او را از گناه باز دارد و یا شخص معصوم به حسب سرشت و ساختمان، مسلوبالقدرة باشد. اگر انسانى قدرت بر گناه نداشته باشد و یا یک قوّهاى جبرى همواره جلوگیر او از گناه باشد، گناه نکردن او برایش کمالى شمرده نمىشود، زیرا او مانند انسانى است که در یک زندان حبس شده و قادر به خلافکارى نیست. خلافکارى نکردن چنین انسانى را به حساب درستى و امانت او نتوان گذاشت.
اما مصونیت از اشتباه: مصونیت از اشتباه نیز مولود نوع بینش پیامبران است.
اشتباه همواره از آنجا رخ مىدهد که انسان به وسیله یک حس درونى یا بیرونى با واقعیتى ارتباط پیدا مىکند و یک سلسله صورتهاى ذهنى از آنها در ذهن خود تهیه مىکند و با قوّه عقل خود آن صورتها را تجزیه و ترکیب مىکند و انواع تصرفات در آنها مىنماید؛ آنگاه در تطبیق صورتهاى ذهنى به واقعیتهاى خارجى و در ترتیب آن صورتها گاه خطا و اشتباه رخ مىدهد. اما آنجا که انسان مستقیماً با واقعیتهاى عینى به وسیله یک حس خاص مواجه است و ادراک واقعیت عین اتصال با واقعیت است نه صورتى ذهنى از اتصال با واقعیت، دیگر خطا و اشتباه معنى ندارد. پیامبران الهى از درون خود با واقعیت هستى ارتباط و اتصال دارند. در متن واقعیت، اشتباه فرض نمىشود. مثلًا اگر ما صد دانه تسبیح را در ظرفى بریزیم و باز صد دانه دیگر را، و این عمل را صد بار تکرار کنیم، ممکن است ذهن ما اشتباه کند و خیال کند این عمل نود و نه بار و یا صد و یک بار تکرار شده است، اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند و با اینکه عمل بالا صد بار تکرار شده است مجموع دانهها کمتر یا بیشتر بشود.
انسانهایى که از نظر آگاهیها در متن جریان واقعیت قرار مىگیرند و با بُنِ هستى و ریشه وجود و جریانها متصل و یکى مىشوند، دیگر از هرگونه اشتباه مصون و معصوم خواهند بود.
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 160
تفاوت پیامبران و نوابغ
از همین جا مىتوان به تفاوت پیامبران و نوابغ پى برد. نوابغ افرادى هستند که نیروى فکر و تعقل و حسابگرى قوى دارند؛ یعنى از راه حواس خود با اشیاء تماس مىگیرند و با نیروى حسابگر عقل خود بر روى فراوردههاى ذهنى خود کار مىکنند و به نتیجه مىرسند و احیاناً خطا مىکنند. پیامبران الهى علاوه بر برخوردارى از نیروى خرد و اندیشه و حسابگریهاى ذهنى، به نیروى دیگرى به نام وحى مجهزند و نوابغ از این نیرو بىبهرهاند و به همین جهت به هیچ وجه نتوان پیامبران را با نوابغ مقایسه کرد، زیرا مقایسه هنگامى صحیح است که کار هر دو گروه از یک نوع و از یک سنخ باشد، اما آنجا که از دو نوع و دو سنخ است مقایسه غلط است. مثلًا صحیح است که قوّه بینایى و یا قوّه شنوایى و یا قوّه فکر دو نفر را با هم مقایسه کنیم، اما صحیح نیست که قوّه بینایى یک نفر را با قوّه شنوایى یک نفر دیگر مقایسه کنیم و بگوییم کدام یک قوىتر است. نبوغ نوابغ مربوط است به نیروى تفکر و اندیشه بشرى، و فوقالعادگى پیامبران مربوط است به نیروى دیگرى به نام وحى و اتصال به مبدأ هستى، و لهذا قیاس گرفتن آنها با یکدیگر غلط است.
3. رهبرى
«پیامبرى» با آنکه از مسیر معنوى به سوى خدا و تقرب به ذات او و بریدن از خلق (سیر من الخلق الى الحق) آغاز مىشود که مستلزم انصراف از برون و توجه به درون است، ولى سرانجام با بازگشت به خلق و برون، به منظور اصلاح و سامان بخشیدن به زندگى انسان و هدایت آن در یک مسیر صحیح (سیر بالحق فى الخلق) پایان مىیابد.
کلمه «نبىّ» در زبان عربى به معنى «خبر آورنده» است- و در فارسى کلمه «پیامبر» همان معنى را مىدهد- و کلمه «رسول» در زبان عربى به معنى «فرستاده» است.
پیامبر، پیام خدا را به خلق خدا ابلاغ مىکند و نیروهاى آنها را بیدار مىنماید و سامان مىبخشد و [آنها را] به سوى خداوند و آنچه رضاى خداوند است یعنى صلح و صفا و اصلاحطلبى و بىآزارى و آزادى از غیر خدا و راستى و درستى و محبت و عدالت و سایر اخلاق حسنه دعوت مىکند و بشریت را از زنجیر اطاعت هواى نفس
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 161
و اطاعت انواع بتها و طاغوتها رهایى مىبخشد.
اقبال لاهورى تفاوت پیامبران را با سایر افرادى که مسیر معنوى به سوى خدا دارند (عرفا) ولى رسالت پیامبرى ندارند و اقبال آنها را «مرد باطنى» مىخواند، چنین بیان مىکند:
مرد باطنى نمىخواهد که پس از آرامش و اطمینانى که (در مسیر معنوى) پیدا مىکند به زندگى اینجهانى بازگردد، اما در آن هنگامى که بنا بر ضرورت باز مىگردد، بازگشت او براى تمام بشریت سود چندانى ندارد؛ ولى بازگشت پیغمبر جنبه خلاقیت و ثمربخشى دارد؛ باز مىگردد و در جریان زمان وارد مىشود به این قصد که جریان تاریخ را تحت ضبط درآورد و از این راه جهان تازهاى از کمال مطلوبها خلق کند. براى مرد باطنى آرامشْ مرحله نهایى است؛ براى پیغمبر بیدار شدن نیروهاى روان شناختى اوست که جهان را تکان مىدهد و این نیروها چنان حسابشده است که کاملًا جهان بشرى را تغییر دهد «1».
بنابراین، رهبرى خلق و سامان بخشیدن و به حرکت آوردن نیروهاى انسانى در جهت رضاى خدا و صلاح بشریت، لازم لاینفک پیامبرى است.
4. خلوص نیت
پیامبران به حکم اینکه تکیهگاه خدایى دارند و هرگز از یاد نمىبرند که «رسالتى» از طرف خداوند بر عهده آنها گذاشته شده است و کار «او» را انجام مىدهند، در کار خود نهایت «خلوص» را دارند؛ یعنى هیچ منظورى و هیچ هدفى جز هدایت بشر که خواسته خداوند است ندارند؛ از مردم «اجر» براى انجام رسالت خود نمىخواهند.
قرآن کریم در سوره الشعراء به طور خلاصه گفتار بسیارى از پیامبران را در مواجهه با قومشان نقل کرده است و البته هر پیغمبرى به مناسبت مشکل و مشکلاتى
__________________________________________________
(1). احیاى فکر دینى در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص 143.
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 162
که در راه خویش مىدیده است یک نوع پیام براى قوم خود داشته است؛ ولى یکى از مطالبى که در پیام همه پیامبران تکرار شده است این است که: «من اجر و مزدى از شما نمىخواهم.» لهذا خلوص و بىنظرى، یکى از مشخصات پیامبرى است و به همین جهت پیام پیامبران همواره با یک «قاطعیت» بىنظیر همراه است.
پیامبران به حکم اینکه خود را «مبعوث» احساس مىکنند و در رسالت خویش و ضرورت آن و ثمربخشى آن کوچکترین تردیدى ندارند، با چنان «قاطعیتى» پیام خویش را تبلیغ مىکنند و از آن دفاع مىکنند که مانندى براى آن نتوان یافت.
موسى بن عمران به اتفاق برادرش هارون در حالى که جامههایى پشمینه بر تن و عصاهاى چوبین در دست داشتند و همه تجهیزات ظاهریشان منحصر به این بود، بر فرعون وارد شدند و او را دعوت کردند و با کمال قاطعیت ابراز داشتند: اگر دعوت ما را نپذیرى زوال حکومت تو قطعى است و اگر دعوت ما را بپذیرى و به راهى که ما مىخواهیم وارد شوى ما عزت تو را تضمین مىکنیم. فرعون با تعجب فراوان گفت:
اینها را ببینید که از تضمین عزت من در صورت پیروى آنها وگرنه زوال حکومت من سخن مىگویند «1»!
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در سالهاى اول بعثت که عده مسلمانان شاید از شمار انگشتان دو دست تجاوز نمىکرد، در جلسهاى که تاریخْ آن را به نام جلسه «یومالانذار» ضبط کرده است، بزرگان بنىهاشم را گرد آورد و رسالت خویش را به آنان ابلاغ فرمود و با صراحت و قاطعیت اعلام کرد که دین من جهانگیر خواهد شد و سعادت شما در پیروى و قبول دعوت من است. این سخن آنچنان سنگین و باورنکردنى آمد که جمعیت با تعجب به یکدیگر نگاه کردند و جوابى نداده متفرق شدند.
هنگامى که ابوطالب عموى پیغمبر اکرم پیام قریش را- مبنى بر اینکه حاضریم او را به پادشاهى برگزینیم، زیباترین دختران خود را به زنى به او بدهیم، او را ثروتمندترین فرد خود گردانیم به شرط اینکه از سخنان خود دست بردارد- به آن حضرت ابلاغ کرد، در جواب فرمود: «به خدا قسم اگر خورشید را در یک کفم و ماه را در کف دیگرم قرار دهند، هرگز از دعوت خود دست برنمىدارم».
__________________________________________________
(1). نهجالبلاغه، خطبه 190.
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 163
آرى، همان طور که عصمت از گناه و عصمت از اشتباه در رهبرى انسانها، از لوازم مجهز بودن به نیروى وحى و اتصال به خداست، خلوص و همچنین قاطعیت نیز از لوازم پیامبرى است.
5. سازندگى
پیامبران که به نیروها تحرک مىدهند و سامان مىبخشند، صرفاً در جهت ساختن فرد و ساختن جامعه انسانى است، و به عبارت دیگر در جهت سعادت بشرى است؛ محال و ممتنع است که در جهت فاسد کردن فرد و یا تباهى جامعه انسانى صورت گیرد. علیهذا اگر اثر دعوت یک مدعى پیامبرى، فاسد ساختن انسانها، از کار انداختن نیروهاى آنها یا به فحشاء و هرزگى افتادن انسانها و یا تباهى جامعه انسانى و انحطاط مجتمع انسانى باشد، خود دلیل قاطعى است بر اینکه این مدعى در دعوى خودش صادق نیست. اقبال لاهورى در اینجا نیز سخن ارزندهاى دارد، مىگوید:
راه دیگرى براى داورى کردن در ارزش تجربه دینى یک پیغمبر (حقیقى بودن رسالتش و واقعیت داشتن اتصال درونىاش با خدا) آزمودن انواع انسانیتى است که ایجاد کرده و نیز توجه به آن جهان فرهنگ و تمدنى است که از رسالت وى برخاسته است «1».
6. درگیرى و مبارزه
درافتادن با شرکها، خرافهها، جهالتها، ساختههاى خیالبافانه، ظلمها و ستمها و ستمگریها یکى دیگر از علائم و نشانههاى صداقت پیامبرى یک مدعى پیامبرى است؛ یعنى محال است که یک نفر پیامبر واقعى از جانب خدا برگزیده شود و در پیامش چیزى باشد که بوى شرک بدهد و یا به کمک ظالم و ستمگر بشتابد و ظلم و بىعدالتى را تأیید نماید و یا در برابر شرکها، جهالتها، خرافات، ستمگریها سکوت کند و به ستیزه و مبارزه برنخیزد.
توحید، عقل، عدل از اصول دعوت همه پیامبران است و تنها دعوت افرادى
.: Weblog Themes By Pichak :.